دانلود فصل‌ها

دانلود فصل بیست و چهارم؛ سرسی

بعد از مدتی دوباره با یه فصل جدید از کتاب چهارم در خدمت شما دوستان هستیم. فصلی طولانی و مفصل از ملکه سرسی که همچنان داره می‌تازه. اون همه تلاشش رو می‌کنه که پایه‌های قدرت خودش رو محکم کنه. اما انگار تمام عالم جز خودش فهمیدن که داره به بی‌راهه میره.

لب و لوچه پادشاه آویزان بود، «من می‌خوام روی تخت آهنین بشینم. همیشه به جاف اجازه میدادی اون بالا بشینه.»

«جافری دوازده سالش بود.»

«ولی من پادشاهم. تخت مال منه.»

«کی این رو بهت گفته؟»

سرسی نفس عمیقی کشید تا دورکاس بتواند بندهای لباسش را تنگ‌تر ببندد. او دختری بزرگ و بسیار قوی‌تر از سنل بود، هرچند ناشی‌تر هم بود.

صورت تامن سرخ شد، «هیچکس بهم نگفته.»

«هیچکس؟ همسر والامقامت رو اینطوری صدا می‌کنی؟» ملکه می‌توانست حضور مارجری تایرل را در سراسر این عصیانگری استشمام کند. «اگه به من دروغ بگی هیچ چاره‌ای ندارم جز اینکه دنبال پیت بفرستم تا اونقدر بزننش که خون بالا بیاره.» پیت پسرک شلاق‌خور تامن بود، همانطور که زمانی برای جافری بود. «این چیزیه که تو می‌خوای؟»

پادشاه عبوسانه غُرلُند کرد: «نه.»

«کی بهت گفته؟»

تامن این پا و آن پا شد، «بانو مارجری.» به خوبی می‌دانست که نباید در حضور مادرش او را ملکه خطاب کند.
«بهتر شد. تامن، من مسائل بسیار مهمی دارم که باید بهشون رسیدگی کنم، مسائلی که تو برای فهمیدنشون خیلی جوونی. دیگه یه پسر کوچولوی سبک مغز نمی‌خوام که پشت سرم روی تخت آهنین وول بخوره و حواسم رو با سوالات بچگانه پرت کنه. حدس می‌زنم مارجری فکر می‌کنه که تو باید توی جلسه شورای من هم باشی؟»

اعتراف کرد: «بله. اون میگه من باید پادشاهی رو یاد بگیرم.»

سرسی به او گفت: «وقتی بزرگتر شدی می‌تونی تو هر چندتا شورا که دوست داری حاضر بشی. بهت قول میدم خیلی زود ازشون خسته میشی. رابرت عادت داشت تو جلسات چرت بزنه.» البته اگر اصلاً به خودش زحمت شرکت کردن می‌داد. «اون شکار و بازداری رو ترجیح میداد و کارهای طاقت فرسا رو به لرد اَرین پیر می‌سپرد. اون رو یادت میاد؟»


دانلود فصل بیست و چهارم؛ سرسی


لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=5428

درباره نویسنده

م.م.استارک

مدیر و مؤسس سایت و سرپرست گروه ترجمه

۱۷ دیدگاه

  • هیچی بهتر از این نیس که از خواب پا شی, اینترنت گوشیت رو روشن کنی و ببینی فصل جدید اومده :yahoo:

      نقل قول

  • با وجود این که همیشه از سرسی بدم می اومد اما با خوندن این
    فصل تا حدودی حس ترحم نسبت به سرسی داشتم واقعا امان از بی خردی های پادشاه دیوانه

      نقل قول

  • great tom hanks:
    با وجود این که همیشه از سرسی بدم می اومد اما با خوندن این
    فصل تا حدودی حس ترحم نسبت به سرسی داشتم واقعا امان از بی خردی های پادشاه دیوانه

    فرقش اینه که پادشاه دیوانه، دیوونه شد!! از اولش دیوونه نبود!

      نقل قول

  • Masood: فرقش اینه که پادشاه دیوانه، دیوونه شد!! از اولش دیوونه نبود!

    من اصلا این بحث رو که ایریس بعد از نافرمانی داسکندیل دیوانه شد رو قبول ندارم خیلی غیر منطقیه که یک شخص کاملا سالم باشه
    بعد فقط به خاطر این که چند ماه زندانی شده یه دفعه ای دیوانه بشه (مگر این که اتفاق خاصی در داسکندیل رخ داده باشه)احتمال زیاد از اول دیوانه بوده بعد از داسکندیل تشدید شده

      نقل قول

  • great tom hanks: من اصلا این بحث روکه ایریس بعد از نافرمانی داسکندیل دیوانه شد رو قبول ندارم خیلی غیر منطقیه که یک شخص کاملا سالم باشه
    بعد فقط به خاطر این که چند ماه زندانی شده یه دفعه ای دیوانه بشه (مگر این که اتفاق خاصی در داسکندیل رخ داده باشه)احتمال زیاد از اول دیوانه بوده بعد از داسکندیل تشدید شده

    شیش ماه تو یه زندان تاریک، هر کسیو دیوونه میکنه!! ممکنه زمینه های این دیوونگی رو هم قبلا داشته بوده باشه! مثل ترس از تاریکی و ترس از فضای بسته و…!

      نقل قول

  • تقریبا” هیچ کدام از کارهای سرسی اشتباه نیست ، در نظر بگیرید که سرسی مانده است یک برادر چلاق .
    ضمنا” او و تامن و پایتخت همه در اشغال تایرل هاست .
    تنها مشکل قضیه کنار کشیدن لنیسترهاست ، در واقع بعد از مرگ تایوین ، لشکر قدرتمند لنیسپورت از هم پاشیده شده و جیمی احمق حاضر نشد مسئولیت ان را به عهده بگیرد در حالی که می توانست با کمک آن ارتش نقش تایوین در مهار قدرت طلبی جنون آمیز سرسی را ایفا کند ،
    جیمی باید در قدرت بود و آنوقت به خواهرش بی محلی می کرد و حتی در صورت لزوم می توانست او را به کسترلی راک تبعید کند یا حتی به سیاه چال بیاندازد .
    اما از یک زن تنها نمی توان انتظار داشت که بزگوارانه یا خردمندانه فکر کند .
    به عنوان مثال همه حتی دنریس ، ویسریس را فردی مجنون می دانستند اما هیچ کس حتی دنریس بلاهایی را که بر سر او آمده بود را تجربه نکرده است، وقتی به عنوان یک شاهزاده تارگرین به گدایی بیافتی و سالها آواره شهرهای مختلف باشی ، دختری که تنها آرزویش خانه ای با در قرمز است حق ندارد تو را دیوانه بداند ، انهم وقتی تنها هنرش به دنیا آوردن یک نریان ناقص الخلقه بود .

    وقتی مردانی که سرسی را احاطه کرده اند به جای اطاعت از دستوراتش او را پند و اندرز می دهند مجبور می شود با عقل خود تصمیم بگیرد .
    متهم ردیف اول این روانپریشی سرسی ، تایوین لنیستر و بعد به ترتیب ، جیمی ، رابرت و حتی آن عموی احمق هست که به جای حمایت از او برایش شرط گذاشت .
    نکته مهم این است که سیاست وقتی جواب می دهد که همراه با قدرت نظامی باشد وگرنه حرف باد هواست .
    معمای واریس برای تیروین را یادتان است ، انگار مهمترین سوال کل کتاب همین است که بفهمیم کدام مهمتر است ، پول ، شمشیر ، مذهب یا شرافت ؟

      نقل قول

  • magenta:
    تقریبا” هیچ کدام از کارهای سرسی اشتباه نیست …

    این که گفتم احساس ترحم دارم به خاطر تورنمنت بود این بحث که از بچگی بهش گفتن با ریگار ازدواج
    می کنی و خودش هم عاشق ریگار شده بود اما یه دفعه ای همه چی پر پر شد چند ماه پیش استارک
    در پست ان چه در کتاب چهارم خواهیم خواند گفته بود شاید احساس شما نسبت سرسی تغییر کنه
    فکر کنم اشاره به همین فصل داشت در رابطه کار های سرسی که خوب کاملا مشخصه داره شدیدا به
    بی راهه می ره کتل بلک ها که مزدور های لیتل فینگر ان نقشه ای هم که برای کشتن جان اسنو کشیده
    مضحکه اگر هم اسنی به دیوار فرستاده بشه و جان رو بکشه بقیه ی نگهبان های شب کار اسنی رو می سازن خب
    این مسئله قطعا به ذهن اسنی میرسه نادون که نیست اعتمادش به کیبورن و تاینا مری ودر هم اشتباه بزرگیه به دو تا ادمی که
    از گذشته شون اطلاعی نداره که نباید اعتماد کنه سیتادل همین طوری الکی که زنجیر کسی رو نمی گیره و از همه بد تر نادیده
    گرفتن بانک براوس در کتاب دوم وقتی که تیریون میرسلا رو به دورن فرستاد گفتش که اول ببرینش به براوس بعد دورن چون قطعا
    استنیس جرئت نمی کنه به قوی ترین شهر ازاد حمله کنه ادم بانک قوی ترین شهر ازاد رو که نادیده نمی گیره در رابطه با روان پریشی
    سرسی از نظر من رابرت و تایوین مقصر ان جیمی و کوان ربطی بهشون نداره جیمی باید هم از سرسی دوری کنه
    شما خودت رو بزار جای جیمی زنی رو که تمام عمر عاشقشی یه دفعه ای می فهمی که وقتی دور از قدم گاه پادشاه
    بودی با چند تا مرد دیگه رابطه داشته همش جمله ی تیریون تو ذهنش تکرار میشه تازه هنوز هم باورش نشده
    اگه بفهمه حرف تیریون درسته یه دقیقه هم نباید بمونه پیشش

      نقل قول

  • magenta:
    تقریبا” هیچ کدام از کارهای سرسی اشتباه نیست ، در نظر بگیرید که سرسی مانده است یک برادر چلاق .
    ضمنا” او و تامن و پایتخت همه در اشغال تایرل هاست .
    تنها مشکل قضیه کنار کشیدن لنیسترهاست ، در واقع بعد از مرگ تایوین ، لشکر قدرتمند لنیسپورت از هم پاشیده شده و جیمی احمق حاضر نشد مسئولیت ان را به عهده بگیرد در حالی که می توانست با کمک آن ارتش نقش تایوین در مهار قدرت طلبی جنون آمیز سرسی را ایفا کند ،
    جیمی باید در قدرت بود و آنوقت به خواهرش بی محلی می کرد و حتی در صورت لزوم می توانست او را به کسترلی راک تبعید کند یا حتی به سیاه چال بیاندازد .
    اما از یک زن تنها نمی توان انتظار داشت که بزگوارانه یا خردمندانه فکر کند .
    به عنوان مثال همه حتی دنریس ، ویسریس را فردی مجنون می دانستند اما هیچ کس حتی دنریس بلاهایی را که بر سر او آمده بود را تجربه نکرده است، وقتی به عنوان یک شاهزاده تارگرین به گدایی بیافتی و سالها آواره شهرهای مختلف باشی ، دختری که تنها آرزویش خانه ای با در قرمز است حق ندارد تو را دیوانه بداند ، انهم وقتی تنها هنرش به دنیا آوردن یک نریان ناقص الخلقه بود .

    وقتی مردانی که سرسی را احاطه کرده اند به جای اطاعت از دستوراتش او را پند و اندرز می دهند مجبور می شود با عقل خود تصمیم بگیرد .
    متهم ردیف اول این روانپریشی سرسی ، تایوین لنیستر و بعد به ترتیب ، جیمی ، رابرت و حتی آن عموی احمق هست که به جای حمایت از او برایش شرط گذاشت .
    نکته مهم این است که سیاست وقتی جواب می دهد که همراه با قدرت نظامی باشد وگرنه حرف باد هواست .
    معمای واریس برای تیروین را یادتان است ، انگار مهمترین سوال کل کتاب همین است که بفهمیم کدام مهمتر است ، پول ، شمشیر ، مذهب یا شرافت ؟

    هیچ کدوم از کارهای سرسی اشتباه نیست!!!! :sh: :head:
    جیمی که قرار نیست دوباره شمشیر بدست بگیره پس چلاق بودنش چه اهمیتی داره، حکومت کردن درایت آینده نگری میخواد که سرسی و جیمی هردو فاقد این معیارها هستند.
    تو یکی از فصل های سرسی اگه اشتباه نکنم اشاره شد که اکثر نیروی های تایرل یا با اولنا ردواین به های گاردن رفتن یا با میس تایرل به استرمز اند پس تایرل زیادی که اینقدر ترسناک باشه تو پایتخت نیست.
    سرسی تمام فکرهاش خلاصه شده تو کمر به پایین و یا حذف دشمناش(فقط با کشتن).
    اگرم جیمی دست پادشاه می شد فکر نمی کنم قدرت این رو داشت که ملکه نایب السلطنه رو تبعید کنه چه برسه بفرسته سیاه چال!!! :notme:
    جنون سرسی فقط و فقط تقصیر خودشه.
    بعد کی گفته سیاست فقط در کنار قدرت نظامی جواب میده پتایر بیلیش جز چندتا فا*شه خونه چی داشت؟ فقط با عقل و سیاست الان به یکی از قدرت مندترین مناظق وستروس حکومت میکنه تازه تا حدی میشه گفت شاید کلید شمال هم دستش باشه.

      نقل قول

  • Mehdi: هیچ کدوم از کارهای سرسی اشتباه نیست!!!!
    جیمی که قرار نیست دوباره شمشیر بدست بگیره پس چلاق بودنش چه اهمیتی داره، حکومت کردن درایت آینده نگری میخواد که سرسی و جیمی هردو فاقد این معیارها هستند…

    هیچ کدام از کارهای او اشتباه نیست بلکه خود او ادم اشتباهی است ، فردی ضعیف و ضعیف النفس که نباد در این جایگاه باشد ، بدون وجود کسی که افسار او را بکشد شده همه کاره مملکت ، پس نتیجه اش همین می شود که می بینید .

    جیمی اکنون فرمانده گارد پادشاه است و قائدتا” باید بزرگترین شمشیر زن کشور باشد .
    دست پادشاه هم با وجود نایب السلطنه بی خاصیت بود اما اگر وی جانشینی تایوین را قبول می کرد و وارث کسترلی راک می شد حالا می توانست به عنوان یک لنیستر چلاق و فرمانده ارتیش لنیستر در پایتخت بماند و جلوی دیوانگی های خواهرش را بگیرد ، وقتی تریون توانست این هم باید حتی با تهدید شمشیر هم که شهده سرسی را سرجای خود می نشاند اما حالا شده زیر دست همه .

    اکثر نیروهای تایزل رفته اند اما نه به مرخصی ، بلکه علاوه بر اینکه عده ای هم هنوز مانده اند ، خود مسی تایرل هم در حال لشگر کشی به نام پادشاه است و هر لحظه اراده کند می تواند همین ارتش را به سوی پایتخت بفرستد .
    کوان هم با اینکه با همه خردمندی اش می دید سرسی در حال اشتباه کردن است به جای ان پیشنهاد که سرسی نایب السلطنه نباشد و به کسترلی راک برگردد حداقل باید دست بودن را قبول می کرد ،
    یادتان باشد لنیستر ها هم حرامزاده بودن بچه های ملکه را می دانند ، پس برای مادر دیوانه این حرام زاده ها زیاد دلسوزی نمی کنند .
    حتی جیمی هم از گناه خویش درحال فرار کردن است وگرنه او از هرکسی بهتر می دانست که سرسی اجازه خالی ماندن تختش برای یک روز را هم نمی دهد .
    امروز هم پایتخت هیچ ارزشی ندارد ، یعنی از وقتی که رابرت مرد ، پایتخت از بین رفته است ، در آن موقع هم قوای اصلی به رهبری تایوین بود که به نام پادشاه در حال لشکر کشی بود و البته استنیس هم به جای درگیری با دشمن اصلی می خواست پایتخت بی دفاع را اشغال کند که ناموفق ماند .
    لرد کوان بیلیش هم هنوز مشق ننوشته که غلط هایش مشخص باشد ، او به عنوان یک لرد دون پایه که به مقام محافظ ایری رسیده تازه اول شروع جنگ قدرت است ، یعنی او هنوز وارد زمین بازی نشده که درباره توانایی هایش صحبت کنیم ، سیاست برای قبل از شروع جنگ خوب است اما وقتی شمشیرها کشیده شود ، شاید فقط یک ضربه وی را به کام مرگ بفرستد ،

      نقل قول

  • از دست این نویسنده نازنینمون سرمونو به کجا بکوبیم ؟
    داستان رو طوری پیش میبره که آدم دلش میخواد برای سرسی دلسوزی کنه !

    به هر حال تو وستروس قدرت مردونه س و زنهایی مثل سرسی بازیچه میشن و نابود!

      نقل قول

  • خیلی بحث جالبی اینجا شکل گرفته. اینکه رفتارهای سرسی براش نتیجه‌ی مثبتی به همراه نخواهد داشت رو میشه به راحتی فهمید و نیاز نیست کتاب‌ها رو جلو جلو خوند. اما اینکه در آخر به خاطرش سرنگون میشه یا نه رو ممکن نیست با قطعیت تعیین کرد. دینریس هم تصمیمات احمقانه‌ای گرفته و میگیره،‌ اما گاهی با شانس و اقبال نتیجه بدی حاصل نمیشه.
    اما اینکه تصمیمات یک نفر درست هست یا نه، با اینکه نتایجش به نفع یا ضررشه دو مقوله جداست. شاید برخی از تصیمات سرسی در ذات درست باشن، اما قطعاً با مقتضیات زمان همخون نیستن.
    سرسی به خاطر ذات بسیار بدبین و بد دلی که داره، نمیتونه به آدم‌ها اعتماد کنه. هیولایی که اون در ذهنش از تیریون ساخته بهترین نمونه ذهن خراب و مسمومشه.
    از طرف دیگه سرسی اصلاً آینده نگری و اون ذکاوتی که خیال می‌کنه رو نداره. اون داره فقط به نتایج مقطعی و دم دستی فکر می‌کنه و به عواقب طولانی و آینده هیچ اشرافی نداره. بزرگترین نمونه اون بی‌تفاوتی به این گنجشک‌هاست که می‌تونه خطر بسیار بزرگی برای حکومت باشه.
    سرسی توان و سیاست کافی برای بهره گیری از توان افراد نداره. اون فقط بلده با ابزارهای زنانه دیگران رو مجبور به اطاعت از دستورش بکنه. یه سیاست‌مدار خوب باید بتونه حتی از دشمنانش هم در مسیر اهدافش استفاده کنه. در این باب زیاده.

      نقل قول

  • سلام من می تونم نقاشی کنم . می تونم برای هر فصل نقاشی کنم در عوض بهم تخفیف بدهین :bye:

      نقل قول

  • great tom hanks: من اصلا این بحث روکه ایریس بعد از نافرمانی داسکندیل دیوانه شد رو قبول ندارم خیلی غیر منطقیه که یک شخص کاملا سالم باشه
    بعد فقط به خاطر این که چند ماه زندانی شده یه دفعه ای دیوانه بشه (مگر این که اتفاق خاصی در داسکندیل رخ داده باشه)احتمال زیاد از اول دیوانه بوده بعد از داسکندیل تشدید شده

    بر دیوانگیش تشدید شد چون اونجا نزد اون خاندان خیلی تحقیر شد و بعد از اینکه نجات پیدا می کنه
    بدترین مرگ رو برای افراد اون خاندان حکم می کنه که میشه گفت از همون جا شکنجه دادن هاش و
    آتیش زدن شروع میشه – منبع : the world of ice and fire

    برای من سوال که چطوری مارتین به این خوبی سرسی و رفتارش رو تو کتاب نشون داده که آدم با خوندن هر جمله کتاب میفهمه زنا برای تصاحب قدرت چه کارها نمی کنن :d باید یه نگاهی به کتاب dangerous women هم بندازیم با توجه به تفسیر زیبای مارتین از زنان :d

      نقل قول

  • یادلیترفینگرافتادم که گفت هرکس توبازی تاج وتخت بعضیابازیکن وبعضیامهره ان؛وبعضی مهره هافک میکنن بازیگرن؛سوالی که پیش میاداینه که چقدتصمیمای سرسی واقعا ازادانه است و چقدش درباطن توسط بازیکنا برنامه ریزی شده

      نقل قول

  • fahimeh:
    سلام من می تونم نقاشی کنم . می تونم برای هر فصل نقاشی کنم در عوض بهم تخفیف بدهین :bye:

    سلام
    خیلی هم عالیه. بهت ایمیل می‌زنم

      نقل قول

  • سلام. اگه صیر کنیم بازم دانلود دوازده فصل سوم به طور یکجا امکان پذیر می باشد؟؟؟ :rose:

      نقل قول

  • یه بهروز دیگه:
    سلام. اگه صیر کنیم بازم دانلود دوازده فصل سوم به طور یکجا امکان پذیر می باشد؟؟؟ :rose:

    به خدا منم مثل شما منتظرم. متاسفانه به تور آدم بدقول و پر مشغله خوردیم. منم همچنان منتظرم تا اون برنامه‌نویس این مشکل رو حل کنه

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: