اشکال در اعمال کوپن: متاسفانه بعد از آپدیت سیستم ووکامرس به ورژن جدید، سیستم اعمال کوپن شارژ حساب دچار اشکال شده و کوپنها اعمال نمیشه. رفع این مشکل ممکنه چند روز و یا بیش از یک هفته زمان ببره. ضمن عذرخواهی از همه عزیزان، درخواست دارم فعلاً از درگاه پرداخت برای خرید فصلها استفاده کنید.
دو فصل پیاپی و یه اتفاق تکراری!
ماجرای بدقولی و گور به گور شدن مترجم مربوطه در آستانه انتشار، در این فصل هم مثل فصل قبل تکرار شد. آدرها ببرن اون آدمای نامردِ دروغگوی بیانصافِ بیــــــــ رو!
در هر حال تمام وقت من تو این تعطیلیها به ترجمه فصل ۱۹ گذشت. البته اگر کسرای عزیز نبود و نیمی از بار ترجمه و ویرایش رو به عهده نمیگرفت، قطعاً ممکن نبود که کار به موقع آماده بشه. بدون شک به موقع آماده شدن این فصل رو مدیون کسرا و البته صبر و گذشت همسر من هستید!
در هر حال هرچه که بود گذشت. امیدوارم خدا ما رو از شر همه این رفیقان نیمهراه خلاص کنه و تعدادی رفیق با معرفت و یارِ همراه مثل ویکتاریون و کسرا به ما عطا کنه! آمین!
بدون تردید این فصل یکی از نقاط عطف داستان کتاب چهارمه. در اینجا پاسخ این سوال که قطعاً برای خیلیها به وجود اومده داده میشه: چرا باید مارتین داستان بیاهمیت ساکنان آن جزایر کوچک و بیاهمیت رو اینطور با جزئیات تعریف کنه؟ خود بیلون گریجوی بزرگ چه تاثیری در دنیای وستروس گذاشت که حالا جانشینانش میخوان بذارن؟
شک ندارم از پاسخی که در این فصل دریافت میکنید شگفتزده خواهید شد! به علاوه اینکه در پایان این فصل، و بهتر بگم از این فصل به بعد غافلگیری کوچکی وجود داره که خودم بابتش خیلی هیجانزدهام. مطمئنم که شما هم ازش لذت خواهید برد. پس برای خوندن این فصل تردیدی به خودتون راه ندید. یکی دو روز آینده بررسی فصل ۱۸ و ۱۹ رو باهم خدمتتون ارائه میکنیم.
پس با این فصل ما رو همراهی کنید:
تنها وقتی که بازوها و پاهایش از سرما کرخت شدند، ایرون گریجوی با زحمت به ساحل بازگشت و دوباره خرقه خود را پوشید.
او به گونهای از مقابل چشم کلاغ گریخته بود که انگار هنوز موجودی ضعیف است، اما وقتی که موجها از روی سرش گذشتند، بار دیگر به یادش آوردند که آن مرد مرده است. من دوباره از دریا متولد شدم، یه مرد سرسختتر و قویتر. هیچ انسان فانی نمیتوانست او را بترساند، همانطور که تاریکی نمیتوانست، نه بیشتر از استخوانهای روحش. استخوانهای خاکستری و خوفناک روحش. صدای باز شدن یه در، جیغ یه لولای زنگزده.
خرقه کاهن وقتی که داشت آن را به تن میکرد خش خش صدا کرد. هنوز از نمک آخرین شستشویش در دو هفته پیش سفت بود. لباس پشمی به سینه خیسش چسبید و آب شوری که از موهایش میچکید را به خود کشید. او مشک آبش را پر کرد و آن را از شانهاش آویخت.
در حالی که داشت در امتداد ساحل قدم برمیداشت، یک مرد مغروق که از قضای حاجت باز میگشت سکندری خوران در تاریکی به سمتش آمد. او زمزمه کرد: «خیسمو» ایرون دستی روی سرش گذاشت، دعایش کرد و رد شد. زمین زیر پایش شیب میگرفت. ابتدا ملایم و سپس تند. زمانی که علفهای نیمهخشکیده را در بین انگشتانش حس کرد، دریافت که خط ساحل را پشت سر گذاشته است. به آرامی بالا رفت و به صدای موجها گوش میداد. دریا هیج وقت خسته نمیشه، منم باید مثل اون خستگیناپذیر باشم.
بر فراز تپه چهل و چار استخوان قفسه سینه سنگی عظیم شبیه به تنه رنگ پریدهی درختان بزرگ از زمین بیرون زده بود. منظره آن باعث شد که قلبش تندتر بزند. ناگا اولین اژدهای دریایی بود، بزرگترین آنها که تا آن روز از میان موجها بیرون آمده بود. از کراکنها و نهنگها تغذیه میکرد و هنگام خشم جزیرهای را به طور کامل غرق مینمود، با این وجود پادشاه خاکستری آن را کشت و خدای مغروق استخوانهایش را به سنگ تبدیل نمود تا انسانها هرگز از شگفتیِ درک شجاعت نخستین پادشاهان خارج نشوند. استخوانهای قفسه سینه ناگا ستونها و تیرهای تالار طویل او را تشکیل دادند، درست مثل آروارهاش که تخت سلطنت او شد. ایرون به خاطر آورد، برای هزار و هفت سال اینجا حکومت کرد. همینجا بود که همسرش از نژاد پریای دریای رو گرفت و برای جنگهاش بر علیه خدای طوفان نقشه کشید. از همینجا به سنگ و نمک حکومت کرد، جامههایی از علف دریایی بافته شده پوشید و تاج بلندی از دندون ناگا سرش گذاشت.
اما این مربوط به عصر طلوع بود. دورهای که در آن هنوز ابر مردان بر روی زمین و دریا زندگی میکردند. تالار با آتش زندگی ناگا گرم میشد، آتشی که پادشاه خاکستری آن را به خدمت خود درآورده بود. بر روی دیوارهایش فرشینههای چشمنوازی بافته شده از علف دریایی نقرهای آویزان بود. جنگجویانش نشسته بر سریری از صدف مروارید، به گرد میزی به شکل ستاره دریایی بزرگی مینشستند و از ضیافت برکات دریا متنعم میشدند. از بین رفتن، همه اونا از بین رفتن. انسانها حالا کوچک جثهتر بودند. عمرشان هم کوتاهتر بود. خدای طوفان بعد از مرگ پادشاه خاکستری آتش ناگا را به زیر آب برد، تختها و فرشینهها به سرقت رفتند و سقف و دیوارها فرسوده و ویران گشتند.
حتی سریرِ با عظمتِ دنداندار پادشاه خاکستری توسط دریا بلعیده شد. تنها استخوانهای ناگا باقی ماندند تا یادآورد آنهمه شگفتی برای آهنزادهها باشند.
ایرون گریجوی اندیشید، دیگه کافیه.
متاسفانه خرید باز مشکل داره. کوپن رو اعمال نمیکنه و میره صفحه پی بال
بهروزنقل قول
منم نمی تونم دانلود کنم و گیر داده به نام استان که هر کدوم رو انتخابمی کنم جواب نمی ده
ehsanنقل قول
منم همینطور .
ariaنقل قول
کوپن اعمال نمیشه.پیغام میده با موفقیت اعمال شد ولی نشده
parisaنقل قول
خخخخخ
شما لطف داری محمد جان
حالا ایشالا که عمری باقی باشه و این بار رفیق نیمه راه نباشیم.
خیلی ممنون از کسرای عزیز و تشکر ویژه از خودت
دمت گرم
Starks Onlyنقل قول
سلام من هر کاری می کنم کوپن ام رو اعمال نمی کنه قبلا این مشکل رو نداشتم این فصل این طوری شده
great tom hanksنقل قول
منم همین مشکلو دارم.بعد از چنبار امتحان کردن هروقت میرم تو صفحه خرید کوپن هارو نمایش نمیده!از حساب کاربری خارج میشه ولی وقتی میرم تو فروشگاه یا حساب کاربری یا خانه اسم کاربریمو نمایش میده.توروخدا یه کاری بکنین
rodrik starkنقل قول
منم با اعمال کوپن مشکل دارم حتی با کپی پیست
Darkfireنقل قول
من فعلا توی شوک آخر فصلم
ehsanنقل قول
من کارت بانکی ندارم باید منتظر بمونم تا مشکل حل شه.
پریسانقل قول
منکه متوجه نشدم یعنی با اینکه کارت شارژ داریم باید مستقیم باز ازکارتمون پول بدیم؟
هنگامه مدیرینقل قول
من مشکل شما رو به صورت اختصاصی حل میکنم
فقط بگو با چه ایمیلی تو فروشگاه ثبت نام کردی؟
بله متاسفانه فعلاً سیستم شارژ حساب به درستی کار نمیکنه. البته میتونید منتظر بمونید تا مشکل رفع بشه
م.م.استارکنقل قول
ایده نقاشی خیلی خوب بود و از طراحشم تشکر میکنم! البته بیشتر میشد بهتر بود!
Masoodنقل قول
با تشکر از زحمات بی دریغ شما چرا حتما می خواین فصل ها رو ۵یا۶ روز یک بار بفرستین بیرون خب اگه کمبود نفرات دارین در فواصل زمانی طولانی تری مثل دو هفته یک فصل و رو بیرون بدین یا با یک گروه ترجمه دیگه همکاری کنید یا باید تا تابستان منتظر باشیم تا افراد بیشتری به گروه اضافه بشن.هیچ کس حاضر نیست به خاطر ترجمه کسی از کار و خانواده اش بگذره می تونین مطالب متفرقه کمتر بذارین و فقط به ترجمه بپردازید.
s1378نقل قول
سلام من میخوام جلد یک و دو رو تو سرور مدیا فایر و اسه سایته خودم آپلود کنم البته با ذکر منبع.امکانش هست؟
Night Satlkerنقل قول
آقا محمد منم ازین شکلکا بذارم مشکلمو اختصاصی حل میکنید؟؟
Darkfireنقل قول
Darkfireنقل قول
جلد یک و دو توسط خانم مشیری ترجمه شده، کپی رایتش به این سایت ربطی نداره که از اینجا بخواید اجازه بگیرید.
تا جایی که ما اطلاع داریم ایشان اجازه نشرش رو آزاد اعلام کردهاند. اینجا هم بر همین اساس آپلود شده.
نریماننقل قول
من خودم مطلب برای سایت ترجمه نمیکنم. دوستانی هستن که کمک میکنن. تمام برنامه من روی انتشار کتاب هست. منم استقبال میکنم اگه کسی یا سایتی بخواد تو این کار کمک کنه. نمیتونیم فاصله انتشار رو زیاد کنیم. همینطوری هم خیلی ها بیتاب هستن
اون یه نفر یه مورد خاصه. وگرنه باقی دوستان میتونن با کارت بانکی کار خودشون رو راه بندازن فعلا
م.م.استارکنقل قول
ممنون واقعا.نمیدونم چطور تشکر کنم
partoaftabi@gmail.com
مشکل که حل شد هزینه فصلو میپردازم و خریداری میکنم
پریسانقل قول
مرحبا . اتفاقا من از کتاب ۴ام تا الان خیلی لذت بردم . به نظرم فوق العاده بوده
parsaنقل قول
هعععی
بعد یه هفته مسافرت به جنوب، دوباره به شمال برگشتم،
این روزا همه میخوان وستروس رو فتح کنن!
استارک جان، تو ترجمه نمیتونیم کمک کنیم ولی ادعای پادشاهی کنی وستروس رو واست فتحش میکنیم
s.a.sنقل قول
بازم جزایر اهن. خدا میدونه مارتین چی تو سرشه چون تو کتاب چهارم تا حالا کلی به جزایر اهن وجنگ قدرت توی اونجا پرداخته فکر کنم توی نبرد پادشاهان سهم زیادی داشته باشن
هنگامه مدیرینقل قول