دانلود فصل‌ها

دانلود فصل بیست و نهم؛ غارتگر

و دوباره به فصلی از جزایر آهن رسیدیم که البته در جزایر آهن نمی‌گذره!

می‌تونم بگم از اینجا به بعد داستان کتاب چهارم شروع به اوج گرفتن و هیجان‌انگیزتر شدن می‌کنه. می‌تونید انتظار داشته باشید در که فصل‌های آینده اتفاقات مهم‌تری بیافته. اما در هر حال این فصل رو به هیچ وجه دست کم نگیرید. خیلی بیشتر از اونی که نشون میده حرف واسه گفتن داره که به موقعش با هم صحبت خواهیم کرد.

طبل‌ها در حالی که آیرون ویکتوری به جلو می‌لغزید و کشتی‌کوبش آب‌های سبز متلاطم را می‌شکافت، ضرب جنگی می‌نواختند. پاروهای کشتی کوچک‌ترِ پیشِ رویشان در حین چرخیدن به دریا سیلی می‌زدند. گل‌های رُز روی پرچم­هایش موج برمی‌داشتند؛ در دماغه و انتهای کشتی رزهای سفید بر زمینه سپری قرمز، و بر فراز دکلش رزهای طلایی بر زمینه‌ای به رنگ سبز چمن‌ها قرار داشت. آیرون ویکتوری چنان به پهلویش کوبید که نیمی از خدمه­ی عرشه تعادلشان را از دست دادند، پاروها شکستند و متلاشی شدند. این موسیقی به گوش ناخدا گوش‌نواز بود.

او از روی لبه‌ی کناری کشتی جست زد و با ردایی‌ طلایی که پشتش در رقص بود، روی عرشه زیر پایش فرود آمد. رزهای سفید عقب کشیدند، درست همان کاری که مردان همیشه با دیدن ویکتاریون گریجویِ مسلح و زره‌پوش که صورتش پشت کلاهخود کراکنش مخفی بود، انجام می‌دادند. آنها شمشیر و نیزه و تبر داشتند، ولی از هر ده نفر نُه نفر زرهی نپوشیده بودند و دهمی نیز تنها خفتانی بر تن داشت. ویکتاریون با خود اندیشید، اینا آهن­زاده نیستن، هنوز از غرق شدن می‌ترسن.

مردی فریاد زد: «برید سراغش! اون تنهاست.»

 وی نیز فریاد زد: «بیاید! بیاید من رو بکشین، اگه می‌تونین.»

از هر طرف جنگجویان رُز با فولاد خاکستری در دست و وحشت در چشمانشان از هر طرف نزدیک شدند. ترسشان چنان آشکار بود که ویکتاریون می‌توانست طعمش را حس کند. چپ و راست به هر طرف ضربه زد، دست اولین مرد را از آرنج قطع کرد و شانه دومی را شکافت. سومی تبرش را در چوب نرم کاج سپر ویکتاریون کاشت. سپر را به صورت آن ابله کوبید، سرنگونش ساخت و هنگامی که مرد سعی کرد دوباره برخیزد، وی را کشت. درگیر آزاد کردن تبرش از قفسه سینه مَردِ مرده بود که نیزه­ای بین دو کتفش کوبیده شد.


دانلود فصل بیست و نهم؛ غارتگر


لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=5834

درباره نویسنده

م.م.استارک

مدیر و مؤسس سایت و سرپرست گروه ترجمه

۲۲ دیدگاه

  • واقعا شخصیت جالبیه این ویکتاریون، خیلی بهش علاقه مند شدم. باعث تاسفه که از سریال حذف شده…

      نقل قول

  • قابل توجه دوستانی که فصل های منتشر شده از کتاب ششم رو خوندن رو به رو شدن سر باریستان و ویکتاریون پس از پیروزی در نبر میرین از دیدگاهتون چگونه خواهد بود؟

      نقل قول

  • بیلون دیوانه بود ،ایرون دیوانه تر ،و یورن از همه دیوانه تره

      نقل قول

  • djawadi:
    واقعا شخصیت جالبیه این ویکتاریون، خیلی بهش علاقه مند شدم. باعث تاسفه که از سریال حذف شده…

    به جرات میتونم بگم عزم و اعتقادات این ویکتاریون از ادارد استارک هم محکم تره! خط داستانیش خیلی جالب میشه. :yes:

      نقل قول

  • ممنون بابت فصل :good:
    اوایل از آهن زاده ها خوشم نمیومد وای الان دارن جالب میشن

      نقل قول

  • چندی پیش کلیپی از داعش دیدم که سربازهای اسد رو زنده زنده می سوزاندن و دشمناشون رو تهدید می کردند .با خودم فکر کردم نکنه داعشی ها هم زالو تو اتیش می اندازن . حتما میگن: سلیمانی غاصب .ملک سلمان غاصب .بشار اسد غاصب. خدا بخیر کنه یه وقت یه شبح نیاد سراغ ماهم .چون اینها حجم زالوی مصرفی شون بالاست.

      نقل قول

  • ببینم تاینه سند توی شورا کوچیکه.پس با جیمی واحتمالا بران راهی پایتخت بشه.

      نقل قول

  • mohamad:
    مگه من چی گفتم که فیلتر شد.

    مطلبی که شما گفتید برای اونایی که سریال رو نمی‌بینن اسپویله. مرز اسپویل فصل‌های منتشر شده از کتاب چهارم

      نقل قول

  • چقدر خوب بود این قسمت ،
    اکشن این فصل باعث شد به این فکر کنم که در این چند هزار صفحه داستان آنهم در این جو آتش و خون ! صحنه های نبرد چقدر کم بوده است .
    البته روایت جالب داستان هم نباید نادیده گرفت ، صحنه کوبیده شدن دو کشتی و اینکه چند صفحه متوجه می شویم قضیه چی بود !

      نقل قول

  • عااالی بود این فصل ، نبردش هم قشنگ بود ، یهویی وارد فاز جنگ شدم

      نقل قول

  • تصورش رو بکنید دنریس با اینهمه دبدبه و کبکبه بشه زن نمکی جزایر آهن….
    چی میشه ….
    راستی بچه ها من هنوز فکر میکنم اون شیپوری که جان داد به سامول داد ربطی به اژدها ها داره
    حالا ببینید کی گفتم!!!

      نقل قول

  • من کتابو چندبار امدم بخونم نفهمیدم باید از کجا شروع کنم گیج شدم بیخیال شدم…. الان تا فصل ۵ سریال دیدم , کتاب چهارم که شما دارین ترجمه میکنین قبل تر از سریال یا جلو تر !! ممنون میشم اگه جواب بدین

      نقل قول

  • GOK299:
    من کتابو چندبار امدم بخونم نفهمیدم باید از کجا شروع کنم گیج شدم بیخیال شدم…. الان تا فصل ۵ سریال دیدم , کتاب چهارم که شما دارین ترجمه میکنین قبل تر از سریال یا جلو تر !! ممنون میشم اگه جواب بدین

    منم اینطوری بودم و پیشنهاد میکنم از اول کتاب چهارم شروع به خوندن بکنی.

      نقل قول

  • GOK299:
    من کتابو چندبار امدم بخونم نفهمیدم باید از کجا شروع کنم گیج شدم بیخیال شدم…. الان تا فصل ۵ سریال دیدم , کتاب چهارم که شما دارین ترجمه میکنین قبل تر از سریال یا جلو تر !! ممنون میشم اگه جواب بدین

    پیشنهاد منو می خوای….صفحه یک-کتاب اول: بازی تاج و تخت.همین بالای صفحه هم می تونی دانلودش کنی. :good:

      نقل قول

  • victarion: پیشنهاد منو می خوای….صفحه یک-کتاب اول: بازی تاج و تخت.همین بالای صفحه هم می تونی دانلودش کنی. :good:

    منم بی‌برو برگرد با ویکتاریون موافقم. خیلی اتفاقات ریز و درشت و حتی شخصیت‌هایی دو سه کتاب اول هستن که تو سریال حذف شدن یا تغییر ماهیت پیدا کردن. یه راست بری سراغ کتاب چهار بعضی چیزا گیج کننده میشه.

      نقل قول

  • فکر نکنم برین منتظر سانسا بمونه. چون واقعا برای متظر بودنش در اینده چیزی شبیه به صبر ایوب احتیاج داره.

      نقل قول

  • محمد:
    ایشالا تبر ایرون گریجوی وسط جمجه ی دنریس گیر کنه

    دادا چه خشنی تو!!! :sh:

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: