بهاری نو در وینترفل+دانلود فصل ۷۴

سلام

خیلی فکر کردم که چطور این مطلب رو با طرحی خلاقانه و صغرا و کبری جالب مطرح کنم، اما دیدم خود این اتفاق اونقدر بزرگ و مهم هست که نیاز به هیچ آب و رنگ خاص نداره. بنابراین تصمیم گرفتم که خیلی ساده و صریح حال و هوای این روزهای وینترفل رو براتون تشریح کنم.

اگه فقط و فقط به یه دلیل از وستروس جدا شده باشم و اون دلیل این باشه که یه سایت از خودم داشته باشم تا هر وقت دلم خواست هرچی دلم خواست بگم، قطعاً امروز بابت اون تصمیم پشیمون نیستم. جون اگه امروز هر جایی جز در خونه‌ی خودم بودم، نمیتونستم این مطلب رو بنوسم.

مدت‌هاست که دارم میگم درگیری و مشغله‌ی زیادی دارم. یعنی همیشه در این چند ساله داشتم. خیلی‌هاش رو صمیمانه با شما درمیون گذاشتم و از مطرح کردن برخی دیگه پشیمون شدم. اما امروز نمیتونم اینو نگم و شما رو در شادی خودم سهیم نکنم. خیلی ساده و صریح میگم. وینترفل امروز صاحب وارث شد! تنها استارکی که هنوز در وینترفل باقی مونده امروز پدر شد! دوستان من بابا شدم!

بله به لطف خدا امروز بعد از ۹ ماه انتظار و سختی‌ها و دردسرهای فراوان و سه شب بی‌خوابی کشیدن در بیمارستان، دختر عزیزتر از جونم ساعت ۱۲:۵۰ دقیقه ظهر به دنیا اومد و با اومدنش نوری به زندگی من و همسرم تابید. بله دوستان وقتی جایی در جواب دوستی گفتم که اگه از مشغله‌های من مطلع بودی تعجب می‌کردی که اصلاً چرا هنوز هستم، منظورم همین بود. این مدت اخیر این دختر خانم حسابی مارو درگیر خودش کرده بود. این هفته‌های اخیر هم که دیگه افتضاح. واقعاً یه روزایی به سرم میزد کار سایت رو تا یک ماه بعد از به دنیا اومدن بچه‌ام تعطیل کنم، اما نمیدونم چرا دیشب که خانمم بستری بود، من بازم تو این فکر بودم که امروز با خودم لپ تاپ ببرم بیمارستان!! خلاصه که دیگه امشب ناچار شدم برگردم خونه و همسر و دخترم رو تو بیمارستان بذارم (البته همراه داره‌ها) اما تو همین چند ساعت هم دلم واسه دیدنش یه ذره شده. حتی هنوز رنگ چشماش رو ندیدم چون همش خواب بوده. اما تماشای صورتش لذتی داره که به هیچ وجه قابل توصیف نیست.

خلاصه که خواستم اگه براتون مهمه شما رو هم در این احساس شیرین شریک کنم. حالا دیگه علاوه‌ بر همه‌ی مسئولیت‌های دیگه‌ای که بر دوشم بود، وظیفه خطیر پدری هم به دوشم افتاده. حالا بازم باید بیش از گذشته به فکر تامین آینده خونواده‌ام باشم و فرصت بیشتری رو برای رسیدگی به اونها اختصاص بدم. فقط خدا میدونه کارهای مربوط به نغمه رو چطوری باید تو این اوقات فراغتی که هر روز داره لاغر‌تر و نحیف‌تر میشه جا بدم. ازتون ممنون میشم به عنوان دوستان و یاران عزیزم، برای سلامتی همسر و دخترم دعا کنید و آروزی عاقبت بخیری کنید.

به این مناسبت یه هدیه هم براتون دارم. ما چه هدیه‌ای میتونیم به شما خوانندگان عزیز بدیم جز فصل جدید؟ پس فصل ۷۴ آریا رو به یمن قدم این نورسیده بهتون تقدیم می‌کنم. امیدوارم که لذت ببرید.

راستی شما چه هدیه‌ای به دخترم میدید؟!

پاورقی: تو این مطلب عکسی از دخترم نذاشتم چون هنوز فرصت نکردم یه عکس مناسب ازش بگیرم. به محض اینکه یه عکس خوشگل ازش گرفتم، اسمش رو هم براتون افشا (اسپویل) می‌کنم.