چگونه ازدواج، موجب جنگ بر سر تاج و تخت شد؟

ازدواج به منظور اتحاد دو خاندان، بخش مهمی از “بازی تاج و تخت” بوده است. اولین چیزی که شاه رابرت به ند استارک می‌گوید این است که می‌خواهد جافری با سانسا ازدواج کند تا دوام تاج و تخت پادشاهی را به وسیله پیوند با یکی از قدرتمندترین خاندان‌ها تضمین نماید. همچنین در آن سوی دریا، در شرق، ویسریس و ایلیریو باعث ازدواج دینریس و کال دروگو می‌شوند تا اتحادی بین تارگرین‌ها ایجاد شود. در ادامه و بعد از ماجراهای بسیار، عروسی خون و عروسی سلطنتی را داشتیم که هر دو اتفاقات تکان دهنده‌ای بودند؛ در حالی که قرار بود این عروسی‌ها نشانه به انجام رسیدن اتحاد باشد.

علاوه بر این، این اتحادها امری معمولی به نظر می‌رسد. از آنجا که در گذشته هم بسیار شاهدش بودیم: ریگار تارگرین با الیا مارتل ازدواج کرد، رابرت باراتیون با سرسی لنیستر وصلت کرد، و دو دختر هاستر تالی به ازدواج ند استارک و جان ارین درآمدند، و همه اینها باعث تحکیم روابط و اتحاد شد. اما زمانی که “دنیای یخ و آتش” را خواندم، مشخص شد که ازدواج به منظور اتحاد، امری غیرمعمول است. تاریخ هفت پادشاهی بعد از فتح ایگان، در خود اثری از این نوع ازدواج‌های مرسوم بین خاندان‌های بزرگ نمی‌دید. نگاهی اجمالی به شجره خانوادگی که در کتاب آمده – خاندان لنیستر و خاندان استارک – نشان می‌دهد که تنها ازداوج‌های صورت گرفته بین خاندان‌های بزرگ در طول نسل‌های گذشته، فقط در دوران شورش رابرت به وقوع پیوسته است.

این امر بیش از هر چیز دیگری بیان می‌کند که چگونه در همان نقطه شروع داستان بازی تاج و تخت به جنگ داخلی گسترده و عظیمی تبدیل می‌شود. . .

ایده نسبتا ساده است و چندان پیچیده نیست: وقتی خاندان‌های بزرگ، از درون احساس ناپایداری می‌کنند و نیاز به تقویت و تحکیم تشکیلات خود دارند، ازدواج های داخلی صورت می‌گیرد. بعد از اینکه پدر بی‌کفایتش وسترلندز را تضعیف کرد، تایوین لنیستر با دختر عمویش، جوانا لنیستر ازدواج کرد. همینطور پدر ند استارک، ریکارد استارک، با یکی از دخترعموهایش به نام لیارا ازدواج کرد. اما وقتی خاندان‌های بزرگ از درون احساس پایداری می‌کنند – و جاه طلبی‌هایی خارج از مرزهای خود دارند – با یکدیگر پیوند برقرار می‌کنند. و این امر باعث ناپایداری در کل مملکت می‌شود.

فتح وستروس به وسیله ایگان منجر به تغییراتی شد که وضعیت پس از این تغییرات، وضعیتی عجیب و نادر بود. قدرت تارگرین‌ها که ریشه در اژدهاهایشان داشت، به این معنی بود که لردهای جاه طلب فقط می‌توانستند در خدمت اژدها‌سواران باشند. از این رو جدا از برخی شورش‌های پراکنده در پی مرگ ایگان، بیشتر ناآرامی‌ها در مملکت حاصل از چند دستگی و اختلاف میان وارثان تاج و تخت تارگرین بود. سرانجام این اختلافات، اولین جنگ داخلی گسترده – رقص اژدهایان – بود که مرگ بیشتر اژدهایان را به دنبال داشت. زمانی که وستروس در حال بازسازی خود بعد از این جنگ بود، نزاع جدیدی بر سر جانشینی میان تارگرین‌ها آغاز شد که به شورش‌های بلک فایر انجامید. با به پایان رسیدن این جنگ‌ها – با در هوا تکان دادن شمشیر باریستان سلمی – فضا برای اتحاد خاندان‌های برجسته مهیا شد؛ دیگر اژدهایی در کار نبود، هر خاندان احساس پایداری در درون خود می‌کرد، و پادشاهی تارگرین نیز ضعیف شده بود.

برای مشاهده اندازه واقعی روی تصویر کلیک کنید.

نمونه های کمی از ازدواج بین خاندان های بزرگ وجود دارند – که در کتاب “دنیای یخ و آتش” به آن اشاره شده است – که برای دوام و پایداری مملکت خوش یمن نبوده‌اند. در فصل مربوط به ریورلندز، خاندان بلک‌وود یک اتحاد به وسیله ازدواج ترتیب می‌دهند تا کنترل سرزمین را از چنگ خانواده تیگ در آورند: “لرد رودریک بلک‌وود برای کمک به استورمز‌اند قاصد فرستاد. با ازدواج شاه آرلَن با یکی از دختران لرد رودریک، فرمانروایی او با خاندان دوراندون از استورمز‌اند پیوند خورد. . .” شرایط آن طور که باید پیش نمی‌رود و لردهای استورم، ریورلندز را برای خود تصاحب می‌کنند که باعث سال‌ها ظلم و ستم و شورش می‌شود، این قائله با اشغال آنجا به وسیله آهن‌زاده ها پایان می‌یابد. . . که همین اشغال هم موجب ظلم و ستم و شورش بیشتر می‌گردد.

خود آهن‌زاده ها در گذشته موردی از ازدواج بین خاندان‌ها داشتند که موجب بی‌ثباتی و ناپایداری بزرگی شد. “غرور و قدرت آهن‌زاده ها در دوران سلطنت سه هارموند به حضیض خود رسید” به نقل از “دنیای یخ و آتش”. کتاب شرح می‌دهد که چگونه دومین شاه هارموند هور، ملقب به “چانه زن”، با شاهزاده لنیستری ازدواج کرد، و سعی در وارد کردن فرهنگ و مذهب سرزمین اصلی خود کرد، که در نهایت پس از مرگش، منجر به کشته شدن و قطعه قطعه شدن همسر و پسرش شد. همین اتفاق هم منجر به حمله لنیسترها گشت، که اوضاع را بیش از پیش به هم ریخت و کتاب آن را اینگونه شرح می‌دهد: “جنگ میان آهن‌زاده‌ها و مردان وسترلندز به طرز بی‌هدفی پنج سال ادامه پیدا کرد، تا اینکه بالاخره صلحی بعد از این جنگ خسته کننده برقرار شد. آن هم در حالی که جزایر آهن، فقیر، سوخته و ویران شده بود. . . این مربوط به قرن‌ها قبل از بازسازی جزایر آهن است. . .”

این مثال‌ها، همچنین نمونه حاضر جنگ پنج پادشاه، نشان می‌دهد که ازدواج میان خاندان‌های برجسته ذاتاً برهم زننده آرامش است و باعث بی‌ثباتی و ناپایداری می‌شود. اینکه سیاست تعمدانه‌ای وجود داشته باشد که پادشاهان صاحب تخت آهنین با به کار بردن آن مانع از ازدواج اتحادی میان قدرتمندترین دست نشانده‌هایشان شوند، نه در “نغمه یخ و آتش” و نه در “دنیای یخ و آتش” به آن اشاره ای نشده است. بعد از شورش رابرت، به نظر می‌آمد که پادشاه همان سیاست را ادامه دهد – ازدواج وارث تاج و تخت با یکی از خاندان‌ها، یک اتحاد است، اما هیچ شخص دیگری تشویق به این کار نمی‌شود.

از این رو، همین که رابرت از دنیا رفت، همه‌ی لردهای مناسب ازدواجِ واجد شرایط و بانوهای آینده خاندان‌های بزرگ، بازیچه دست بزرگان خاندان‌ها شدند: از ادمور و تیریون به عنوان مسن‌ترها، و همینطور رنلی، راب، سانسا، مارجری، لوراس، تامن، میرسلا، تریستین، و رابین ارن در سریال، و آریان، کوئنتین، و ویلاس در کتاب‌ها. (تئون نیز هست، گرچه شانس ازدواج ندارد!). به عبارتی، نکته مهم در مورد وصلت راب با خاندان فری این است که هنگامی اتحاد شکل می‌گرفت که راب قبل از آن ازدواج نکرده بود. (در نظر بگیرید که راب-مارجری چه زوج سیاسی محشری می‌شدند، اگر این نوع از ازدواج در هفت پادشاهی مرسوم بود.)

با مطالعه “دنیای یخ و آتش” مشخص می‌شود که: ازدواج‌های اتحادی میان خاندان‌های بزرگ معمول نبودند، اما در عوض علل و معلولی از ناپایداری و بی‌ثباتی در هفت پادشاهی هستند. تعداد خطوط داستانی متعددی که در “بازی تاج و تخت” حول این موضوع اتفاق می‌افتد، نشان دهنده این است که حتی بدون اژدهایان و زامبی‌ها! که در راه وستروس هستند، اوضاع بهتر نمی‌شود که هیچ، بدتر هم می‌شود.

منبع 

ترجمه: Vahid TR