همه اتفاقات دنیا جنبه های خوب و بد دارند، انسانهای ظالم و متدین. تاریخ وستروس هم از این قاعده مستثنا نیست،در مقابل بیلور مقدس، ما برندون چشم یخی را داریم. البته این به معنای ظالم بودن خاندان استارک نیست، صد البته همه آنها نیز راب استارک نبودند. خوب و بد در همه خاندانهای وجود داشته است. در تارگارینها،در لنیسترها، در همه خاندانها شخصیتهای ضعیف،ستمگر یا افراطی را داشتهایم. ولی تصور یک استارک ظالم نوعی تابو در دنیای نغمه است. . .
به گفته نیکولو ماکیاولی، از سرزمینهای سخت مردان سرسخت پرورش مییابند، و در این که شمال سرزمین خطرناکی است شکی نیست. شمالیها در زمینهایی که در تابستانش برف میبارد زندگی میکنند،کشاورزی رونق چندانی ندارد و در کل اوضاع خراب است. شمالیها هیچوقت خود را با بقیه وستروس وفق ندادند، مثالش قضیه دین است و به سبب آن شوالیهها که تقریباً در شمال وجود ندارند. حکومت بر چنین مردمان متراکمی، با آن شرایط محیطی و سرسختی خاصِ ذاتیشان، تقریباً غیرممکن مینماید. البته برای خلق و خوی نسبتاً لطیف جنوبی، استارکها وقتی هشت هزار سال پیش کشتیهایشان در سواحل شمال به ساحل نشست، و دیدند با چه سرزمینی طرفند، راه و روش کنترل بر آن هم دستشان آمد. شمال از نظر معادن طلا فقیر است،شاید به همین خاطر است که نمیتوان شمالیها را با طلا خرید.
فقط و فقط با عشق و وفاداری و در مواقعی ترس امکان پذیر است.با کمی تامل میتوان دشواری نگه داشتن صلح برای هشت هزار سال را فهمید،پس نمیتوان چنین سرزمین نیمهوحشی را با امثال ادارد استارکی که در سریال نمایش داده شد حفظ کرد. بله درست فهمیدید، کتاب و حتی سریال نمایش کاملی از تمامیت جنبههای ادارد استارک را به نمایش نمیگذارند. البته نمیتوان به این خاطر ایرادی به مارتین گرفت، این نقطه قوت آثار مارتین است که جای بحث داشته باشد. . .
درباره ند استارک، شمال در عین استراتژیک بودن، خطرناک هم هست. هم از نظر خطرات داخلی مثل شورشیان بولتون، و هم از نظر خطرات خارجی مثل اسوسیها در شرق و آهنزادگان در غرب. ند مرد موفقی بود. او به حکومت یکی از بزرگترین و قدیمیترین خاندانهای وستروس رسید، با یکی از خاندانهای بزرگ دیگر وصلت کرد (و به طبع آن اتحادی جداناپذیر بین تالیها و استارکها به وجود آورد.) و یک انقلاب را پیروز شد. همه اینها در حالی که پدر و برادرش را از دست داده بود، و همه ما اثرات از دست دادن پدر را بر دوقلوهای لنیستر دیدیم. او آنقدر پرستیژ داشت که بولتونهای غیرقابل کنترل را مثل حیوانی در قلاده نگه دارد و آنقدر کاریزماتیک بود که سربازانش تا پای مرگ و بیشتر از آن برایش بجنگند. البته همه اینها در صورتی است که ند استارک را نمونه ایدهآل یک استارک بدانید. باید قبول کرد که شمال را هشت هزار سال نمیتوان با گل و بلبل نگه داشت، ما استارکهای ظالم نیز داشتهایم، و اگر شرایط شمال را در نظر بگیرید “ظالمهای” استارک بیشتر از بقیه خاندانها بوده. بله بوده، چون زمانهی سخت مرد سرسخت میخواهد و شرایط شمال هشت هزار سال پیش با الان فرق داشته، بحث ما زمانی است که یک عده مهاجر به یک سرزمین جدید میرسند و در چنین جوی یک خاندان به نام استارک با جنگاوری یا ظلم و شقاوت، به قدرت میرسد، خوشبختانه استارکیان باستان هردو را داشته اند. ند استارک فراتر از تعریفات آریا درباره پدر خوب بودنش است، او کسی است که در اولین نگاهمان یک نفر را گردن میزند و این میتواند بامعنی باشد، وقتی جورج مارتین آن را نوشته.
ولی پسرش، راب استارک. وارث وینترفل در زمان مرگ پدرش و پادشاه شمال به دنبال اتفاقات آغازین نبرد پنج پادشاه، نمایشی مملو از شرف را به نمایش گذاشت. کسی که به دنبال یک شب همبستری با دختری از یک خاندان کماهمیت، خود را مجبور به ازدواج و در نتیجه نابودی خاندان استارک میکند. به نظر شما چند راب استارک در تاریخ هشت هزار ساله شمال داشتهایم؟جواب صحیح صفر است. پادشاهان شمال اگر میخواستند با هر دختری که میبینند ازدواج کنند که دو هفته هم نمیتوانستند این سرزمین را نگه دارند. در طول تاریخ شمال خیلی وقتها موقعیتهایی بس دشوار با ازدواج حل شده،به نظرم این سلسله خصوصیات اخلاقی راب استارک از ژن تالیاش (خانواده، وظیفه، شرافت) به ارث رسیده. در عوض به جان اسنو بنگرید: کسی که با کراهت حاضر به فقط رابطه جنسی میشود، ازدواج که بماند. کسی که با کورین نیمدست به قلب سپاه منس ریدر میرود. . .جان اسنو یک استارک است یا راب؟
اگر نگاهی به گذشتهی استارکها داشته باشیم هم موضوع تایید میشود، فراتر از تایید!ما در خط پادشاهی تیون استارک را داریم. کسی که “فقط و فقط” برای انتقامجویی یک ناوگان دریایی عظیم میسازد، به سواحل اندالوس لشکر میکشد و صدها روستا را سوزانده هزاران نفر را به سیخ کشید و در سواحلش کوبید. پادشاه اندال جنوبی را هم به عرشه کشتی فرماندهیاش به صلیب میکشد. یک هجوم دریایی را به دره ارینها رهبری میکند و یک شورش داخلی بولتونها را به شنیعترین شکل ممکن سرکوب میکند، و قدرت مردمان آن سوی دیوار را به نحوی در هم میکوبد که برای یک نسل حتی توان جمع کردن ارتش را هم نداشتند. و مثالهای ما فقط به “گرگ گرسنه” محدود نیست. با کمی تحقیق میتوان رزومه درخشان برندون سوزاننده یا برندون چشم یخی و بقیه که اسم هایشان در حافظه نویسنده نمیگنجید را دید. پادشاهانی که مردمان را در مقابل درختان رودبند قربانی میکردند تا رضایت خدایان را به دست بیاوردند.
دوستان واقعیت تلخ است، شما نمیخواهید چهره درخشانی که از ند استارک سریال و کتاب به یاد دارید را خراب کنید، ولی همانطور که ذکر شد، ند استارک چیزی فراتر از آن است. او رهبری است که یک “پادشاهی” مطیع او هستند و اطاعت فقط با عشق به دست نمیآید. بین ترس و عشق، امنتر این است که از شما بترسند. حالا خودتان را به جای یکی از پرچمداران استارک بگذارید، دلایل شما برای شورش نکردن چه خواهد بود؟مطمعناً از استارکها میترسیدید و باید هم بترسید!
در پابان قبل از هر نتیجهگیری (و به طبع زنده سوزی نویسنده در ذهن شریفتان) باید متذکر شوم؛ همانطور که گفتم در هر خاندانی رهبران ظالم داشتهایم. استارکها فقط به طبع شرایط محیطی محل زندگیشان، در یک اجبار برای کنترل چندین خاندان کوچکتر و قدرت طلب گیر افتاده بودند. خاندانهایی که از شانسشان اخلاقیاتی طوفانیتر از معمول داشتند. یادتان نرود یک رهبر ظالم و یک رهبر خوب فرق بسیاری میتوانند داشته باشند، ایریس تارگارین ملغب به پادشاه دیوانه نیز ظالم بود، و در نهایت دودمان پادشاهان اژدها را به فنا داد.
نویسنده: محمدرضا آزادی
آقا سلام تو این قسمت:(فقط و فقط با عشق و وفاداری و در مواقعی ترس امکان پذیر است.با کمی تامل میتوان دشواری نگه داشتن صلح برای هشت هزار سال را فهمید..)
اول خط اینو جا نداختین(قبل از فقط و فقط با عشق و وفاداری…):{حکومت بر چنین مردمانی}
Daven Lannisterنقل قول
اقا راجع به گرگ گرسنه کسی بیشتر از این میدونه .
mohamadنقل قول
سانسا واس ماس یعنی کلش واس ماس
دوماد ندنقل قول
http://awoiaf.westeros.org/index.php/Theon_Stark
اطلاعات جانبی درباره تیون استارک
Daven lannisterنقل قول
ابتدای مقاله ما با جمله “همه اتفاقات دنیا جنبه های خوب و بد دارند،” که یک حقیقت انکارناپذیر است مواجه میشویم.در یکسان نبودن خوبی و بدی در همه محدوده های جغرافیایی و جمعیتی و قومیتی و…شکی نیست.این قاعده شامل حال اشخاص هم میشود بسیار دیده ایم اشخاصی را که در عین دارا بودن رذائل اخلاقی دارای خلقیات پسندیده ای هم هستند.اما نویسنده با گفتن این حقیقت ذهن مخاطب را آماده پذیرش اتهامات نادرستش میکند که این خود یک روش نادرست در متقاعد کردن دیگران است.البته زیرکانه با گفتن این جمله که منظورش به “معنای ظالم بود خاندان استارک نیست” می خواهد خود را بی طرف جلوه دهد اما در ادامه چیزی جز غرض ورزی نمیبینیم.بله ممکن نیست که همه استارک ها خوب و اخلاق گرا باشند ولی آیا این ثابت کننده ظالم بودن بیشترشان است؟چون آب هوای شما سرد و شرایط زندگی سخت پس اداره این مکان نیازمند ظلم و جور است پس نتیجه میگیریم بیشتر اعضای خاندان استارک ظالم و ستمگر بوده اند که توانسته اند چنین مدت طولانی بر شمال حکومت کنند!چه منطق زیبایی!البته اگر بتوان این اتهامات که خودشان در ذات بسی ظالمانه اند را منطق نامید!!!از این دست جملات کم نیست در مقاله:
۱٫(ند استارک فراتر از تعریفات آریا درباره پدر خوب بودنش است، او کسی است که در اولین نگاهمان یک نفر را گردن میزند )برای چه اورا گردن میزند؟چرا شجاعت گفتن جرمش را ندارید؟مجازات ترک خدمت در گذشته چه بوده؟
۲٫از کجا در مورد نبودن اشخاصی همچون راب در این خاندان مطمئنید؟آیا شما هاتف هستید؟یا نکند با کلاغ سه چشم در ارتباطید؟ اصلا نکند خودتان یک غیبگوی سبز هستید
۳٫از انتقام جویی تیون استارک میگویید البته از شرح کامل ماوقع خودداری میکنید!آیا از شعار شمالیان بی اطلاعید *The North Remembers* که این انتقامجویی برایتان عجیب است
۴٫و سرکوب قیام بولتون های مظلوم به شنیع ترین شکل ممکن یعنی شنیع تر از کاری که تایوین با رین و کستمیر کرد؟ حداقل وارثی برایشان بجا گذاشت.این گونه هم میتوان دید دوست عزیز : ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان
۵٫(پادشاهانی که مردمان را در مقابل درختان رودبند قربانی میکردند تا رضایت خدایان را به دست بیاوردند).کجای کتاب نوشته؟.مقاله تان ارجعات مناسبی ندارد.البته بهتر است بگویم اصلا ارجاعی ندارد.
۶٫(دلایل شما برای شورش نکردن چه خواهد بود؟مطمعناً از استارکها میترسیدید و باید هم بترسید!).بزرگوار اصلا کتاب را خوانده اید؟نقل قول های لردهای شمالی در مورد استارک ها را دیده ای؟برندون چشم یخی به سبب داشتن چشم های سرد به این نام مشهور شده نه ظلم و جورش!برندون در غم از دست دادن پدرش کشتی های اورا سوزاند و شد برندون سوزاننده!جایی گفته نشده مانند ایریس علاقه به سوزاندن بی گناهان داشته است.
اصلا بگذریم. چرا فکر میکنید ترس و ظلم باعث دوام حکومت میشود؟لرد های ریورلند به خاطر ظلم هارن سیاه بر او شورش کردند و به اگان پیوستند.شورش بر علیه تارگرین ها با ظلم میگور از بین نرفت بلکه مدیریت و تساهل جهیریس بود که به قضیه پایان داد و قس علی هذا.نمونه های تاریخی در دنیای واقعی نیز کم نیستند نمونه اش قیام سربداران و انقلاب کبیر فرانسه و استقلال هندو…
نه پادشاهان شمال همانند رمزی هستند و نه مردمان شمال همانند تیون گریجوی .اینکه استارک هارا ظالم و بی رحم و مردم شمال را ظلم پذیر(نکته جالب اینکه آب و هوای شمال بر استارک ها تاثیر گذاشته ولی بر شمالین نه )خیلی غیر منطقیست!ترس فقط میتواند مردمان راحت طلب و ترسو را مطیع نگه دارد نه شمالیان را.این را حتی روس بولتون هم میداند
روس: مردم ازت میترسن.
رمسی: خوبه.
روس: اشتباه میکنی. این خوب نیست. هیچ وقت راجع به من داستان نبافتن. فکر میکنی اگه غیر از این بود الان اینجا نشسته بودم؟ سرگرمیات به خودت مربوطه، من به خاطر اون سرزنشت نمیکنم، اما تو باید محتاطتر باشی. سرزمینی در صلح و مردمی آرام. این همیشه قانون من بوده. اینو قانون خودت کن.
کاش مدیران وینترفل دقت بیشتری در قرار دادن مقالات بروی سایت داشته باشن!
این مقاله ترکیبی از دروغ، وارونه جلوه دادن حقیقت،برداشت های شخصی.غیب گویی،تغییر دادن بیوگرافی شخصیت های کتاب و… بود که پشت جمله عوام فریبانه”همه اتفاقات دنیا جنبه های خوب و بد دارند”پنهان شده بود
نبود ارجاعات مناسب به کتاب نیز از ضعف های مقاله بود
ممنون
RODRIK STARKنقل قول
با وجود حیواناتی مثل بولتونها و آهن زادگان حتما استارکهای خشن و ظالم داشتیم ببینید برن که یه استارکه و همه داستان اجدادشو میدونه چه نظری داره :صورتهایشان جدی و خشن بود و برخی اعمال هولناکی مرتکب شده بودند اما هرکدامشان استارک بودند
نزاع شاهان فصل ۶۹
کوئنتین مارتلنقل قول
من تا الآن کتابه گیم اف رو نخوندم ، یه چند تا سوال دارم ممنون میشم اگه جواب بدین
تا الآن تو کتاب آزور آهایی داشتیم؟ آزور آهایی جاودانه هست؟ جان اسنو و دنریس آزور آهایی هستند؟
alibax25نقل قول
می دونید چیه . ربطی نداره به هیچ کدوم از این حرفا . استارک معصوم و جانی نداریم .یه جمله هست که میگه که چه کسی حکومت خواهد کرد؟جوابش نه شاه است و نه روحانی و رعیس جمهور .جواب اینه (ان کس که می تواند!) تو دنیای واقعیت هم نمود پیدا میکنه چطور وقتی ارتش قدرتمند !!!سعودی که ادعا داره ۷۰۰فروند جنگنده داره اما نمی تونه به ادعا خودش حوثی های کوهی رو شکست بده اما زمانی که داعش چیزی نمونده بود بغداد رو بگیره یه فرمانده با کمترین تجهیزات جلوشون وامیسه یه پیر مرد سرد مزاج کار مارتین دمپسی غرق در افتخار و و غرور و نشان هارو انجام میده! ایا ما هم عین هالیوود اونقدر ازش فیلم میسازیم که دنیا استفراغ کنه!همون طور که راب و استنیس نمی توانند باید گفت حقیقت اینه که تایوین و روس می توانند!
mohamadنقل قول
آزور آهایی قهرمان چند هزار سال پیش دنیا بود که مرد. پس جاودانه نیست.
تو کتاب به طور قطع مشخص نیست کی آزور آهایی هست. بعضی ها میگن
استنیس بعضی ها لرد بریک بعضی ها هم رو دنریس و جان نظر دارن. اما
همون طور که احتمالا میدونید آزور آهایی برای آبدیده شدن شمشیرش
،لایت برینگر، اونو تو قلب همسرش فرو کرد و تا حالا همچین گذشتی ندیدیم.
ملیساندرا کتاب ۵ فصل ۳۱ : من از رلور خواستم آزور آهایی رو به من نشون بده
و فقط برف (SNOW) در آتش دیدم.
barristan selmyنقل قول
دستت درد نکنه
alibax25نقل قول
RODRIK STARK:برادر زدی ترکوندی مقاله رو..هه هه
ولی من قصدم این نبود که بگم همه استارک ها خودخواه و نابودگرند،فقط خواستم بگم آقا همشونم دیگه فرشته و گل و بلبل نیستنتد!بعدشمم دوتا مثال آوردم که تایید شه.الانشم یه جور تابوه مخالفت با استارک ها،انگار از آسمون افتادند پایین این بشر ها.
بعدش شما یه جوری مقاله رو دیدی انگار داری با دشمن هشت هزار سالت مقابله میکنی.
در کل بابت نقد تشکر
Daven Lannisterنقل قول
دمتون گرم مطالبتون جالب و گیراست
ali farhadiنقل قول
Snow نوشته شده؛ حرف اول بزرگ یعنی اسم خاص، ترجمش برف نمیشه به نظر من
محمودنقل قول
دیون جان کار شما بود برادر.ممنون از روحیه نقد پذیریت .من با نفس قضیه مشکلی ندارم.با این که طرفدار استارک هام تو نوشته ام هم گفتم که همه استارک ها نمیتونن گل و بلبل باشن.ولی اینکه بیشترشون رو همرده ایریس و میگور فرض کنی خیلی ظالمانه است.تابوشکنی خوبه با بی طرفی و غرض ورزی باشه وگرنه نتیجش میشه درست نقطه مقابل اون موضوع.یعنی به جای اینکه ازین ور بوم بیفتیم بریم از اون ورش پرت شیم پایین
میگم دشمنی لنیسترها استارک ها تمومی نداره ها
RODRIK STARKنقل قول
هه هه نه اشتباه گرفتی!با میگور کی من مقایسه کردم من گفتم آقا این شمال وضع اقتصادی آب و هوایی و ایناش خراب بوده تازه یه خطر عظیم از طرف مردمان آن سوی دیوار تهدید میکرده شمال رو.تو این شرایط یه کسی مثل میس تایرل نمیتونه کشور رو سرپا نگه داره یه کسی میخواد که سرسخت باشه و اگه لازم شد بتونه جور کنه…
شما فکر کردی من دیگه چون لنیسترم زدم همه استارک هارو نابود کردم تو مقاله…اینجوری نبود و اگرم بود به بزرگی خودت ببخش،دیگه مقاله پنجممه و یه بار سنگین برا نویسنده جوون و تازه کار.
آره بابا!دشمنی تا قیامت!
Daven Lannisterنقل قول
من فقط در مورد خود ند استارک بگم احتمالا ند حداقل تو دو مورد مرتکب ظلم شده:
۱- گرد نگهبان شب که تو فصل دوم کتاب اول گردنش رو زد . هرچند قانون رو اجرا کرد ولی اصلا به حرف هاش که درباره آدرها میگفت گوش نکرد . دقت کنید که اگر ند حرفهاش رو جدی میگرفت و زود قضاوت نمیکرد و برای تحقیق بیشتر و کمک به برادران شب به دیوار میرفت مسیر داستان کلا عوض میشد و سرنوشت خود ند و خانواده اش هم کلا عوض میشد . ولی دچار ضعف در قضاوت درباره گرد بر اساس ذهنیتی که از بقیه نگهبانان فراری داشت شد. هرچند خودم ند رو خیلیدوست داشتم ولی باید بگم مرگش یه جورایی تقاص همین اشتباهش بود .
۲- ند احتمالا به خواهرش لیانا هم یه جورایی ظلم کرده و قولی که در بستر مرگ بهش داده رو شکسته دلیلش هم به نظرم اینه که ند موقعی که به ته خط رسیده بود و میدونست عنقریب دستش از دنیا کوتاه میشه مدام خواب میداد یا به یاد میاورد که قولی به لیانا داده و عذاب وجدان داشت .
در مورد قول ند به لیانا و واقعیت والدین جان اسنو من یک تیوری متفاوتی دارم که اگر دوست داشته باشید براتون تو کامنت های همین پست مینویسم.
aliنقل قول
بین عشق و ترس و احترام اصلا مرضی نیست
لرد اسنونقل قول