با ترجمه فصل نسبتاً طولانی و قابل توجه ۶۸ در خدمت شما عزیزان هستیم.
خوشبختانه بعد از مطلب داستان ترجمه جو سایت به شکل خوشایندی تغییر کرده و میزان مشارکت خوانندهها بسیار بیشتر شده. این قطعاً مایه خرسندی و مباهات ماست.
قبل از اینکه به شرح ماجراهای این شخصیت بپردازیم یکی دو نکته هست که اینجا فرصتی برای طرحشون وجود داره.
اول – به علت ماهیت سیستم مدیریت محتوای وردپرس، لینکهایی که با عناوین فارسی نوشته بشن بسیار طولانی و پر از کارکترهایهای نا مانوس میشن که درج این لینکها در سایتهای دیگه نمای زشتی داره. واسه همین من به همه مطالب سایت یه لینک کوتاه اضافه کردم تا هرکس خواست لینکی از این سایت رو در جای دیگه نقل کنه از این لینک کوتاه شده و تر و تمیز استفاده کنه.
دوم – بر و بچههای گروه ترجمه حتماً به فایل وضعیت ترجمه کتاب سوم رجوع کنند و به لینکی که در اون درج شده برن. بحث بسیار مهمی قراره اونجا مطرح بشه که لازمه همه نظر بدن.
سوم – تو این مدت دوستان زیادی برای مشارکت در گروه ترجمه و ویراستارها اعلام آمادگی کردن. این اواخر من یه مقدار سرم شلوغ بود و کارهام قاطی شد. واسه همین رشته کار مربوط به بررسی عضویت این دوستان از دستم در رفته. همه اونایی که اعلام آمادگی کردن، چه هنوز جوابی از من دریافت نکردن، چه در هر مرحلهای از بررسی کارشون متوقف مونده، لطفاً یه ایمیل به من (m.m.stark@live.com) بزنند و بگن کارشون در چه مرحلهای متوقف مونده تا من رسیدگی کنم. از همین جا از دوستانی هم که به هر دلیلی از طرف ما پذیرفته نشدن عذرخواهی میکنم.
و اما برسیم به سانسا. آخرین فصلی که از سانسا خوندیم مربوط به سفر دریایی اونها از قدمگاه پادشاه به سمت «خانه» بود. در خلال این سفر لیتل فینگر حقایقی رو از نقشههای خودش و نقشی که در مرگ جافری داشت برای سانسا آشکار کرد. او گفت که ایده نمایش کوتولهها متعلق به او بوده و سر دانتوس رو او برای نجات سانسا اجیر کرده بود. گرچه نه چندان، مستقیم تایید کرد که دست کم نقشی در مرگ جافری داشته، اما از انگیزه اصلی خودش و اینکه چطور جافری کشته شد حرفی به میون نیاورد. حالا در این فصل ادامه ماجرای این سفر رو میخونیم و با «خونه» و برنامهای که لرد بیلیش برای سانسا داره بیشتر آشنا میشیم.
راستی قراره تو همین یکی دو روز آینده یه مسابقه به همراه جایزه هم تو سایت برگزار کنیم. بسیار خوشحال میشیم که همه دوستان عزیز مشارکت کنند. نظرتون رو در مورد اینکه جایزه چی میتونه باشه هم با ما در میون بذارید.
خوشحالم که بالاخره این فصل نیز رسید.چون میانگین فاصله فصل ها ۶ روز بود و این یکی دیگه از هفته هم گذشته بود.و چندین روز بود که هر روز چندین بار سایت رو چک می کردم.
جایزه میتونه دریافت تجمه کامل و یکباره کتاب باشه ! (تا اونجاییش رو که ترجمه کردید و هنوز رو سایت نگذاشتید)
آرماننقل قول
در ضمن من در پست “داستان ترجمه” در راستای معرفی کتابهای خوب فانتزی که بحثش در گرفته بود یه لیست با توضیحاتش رو به عنوان کامنت گذاشته بودم که ۲ نظر بعدیش نمایش داده شده اند اما اون کامنت هنوز درانتظار بررسی مدیر برای نمایشه ! چرا ؟
آرماننقل قول
سیستمی برای مدیریت کامنتها داریم که به طور خودکار کامنتهای خیلی طولانی و دارای دو لینک رو در انتظار بررسی مدیریت قرار میده. در هر حال ما اون لیست رو در اختیار داریم و ممنون از مطلبی که ارسال کردی
م.م.استارکنقل قول
خسته نباشین همگی.
یه چند تا چیزی که من دیدم:
ص۲ پاراگراف اول “از دیدرس خشکی دور کرده”
باید ماضی نقلی باشه که با بقیه فعل ها جور در بیاد و “بود” هم به قرینه حذف شده.
ص۳ پاراگراف آخر: Regard به معنی تحسین ه.
ص۴ اولش: اون “اگه سنگ باشی” باید آخر بیاد که اون سورپرایز متن خراب نشه. چون اول می خونی فینگرز جای خوبیه و پیش خودت فکر می کنی چی می گه این !!!
جابه جا کردن جاهای دیگه تفاوت سلیقه است ولی اینجا فکر کنم روان شدن احتمالی متن باید فدا بشه.
ص۵ اون اولاش: شاید خیلی مهم نباشه ولی اینکه نوشتین “در کنار لیتل فینگر” ترتیب زمانی رفتنشون رو عوض کرده، همزمان نرفتن.
ص۹ : Tease با شوخی کردن فرق داره. اذیت کردن و سر به سر گذاشتن می شه.
ص۱۱ آخر صفحه: نوشتین “اصلاً ندیدیش” منظور این نیست که طرف رو دیدی یا نه تا حالا.
منظور اینه که اصلاً طرف رو نمی بینی ولی خنجر رو فرو می کنه(نمی فهمی کی بوده). حالا ممکنه طرف رو بشناسی و هر روز ببینیش یا حتی اسمش رو هم نشنیده باشی.
ص۱۲ پاراگراف ۴: باید بشه “تیرین بوده باشه”
باز تغییر دادن زمان فعل بخاطر روون شدن متن یا سفت و سخت مقید بودن بهش سلیقه ای ه ولی اینجا من دلیلی نمی بینم که عوض شه.
ص۱۶: “بیاین بریم به بارگاهم” ؟؟؟!!!!!!
اشتباه شده یحتمل. یه با دیگه یه نگاه بندازین.
ص۱۷ پاراگراف اول: “برافروخته” معنای عصبانیت می ده در حالی که منظور خجالت ه تو متن.
چون قبلاً پرسیده بودم (فکر کنم از علی) که اینجا بذارم مشکلی نداره طبق روال همینجا گفتم.
باز هم همگی خسته نباشین.
kei1نقل قول
دوست من، مهم این نیست که چقدر فصل ترجمه شده داریم ، چون تعداد مترجمها خیلی بیشتر از ویراستاراست، مهم اون قسمتایی که ویرایش نهایی شده.ما هم که فصل تکمیل شده نداریم، پس عملا همچین جایزهای رو نمیتونیم در نظر بگیریم.(ویرایش حکم لعاب و جلا رو داره و یه جورایی موجب دلچسبی ترجمه میشه.)
به علاوه این موضوع هم باید در نظر گرفت که اگه ترجمه بدست آقای ایکس برسه هیچ تضمینی وجود نداره که در اینترنت پخش نشه، پس شاید موجب لوث شدن کار بشه.
Ali.Aنقل قول
سلام…فصل جالبی بود و دست همه بچهها درد نکنه
Raegar Targeryanنقل قول
بله.با توجه به پست قبلی استارک و توضیحاتش در باب ترجمه آگاهم.بنده نیز بیشتر به قصد مزاح گفتم و برای این هم از علامت تعجب استفاده کردم. اما اتجتمالا با ایتفاده از شکلک مناسب این سوبرداشت پیش نمی اومد.
فصل رو هم الان خوندم و سپاس از زحماتتون.فقط امیدوارم که فصل بعدی رو با تاخیر هرچه کمتر ارائه بدید.چون هم در اوقات فراغت تابستانی هستیم و هم فصل امتحانات و جام جهانی به پایان رسیده اند.و با مشارکت بیشتر در سایت نیز فکر کنم که برای تسریع کار بیشتر تشییع شده باشید.
آرماننقل قول
خیلی ممنون کیوان جان. اکثر مواردی که گفته بودی، گرچه خیلی ریز و جزئی بودن اما اعمال شد. فقط Regard به همون معنایی که تو متن اومده درسته. یکی دو مورد هم بود که متن گویاتر بود. در هر حال خیلی ممنون
م.م.استارکنقل قول
مرسی از همه دوستان گروه ترجمه و ویرایش……
رضانقل قول
سلام
ممنون از کار بسیار ارزشمندتون بابت ترجمه کتاب
فقط یه مشکل
امروز که اومدم فصل سانسا رو دانلود کنم لینک دانلود رو پیدا نکردم
رفتم تو قسمت کتابخانه وینترفل قسمت کتاب های در حال ترجمه ولی هر کجا رو که انتخاب می کنم دوباره برمی گرده به صفحه اصلی
در نتیجه تو کف فصل جدید موندم
اگر امکانش هست مشکل رو برطرف کنید
ممنون
شهروزنقل قول
طبق معمول با تشکر از فصل جدید.برای جایزه هم به نظرم جایزه مالی نگذارید چون همینطوری هم کاربران کمک مالی می کنن دیگه با جایزه چره حرومش کنیم…
اصلا مسابقه چی قراره باشه اطلاعات عمومی نغمه ای؟!
علینقل قول
مرسی بابت فصل جدید.خسته نباشید
ای بابا انتظار برای فصل ۷۰ که قرار توضیح بدید برنامتون واسه ترجمه ها چیه کم بود،حالا باید واسه مسابقه و جایزش هم انتظار بکشیم
سانازنقل قول
جایزه می تونه یکی یا همه ی نماد خاندان ها که قدیما استارک درست می کرد باشه.
martinنقل قول
ممنون ار ترجمه های قشنگ و وقتی که صرف می کنین
lushaنقل قول
م.م.استارکنقل قول
خیلی ممنون
ترجمه شما بسیار عالی هست
این کتاب واقعا جز بهترین کتاب های دنیاست
ashkan mنقل قول
سپاس از همه دوستان عزیز
ROBB STARKنقل قول
فوق العاده بود
ممنون از ترجمه عالیتون و خسته نباشید به همه دوستان گروه ترجمه
یکم بیشتر در باره مسابقه توضیح میدین؟ خیلی کنجکاو شدم؛ فقط امیدوارم مسابقه نویسندگی مقاله نباشه
saraنقل قول
اول : شما با اون داستان ترجمه رسما” مارو نابود کردید ، حالا اننتظار دارید استقبال بیشتر نشه ؟!
انتشاراتی های حرفه ای هم اینتطور زحمت نمی کشند ، پس واقعا”از زحماتتون تشکر می کنم و امیدوارم که تا فصل آخر کتاب هفتم با هم باشیم و از این داستان لذت ببریم .
دوم: فصل خیلی خوبی بود ، مخصوصا” اینکه اتفاقات زیادی توی اون رخ داد ، هرچند ظاهر قضیه حضور اینها در یک برج دور افتاده بود اما حرفهایی که رد و دل شد نشان از حوادث بزرگ آینده داره ،
در واقع به نظر من داستان سنسا تازه از اینجا شروع شد.
کلا”من عاشق این قسمتایی هستم که بحث سیاسی می شه ، همیشه سیاست و نیرنگ برنده تر از فولاد سرده .
توی این فصل ما چندتا دریچه جدید می بینیم ، آینده لیتل فینگر ، آینده سنسا و آینده مارجری با سر لوراس ملازمی که به زود جوشیه جیمی خودمونه .
فقط کننجکاوم بدونم بعد از ازدواج لرد هارنهال و بانوی ایری ، وقتی که هویت سنسا بالاخره افشا بشه ، این لیتل فینگر اعلام پادشاهی می خواد بکنه ؟
یادتون نرفته که ، حتی خود سنسا هم به این موضوع فکر کرد ، اون تنها وارث شماله ، آخرین استارک باقی مانده و وارث برحق وینترفل .
magentaنقل قول
تشکر فراوان برای ترجمه خوبتون
و در مورد جایزه هم میتونید کتاب رویای تب آلود مارتین رو در نظر بگیرید.
Coldhandsنقل قول
ممنون
MSHHZنقل قول
در مورد سانسا بحث متفاوته…توی بررسی فصل بهش میپردازیم ولی دوتا نکته مهم هست…یکی اینکه تا زمانی که تیریون زنده باشه سانسا به دردهیچ کس نمیخوره…حتی لیتلفینگر…در ضمن اون تنها وارث شمال نیست….فعلا برن لرد وینترفله و بعد ریکون و بعد سانسا…البته هیچکس دوست نداره سانسا وارث چیزی بشه چون یه خیانت کاره و هرچی بلا سرش اومده حقشه و امیدوارم بیشتر عذاب ببینه…تنها استارکی که حق آرامش نداره سانساست
Raegar Targeryanنقل قول
البته در این مقطع داستان کسی از زنده بودن برن و ریکون خبر نداره، پس از دید وستروس، سانسا وارث بر حق ویرانه های وینترفله
Drogonنقل قول
عجب مارمولکی هست این لیتل فینگر،خیلی دوست دارم یه فصل هم از دید اون یاشه تا بفهمم به چی فکر میکنه.
ممنون بابت ترجمه خوبتون
احساننقل قول
ممنون به خاطر ترجمه خوبتون عجب فصل جالبی بود
amirنقل قول
یه خسته نباشید به بچه های گروه ترجمه
جایزه میتونه پیراهن خاندانها باشه
علیرضانقل قول
و اگه اتفاقی برای این دونفر بیفته پای جان هم میاد وسط وصیت نامه راب رو فراموش نکنید.
کاملا موافقم
شاهیننقل قول
منتظر ۷۰ هستم
six pathنقل قول
فصل خیلی خوبی بود که تو سریال خرابش کردند
ممنون به خاطر ترجمه عالیتون
مهدینقل قول
این لینک دانلودش خراب نیست؟ یه امتحان کنین لدفاً شاید روباه آتشی من خرابه
عباسنقل قول
تست کردم کاملا سالمه دوست من
م.م.استا کنقل قول
فصل عالی بود
غیر از اینم انتظار نمیرفت
تمیدونم حالا که کتاب داره به انتها میرسه کم کم صبر ما هم لبریز شده
روزی چند بار سایت رو باز می کنم به هوای فصل جدید
انانقل قول
به تیم ترجمه خسته نباشید می گم و دستشون رو می بوسم… چون جدا زحمت می کشین…
خدا شاهده لایک دارین!!!!!!!!!!
llk,k
Lord MHJ Starkنقل قول