مقالات

نفرین تارگرین‌ها؛ خون و جنون

«دیوانگی و بزرگی دو روی یک سکه هستند. هر بار که یه تارگرین به دنیا می‌اومد، خدایان این سکه رو به هوا می‌انداختند و دنیا برای دیدن نتیجه فرود سکه، نفسش رو تو سینه حبس می‌کرد.» (بخشی از کتاب یورش شمشیرها)

در طی تاریخ و در مسیر درک ما از بیماری خاصی که از آن به عنوان کلی «دیوانگی» یاد می‌شود، برهه‌های زمانی گوناگونی را پشت سر گذاشتیم. شناخت بشر از این بیماری از «مجازات خدایان» آغاز و به «مجموعه‌ای از عوامل محیطی و نواقص ژنتیکی» ختم شده است. در واقع ایده اینکه «دیوانگی» ملغمه‌ای از انواع بی‌شماری نابهنجاری و بیماریست، برای قرن‌ها در بین مردم پذیرفته شده نبود.

به هر حال، در دنیای وستروس، جنون تارگرین‌ها به عنوان نفرینی شوم تلقی می‌شده است. با توجه به جامعه‌ای که در آن دانش بشری و علوم پزشکی گسترش چندانی نداشته است، امروزی می‌توان دلیل چنین برداشتی را درک کرد. اما سؤال اساسی باقیست. این دیوانگی و جنون تارگرین‌ها در واقع از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ گرچه در دنیایی پر از اژدها و جادو ایده «نفرین» کاملاً قابل پذیرش است. بسیار ساده است که ماوراءالطبیعه را عامل و سرچشمه هر آنچه نمی‌دانیم و نمی‌فهمیم، بدانیم. اما در حال بیایید این‌چنین در نظر بگیریم که حقیقت بیشتری ریشه‌ای ژنتیکی دارد تا جادویی.

GFF

شباهت عجیب جافری به تمثال کالیگیولا، امپراتور دیوانه و خونخوار رومی

آنچه در خصوص تارگرین‌ها مشهور است، این است که تا قبل از زمانی که «شاه دیرون دوم» دورن را از طریق ازدواج دورنی‌ها با خاندان اژدها، به قلمرو هفت پادشاهی اضافه نکرده بود، خاندان سلطنتی وستروس همواره به ازدواج‌های خواهر با برادر شهرت داشتند. گذشته از مذموم بودن این‌چنین ازدواجی در فرهنگ عامه، مقاربت محارم واجد مخاطرات ژنتیکی قطعی برای نسل افراد است.

تصور کنید که شما یک انسان دارید. این انسان موهای بلوندی دارد. این یک خصوصیتی است که به طور مشخص از یک ژن خاص نشأت می‌گیرد. حال این خصلت می‌تواند برای نسل‌های متوالی از ژن‌ها مخفی بماند. این ژن در شرایط درست خود بروز خواهد یافت. در اکثر موارد چنین شرایطی وقتی ایجاد می‌شود که هردو والد دارای ژن موهای بلوند باشند. وقتی دو ژن متفاوت از دو والد مختلف در کنار هم قرار می‌گیرند( همانند ژن موهای بلوند و ژن موهای سیاه) یکی از این دو ژن بر دیگری غالب می‌شود و آن خصوصیت در فرزند بروز خواهد کرد. همانند موهای سیاه براتیون‌ها که همواره بروز می‌یابد. گرچه ژن مغلوب نمود و بروزی ندارد، اما بازهم در ساختار ژنتیکی آن فرد به صورت مخفی باقی می‌ماند و به نسل بعد منتقل می‌شود.

وقتی دو والد از پیشینه ژنتیکی مشابهی باشند(همخون هم باشند) ژن‌های مغلوب و پنهان امکان بروز بیشتری نسبت به شرایط عادی دارند. به همین دلیل است که موهای قرمز در میان ایرلندی‌ها و موهای بلوند در میان سوئدی‌ها بسیار شایع است. در دنیای نغمه‌ای از یخ و آتش هم تارگرین‌ها ژن‌های مغلوبی دارند که بروز کرده است. همچون موهای نقره‌فام و چشمانی بنفش که این خود نشانه انتصاب آنها به این خاندان به حساب می‌آید. مادامی که یکی از دو والد دارای ژنی خاص باشند، آن ژن می‌تواند به نسل بعدی منتقل شود. اینکه بتوان ژنی مغلوب (و البته مفید یا دست کم بی‌ضرر) را در نسل بعدی خود شکوفا کرد، به‌خودی‌خود چیز بدی نیست. اما در هر حال، همه ژن‌های مغلوب و پنهان مفید و یا بی‌ضرر نیستند.

برای اینکه قضیه را ساده‌تر کنیم، بیاید این‌چنین در نظر بگیریم که «ژن جنون» در خون تارگرین‌ها وجود دارد. تمایل تارگرین‌ها با ازدواج درون فامیلی سبب می‌شود که ژن جنون بتواند بیش‌ازحد معمول خود را در نسل‌های مختلف نشان دهد و همواره به نسب بعدی منتقل شود. ویسریس همان نشانه‌های جنون پدرش را بروز می‌دهد. این علائم و نشانه‌ها به قرن‌ها قبل باز می‌گردد و حتی در خون «بیلور مقدس» که خواهرانش را برای اجتناب از تحریک جنسی خود، زندانی کرد، نیز وجود داشته است.

HFF

تصویر در اندازه واقعی

ما این‌چنین در نظر می‌گیریم که این مشکل ژنتیکی مختص تارگرین‌ها بوده است. بااین‌حال، در کتاب ذکر شده است که سرسی لنیستر از این بابت وحشت دارد که شاید خشونت و شقاوت جافری از بابت این باشد که او زاده زنای با محارم است. این بدان معناست که شاید جیمی و سرسی نیز ژن دیوانگی را به صورت مغلوب در خون خود داشته‌اند. رابرت اَرین کوچک از بیماری‌های جسمانی و ضعف فاحشی رنج می‌برد، گرچه پدر و مادرش چنین علائمی را نداشته‌اند. اما لایسا نیز نشانه‌هایی از دیوانگی را از خود بروز می‌دهد. به نظر می‌رسد مشکل اصلی فراتر از مشابهت‌های ژنتیکی در میان خاندان‌های وستروسی باشد. برای حفظ خون سلطنتی، خانواده‌های سلطنتی معمولاً فرزندان‌ خود را با یکدیگر ازدواج می‌دهند و از این طریق پیوند‌های خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی خود را تقویت می‌کنند.

به مدت ۳۰۰ سال خاندان سلطنتی وستروس ازدواج‌های خواهر و برادری را تجربه کرده است. گرچه شاید به نظر بیاید که این کار تنوع ژنتیکی را گسترش دهد، اما در واقع تنها تنوع ژن‌های اصلی را محدود و محدود‌تر می‌کند. این وضعیت بسیار به شرایط خاندان‌های سلطنتی اروپا در قرون‌وسطی تا اواخر قرن نوزدهم شباهت دارد. یکی از معروف‌ترین مثال‌های بروز ژن‌های مغلوب در اثر ازدواج‌های فامیلی خاندان سلطنتی، خاندان هاپسبورگ۱ است. فک پیش‌آمده و برجسته، خصوصیت بارز بسیاری از اعضاء خاندان هاپسبورگ در طی بیش از ۶۰۰ سال بود. این وضعیت در طول زمان به حدی حاد شد که چارز دوم، پادشاه اسپانیا در سال ۱۷۰۰، نمی‌توانست به درستی غذای خود را بِجَوَد. علاوه بر فک غیرعادی، چارز دوم مشکلات عدیده‌ جسمانی، عقلانی، جنسی و روحی و روانی داشت. همین مشکلات و امراض بود که در نهایت به انقراض این خاندان سلطنتی انجامید.

KFFFFF

LFFMFF

NFF

فرانسیس دوم از خاندان هاپسبورگ با دخترعموی خود ماریا ترزا از ناپل ازدواج کرد. بسیاری از فرزندان آنها از مشکلات و بیماری‌های جسمانی خاص رنج می‌بردند. گفته می‌شود که دختر آنها از مشکلات حادی پوستی و نقص عقلانی رنج می‌برده است. پسر آنها که بعدها به امپراتوری رسید نیز مبتلا اختلالات عقلانی و بیماری هیدروسفالی۲  بود. او همچنین همانند رابرت ارین در روز دچار حمله‌های صرعی می‌شده است.

یکی دیگر بیماری‌های شایع در خاندان‌های سلطنتی اروپا، بیماری هموفیلی بود. ملکه افسانه‌ای انگلستان، ملکه ویکتوریا، دو تن از دخترانش را به ازدواج با خاندان‌های سلطنتی دیگر اروپا درآورد. از جمله خاندان‌های سلطنتی اسپانیا، آلمان و روسیه (اینکه شد سه‌تا!!) پسر ملکه ویکتوریا، لئوپولد، دوک آلبانی مبتلا به این بیماری بود. به همین دلیل، مردم عادی بیماری هموفیلی را به عنوان «بیماری سلطنتی» نامیدند.

بسیار جالب توجه است که تنها پسر خانواده سلطنتی رومانوف روسیه، آلکسی رومانوف نیز به این بیماری مبتلا بود. همین وضعیت باعث شد که او خاندانش را در اختیار راسپوتین قرار دهد و در نهایت سلطنت او در خلال انقلاب مردم نابود شود. ایریس تارگرین، آخرین پادشاه تارگرین ها نیز با دیوانگی خود زمینه بروز شورش رابرت براتیون را فراهم ساخت و با دست خود، به سلطنت خویش پایان داد.

DFF

تزار نیکولای دوم، پادشاه روسیه(چپ) و جرج پنجم پادشاه انگلستان(راست)
شباهت بین آنها عجیب نیست؟

نکته طعنه‌آمیز آن است که تلاش خاندان‌های سلطنتی برای خالص نگه‌داشتن خونشان، معمولاً در نهایت منجر به فساد و نابودی آن می‌شود.

نظر شما در مورد این مطالب چیست؟ شما تا چه حد به اصل دیوانگی تارگرین‌ها معتقد هستید؟ ریشه این دیوانگی را تا چه حد علمی و تا چه حد فانتزی و جادویی می‌دانید؟ شما به نفرین تارگین‌ها و والیریایی‌ها معتقدید؟

 


[۱]  – Hapsburg
[۲]  – تجمع بیش از حد آب در مغز و افزایش غیر طبیعی اندازه سر
لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=3520

درباره نویسنده

م.م.استارک

مدیر و مؤسس سایت و سرپرست گروه ترجمه

۳۰ دیدگاه

  • نباید اینو فراموش کرد که این دیوونگیا همشون تحت تاثیر سرگذشتشون بوده!
    ایریس زندانی شد، جافری توسط پدرش(رابرت) بهش کم محلی میشد و عقده ای شد، رابرت ارین به خاطر حمایت و ترس مادرش اینجوری شد و…!
    همونطور که گفتی دیوونگی بیماری مشخصی نیست که بشه راحت بررسیش کرد!

    اون عکس ندم جالب بود! :winksmile:

      نقل قول

  • راستش فکر میکنم این مطلب بار علمی خاصی نداره. اصلا بحث عجیبی نیست. همه ی ما میدونیم که زن و شوهر قبل از ازدواج مشاوره ژنتیکی انجام میدند و مخصوصا اگر فامیل نزدیک باشند ممکنه نهی بشن از ازدواج.
    و دوباره همه ی ما دیگه فکر میکنم دوران دبیرستان رو پشت سر گذاشتیم و زیست دوران دبیرستان رو در رابطه با الل غالب و مغلوب خوندیم و میدونیم.
    واضحه که ازدواج فامیلی باعث جهش ژنتیکی و احتمال بالاتر بودن نقص توی انسان میشه و یدونه و ۲ت جهش هم نداریم. حالا توی تارگرین ها بهش میگن دیوانگی ، توی یجای دیگه بهش میگن عقب افتادگی ذهنی. موضوع خاصی توش نمیبینم و اخرش سوال خیلی بدیهی باید گفت جوابش اینه که مارتین از یه اصل کاملا علمی استفاده کرده

      نقل قول

  • اگه منظورت از اون نفرین، همون نفرینی که مرد مهربان گفته، که خب باید بگم زیاد به دیوانگی تارگرین ها ربطی نداره و احتمالا منظورش همون فاجعه ی والریا بوده.
    دیوانگی تارگرین ها به ازدواج های فامیلیشون مربوط میشه. اگه دقت کرده باشید، اکثر دیوانه های سرآمد تو این خاندان و دیگر خاندان های والریایی (ولاریون، سلتیگار و بلک فایر)، وقتی به دنیا اومدن که چندین بار ازدواج های درون خانوادگی پشت سره هم تکرار شده بود. مثلا بین سال های ۳۸ تا ۱۳۰ و ۱۳۵ تا حدودا ۲۱۰، بعلت زیاد شدن ازدواج ها و روابط خانوادگی (اینیس با آلیسا ولاریون، جیهیریس اول با آلیسانه، رینیس با کورلیس ولاریون، رینیرا با دیمون، اگان با هلینا، اگان سوم با دینیرا ولاریون، دینا با اگان چهارم، اگان چهارم با نیریس، الینا با الین ولاریون، الینا با لرد سلتیگار) تعداد افراد دیوانه تو این خاندان، ولاریون ها و سلتیگار ها زیاد میشه. دیوانه های مشهوری مثل میگور (پسر رینیس و اگان)، دوقلوهای مشهور ولاریون (پسرای یکی ازدخترهای اگان و رینیس)، ایموند تارگرین (نوه ی بیلون تارگرین و یک بانوی ولاریونی)، بیلور اول (نوه ی رینیرا و دیمون تارگرین)، سپتون ایلیوت (پسر الینا تارگرین و لرد سلتیگار)، ریگل تارگرین (نوه ی اگان و نیریس تارگرین)، ایریون تارگرین (نوه ی دیرون دوم فرزند اگان و نیریس) و بلک فایر ها که از نسل دینا و اگان تارگرین هستن مثل دیمون دوم و مایلیس، همه نتیجه ی همین رابطه ی بین خانوادگین.
    حتی این رابطه تو شکل ظاهری بعضی از افراد خانواده و عقب موندگی ذهنیشون تاثیر گذاشته. مثل دوقلوهای اگان دوم و خواهرش هلینا که نقص جسمانی داشتن و دختر دیرون (پسر میکار) که عقب موندگی ذهنی داشته.
    جافری هم بخاطر اینکه حاصل ازدواج دوتا خواهر و برادره اینقدر زمینه ی دیوانگیش بالا بوده و البته شرایط محیط هم تو دیوانگیش تاثیر داشته، درست مثل ایریس دوم.
    رابرت ارن هم ناتوانی جسمیش بیشتر به لایسا رفته. لایسا درست مثل خاندان مادریش (خاندان ونت) سلامتی متزلزلی داشته و کلی هم سقط جنین کرده.

      نقل قول

  • من با حرفاتون موافقم فک میکنم ازدواج های فامیلی یکی از موارده هست که میتونه دلیل این رفتارها باشه ولی از طرف دیگه نباید اینو نادیده بگیریم که در خیلی از افراد که چنین ازدواجی تو خانوادشون نیست هم این رفتار مشاهده میشه و همینطور اینکه تمامی افرادی که از ازدواجهای فامیلی هستن دچار این مشکلات نمیشن که امروز با آزمایش قبل ازدواج میشه اینو مشخص کرد خوشبختانه و از طرف دیگه در مورد غیر فامیل ها ممکنه چنین چیزی تو آزمایش مثبت باشه و به یکی از طرفین یا هر دو مربوط بشه که البته نه بیماری که تو رفتار شخص اثر میذاره بلکه بیماری های جسمی هم شاملشون میشه از طرف دیگه هم نحوه زندگی و آدمایی که باهاشون در ارتباطن و همینطور اتفاقایی که براشون میفته هم در خیلی از افراد شخصیتشونو شکل میده!
    در کل میخوام بگم که نمیشه به طور کلی نظر داد که این دیوانگی ها از ژنتیک افراده یا از نحوه زندگیشون!
    در مورد تارگرین ها به خصوص ازدواج فامیلی در بعضی موارد و در بعضی هم اتفاقایی که براشون افتاده!
    خود تارگرین ها معمولا تو خانواده تارگرین بزرگ میشن! که این خیلی تاثیر گذاره تو شخصیتشون!
    مثلا اونا با این افکار که از والریای کهن هستن و همینطور اگان فاتح که وستروسو با جنگ فتح کرده و خودشونم پرنس و پرنسس وستروس هستن و همین طور پدر و مادر و اطرافیان و انتظارات دیگران از اونها و شعار خاندانشون که آتش و خونه و همینطور شخصیت خودشون هست که آیندشونو شکل میده به هر حال این که یه نفر فرزند یه پادشاه و ملکه به دنیا اومده به معنی این نیست که شخصیت یه پادشاه رو هم داره و البته اتفاقایی که تو زندگیشون براشون افتاده هم تحملش کار آسونی نیست و بعضیا نتونستن تحمل کنن و به جنون کشیده شدن و بعضیا هم پادشاه خوبی شدن!

      نقل قول

  • به نظر من یه جای کار ایراد داره …..خود ریگار رو در نظر بگیرید…..همه عاشقش بودن و خدایی پادشاه لایقی میشد و میتونست سال‌ها صلح رو در وستروس برقرار کنه….پیش یه پدر دیوانه هم بزرگ شد….شاید ازدواج فامیلی یا مسائل خانوادگی توی خیلی از اونا اشکال ایجاد کرده بوده ولی به نظر من رد جادو مشهوده…مثلا همین استاد ایمون تارگرین….منطقی‌تر و داناتر از این توی وستروس فکر نکنم باشه…..به همین خاطر عبارت سکه انداختن خدایان تنها چیزیه که واقعا میشه درباره این داستان گفت

      نقل قول

  • زیاد نمیشه مطمئن بود ، شما خودتان خاندان های سلطنتی اروپا رو مثال زدید ، آنها که خواهر و برادر با هم ازدواج نمی کردند .
    منظورم اینه که همه خاندان های بزرگ هم ازدواج درون فامیلی دارند همین باعث می شه استارک ها و براتیون ها و لنیسترها شبیه هم باشند .
    پس چرا فقط تارگرینها اینطور دیوانه هستند ؟

    می تونیم بگیم ازدواج با محارم مشکل رو تشدید می کنه .
    حالا چرا ویسریس دیوانه تر از دنریس بود ؟
    چون اول اون فشار رو تحمل کرد ، آوارگی و دربدری و حس از دست دادن سلطنت ، اما دنریس اولا”‌خارج از جو خاندان تارگرین بزرگ شد و دوما”‌چیزی از این مسائل درک نمی کرد ،
    رفتارهای جون آمیز وی ناشی از افتادن در بازی های سیاسی داره نمایان می شه ، اما خودش اسم اون رو عدالت گذاشته ،
    چیزی که ما فعلا”‌از دنریس می بینیم غروره .
    وقتی یک ملکه خانه بدوش با لشگری از خواجه ها اینطور مغرور باشه فکر می کنید بعد از نشستن روی تخت سلطنت چطور خواهد بود ؟ مخصوصا”‌اگر اژدها هم دم دست داشته باشه ؟

    او هم فرمان خواهد داد همه را بسوزونند .

      نقل قول

  • Raegar Targeryan:
    به نظر من یه جای کار ایراد داره …..خود ریگار رو در نظر بگیرید…..همه عاشقش بودن و خدایی پادشاه لایقی میشد و میتونست سال‌ها صلح رو در وستروس برقرار کنه….پیش یه پدر دیوانه هم بزرگ شد….شاید ازدواج فامیلی یا مسائل خانوادگی توی خیلی از اونا اشکال ایجاد کرده بوده ولی به نظر من رد جادو مشهوده…مثلا همین استاد ایمون تارگرین….منطقی‌تر و داناتر از این توی وستروس فکر نکنم باشه…..به همین خاطر عبارت سکه انداختن خدایان تنها چیزیه که واقعا میشه درباره این داستان گفت

    ریگار افسرده بوده. کسی که اونقدر تحت تاثیر سامرهاله یه مشکلی داره. هیچوقت تو یه نسل که همه بچه ها دیوانه نمیشن. یک یا دو نفرشون امکانش هست به این وضعیت دچار بشن که از بین بچه های ایریس ویسریس کاملا دیوانه بوده. حالا هم بخاطر ژنتیکش و هم بخاطر شرایط وحشتناکش تبدیل به یکی از دیوانه ترین تارگرین ها میشه. ریگار هم درست مثل بقیه تارگرین ها زمینه ی دیوانگی رو داشته. خصوصا اینکه خیلی تحت تاثیر سایه سامرهال بوده اما هم بخاطر جایگاه و شرایطش و هم بخاطر مادرش مثل ویسریس نشده. زمانی که ایریس دیوانگیش اوت میکنه دیگه ریگار تقریبا یه مرد محسوب میشده و خیلی تحت تاثیر قرار نگرفتش.

      نقل قول

  • (تصور کنید که شما یک انسان دارید)….مثالت غلطه رنگ موی انسان از رابطه غالب و مغلوبی پیروی نمیکنه…چند ژن مختلف روش اثر میزاره ن ی ژن ب خاطر همین پیرزی نمیکنه(نگو دنبال گیر دادنیا خو غلطه)
    ( به همین دلیل است که موهای قرمز در میان ایرلندی‌ها ) ن چون ژن هایی ک در تایین رنگ قرمز نقش دارن در ایرلندی ها بیشتره و هیچ تضمینی نیس ک اگه ی مو بلند یا قرمز با مو مشکی ازدواج الزاما رنگ موش مشکی بشه بستگی داره زن هایی ک در تایین رنگ موش دخالت دارن بیشتر از کی گرفته؟ از والد مو قرمز یا مو مشکی
    (وقتی دو والد از پیشینه ژنتیکی مشابهی باشند(همخون هم باشند) ژن‌های مغلوب و پنهان امکان بروز بیشتری نسبت به شرایط عادی دارند) این برا اوناایی ک رابطه غالب و مغلوبی دارن درسته
    ( «ژن جنون)خودت الان گفتی جنون ب مجموعه بیماری میگن ی لفظ کلیه…عصبی بودن میتونه منشا ژنتیکی داشته باشه
    و اما بحث اصلی من فک کنم جنون تارگرین ها علاوه بر اینکه تحت تاثیر ژن هاشون بوده تحت تا ثیر محیط و اطرافیان هم مثلا ویسریس پسرک بیچاره ۸سالش ک بود کل مملکت بهش خیانت میکنن ب خونش ب تجاوز میشه و همه خونوادش ب جز مادرش سلاخی میشن حالا تو اون دنیای غریبه بعد مرگ مادرش با ی خزاهر سه ساله وقتی فقط ۱۰ سالشه ب جای اینکه تو قصر مشغول تعلیم دیدن باشه داره گدایی میکنه و سالین سالو ب عنوان ی پادشاه گدا میگذرونه ……….از این چ توقعی دارین ک دچار جنون نشه بیچاره وقتی خواهرش کالیسی شد دیگه ب اوج تحقیر رسید میدونم صبر هم نداشت و اگه صبور میبود و عاقلانه رفتار میکرد مطمانا با اژدها ها و موقعیت فعلی وستروس میتونست کار اگان رو دوباره تکرار کنه……..نمیخواستم شخصیت ویسریسو تحلیل کنم فقط دنبال بهونه بودم تا بگم حتی اگه عصبی بودن ارث تارگرین ها بوده بازم این نحوه زندگیشون بوده ک ب این خشم شدت میداده و تبدیل ب جنونشمیکرده مثلا خود دنریس ابتدای کتاب ی دخترک مظلوم بود اما ب تدریج با رفتن بین داترگی ها و دیدن خیانت ها و جنگ ها و خونریزی ها و درک تنهاییش دچار جنون شد خود ایریس از تو صحبتای جیمی پیداست ک ب بیشتر افرادش از جمله خود تایون پاسیل و واریس بی اعتماد بوده و وقتی میبینه با اینکه جدش نسلش و خودش پادشاه مطلقه ولی بازم اراده انجام هرکاری رو نداره و گندان مورد اطاعت نیست ب جنون متوسل میشه در حقیقت چیزی ک باعث جنون در تارگرین ها شد وراثت نبود تعریف اونا از پادشاه و توقعشون از مردم بود …….اونا میخواستن ک پرستش بشن و ترس مطلق مردم باشن همه وفادار مطلق باشن ولی وقتی دیدن ک واقعیت چیز دیگه ایه ب جنون روی اوردن و سعی کردن با جنونشون ب مفهومی ک از پادشاهی برداشت میکنن برسن ولی پرا این بین ریگار و استاد امون از بقیه متفاوت شدن؟ خب من میگم ی تارگرین هر جه قدر ک بیشتر تشنه قدرت و پادشاهی باشه ب جنون بیشتری هم رو میاره و اونچیزی ک من از شخصیت ایندو برداشت کردم این بود ک ایندوتا علاقه کمتری ب پادشاهی داشتن البته در مورد شکل ظاهر و نقص های جسمانی کاملا تابع عوامل وراثتی بودن واینک چرا بعضیا سالم و بعضی بیمار خب ب راحتی میشه گفت شانس. نفرین و جادو برداشت کلی بوده و گرنه استاد هایی ک از نزدیک با تارگرین ها در ارتباط بودن این رو فهمیده بودن ک جنون تارگرین تنها زاده زنای محارم والدینشون نبوده…مساله سکه میتونه در تایید حرفم بیاد…
    و در مورد سایر خاندان ها مثلا رابرت ارن ک علت بیماریش منشا ارثی از مادر داره و سلامت عقلانیش هم ب خاطر تربیت اشتباهش ازسمت مادرشه ی جا کت اشاره کرد ک اگه لایسا اجازه میداد رابرتو ب سرپرستی قبول کنم احتمالا از اینی ک هست بهتر میشد
    و یا جافری….مطمانا زنای محارم اثر سو داشته اما چرا این فلک زده فقط بای بار زنا تو کل جدش اینطوری شده ولی ریگار با اون همه سابقه بد خانوادگی اینطور نشده؟؟؟؟؟؟؟ بازم ب قدرت نسبتش میدم میشه فرض کرد ک جاف پدر واقعی خودشو میشناخته و همین باعث شد تا برن رو بکشه و ند رو ک تا اونجا ک میتونه حقانیت خودشو حفظ کنه تا بتونه حکومت کنه….البته جاف در کنار ترس از برکنار شدن ی احمق هم بوده و جنونش از حماقتشم منشا میگرفته
    راستی چرا برا مقایسه جاف با اون پادشاه خونخوار ب جای نقاشی جاف واقعی از عکس اون بازیگر بدبخت استفاده کردی؟ :winksmile: :lol:
    نمیدوم چرا بیشتر کامنتای من انشان :winksmile: :winksmile: :lol:

      نقل قول

  • این قضیه بیماری وراثتی توی خاندان های پادشاهی فقط به اروپا ختم نمیشه توو مصر هم بوده یه سری از این سلسله های رامسس ها و اینا دچار یه نوع بیماری خاص بودن که به خاطر ازدواج با مهارم توی خاندانشون به وجود اومده بوده.
    من از مخاطبا تعجب میکنم که همینطور دارن دفاع میکنن ار تارگرین ها. توی خاندان هایی که ازدواج با محارم یا فامیلی داشتن یه نوع بیماری خاص به ارث میرسیده قرار نبوده که همه رسماً جنون داشته باشن. حالا یکی هموفیلی یکی جنون یکی فک ناهنجار و کلی چیزای دیگه
    و یه چیزی در مورد ایمون تارگرین تا جایی که یادمه پدرو مادر ایمون خواهرو برادر نبودن فکر کنم فامیل بودن پدر ایمون سه تا برادر دیگه داشت و فکر کنم خواهر نداشت. و توجه کنید که فقط توو خانواده سلطنتی ازدواج با محارم رواج داشت پس به احتمال زیاد مادر ایمون حاصل ازدواج با محارم نبوده

      نقل قول

  • مسائلی مثل دیوانگی.جنون و بیماری های روانی هم وراثتی هست و هم اکتسابی.به عنوان مثال ممکن هست بچه ای با حالت هایی از رنجوری.درونگرایی و… بدنیا بیاد.حالا اگر در محیط سالم و خانواده ی خوبی باشه این خصوصیات رو به کمرنگ شدن میره اما برعکس اگر در محیط نامناسبش قرار بگیره روز به روز این مسائل تشدید خواهد شد .(تو بحث روانشناسی و مشاوره این موضوع توسط یه نمودار نشون داده شده )
    و دیوانگی این خاندان به نظر من از ژن هایی بوده که بر اثر ازدواج فامیلی بوجود اومده و تو این زمان ما میدونیم که منشا علمی داره .ولی از طرف دیگه بعد از به دنیا اومدنشون بر اثر محیط و شرایط زندگی هرکدومشون ممکن بوده که این دیوانگی تشدید بشه یا اینکه اصلا خودش رو نشون نده.
    و البته همه تارگرین ها این ژن دیوانگی رو نداشتن .و همشون هم در یک نوع محیط خاص بزرگ نشدن.
    شاید این مسئله ای که کدومشون با این ژن بدنیا میومدن رو بشه به شانسشون و در واقع همون سکه ارتباط داد.ولی کل موضوع علمی هست.

      نقل قول

  • از دیدگاه علمی شاید این دیوانگی ها منشا زنتیکی داشته باشه
    اما توی کتاب به نظرم فقط بحث نفرین مطرحه
    جدا از همه ی این خاندان ها، کرستر هم با دخترای خودش ازدواج میکرد، درسته که از بچه هاش خیلی اطلاعی نداریم اما هیچ وقت بحثی نشد که دختراش دیوانه شدن یا زود مردن یا هرچی.

      نقل قول

  • خیلی جالب بود.منو یاد فیلم رودخانه های سرخ ژان رنو انداخت.خالص نگه داشتن خون و نژاد یه فکر پوسیده است که دیگه خیلی وقته از مد افتاده. اینکه دوستان گفتن دیوانگی مدکینگ بعد از حادثه داسکندیل بوده و رفتار های ویسیریس به خاطر آوارگی بوده و رفتار جافری به خاطر پدرش توجیه نمیکنه مساله رو.مسلما زمینه شو داشتن مخصوصا ایریس.هر چه قدر این گونه ازدواج ها درون خانواده ای تر بشه احتمال دیوانگی هم بیشتر.

      نقل قول

  • Raegar Targeryan:
    به نظر من یه جای کار ایراد داره …..خود ریگار رو در نظر بگیرید…..همه عاشقش بودن و خدایی پادشاه لایقی میشد و میتونست سال‌ها صلح رو در وستروس برقرار کنه….پیش یه پدر دیوانه هم بزرگ شد….شاید ازدواج فامیلی یا مسائل خانوادگی توی خیلی از اونا اشکال ایجاد کرده بوده ولی به نظر من رد جادو مشهوده…مثلا همین استاد ایمون تارگرین….منطقی‌تر و داناتر از این توی وستروس فکر نکنم باشه…..به همین خاطر عبارت سکه انداختن خدایان تنها چیزیه که واقعا میشه درباره این داستان گفت

    خب ژنتیکم بحث همون سکهه است!فقط بعضی وقتا بیشتر از دو حالت داره!

      نقل قول

  • به نظر من هم تو وجود همه تارگرین ها یه ژن نهفته دیوانگی وجود داره که بروز با توجه به شرایط بیشتر یا کمتر می شه ولی هم بحث وراثت توش وجود داره و هم می شه گفت نفرین

      نقل قول

  • اقا یه سوال من جای دیگه ای پیدا نکردم که بپرسم دیدم اینجا درباره تارگریناست گفتم بپرسم.
    تو کتاب زنان خطرناک اون پسر اول مشروع که خواستن اونو پادشاه کنن بجای خواهرش . اونهم ازدها سوار پس چرا با اتیش ازدها میسوزه و زخمی میشه ولی دنریس هیچیش نمیشه با اتیش. این یه سوال خیلی مغزم مشغول کرده

      نقل قول

  • ramin:
    اقا یه سوال من جای دیگه ای پیدا نکردم که بپرسم دیدم اینجا درباره تارگریناست گفتم بپرسم.
    تو کتاب زنان خطرناک اون پسر اول مشروع که خواستن اونو پادشاه کنن بجای خواهرش . اونهم ازدها سوار پس چرا با اتیش ازدها میسوزه و زخمی میشه ولی دنریس هیچیش نمیشه با اتیش. این یه سوال خیلی مغزم مشغول کرده

    فقط اگان دوم نبوده. همه ی تارگرین های دیگه بجز دنریس با آتیش میسوختن. اما هم دنریس و هم اژدهایانش خاصن چون طبق شواهدی دنریس همون شاهزاده ی وعده داده شدس که از نسل ریلا و ایریسه. برای همین کلا با بقیه تارگرین ها فرق دارن.

      نقل قول

  • Lady Ariana:
    (تصور کنید که شما یک انسان دارید)….مثالت غلطه رنگ موی انسان از رابطه غالب و مغلوبی پیروی نمیکنه…چند ژن مختلف روش اثر میزاره ن ی ژن ب خاطر همین پیرزی نمیکنه(نگو دنبال گیر دادنیا خو غلطه)
    ( به همین دلیل است که موهای قرمز در میان ایرلندی‌ها ) ن چون ژن هایی ک در تایین رنگ قرمز نقش دارن در ایرلندی ها بیشتره و هیچ تضمینی نیس ک اگه ی مو بلند یا قرمز با مو مشکی ازدواج الزاما رنگ موش مشکی بشه بستگی داره زن هایی ک در تایین رنگ موش دخالت دارن بیشتر از کی

    واقعا درست گفتم…این قسمت مقاله ک درباره رنگ مو توضیح دادی غلطه.

      نقل قول

  • واقعا مقاله عالی ای بود…
    فقط یکی از عکس ها خراب شده…
    ممنون از محمد مافیهای عزیز… :good:

      نقل قول

  • Raegar Targeryan:
    به نظر من یه جای کار ایراد داره …..خود ریگار رو در نظر بگیرید…..همه عاشقش بودن و خدایی پادشاه لایقی میشد و میتونست سال‌ها صلح رو در وستروس برقرار کنه….پیش یه پدر دیوانه هم بزرگ شد….شاید ازدواج فامیلی یا مسائل خانوادگی توی خیلی از اونا اشکال ایجاد کرده بوده ولی به نظر من رد جادو مشهوده…مثلا همین استاد ایمون تارگرین….منطقی‌تر و داناتر از این توی وستروس فکر نکنم باشه…..به همین خاطر عبارت سکه انداختن خدایان تنها چیزیه که واقعا میشه درباره این داستان گفت

    ریگار هم یه کمی دیوونه بود مگه نه؟ آخه کدوم شاهزاده ی عاقلی مشروعیتش رو با دزدیدن دختر یکی از ارباببان زیر دستش زیر سوال میبره وقتی خودش زن داره؟
    در دنیای واقعی هم مثال داره…دوستان فوتبالی حتما سوارز رو میشناسید دیگه؛ از یه طرف یه نابغس ولی در کنارش وقتی دچار هیجانات میشه یه مقدار میزنه به سرش :wacko:

      نقل قول

  • لیدی آریان:
    این قضیه بیماری وراثتی توی خاندان های پادشاهی فقط به اروپا ختم نمیشه توو مصر هم بوده یه سری از این سلسله های رامسس ها و اینا دچار یه نوع بیماری خاص بودن که به خاطر ازدواج با مهارم توی خاندانشون به وجود اومده بوده.
    من از مخاطبا تعجب میکنم که همینطور دارن دفاع میکنن ار تارگرین ها. توی خاندان هایی که ازدواج با محارم یا فامیلی داشتن یه نوع بیماری خاص به ارث میرسیده قرار نبوده که همه رسماً جنون داشته باشن. حالا یکی هموفیلی یکی جنون یکی فک ناهنجار و کلی چیزای دیگه
    و یه چیزی در مورد ایمون تارگرین تا جایی که یادمه پدرو مادر ایمون خواهرو برادر نبودن فکر کنم فامیل بودن پدر ایمون سه تا برادر دیگه داشت و فکر کنم خواهر نداشت. و توجه کنید که فقط توو خانواده سلطنتی ازدواج با محارم رواج داشت پس به احتمال زیاد مادر ایمون حاصل ازدواج با محارم نبوده

    در مورد سلسله های سلطنتی مصر کاملا صحیحه. در حقیقت نه یک بیماری بلکه چندین و چند تا! به طوریکه خدا بیامرز توت آنخ آمون به شکل عجیبی بدنی مریض و ضعیف داشت اونم تو اوج جوونی وقتیکه مرد. :ssad:

      نقل قول

  • م.م.استارک: اگه میدونستم میگفتم

    خدای من فکرشم نمیتونستم بکنم که چیزی تو نغمه باشه و شما ندونی. اینو واسه این میگم چون خودم چندین بار بهم ثابت شده که اطلاعات خیلی بالاست. در هر صورت مرسی.

      نقل قول

  • lord stark: فقط اگان دوم نبوده. همه ی تارگرین های دیگه بجز دنریس با آتیش میسوختن. اما هم دنریس و هم اژدهایانش خاصن چون طبق شواهدی دنریس همون شاهزاده ی وعده داده شدس که از نسل ریلا و ایریسه. برای همین کلا با بقیه تارگرین ها فرق دارن.

    خیلی خیلی ممنون که وقت گذاشتین و جواب من دادین ولی تا اپنجا که یادم میاد اگه اشتباه نکنم چند جا ذکر شده بود که تارگرین ها هنشون اینجورین ضد اتیشن . ولی با توجه به گفته شما پس حتما اشتباه میکنم

      نقل قول

  • ramin: خدای من فکرشم نمیتونستم بکنم که چیزی تو نغمه باشه و شما ندونی.

    شما لطف داری اما دلیل اینکه نمیدونم اینو اینه که من هنوز داستان شاهدخت و ملکه رو نخوندم. چون مشغول خوندن کتاب پنجم هستم. و ترجمه‌ای هم که از این داستان موجوده رو نپسندیدم
    :-(

      نقل قول

  • ramin: خدای من فکرشم نمیتونستم بکنم که چیزی تو نغمه باشه و شما ندونی. اینو واسه این میگم چون خودم چندین بار بهم ثابت شده که اطلاعات خیلی بالاست. در هر صورت مرسی.

    اون درباره ی مقاومتشون دربرابر گرمای بالاست که بیشتر از بقیه مردمه ولی دربرابر آتیش مقاومتی ندارن (بجز دنریس).

      نقل قول

  • م.م.استارک: شما لطف داری اما دلیل اینکه نمیدونم اینو اینه که من هنوز داستان شاهدخت و ملکه رو نخوندم. چون مشغول خوندن کتاب پنجم هستم. و ترجمه‌ای هم که از این داستان موجوده رو نپسندیدم

    بازم از همه زحماتت ممنون. این فصل کتاب زنان خطرناک قشنگه فقط یه سری سوال این چنینی که واسه من بوجود اورد میاره

      نقل قول

  • lord stark: اون درباره ی مقاومتشون دربرابر گرمای بالاست که بیشتر از بقیه مردمه ولی دربرابر آتیش مقاومتی ندارن (بجز دنریس).

    اینو نشنیده بودم چقد جالب.مرسی بابت جوابای خوبتون.

      نقل قول

  • خوب این ازلحاظ علمی ثابت شده ودلایلشم زیاده راستش کار غلطیه اما توی هخامنشیان هم ازدواج بامحارم بوده به مدت ۱۸۰اماچطور اونااین جور نشدن وهمیشه به نیک پنداری واخلاق خوش مشهور بودن خوب دلیل اینها شاید شانسی باشه

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: