مقالات اختصاصی

ذکاوت مارتین یا بلاهت خوانندگان؟!

به قلم: Ali.A

آیا جورج آر.آر. مارتین در نقل رمان نغمه چون روباهی مکار است یا ما در قبول وقایع این داستان ساده‌لوحانه قضاوت می‌کنیم؟

جواب این سوال را به‌راحتی می‌توان پاسخ داد؛ گرچه مارتین در نقل داستان زیرکانه عمل می‌کند ولی این ما هستیم که در قبول آن ساده‌انگارانه چشم خود را به روی حقایق بسته‌ایم.

مسیری که ادارد استارک در طول جلد اول رمان نغمه پیمود، قطعاً به پایانی آن‌چنان دردناک منجر می‌گشت، ولی ما چه کردیم؟ تا لحظه آخر در انتظار پایانی شگفت انگیز یا به اصطلاح رابین هودی بودیم. اما آیا این روند در حقیقت چنین پایانی را بر می‌تابد؟

با نگاهی واقع‌بینانه قطعاً جواب این سوال خیر خواهد بود. در دنیایی که حق جای خود را به منافع شخصی داده و حقیقت به سخره گرفته می‌شود و محکوم است نباید انتظار چنین پایانی را داشت. اما چرا پذیرش این حقایق به ظاهر بدیهی ذهن خوانندگان را اینگونه به چالش می‌کشد؟

مخاطبین قرن ۲۱ را انبوهی از قهرمانان (heros) شکست‌ناپذیر مانند اسپایدر‌من، بت‌من و … احاطه کرده است که با گذر از مسیری پر فراز و نشیب در پایان قطعاً به اهداف خود می‌رسند. این خط سیر یکسان داستان‌ها باعث ایجاد باور شکست‌ناپذیری و خاص بودن در ذهن خوانندگان یا بینندگان می‌شود.

گرچه در نبوغ و مهارت مارتین در داستان‌سرایی شکی نیست اما او به سادگی با به تصویر کشیدن حقایق تلخ در چارچوبی فانتزی، با هنرمندی هرچه تمام‌تر خط بطلانی بر هنجارهای رمان‌های فانتزی و سینمای امروزی می‌کشد و با شوکه کردن مخاطبین مایه بهت و شگفتی آنها را فراهم می‌سازد؛ و جالب‌تر اینجاست که این باورها به حدی در نگرش ما تاثیر داشته‌اند که حتی با آشکار شدن روش مارتین در نحوه نگارش داستان، با خلق عروسی‌خونین، بار دیگر این مخاطبین هستند که قربانی باورهای خود می‌شوند، کما اینکه مرگ ادارد هنوز از خاطرمان محو نشده است. با توجه به شخصیت افرادی مانند جافری و والدر فری به راحتی می توان به ظاهر حرکات دوستانه آنها مشکوک شد و یا حتی گفتگوهای دیگر راوی‌های داستان(مانند جیمی در گفتگو با روس بولتون) می‌تواند ترسیمگر آینده پیش رو باشند اما مخاطبین همچنان غرق در باورهای شیرین خود هستند و در شرایطی که انتظار دارند تغییر مثبتی در وضع شخصیت موردنظر به وجود آید به یکباره شاهد تراوش دمل چرکین عدوات و دشمنی می‌شوند.

هنوز هم مخاطبان درگیر این دیدگاه هستند. افرادی که همچنان شاکله اصلی داستان‌ مارتین را (که همانا واقعگرایی است) به درستی درک نکرده‌اند. شاید نمونه‌ی بارزی از تجلی این باورها را بتوان بحث‌های پیرامون هویت جان اسنو عنوان کرد. خیل کثیری از طرفداران این مجموعه دوست دارند جان را فرزند ریگار و لیانا معرفی کنند زیرا ادارد را مبرا از اشتباه می‌دانند و با این سناریو می‌توانند به شخصیت جان هویتی کاذب اما بزرگ‌تر ببخشند و شروع به نظریه‌بافی کنند. جالب‌تر اینجاست دلیل تفکرات خود را مارتین می‌دانند؛ گرچه این بازخورد بیشتر در جهت ارضای افکارشان است تا دلیل دیگری در پس آن وجود داشته باشد. اکنون با توجه به این هجمه نظرات تنها چیزی که می‌تواند آنها را در پایان شگفت‌زده کند بدیهی‌ترین احتمال است.

شاید باز هم مثل همیشه حقیقت روبه‌روی چشمانمان باشد و ما قصد در انکار آن داشته باشیم.

بیایید سر از برف برون آوریم و با دیدی تازه و نگاهی واقع بینانه‌تر این مجموعه را در ذهن خود نقد کنیم تا به‌راحتی اسیر بدیهیات نشویم.

لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=1065

درباره نویسنده

م.م.استارک

مدیر و مؤسس سایت و سرپرست گروه ترجمه

۲۵ دیدگاه

  • در این باره حرف‌های خیلی زیادی زده شده، درباره نظر مارتین که فانتزی از مسیر خودش منحرف شده و همه داستان‌ها به خوبی و خوشی با موفقیت قهرمان نقش اصلی تموم می‌شه.
    اما این واقع‌گرایی که چه عرض کنم، گاهی بیش‌واقع‌گرایی، پدر خواننده رو در می‌آره! به شخصه وقتی داشتم کتاب ۵ رو می‌خوندم، هر فصلی که شروع می‌شه دل‌شوره داشتم که خواهشا این یکی رو دیگه نزن بترکون!
    این روند خوبه، جالبه، اما به شرطی که آدم فکر نکنه نویسنده برای اینکه خط بطلان به نظریه‌های افراد بکشه داره یه سری کارایی رو می‌کنه.
    *
    البته این زمینه، شاید بیشتر از همه برای خواننده‌های فارسی زبان جدید باشه. بدلیل قطع بودن ارتباطمون با ادبیات جدی انگلیسی زبان در زمینه فانتزی.

    البته من به نظرم آخر جلد ۷، فقط آدر بزرگ بمونه که داره می‌خنده :)
    *
    «هیرو» رو نباید قهرمان ترجمه کرد. «پهلوان» لغت مناسب‌تریه. به دلیل ماهیت کاری که در داستان‌های سوپرمن و … هست. اونا عملا ابرپهلوانی دارن می‌کنن.

      نقل قول

  • فک نکنم آخر کاری آدر بزرگم بمونه!! :mrgreen:

    در اصل قهرمانان هر جامعه از پهلوانان اون جامعه تشکیل شده!! پس تا پهلوون نباشن قائدتا نمیتونن قهرمان بشن!!(البته شاید یکی دوتا استثناء داشته باشه!!)
    من که کلن هر کتاب فانتزیی خوندم آخرش خوب بوده!! دیگه خیلیم از ادبیات فانتزی جهان دور نبودیم!!((نمی گم جدی چون تا حالا فانتزی اونجوری ندیدم!!!)
    ولی کلن با اونی که تو متن اومده موافقم! مثلا تو iron man 3 دیگه واقعا ضایع شد!! کاورشو دیدم مطمئن شدم که باید جالب باشه ولی هیچی به هیچی!! آخرشم به خوبی و خوشی زندگی کردن!!! باید میمرد ولی این مارول از هیچ قهرمانی نمی گذره!!

      نقل قول

  • من خودم به شدت از هپی اندینگ و داستان تابلو بیزارم ولی یه فیلم دیدم که شخصیت منفی، مثبت رو به خاک سیاه می شونه (Basic Instinct 2) داشتم می ترکیدم که چرا اینجوری شد. همه اینا رو گفتم که بگم هر چه قدر هم آدم پیش خودش بگه هپی اندینگ خوب نیست ته دلش بدش نمی یاد ازش یا دیگه حداقل نمی خواد کاملاً متضادش رو ببینه.
    البته این قضیه مال چندین سال پیشه، شاید اگه الان می دیدم واکنشم فرق می کرد.

      نقل قول

  • استارک جان اصلا با شما موافق نیستم که گفتید: مارتین میخواد خط بطلانی بر داستانهای فانتزی امروز بکشه(حتی اگر این ایده واقعی مارتین باشه)
    بستگی داره شما به فانتزی چجور نگاه کنیم
    فانتزی میتونه خیلی سختگیرانه باشه : نمونه بارزش شاهنامه که رستم خیلی بد مرد که حتی در لیاقت یک پهلوان نبود
    و فانتزی میتونه خیلی خوب تموم بشه: مثل هرکول که در آخر یه خدا شد و جاودانه
    پس نتیجه می گیریم فانتزی نویسان دستشون باز که هرکی رو خواستن بکشن و هرکی رو خواستن ابدی کنن
    مارتین هم از این امر مستثنی نیست و در داستان فانتزی همیشه افراد خوبی باید بمیرن
    مثل هری پاتر که جی کی رولینگ یکی از اون دقلوها و اون استاد که گرگینه میشد رو کشت
    پ.ن:شاید من هم مثل همه قرن ۲۱ها دوست دارم این داستان خوب تموم بشه :roll:

      نقل قول

  • استارک جان اصلا با شما موافق نیستم که گفتید: مارتین میخواد خط بطلانی بر داستانهای فانتزی امروز بکشه(حتی اگر این ایده واقعی مارتین باشه)
    بستگی داره شما به فانتزی چجور نگاه کنیم
    فانتزی میتونه خیلی سختگیرانه باشه : نمونه بارزش شاهنامه که رستم خیلی بد مرد که حتی در لیاقت یک پهلوان نبود
    و فانتزی میتونه خیلی خوب تموم بشه: مثل هرکول که در آخر یه خدا شد و جاودانه
    پس نتیجه می گیریم فانتزی نویسان دستشون باز که هرکی رو خواستن بکشن و هرکی رو خواستن ابدی کنن
    مارتین هم از این امر مستثنی نیست و در داستان فانتزی همیشه افراد خوبی باید بمیرن
    مثل هری پاتر که جی کی رولینگ یکی از اون دقلوها و اون استاد که گرگینه میشد رو کشت
    پ.ن:شاید من هم مثل همه قرن ۲۱ها دوست دارم این داستان خوب تموم بشه

      نقل قول

  • فکر نمی‌کنم، چرا قهرمانان یه جامعه باید زیرمجموعه‌ای از پهلوانانش باشن؟! اینجوری یعنی پهلوان‌ها بیشترن که!
    قهرمان معنیش می‌شه برنده مسابقه‌های ورزشی … اون خوی پهلوانی هیچ ربطی اینجا نداره. از طرف دیگه کسی می‌تونه برنده هیچ زورآزمایی نباشه، اما اون خوی پهلوانی رو داشته باشه.

      نقل قول

  • کلاً چیزی که مشخصه اینه که مارتین از کلیشه شدن بیزاره. و این خط روایی رو که پیش گرفته باعث شده خوانندگان کتابش آدمای مشخصی از جامعه باشن. راستش باید بگم که حداقل تو ایران که اینطوره به خاطر همینه برخلاف کتاب هری پاتر و یا حتی اون سه گانه ی مزخرف توآیلایت( قصد توهین ندارم نظر خودمه) تو ایران کتاب نغمه دست همه نیست یا حتی سریال. به جرات میگم که حداقل نصف کسایی که سریال رو می بینن اصلاً نمی دونن از رو کتابه.
    مارتین با کشتن قهرمان ها یا پهلوونهای داستانش باعث شده که هر کسی که کتاب رو می خونه یا سریالو می بینه یکی از طرفداری پرو پا قرصش بشه یا اگه خوشش نیومد کلاً بی خیال شه.
    کلاً واقع گرایی که با این داستان فانتزی مخلوط شده همه مارو درگیر کرده. شخصاً انتظار هپی اندینگ ندارم چون مارتین یه دیوونست :D اما امکان داره این وسط مسطا یه معجزه ای بشه کلاً جادو این وسط یه کاره ای هست ۸)

      نقل قول

  • نریمان: «هیرو» رو نباید قهرمان ترجمه کرد. «پهلوان» لغت مناسب‌تریه. به دلیل ماهیت کاری که در داستان‌های سوپرمن و … هست. اونا عملا ابرپهلوانی دارن می‌کنن

    نریمان جان ماهیت کارشون اصلا پهلوانانه نیست در واقع این قهرمانان نماد آمریکان و میخواد نشون بده همه زیر سلطه آمریکا باشن تا دنیا باقی بمون( کاملا یه رویکرد سیاسی پشت حرکت هالیود هست که اینجا مکان مناسبی برا این بحث نیست). من اصلا این افراد رو در حد پهلوان نمیدونم. رستم هم با تمام رستمیش کم توی اهدافش شکست نمیخوره. افراسیاب روئین تن هم قابلیت مردن رو داره ولی اینا اصلا انگار آدم نیستن و با مرگ غریبن. یا مثلا از دیدگاه عرفان شرقی پهلوان یه شخصیت مردمی از دل اجتماعه که موقعیت خاصی هم نباید داشته باشه. قهرمانن نه پهلوان

      نقل قول

  • چرا با استارک موافق نسیتی؟بدبخت چیکارس این مقاله رو من نوشتم
    والا حرف من ،حرفه امروزه و بررسی سطح تفکری و توقعات افراد در قرن ۲۱، شما دارین از هزار سال پیش حرف میزنیدا
    اصولا در قلم فرسایی آدم تا جایی که عمرش قد بده دستش بازه :lol:
    ولی بحث سر اینه اصولا فانتزیا با یه پایان شاد(چرا دوستان میگن هپی اندینگ) تموم میشن کما اینکه شاهنامه هم آخرش خوشه

      نقل قول

  • به شخصه نحوه‌ی آشناییم با این رمان از سریال بود یکی از دوستان سریالو داد، ما هم دیدم و در فصل۳ خماریه عروسی خونین باعث شد در مورد سریال تحقیق کنم و جالب بود کسی از دوستان اصلا چیزی در مورد کتابش نمیدونست.
    این کتاب توی ایران خیلی مظلوم واقع شده

      نقل قول

  • تو سایت افسانه ها زده بود که تازه قسمت سوم از جلد اولش میخاد چاپ شه انگار!!!!
    میگم تازگیا بدجور رفتی تو کار ســیاســت و مذهب و ایناها!! :lol:

      نقل قول

  • من کاری با داستان هالیوود و هژمونی این ماجرا ندارم. این داستان‌ها از دهه ۳۰ به صورت کمیک اومدن بیرون و تازه بعد از جنگ هالیوود ازشون استفاده کرد.
    *
    افراسیاب، رویین‌ تن؟! ۸O کی‌خسرو زد افراسیاب رو کشتا! :idea:
    *
    یه بحث دیگه، شاهنامه رو به این دلیل می‌گن آخرش خوشه که اعراب پیروز می‌شن. این مثل متاسفانه به اشتباه تو فارسی جا افتاده! عین تقدیری که از اسکندر می‌شه در ادبیات فارسی.
    فکر کنم دکتر باستانی پاریزی تو این زمینه یه کتاب نوشته با همین عنوان.

      نقل قول

  • وای دلم چقدر خندیدم
    سوتی رو نگا کن منظورم اسفندیار بود(تازه از دانشگا اومده بودم،احتمالا اثرات همونه )
    در ضمن از این اطلاع رسانیت در مورد پایان شاهنامه ممنون

      نقل قول

  • در فرهنگ ما ایرانی ها پهلوان ، هرگز نمی میرد تا زمانی که اشتباه کند مثل رستم که مجبور به کشتن اسفندیار (نماینده دین و دولت) شد و به سرنوشت بدی دچار شد
    پس غیر منتظره نیست که پهلوان یا ابرپهلوان یا ابر قهرمان و قهرمان هم بمیرند تحت تاثیر هالیوود آمریکا ست که مردم باور شکست براشون سخت و غیر قابل پیش بینی شده سوپرمنا نمی میرند چون می خوان بگن آمریکا شکست ناپذیره به قول دادش ماهیت کارشون اصلا پهلوانانه نیست فقط سیاسیه یعنی فانتزی بی شکست یعنی بیانیه سیاسی
    فانتزی هم شکست داره چرا انتظارشو نداشته باشیم.
    البته بگم از نجات سرباز رایان به این ور آمریکا از ما ایرانی ها یاد گرفته کمی از شکستا حماسه بسازه مثل ۳۰۰ ولی هنوز نمی دونه شهادت چیه بنابراین فانتزی هاشون هم داره مرگ زیبا و یا مظلومانه درست میکنه

      نقل قول

  • کلا پایان خوش دیگه خیلی وقتها خسته کننده میشه .قهرمان موفق میشه و حق به حق دارمی رسه و داستان به سرمی رسه …اما دراخربازهم کلاغه به خونه اش نمی رسه …حالا کلاغ سه چشم باشه که بخواد به برن یاد بده با آدربزرگ روبرو بشه یا …بهرحال درزندگی واقعی هم پایان خوشی وجودنداره .پایان خوش برای امیدوارکردن ما آدمهاهست برای دلخوش کردنمون برای مثبت اندیشی مون …باتمام علاقه یی که به خاندان استارک دارم ولی امیدی به زنده بودن تک تکشون ندارم .آنها هم شخصیت اصیلی همانند پدرشون داشته باشن.آریا که فقط بامرگ روبرو شد .زدن سرپدررو به چشم دیدو کشته شدن گرگ راب رو,کشته شدن افراد وینترفل رو …ازبین رفتن پرچم و ازدست دادن مادرو برادررا …آریا زنی متفاوت خواهد شد .تلخ تلخ …و بقیه هم همینطور.نمی تونم حدس بزنم مارتین کتاب رو چگونه به پایان می بره و چه حکمی برای شخصیتهایش صادرخواهدکرد ..او خالق است و جان دست اوست ..هرزمانی بخواهد جان کسی را می ستاند

      نقل قول

  • علی جان تجزیه و تحلیل بسیار قوی ای بود. لذت بردم و باهات موافقم. یادمه توی کتاب “من، کیشلوفسکی” این کارگردان بزرگ کفته بود وقتی توی یک فیلم نردبان رو در کادر تصویر قرار میداده منظورش همون نردبان لعنتی بوده نه چیز دیگه ولی زیباییش به این بوده که بیننده و منتقد برداشت های مختلفی از اون می کردند.

      نقل قول

  • خوشحالم که لذت بردی، جای شکرش باقیه لا اقل یکی بوده از این تحلیل خوشش اومده :D

      نقل قول

  • Ali.A:
    خوشحالم که لذت بردی، جای شکرش باقیه لا اقل یکی بوده از این تحلیل خوشش اومده :D

    خیال نکن فقط یکی بود. خیلی‌ها ازش لذت بردن. از جمله خود من. واقعاً این نکته در عین حال که خیلی و ساده و بدیهی بود، از دید خیلی از ماها پنهون موند. واقعاً دیدن بعضی از چیزای ساده، خیلی سخته

      نقل قول

  • ای بابا این چ حررفیه ک میزنین خب میخواین بگه اخر کار افعانستان میمونه خب مال امریکان میگه امریکا اخر کار میمونه اصن هالیوود مال هر کشوری ک بود اون کشور پداستانن رو ب خودش ختم میکرد چون همه گروه های سیاسی میگن ما قدرت حقیم و ماییم ک میمونیم حتی اگه هالیوود بازیچه ددست سیاست مدارا نبود ( ک متاسفانه این روزا سیاست برا هیچی حرمت قایل نیست و اکثر سیاس ت مدارا از هر چیزی برا حفظ قدرتشون استفاده میکنن ) این عرق ملی و وطن پرستىشونه ب ک ایجاب میکنه کشور خودشونو نمادی از قدرت دنیا بدونن و قدرت رو فقط ب اون اختصاص بدن من از این کشور طرفداری نمیکنم ولی حرف شمام قابل قبول نیست

      نقل قول

  • lady گرامی
    شاید این حس القا شده از کاراشون بدم میاد، ولی قصد من از این صحبت وارد شدن به موضوع درستی یا نا درست بودن سیاست‌های آمریکا نبوده. اصلا در مقامی نیستم که بخوام خودم رو وارد این صحبتا کنم. صرفا رو بحث پهلوان یا قهرمان بودن این کارکتر ها مانور دادم.
    قهرمانانه هست ولی منش پهلوانی که در فرهنگ شرقی با امثال پوریا ولی داریم که حتی پیروزی رو در شکست میبینن ( یا حتی امام حسین) نمیشه در غرب با همون خصوصیات جستجو کرد.

      نقل قول

  • به نظر من نباید فیلم های هالیودی که سوپر قهرمان دارن رو با کتابها مقایسه کرد چون اونا همیشه دنبال پول درآوردن هستن مثلا تو گلادیاتور نقش اول رو کشتن بعد پشیمون شده بودن داشتن دنبال یه راه واسه زنده کردنش میگشتن ولی نویسنده ها بر عکس اونا عمل می کنن یعنی اگه بخوان همه رو میکشن وبعد کتاب رو تموم میکنن و دیگه ۷+۱ رو نمی نویسین

      نقل قول

  • بسیار عالی بود علی جان
    مارتین تو داستانش همه چیو داره به ما میگه ولی ما نمیخوایم باور کنیم
    مارتین تو کتاب۲ میاد راجع به عروسی خونین میگه(تو فصل دنریس بود فک کنم) و در ادامه یک مسیری رو میچینه که پایانش هممون میدونیم چی شد
    یا تو همین فصل اریا گفته میشه شاه کراکن مرده و و و …
    دنیای مارتین با این فیلمایی که ی هیرو دارن و همشم همه کارارو انجام میدن و پیروز میشن و همه چی خوب و خوش تموم میشه خیلی فرق داره و همینش باعث تفاوتش میشه و جذابیت و محبوبیتش برای شخص من حداقل(البته اگه با راب اونکارو نمیکرد عالی تر میشد :cry: :x )

      نقل قول

  • به نظر من این پایان خوش و خوب بیشتر برای داستان ها و فیلم هایی که برای کودک و نوجوان ساخته میشه وقتی داستانی برای بزرگسال نوشته میشه دیگه در اون داستان بیشتر جنبه منطقی و واقعاگرایاانه پیروی میکنه و توی نغمه این منطق و واقعیت پذیری باعث جذابیت داستان میشه(من مخصوصا از عروسی خونین خیلی خوشم اومد)
    با تشکر از مقاله

      نقل قول

  • یه جورایی جای خوشحالیه که این کتاب توی ایران مظلوم واقع شده .. دلیل این حرفم اینه که اگه این کتاب میخواست مثل کتاب “هری پاتر” یا “خاطرات یک خون اشام” ترجمه بشه بر عکس اون ها شدیدا مورده سانسور قرار میگیره اونم به خاطر ادبیات فوق واضحه مارتین ..شما تصور کنید یااگه این کتاب منتشر میشد قطعا شخصیت تریون لنیستر میشد راهب :mrgreen: چون نشون دادن همیین شخصیتی یکم برای برادران وزارت ارشاد سخت میشد .. ;)
    در مورده مارتین هم باید بگم که واقعا تحسینش میکنم ..یه ادم چجوری میتونه این همه شخصیت اصلی و بکشه :lol: من تو کتاب هری پاتر دعا میکردم هری بمیره و لر ودلدومورت زنده بمونه اما اینجا از تمام شخصیت های بد بدم میاد .. و شدیدا دلم میخواد یه “هپی اندینگ” داشته باشیم :x :x دیگه خسته شدم از عزا داری

      نقل قول

  • اشتباه های ند استارک کم نبود وانتظار شکستشو داشتم پسرش هم همین طور کمی مغرور شده بود اشتباهات لنیستر ها هم دیر یا زود :?: نمایان خواهد شد (من کتلب رو نخوندم وحدس میزنم)

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: