اخبار

افشای نامه‌ای بیست ساله از مارتین درباره داستان نغمه یخ و آتش!

اخیراً نامه‌ای از نامه‌ی جرج مارتین مربوط به بیست و دو سال پیش منتشر شده که نشان می‌دهد ایده‌ی اولیه او در طرح کلی داستان چه بوده است. در طرح اولیه‌ی کتاب یک مثلث عشقی آزاردهنده وجود داشته که خوشبختانه هیچگاه پایش به کتاب باز نشد.

این نامه به مدیر برنامه‌های مارتین، Ralph Vicinanza در اکتبر ۱۹۹۳ ارسال شده است که در آن مارتین از کتابش با عنوان «فانتزی بزرگی که قولش را داده بودم» یاد می‌کند. مارتین بی‌خبر از عظمتی که این کتاب در آینده پیدا خواهد کرد به Vicinanza می گوید:

وقتی تمام شود، این کتاب جلد اول از سه گانه‌ای فوق العاده خواهد بود با نام نغمه‌ای از یخ و آتش.

در حال حاضر تعداد جلد‌های این مجموعه به هفت افزایش پیدا کرده و هنوز دو جلد از آن‌ها منتشر نشده است. ادامه‌ی نامه، برنامه‌های مارتین برای انتشار مجموعه را نشان می‌دهد. از ضمیمه‌ی این نامه که روی دیوار دفتر جدید ناشر مارتین در انگلستان، HarperCollins نصب شده بود عکسی گرفته شده است که عامل افشای محتوای این نامه بوده. در توییتی از هایپر کالینز محتوای این نامه تایید می‌شود:

افتخار می کنیم که آن را روی دیوارمان داریم.

هر چند این توییت کمی بعد پاک شد. عکس توسط وبسایت طرفداران مارتین، winter is coming گرفته شده است که تحت مطلبی با عنوان : «دانستن نقاطی که داستان نسبت به طرح اولیه‌اش تغییر کرده بسیار جالب است و همچنین علتش.»  در سایتشان منتشر شد. مارتین در این نامه به مدیر برنامه‌اش توضیح می‌دهد:

دشمنی بین خاندان‌های بزرگ لنیستر و استارک بی‌پایان است. توطئه‌ی متقابل، جاه طلبی، قتل و انتقام شالوده‌ی این دشمنی خواهد بود و تخت آهنین به عنوان با ارزش‌ترین غنیمت در نظر گرفته می‌شود.

او در ادامه می گوید:

در این میان تهدید دوم و بزرگتر شکل می‌گیرد. جایی که اربابان دوتراکی جمعیت انبوه بربرمانندشان را برای تهاجمی بزرگ به هفت پادشاهی جمع می‌کنند که توسط دینریس زیبا و تندخو رهبری می‌شود. و در شمال، بزرگترین خطر تاریخ در کمین است. جایی که آدرهای بی‌رحم، شیاطینی فراموش شده هستند که سپاهی سرد از نامیرایان تولد نیافته را تشکیل می‌دهند.

تا اینجا داستان شباهت زیادی به چیزی که در حال حاضر در اختیار داریم دارد. همچنین مارتین از تیریون لنیستر، دینریس تارگرین، آریا، برن و جان اسنوی حرامزاده به عنوان پنج شخصیت کلیدی‌اش یاد می‌کند. او از نقشه‌اش برای آریا که در ابتدا‌ی کتاب نُه ساله است هم به میان می‌آورد. مارتین می‌نویسد:

او با ترس متوجه می‌شود که عاشق جان شده است. کسی که نه تنها برادر ناتنی‌اش است، بلکه یکی از نگهبان دیوار است که به تجرد سوگند خورده. عشق شان ادامه پیدا می‌کند تا دلیلی بر عذابشان در تمام طول این سه گانه باشد.

بر طبق این نامه شخصیت تیریون عاشق آریا استارک می‌شود، اما این عشق متقابل نیست و جز افسوس چیزی برای تیریون به همراه ندارد، ولی باعث نمی‌شود از آن دست بکشد. نهایتاً این عشق به رقابتی مرگبار بین تیریون و جان اسنو تبدیل می‌شود.

با توجه به بی‌رحمی مارتین در به کشتن دادن شخصیت‌ها:

در هر سه کتاب نقاطی وجود دارد که رابط بین شخصیت‌های بزرگ و متنوع من است. شخصیت‌ها بدون تغییر باقی نمی‌مانند. شخصیت‌های قدیمی می‌میرند و شخصیت‌های جدید جای آنها را می‌گیرند. بعضی از مرگ و میر‌ها شامل حال شخصیت‌های مثبت هم می‌شود. می‌خواهم خواننده احساس کند هیچ کدام از شخصیت‌ها در امان نیستند؛ حتی شخصیت‌هایی که به نظر می‌رسد قهرمان داستان باشند. وقتی بدانید هر شخصیتی در هر لحظه امکان مردن دارد، احساس تعلیق هیچگاه از بین نمی‌رود.

(به زودی متن کامل این نامه را ترجمه و به همراه تصویر آن در سایت منتشر می‌کنیم.)

ترجمه از milad northman

منبع

لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=5304

درباره نویسنده

م.م.استارک

مدیر و مؤسس سایت و سرپرست گروه ترجمه

۸ دیدگاه

  • فاجعه ، احتمالا”‌این نقشه ای برای سرکار گذاشتن ماست !

    اما آریا و جان درسته که دور از ذهن و احمقانه است ولی جالبه ،‌یک قاتل بی چهره و فرمانده نگهبانان شب ، به همان وحشی گری تاریخی استارک ها :D:
    از ند استارک مرحوم که بگذریم ، باید اعتراف کنیم وحشی ترین و خون ریزترین خاندان وستروس استارک ها هستند ،
    جمع بین بولتون ها و اهن زاده ها می شود چهره واقعی پادشاهان زمستان.

    یک فاتنتزی جالب :
    فرض کنید ، دنریس بلاخره جان اسنو را ببیند و عاشق و دلباخته او سود ، یعنی درست برعکس ماجرای ریگار و لیانا ،
    و ناگهان آریا از راه می رسه و سر دنریس رو از تنش جدا می کنه .
    و در آخر ، برن استارک پادشاه وحشی ها ، جان فرمانده دیوار ، آریا وارث وینترفل و سنسا هم ملکه وستروس می شه .
    از ریکان هم خبر رسیده که چشم کلاغ جدید او شده در حال سفر به همه جای دنیاست !

    سر دنریس و اژدهایانش رو هم بریده بر روی دیوار نصب می کنند تا عبرت همگان شود .

    حال خودم از فرضیاتم بد شد ، لطفا”‌ابن پیام رو ندید بگیرید ! :D:

      نقل قول

  • واقعا خدا رو شکر که این طوری نشده واقعا مثلث عشقی مضحکی می شد چه زوج خنده داری میشد تیریون و اریا :negative:

      نقل قول

  • ولی نکته ای که داشت به نظر من اینه بابا حتما جان اسنو حرام زاده استارک نیس دیگه . :yahoo:

      نقل قول

  • magenta:
    فاجعه ، احتمالا”‌این نقشه ای برای سرکار گذاشتن ماست !

    اما آریا و جان درسته که دور از ذهن و احمقانه است ولی جالبه ،‌یک قاتل بی چهره و فرمانده نگهبانان شب ، به همان وحشی گری تاریخی استارک ها
    از ند استارک مرحوم که بگذریم ، باید اعتراف کنیم وحشی ترین و خون ریزترین خاندان وستروس استارک ها هستند ،
    جمع بین بولتون ها و اهن زاده ها می شود چهره واقعی پادشاهان زمستان.

    یک فاتنتزی جالب :
    فرض کنید ، دنریس بلاخره جان اسنو را ببیند و عاشق و دلباخته او سود ، یعنی درست برعکس ماجرای ریگار و لیانا،
    و ناگهان آریا از راه می رسه و سر دنریس رو از تنش جدا می کنه .
    و در آخر ، برن استارک پادشاه وحشی ها ، جان فرمانده دیوار ، آریا وارث وینترفل و سنسا هم ملکه وستروس می شه .
    از ریکان هم خبر رسیده که چشم کلاغ جدید او شده در حال سفر به همه جای دنیاست !

    سر دنریس و اژدهایانش رو هم بریده بر روی دیوار نصب می کنند تا عبرت همگان شود .

    حال خودم از فرضیاتم بد شد ، لطفا”‌ابن پیام رو ندید بگیرید !

    {به علت توهین‌آمیز بودن توسط مدیریت سایت اصلاح شد}

      نقل قول

  • Talisa: {به علت توهین‌آمیز بودن توسط مدیریت سایت اصلاح شد}

    امیدوارم شما اون تالیسای سایت وستروس نباشی! :noo:

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: