چند شخصیتی که مارتین نمی‌تواند آنها را بکشد!(قسمت اول)

سلام دوستان

معمولاً گفته میشه که هر شخصیتی رو توی کتاب کتاب‌های نغمه‌ای از یخ و آتش میتوان به راحتی کشت، اما آیا این واقعاً درسته؟ ما فکر می‌کنیم نیازهای داستان حکم میکنه که چند شخصیت زنده بمونن.

شاید نارحت‌ و نگران کننده‌ترین لحظه در تاریخ سریال در فصل دوم (و همینطور در کتاب دوم)باشه، جایی که تئون گربجوی با غرور اجساد سوخته‌ی دو پسر بچه را نشان داد. این تصویر نه فقط به دلیل اینکه اونا رو سوزانده بود، بلکه بیشتر به این دلیل ناراحت کننده بود که ما خواننده‌ها و بیننده‌ها، چطور قرار بود نسبت به این صحنه واکنش نشون بدیم. توی قسمت‌ بعد و همینطور در ادامه کتاب متوجه میشیم تئون در اصل فقط دوتا پسر بچه‌ی معمولی رو سوزونده و وانمود کرده که اونا برن و ریکان، جوانترین پسران لرد ادارد ند استارک فقید هستن. اما برن و ریکان هنوز زنده  بودن.

در اصل اونا میخواستن تا ما احساس آسوده‌خیال شدن بهمون دست بده، و بگیم: خیلی خب، فقط دوتا بچه یتیم بودن، خداروشکر. ما که اصلاً نه اونا رو دیدیم و نه قرار بود مهم باشن.آخه کی دلش واسه اونا تنگ میشه؟

اگه ما احساس شوک بهمون دست داده باشه، خیلی شوک سختی نباید بوده، چون این دنیای نغمه‌‌ی آتش و یخه و توی هر فصل و هر قسمت حوادث ناگوار و تلخ اتفاق می‌افته. انجام‌دادن کارهای شیطانی تقریباً به مانند انجام کارهای روزمره هست. نقطه نظرهای مقایسه‌ای خیلی زیادی بین اشعار طبیعت‌گرای TED HUGHES و دنیای هیولاوار جورج آرآر ماریتن وجود نداره، جز این یکی: هردو دنیایی رو شرح میدن که درون آن اخلاقیات نامربوط و بی‌معنیه. هر شخصیت یا میکشه و یا کشته میشه. تنها راهش همینه.

ما با جلمه‌ی خیلی عالی آریا در فصل دو که در حال زل زدن به تایوین لنیستر بیان می‌کنه کاملاَ آشنا هستیم و حقیقتاً درکش کردیم. «هر کسی میتونه کشته بشه» و واقعا هم همینطوره. هیچ کس در امنیت نیست . دست قاتل سریالی معروف، جورج مارتین، برای کشتن بازه اما این به طور کامل هم حقیقت نداره. حداقل میشه گفت که فعلاً چند شخصیت به طور قطع کشته نمیشن.

اولی دینریس تارگرین هستش، مادر اژدهاها. تا اینجای کار او داره یک ارتش رو برای فتح شهرهای برده دار رهبری میکنه و حتی در صورت پیروز شدن و گرفتن شهر، مرگ به سراغ اون نمیاد. شاید اتفاق‌های ناگوار انتظار دینریس رو بکشه اما مردن دینریس به معنی بیهوده بودن داستان اونه و رسماً به جز گرفتن وقت مارتین و ما هیچ فایده دیگه‌ای نداره. مارتین هم باهوش‌تر از این حرفاس و داستان دینریس با این همه جزئیات رو ننوشته که در بین راه اونو بکشه! بنابراین به راحتی می‌شه گفت دنریس زنده میمونه.

دومین شخصیت که نمیتونه کشته بشه بدون هیچ حرف و حدیثی تیریون لنیستره، تیریون نمیتونه بمیره چون همه خیلی دلشون برای اون تنگ میشه. دغل و شریف، باهوش و مهربان، او شاید تنها شخصیت حقیقتاً فرهیخته داستان باشه. او روح داستانه. به علاوه او تنها کارکتر با یک حس شوخ‌طیعی خاص در داستان هست، یا حداقل تنها کسی هستش که شوخی‌هاش فراتر از قه قهه زدن به مشکلات بقیه‌ است.

سومین شخصیت بدون شک برن استارکه. داستانی پر از پیشگویی و پر از جادو. چنین داستانِ پر پیچ و خمی برای هیچ و پوچ ساخته نشده و حتماً سرانجامی داره. برن نقشی پررنگ‌تر از باقی شخصیت‌ها داره و با توجه به قدرتاش خیلی کارها میتونه انجام بده. مارتین بخش جادو رو بر شانه‌های برن گذاشته، بنابراین چنین کسی رسماً از مرگ در امان خواهد بود.

خب نظر شما دوستان چیه؟ آیا این دلایل به اندازه کافی مناسب و قانع کننده هست؟ آیا کس دیگه‌هم میتونه توی این لیست قرار بگیره و کاملاً در امان باشه؟