دانلود فصل‌ها

دانلود فصل پنجم از رقصی با اژدهایان؛ تیریون

همونطور که قولش رو داده بودیم انتشار فصل های کتاب پنجم رو از سر می‌گیریم و تلاش می‌کنیم با سرعت مناسبی اونها رو در اختیار شما قرار بدیم.

مدت زیادی از فصل قبل تیریون در این کتاب می‌گذره. در فصل دوم خوندیم که تیریون سوار بر کشتی (البته داخل بشکه) از دریای باریک عبور کرد و به پنتوش و خانه ارباب ایلیریو رسید. تیریون در عمارت ایلیریو گشت و گذار کرد و با خدمتکاران صحبتی داشت. حالا باید دید ارباب ایلیریو و وریس چه خوابی برای این کوتوله دیدن.

آنان از طریق دروازه طلوع از پنتوس راهی شدند، هر چند تیریون لنیستر به یک نظر هم طلوع را به چشم ندید. ارباب ایلیریو در حین بستن پرده مخملی بنفش کجاوه وعده داد، «انگار نه انگار که اصلاً به پنتوس اومده بودی دوست کوچک من. همونطور که کسی ورودت رو ندیده، هیچکس هم نباید خروجت از شهر رو ببینه.»

«هیچکس جز اون ملوانایی که من رو داخل بشکه چپوندن، پسرک پادویی که جای من رو تمیز میکرد، دختری که برای گرم کردن تختم فرستادی و اون زن رخت‌شور کک و مکیِ خائن. اوه، و نگهبانات. اونا میدونن که این داخل تنها نیستی، مگه اینکه عقلشون رو همراهِ خایه‌هاشون کنده باشی.» کجاوه مابین هشت اسب بارکش عظیم‌الجثه روی تسمه‌های چرمی ضخیم معلق بود. چهار خواجه در کنار اسب‌ها حرکت می‌کردند، دو نفر در هر سمت، و تعداد بیشتری پشت سرشان کشان‌کشان می‌آمدند تا از دنباله بار و بنه مراقبت کنند.

ایلیریو به او اطمینان داد، «آویژه‌ها حرفی نمیزنن و اون کشتی پارویی که تو رو رسوند، همین حالا در راه آشای هست. اگه دریاها مهربان باشن دو سال طول میکشه تا برگرده. درباره مستخدمین خانه من هم، اونها خیلی دوستم دارن. هیچکدومشون به من خیانت نمیکنن.»

با این خیال خوش باش دوست چاق من. یه روز این کلمات رو روی دخمه مقبره‌ت حک میکنیم. کوتوله گفت: «باید سوار اون کشتی میبودیم. دریا سریعترین راه برای رفتن به ولانتیسه.»

ایلیریو پاسخ داد: «دریا خطرناکه. پاییز فصلی مملو از طوفانه و دزدای دریایی هنوز در استپ‌استون کمین میکنن و برای غارت مردمان درستکار بیرون میان. دوست کوچک من نباید هرگز در چنگال چنین دستانی بیوفته.»

«در روین هم دزد دریایی هست.»

پنیرفروش خمیازه‌ای کشید و دهانش را با پشت دست پوشاند. «دزدای رودخونه‌ای. ناخداهای سوسکی که دنبال تکه‌های نون سگ دو میزنن.»

«یه صحبتایی هم از مردای سنگی شنیده میشه.»

«اون موجودات بدبخت ملعون وجود دارن. ولی چرا باید در مورد این جور چیزا صحبت کرد؟ روزی به این خوبی رو با این حرفا خراب نکن. بزودی باید روین رو ببینیم و اونجا از دست ایلیریو و شکم گنده‌اش خلاص میشی. تا اونجا، بیا بنوشیم و رویا ببینیم. ما شراب شیرین و ادویه‌دار برای لذت بردن داریم. چرا از بیماری و مرگ بگیم؟»


دانلود فصل پنجم؛ تیریون


لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=8449

درباره نویسنده

م.م.استارک

مدیر و مؤسس سایت و سرپرست گروه ترجمه

۲۵ دیدگاه

  • خیلی ممنون
    درباره قسمت هشتم تاریخ نغمه یک ماه پیش نوشتید که تموم شده و ویرایشش مونده
    می دونم هزار تا بهونه وکار دارید
    اما حالا که دارید هزینه هر فصل رو می گیرین حداقل یه برنامه ای برای فصول قرار بدهید
    به خدا اینایی که دارن این فصل ها را می خونن هم حق دارن
    با تشکر

      نقل قول

  • ممنون اقای .م.م.استارک
    یک سوال داشتم تو برخی نظرات دیدم که ممکن شما کتاب سوم رو توش بازنگری کنید :
    حالا واقعا این کار رو انجام میدید یا صبر نکنم و شروع کنم به خوندن :winksmile: :winksmile:

      نقل قول

  • س.ع.استارک :):
    ممنون اقای .م.م.استارک
    یک سوال داشتم تو برخی نظرات دیدم که ممکن شما کتاب سوم رو توش بازنگری کنید :
    حالا واقعا این کار رو انجام میدید یا صبر نکنم و شروع کنم به خوندن

    محمد سوالتون رو ببینه خودش جواب میده، ولی تا وقتی بیاد من جواب بدم.
    شروع کن به خوندن کتاب ۳. چون در حال حاضر وقتی برای بازبینی کتاب ۳ وجود نداره. تازه وقتی که شروع هم بشه بازنگریش با توجه به حجم زیادش، مدت خیلی زیادی طول میکشه.
    از فصل ۲۴ به بعد کار تیم جدید هست.

      نقل قول

  • ممنون به خاطر انتشار فصل جدید. امیدوارم بتونید به یک برنامه ی زمانی برسید.

      نقل قول

  • ممنون بخاطر فصل جدید،اگه یه زمانبندی برای انتشار فصول کتاب ۵ بدین خیلی بهتره…. :good:

      نقل قول

  • تشکر بابت فصل جدید,
    شخصا انتظار انتشار فصل رو نداشتم :-) , منتظر یه تاپیک بودم که قرار بود توش از نحوه انتشار کتاب ۵ و توضیحاتی از این قبیل بدید ;-) .
    .
    .
    فصل جالبی بود, برام جالبه بدونم واقعا هدف ایلیریو از کمک به دنریس چیه، با تیریون هم عقیده ام, این مرد چاغ راستش رو نمیگه.

      نقل قول

  • اول از همه تشکر بابت فصل جدید

    از اونجایی که هر دو فصل ترییون رو با هم خوندم خیلی لذت بخش بود ، به دوستان پیشنهاد می کنم ، اول فصل قبل ترییون رو یکبار دیگه بخوانند و بیایند سراغ این .

    از بس این ایلیریو غذا خورد من حالم بد شد ! :D:

    مذاکرات این دو نفر ماجرا رو به سمت و سوی جدیدی خواهد کشوند ، و ترییون هم به جمع سیل عظیم خواستگاران ملکه پیوست که از همه جای دنیا در حال سرازیر شدن به سمتش هستند ، به ظاهر برای کمک کردن اما در واقع برای تصاحب کردنش ، اما هیچ کدام نمی دانند که این ملکه زیبا و خوشگل و مامانی چنان غرور و و اعتماد به سقفی داره که این افراد مثلا” خیرخواه یا قوی یا حق به جانب جلوی او کم خواهند آورد !

    برای من عجیب که چرا کسی با شنیدن داستان زنده ماندنش در دست دوتراک ها ، دیوانگی اش در تسخیر خلیج برده داران و حتی به دنیا آوردن اژدها به این نتیجه نمی رسه که این دختر کوچولو نه تنها به کسی باج نمی ده بلکه باید از او بترسند یا حداکثر جان نثار و در خدمتش باشند !
    اما ظاهرا” همه آنچه که از او در حال پخش شدن است ، زیبایی اش و اژدهایانش است

      نقل قول

  • باور کن ایلیریو هم اژدهایان دنریس رو میخواد نه خودش اما خیلی دوست دارم بدونم اگه تو کتاب هم مثل سریال دنریس اون جور که تو فصل شیش سریالکالاسار کال ژاگو که پس از نابودی کالاسار درگو ۲۰۰۰۰ نفر با هودش برد بهش پیوست میحواد با ۳۰۰۰۰ چیکار کنه

      نقل قول

  • magenta:
    ترییون هم به جمع سیل عظیم خواستگاران ملکه پیوست

    در رابطه با خواستگاران دنریس تا حدودی موافقم اما تیریون به هیچ وجه خواستگار دنریس نبوده ، نیست و نخواهد بود تیریون مهم ترین اولویتش اینه که از افرادی که بهش ظلم کردن به خصوص سرسی انتقام بگیره و در جهت این هدف می خواد از قدرت دنریس به عنوان یه متحد سیاسی استفاده کنه

      نقل قول

  • من خودم بخشی رو که تیریون داشت به رویاهای بچگیش فکر میکرد رو بیشتر از همه دوست داشتم، کار روش لذت بخش بود. توی ۴-۵ باری که فصل پاسکاری شد بین من و علی، هر دفعه اون جملهٔ ته پاراگراف یه پیشنهاد جدید براش وجود داشت :))
    ترجمه کردن اون ۴ خط شعر هم جالب بود، چند ساعتی داشتم سعی میکردم وزن و قافیه رو جور در بیایم، آخرش دیگه بهتر از این نشد :snaped:
    *
    دربارهٔ تشریح برنامهٔ زمان‌بندی هم، همونطور که قبلا اشاره کردم، برنامه این بود که اول چندتایی فصل ارائه بشن تا روند سرعت کار افراد با هم متناسب بشه، بعد شرحش رو بدیم.
    ولی گویا خیلی انتظار برای اون پست زیاده، سعی میکنم تا روز شنبه یکشنبه یک متنی بنویسم و بگم تا عید حدودا قراره به کجای کتاب برسیم.

      نقل قول

  • نریمان:

    دربارهٔ تشریح برنامهٔ زمان‌بندی هم، همونطور که قبلا اشاره کردم، برنامه این بود که اول چندتایی فصل ارائه بشن تا روند سرعت کار افراد با هم متناسب بشه، بعد شرحش رو بدیم.
    ولی گویا خیلی انتظار برای اون پست زیاده، سعی میکنم تا روز شنبه یکشنبه یک متنی بنویسم و بگم تا عید حدودا قراره به کجای کتاب برسیم.

    من صرفا تعجبم رو بیان کردم :D:
    اینو تو کامنت قبلی نگفتم ولی در واقع فک میکردم حداقل یک ماهی تو استراحت مطلق باشید :yes:

      نقل قول

  • great tom hanks: در رابطه با خواستگاران دنریس تا حدودی موافقم اما تیریون به هیچ وجه خواستگار دنریس نبوده ، نیست و نخواهد بود تیریون مهم ترین اولویتش اینه که از افرادی که بهش ظلم کردن به خصوص سرسی انتقام بگیره و در جهت این هدف می خواد از قدرت دنریس به عنوان یه متحد سیاسیاستفاده کنه

    منظور من هم از خواستگار همین سواستفاده کردنه ، وگرنه هیچکدام از اون خواستگارانش هم عاشقش نیستند،
    همه فکر می کنند با یک دختر خوشگل و اصیل و سه تا جوجه اژدها طرفند که منتظره اینهاست تا بر سرش منت گذاشته و از او حمایت کنند اما غافل از اینکه بزرگ شدن در سختی و خارج از دربار و البته خون تارگرینی اش از او ملکه ای ساخته که فکر نکنم تاریخ به خودش دیده باشد ،
    او هم حس خطرناک استنیس رو داره ، ادعا می کنه بی رحم نیست اما به دنبال عدالته (عدالتی که به نظر خودش عدالت باشه) .
    این افراد خطرناک تر هستند چون شدت عمل و عزم راسختری در رسیدن به هدفشون دارند و بدون ذره ای تردید و پشیمانی بدترین جنایتها را مرتکب خواهند شد چون برحقند ، چون خون تارگرین ، مادر اژدها ، حق خانوادگی و صد البته احساس خود خوب پنداری به شدت مفرط داره پس چه باک اگر همه مخالفانش رو از دم تیغ یا نفس اژدهایان وحشی اش بگذرونه ، مهم اینه که من خیلی دختر خوبی هستم ، بر خلاف پدر دیوانه و اجداد ستمگرم می خواهم حکیمانه حکومت کنم پس بمیرید و بسوزید ای دشمنان من !

    تبصره : از شمال وستروس اشاره می کنند که بشین بینیم بابا :D:

      نقل قول

  • پویا:
    خیلی ممنون
    درباره قسمت هشتم تاریخ نغمه یک ماه پیش نوشتید که تموم شده و ویرایشش مونده
    می دونم هزار تا بهونه وکار دارید
    اما حالا که دارید هزینه هر فصل رو می گیرین حداقل یه برنامه ای برای فصول قرار بدهید
    به خدا اینایی که دارن این فصل ها را می خونن هم حق دارن
    با تشکر

    با پوزش از خوانندگان به خاطر تاخیر زیاد در فصل جدید کتاب دنیای ٱتش و یخ.
    متاسفانه به خاطر درگیر شدن تمامی ویراستارها برای تمام کردن سریعتر کتاب ۴ روند ویرایش کتاب تاریخچه متوقف شد و ما بدقول شدیم. ولی ان شاا… دوباره کار و از سر میگیریم و فصل ها را با سریعترین و بهترین کیفیت ممکن منتشر می کنیم.
    ولی در مجموع اولویت با کتاب ۵ هست و کتاب دنیای آتش و یخ رو به عنوان یک کار جنبی باید بهش نگاه کرد.
    امیدوارم از این به بعد بتونیم در ماه ۱ فصلش رو منتشر کنیم

      نقل قول

  • به شدت از دیدن انتشار این فصل سورپرایز شدم… :D: :D: :D:
    یکی یه پست که توش توضیح بدین که ایا قراره واسه کتاب ۵ خیلی صبر کنیم یا نه و یکی هم پست های تحلیلی درباره آخرای کتاب ۴…
    دومی رو خودتون هم چیز خاصی ننویسید مهم نیست…فقط یه پست باشه که هوادارا توش تبادل نظر کنن خوب میشه :good: :good: :good:

      نقل قول

  • magenta: منظور من هم از خواستگار همین سواستفاده کردنه ، وگرنه هیچکدام از اون خواستگارانش هم عاشقش نیستند،
    همه فکر می کنند با یک دختر خوشگل و اصیل و سه تا جوجه اژدها طرفند که منتظره اینهاست تابر سرش منت گذاشته و از او حمایت کنند اما غافل از اینکه بزرگ شدن در سختی و خارج از دربار و البته خون تارگرینی اش از او ملکه ای ساخته که فکر نکنم تاریخ به خودش دیده باشد ،
    او هم حس خطرناک استنیس رو داره ، ادعا می کنه بی رحم نیست اما به دنبال عدالته (عدالتی که به نظر خودش عدالت باشه) .
    این افراد خطرناک تر هستند چون شدت عمل و عزم راسختری در رسیدن به هدفشون دارند و بدون ذره ای تردید و پشیمانی بدترین جنایتها را مرتکب خواهند شد چون برحقند ، چون خون تارگرین ، مادر اژدها ، حق خانوادگی و صد البته احساس خود خوب پنداری به شدت مفرط داره پس چه باک اگر همه مخالفانش رو از دم تیغ یا نفس اژدهایان وحشی اش بگذرونه ، مهم اینه که من خیلی دختر خوبی هستم ، بر خلاف پدر دیوانه و اجداد ستمگرم می خواهم حکیمانه حکومت کنم پس بمیرید و بسوزید ای دشمنان من !

    تبصره : از شمال وستروس اشاره می کنند که بشین بینیم بابا

    در رابطه با قاطعیت دنریس این چیزی هست که سریال به وجود اورده اون صحنه ای که دنریس چند تا از اشراف زاده های میرین رو خوراک اژدها کرد فقط سریال رخ داده و توی کتاب نیست در کتاب وضعیت کاملا متفاوته در رابطه با اجداد دنریس هم توی ویکی در مورد همه ی هفده پادشاه تارگرین توضیحات کامل موجوده این که شما اونا رو ستمگر می دونید بستگی به دیدگاه شخصی خودتون داره چون به نظر من از اون هفده تا پادشاه حداکثر چهار یا پنج تاشون ستمگر بودن …. زن های واقعا خطرناک خاندان تارگرین افرادی مثل ویسینیا خواهر اگان یا شیرا سی استار بوده ان

      نقل قول

  • خب پس معلوم شد چرا گروهان طلایی قراردادش را با میر فسخ کرده بود فقط این وسط میرسلا, گوشش و اریس اوکهارت, جونش را از دست داد.جالبه به نوعی این فسخ قرارداد هم توی وستروس کسایی را نگران کرده بود مثل سرسی که فکر میکرد قراره به استنیس ملحق بشند و آریانه مارتل که به این نتیجه رسیده بود که کوئنتین میخواد با گروهان طلایی حق قانونی خواهرش را غصب کنه.
    اما اگه گروهان طلایی هم به دنریس ملحق بشه توازن قوا بد جوری به نفع دنریس میشه .فکر کن سه تا اژدها و ده هزار آویزه و هزار نفر پسر دوم و کلاغهای طوفان و اینطوری که تیریون گفت ده هزار نفر هم از گروهان طلایی داشته باشی و تو وستروس هم مارتل ها و گریجوی ها میخوان برات فرش قرمز پهن کنند اگه همه این ارتش ها باهات متحد بشند کی دیگه میتونه تو وستروس جلوت را بگیره?
    آهان یادم اومد تا اون موقع عزیزان چشم آبیمون

      نقل قول

  • دوستان بی ربط به پست ولی خیلی مهم
    آخرین خبر از سمت جرج مارتین راجع به انتشار کتاب ششم یا همون بادهای زمستان

    توی این خبر میگه که اواسط تابستون(آگوست) قرار بوده که کتاب رو تا هالووین(۹ آبان) کار نوشتنش تموم بشه تا بتونن کتاب رو تا آخر مارس یعنی قبل از فصل ۶ سریال منتشر کنن که جرج میگه قبل از سررسید متوجه میشه که کتاب تا اون روز تموم نمیشه و به ناشر ها اینو میگه و اونا هم میگن ایرادی نداره و اگه کار نوشتن رو تا آخر سال میلادی تموم کنی باز هم امکان این هست که کتاب قبل از سریال منتشر بشه.

    اما باز هم متاسفانه میگه امروز که اول ژانویه هست هنوز هم کار نوشتن تموم نشده و باید قبول کرد که کتاب بادهای زمستان قبل از سریال منتشر نخواهد شد!!!

    خبر کامل توی این سایت هست که لینکش رو صفحه ی اصلی فی^س^بوک جرج مارتین میتونید ببینید:
    http://grrm.livejournal.com/465247.html
    مطلب خوبیه!حتما کامل ترجمه کنید و بذارید روی سایت تا همه ببینن

      نقل قول

  • بچه ها من فصل قبلی رو پیدا نکردم همه اینجورین یا من این مشکل احمقانه رو دارم… :head:

      نقل قول

  • سلااام من برگشتم … چقد فصلای تیریون زیبا هستن …. مارتین بیشترین ظرافتشو توی همین کاراکتر به خرج داده … امیدوارم سرعت انتشارتون مناسب بمونه . من کتاب چهارو چون انگلیسیشو خونده بودم و دیدم سرعت انتشارش پایینه وسطاش ول کردم … ممنون

      نقل قول

  • نریمان: خودتون جست‌وجو میکردین سریع‌تر بودا، توی فروشگاه هم که دسته‌بندی‌ فصل‌های کتاب ۵ مجزاس.
    خدمت شما:
    فصل سرآغاز
    فصل ۱
    فصل ۲
    فصل ۳

    ببخشید من نمیدونستم .از این که وقت گرامی رو گرفتم از ته دل معذرت میخوام

      نقل قول

  • یه سوال داشتم‌. این ترجمه کل کتابه؟ یعنی کتاب تموم شده یا اینکه بیشتر از ۳۱ فصله؟؟

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: