سلام به همه عزیزان.
میدونم که کمی کمپیدا شدم و میدونم که اون دسته از دوستان که علاقه زیادی به بررسی فصلها داشتن حسابی از دست من دلخور هستن. اما باور کنید که از لحاظ و وقت و زمان در مضیقه هستم. غیر ویرایش خیلی کارها هست که در پس کار باید انجام بشه و اکثر غریب به اتفاقشون رو خودم باید انجام بدم. بنابراین کمی بهم حق بدید. فعلاً همین فصلها رو هم به زحمت سر وقت میرسونم. حالا که دیگه امتحانهای ترم پایان یافته، امیدوارم نیروهای تازه نفسی به جمع ما اضافه بشن. اما بریم سراغ اصل مطلب.
با دانلود فصل ۱۴ بریین در خدمت شما هستیم. بریین همچنان داره به دنبال سانسا میگرده، و حالا پادریک پین هم به همراهشه. اما این جستجو کاملاً کور کورانه است. اونا هیچ رد پایی ندارن و متاسفانه سر نخهای غلطی هم به دستشون افتاده. حالا باید دید کارشون به کجا میکشه. نکته جالب این فصل قطعاً برخورد با لرد رندیل تارلی، پدر سمول تارلی محبوبه. پس با ما همراه بشید.
دیوار سنگی، قدیمی و در حال فروریختن بود، ولی منظرهاش از آنسوی مزرعه باعث شد که موهای پشت گردن بریین سیخ شود.
اندیشید، اونجا جایی بود که کماندارا مخفی شدن و کلیوس فری بیچاره رو کشتن. . . ولی نیم مایل جلوتر او از کنار دیواری گذشت که کاملاً شبیه اولی بود و دریافت که نمیتواند مطمئن باشد. جادهی پر از شیار و ناهموار میپیچید و میچرخید و درختان عریانِ قهوهای از درختان سبزی که به خاطر داشت متفاوت به نظر میآمدند. آیا او از مکانی که سِر جیمی شمشیر پسرعمه خود را از نیامش قاپید گذشته بود؟ بیشهای که آنها در آن جنگیدند کجا بود؟ نهری که در آن دست و پا زدند و ضربهها نواختند و بر سر هم کوفتند تا اینکه یا شجاعان را به سمت خود کشیدند چه؟
«بانوی من؟ سِر؟» بنظر میآمد پادریک هرگز به نتیجه نخواهد رسید که او را به چه نامی بخواند. «دنبال چی میگردین؟»
دنبال اشباح. «دیواری که یه بار از کنارش گذشتم. مهم نیست.» اونجا جایی بود که سِر جیمی هنوز دو دستش رو داشت. با تمام خندهها و متلکهاش، چقدر ازش بیزار بودم. «ساکت بمون پادریک. احتمال داره هنوز این جنگلا یاغی داشته باشه.»
پسرک به درختان عریان قهوهای، برگهای خیس و راه گِلی پیش رو نگاه کرد، «من شمشیر بلند دارم. میتونم بجنگم.»
نه خیلی خوب. بریین در شجاعت پسرک تردیدی نداشت، اما به تمریناتش چرا. دستکم به اسم او یک ملازم بود، ولی مردی که به او خدمت میکرد با او به درستی رفتار نکرده بود.
بریین در راه داسکندیل داستان زندگی او را تمام و کمال بیرون کشیده بود. او شاخهای کم اهمیت از درخت خاندان پین بود، شاخهای نورسته و ضعیف از پشت پسر جوانتر. پدرش عمر خود را در پادویی برای عموزادههای متمولتر گذراند و پادریک را از دختر شمعفروشی که قبل از مرگ در شورش گریجوی با او ازدواج کرد، پس انداخته بود. هنگامی که چهار سال داشت مادرش او را به یکی از همان عموزادهها سپرد تا بتواند در پی خواننده دورهگردی که بچه دیگری در شکم او کاشته بود برود. پادریک به خاطر نمیآورد که او چه شکلی داشت. سِر سدریک پین نزدیکترین کسی بود که پسرک میتوانست به عنوان ولی به حساب بیاورد، اما از خلال داستان پر لکنت او اینطور به نظر بریین آمد که عموزاده سدریک با پادریک بیشتر شبیه یک خدمتکار رفتار کرده بود تا فرزند. هنگامی که کسترلی راک پرچمدارانش را فراخواند، شوالیه او را همراه برده بود تا اسب او را تیمار و زرهاش را تمیز کند. سپس سِر سدریک در جنگ همراه سپاه لرد تایون در ریورلند کشته شده بود.
پسرک تنها، دور از خانه و بیپول خود را به شوالیه خانهبهدوش چاقی به نام سر لوریمر شکمگنده چسبانده بود، کسی که جزو نیروهای لرد لفورد و مسئول مراقبت از ارابههای بار بود. سر لوریمر دوست داشت بگوید: «پسرایی که از مواد غذایی محافظت میکنن، همیشه بهترین غذاها رو میخورن.» تا اینکه همراه ران نمکزدهای که از انبار شخصی لرد تایون دزدیده بود، گیر افتاد. لرد تایون تصمیم گرفت که او را به عنوان درس عبرتی برای بقیه دستبردزنندگان دار بزند. پادریک هم در ران نمکسود شریک بود و کم مانده بود در طناب دار هم شریک شود، ولی نامش او را نجات داد. سر کِوَن لنیستر سرپرستیاش را قبول کرد و کمی بعد او را برای ملازمت برادرزادهاش تیریون فرستاد.
سِر سدریک چگونگی تیمار اسب و جستجوی نعلش برای سنگ را به او آموخت و سر لوریمر چگونه کش رفتن را، ولی هیچکدام تمرین شمشیرزنی زیادی با او نداشتند. در نهایت جن پس از آمدن به دربار او را نزد استاد رزم قلعه سرخ فرستاده بود. ولی در حین آشوبِ نان سِر آرون سانتاگار در میان کشته شدگان بود و اینچنین تمرینات پادریک پایان یافت.
شازده پسر موقع دانلود اسمش اسم فایل مربوط به فصل سیزدهمه درستش کن لطفا
ایماننقل قول
من واقعاً لذت میبرم همیشه دوستان تذکرات و ایرادات رو خیلی دوستانه و مهربانانه مطرح میکنن
م.م.استارکنقل قول
بررسی فصل ها که زحمتش از بقیه مطلب ها کمتره . لطفش هم به نظرات زیرشه . شما اگر برای فصلایی که ارزش دارن چند تا سوال به جای بررسی بزارید بحث شکل می گیره .
ariaنقل قول
آقا این بریین که داره به بی راهه میره!
ولی خب تو دنیای یخ و آتش هیچ بی راهه ای واقعا بی راهه نیست…
درسته؟
بنظرتون دیک چالاک واسه ی بریین چی به ارمغان میاره؟
Omid11.26نقل قول
با پدر سمول هم آشنا شدیم
واقعا سگ شکاری زنده هستش
ehsanنقل قول
فقط ۳۲ تا مونده ها
لایک
opalنقل قول
برای اولین بار در دنیای نغمه با یک داستان فرعی بی منطق روبرو هستیم .
رفتار بریین از همان اول هم بی منطق هست .
و اتفاقا” داستان عجیبی هم داره ، تا قبل از اینکه به جستجوی سنسا بپردازه نقش یک همراه را برای شخصیت های اصلی داشت ، چیزی مثل پادریک .
اما حالا به طور مستقل داره احمقانه ترین کار ممکن رو انجام می ده ، جیمی برای اینکه او را از خطر خواهرش دور کند فرستاد دنبال نخود سیاه و او هم وفادارانه و لجبازانه در حال انجام دادن این کار است .
امیدوارم درباره نقش بریین در آینده با یک سورپرایز بزرگ مواجه بشیم .
کشتن یک اژدهای نیمه زخمی یا فرماندهی یک لشگر در برابر آدرها کمترین انتظاری است که از بانویی به زشتی ترییون و حماقت بچگی های سنسا دارم ! :D:
و طبق معمول به نظر من این شخصیت هم دارای داستان تاثیر گذاری تا کتاب هفت نخواهد بود و ما قرار است سیر و سلوک تحول او را از دختری زشت به فرماندهی بزرگ را شاهد باشیم ، مگر اینکه مارتین هم از دست او خسته شده در یک کوره راهی او را به قتل برساند.!
magentaنقل قول
اینی که در ادامه نوشتم اسپویل نیست اما به خاطر اونایی که خیلی خیلی حساس هستن.
خب اینبار هیچ کدوم از حدسیاتت نزدیک به اتفاقی که براش خواهد افتاد نیست. یه چیز دیگهاست که ارزش دنبال کردن داستانش رو داره.
م.م.استارکنقل قول
حرف شما متین :D:
منظور من هم این بود که واقعا” نمی تونم حدس بزنم چه اتفاقی برای او خواهد افتاد ،
به نظر من عجیب ترین خط داستانی رو داره .
دختری درد کشیده ، مطرود و ساده که دست بر قضا از خیلی از مردان داستان هم قوی تر و ماهر تر است .
بی رحمی مارتین درباره او از تریون و سمول تارلی هم بیشتر بوده .
یکی از زیبایی های کار مارتین این بوده که توانسته در دل این دنیای فئودالی که همیشه خاندان مهمتر از فرد بوده اند ، اهمیت و نقش افراد رو برجسته تر از خاندان ها نشان دهد
magentaنقل قول
واییییییییییییییی نمی دونم این درگاه پرداخت چرا فقط واسه من قاط میزنه از دیشب تا حالا کلافم کرده
پارمیسنقل قول
yay بالاخره موفق شدمممممممممممم
پارمیسنقل قول
سلام میخاستم از فصل ۳به بعد هرفصلی زیرنویس شده بگیرم امانمیدونم چه جوری ؛
هادینقل قول
من متوجه منظورت نشدم دوست من. یعنی چی زیرنویس شده؟؟
م.م.استارکنقل قول
سلام شخصیت پادریک قضیه اش چیه؟؟؟خیلی کنجکاوم
سارانقل قول
احتمالا این خانوم هم در یکی از جنگ های بی سروته مارتین به قتل میرسه
محمد ابراهیمینقل قول