مقالات اختصاصی

بخش دوم از تاریخچه گاردشاهی

10021 1047531600 810x487 - بخش دوم از تاریخچه گاردشاهی
نویسنده MehdiYekta

بخش دوم

پس از رقص اژدهایان دوران حدوداً ارامی بر گارد پادشاهی حاکم شد. مارستون واترز، مروین فلاورز(برادر لرد انوین پیک)، شاهزاده ایمون تارگرین هفده ساله و جافری استانتون اعضای گارد شاهی اگان سوم را تشکیل میدادند.

اعضای گارد دیرون اول شامل شوالیه اژدها و اولیوار اوکهارت سپر سبز و چند تن دیگر بود. پس از خیانت دورنی ها تحت پرچم صلح و مذاکره به پادشاه دیرون اول سه تن از شوالیه ها هنگام دفاع از دیرون کشته شدند و یکی نیز شمشیر نهاده و تسلیم شد. ایمون نیز قبل از اسارت دو تن از خائنین را سلاخی کرد. در دوره بیلور اول و ویسریس دوم نیز بیشتر مطالب گاردشاهی درباره ایمون است. ایمون با قاطعیت محبوبترین و معروفترین شوالیه تاریخ مذهب هفت میباشد.

دوره زمامت اگان چهارم اما،اخرین پرده از زندگی شوالیه اژدهای محبوب و افسانه ای بود. ترنس توین که یکی از اعضای گارد شاهی بود، به علت داشتن رابطه با بثانی براکن معشوقه اگان نالایق اعدام شد. دو برادر او در صدد انتقام از شاه برآمدند و قبل از انکه بتوانند اگان را بکشند توسط ایمون متوقف شدند. خود ایمون نیز در هنگام دفاع از برادر تاجدارش کشته شد. اعضای گارد شاهی دیرون دوم متشکل از سر گواین کوربرای، دانل از داسکندیل، ویلیام وایلد، رولاند کرکهال و سه تن دیگر بود. عضو شناخته شده گارد در زمان ایریس اول نیز رولاند کرکهال است.

در دوره اگان پنجم نیز بیشترین تمرکز روی سر دانکن رشید است. با توجه به عملکرد و تاثیر،اگر بگوییم که سر دانکن مهمترین عضو گارد پادشاهی تاکنون بوده است اغراق نکرده ایم چرا که رفتار او و همراهی های اگان با او از کودکی تا اخرین لحظه حیات هردویشان تاثیر شگرفی در شکل گیری شخصیت پادشاه اگان پنجم داشت. تحت تدبیر و اموزش سر دانکن، اگان تبدیل به پادشاهی عاقل، عادل، مردم دار و محبوب عامه مردم شد. او به اگان اموخت به جای ارجح قراردادن صلاح اشرافزادگان و لردهای بلندمرتبه و شاهزادگان، مصلحت مردم را اصل و ارجح قرار دهد و هیچکس را عجولانه قضاوت نکند عمق تاثیر و دوستی این شوالیه آواره خردمند و پرتلاش چنین بود که اگان حتی فرزند اول و وارثش را نیز به افتخار او دانکن نام گذارد. پادشاه اگان پنجم به همراه یار دیرینش سر دانکن رشید و وارثش شاهزاده دانکن، در تراژدی سامرهال و روز تولد شاهزاده ریگار تارگرین به سال ۲۵۹ بعد از فتح وستروس به دستان پرتوان امپراطور اگان فاتح کشته شد. ماجرای آشنایی سِر دانکن رشید و پادشاه اگان پنجم در قسمت اول رمان گرافیکی شوالیه هفت پادشاهی با نام شوالیه آواره را اینجا مطالعه کنید!

Marc_Simonetti_DunkEggtravels

سِر دانکن رشید و ملازمش اگان پنجم

با اینکه اگان درمیان عامه مردم بشدت محبوب بود، اما نوع سیاست های او باعث ایجاد کدورتهای بسیاری میان سلطنت و برخی خاندان ها شد که این اختلافات بعضاً حتی تا پایان سلطه تارگرین ها بر وستروس نیز رفع نشد. دوران کوتاه جیهریس دوم، مقدمه ای بر درخشان ترین دوره گارد پادشاهی بود. در زمان نامشخصی پس از مرگ سر دانکن، سر جرالد هایتاور(ملقب به گاو سپید)، لردفرمانده گارد پادشاهی شد. همچنین بعد از ظهور پنجمین مدعی بلکفایر (میلیس هیولا) او به همراه لرد اورموند براثیون (دست جیهیریس) به استپ استونز رفت تا در جنگ موسوم به ناین پنی کینگز با پنجمین دوره شورش بلکفایرها مقابله کند. بعد از مرگ لرد اورموند، سر جرالد فرمانده نیروهای سلطنتی شد. سر باریستان سلمی جوان (ملقب به باریستان دلیر) که به دست خود اگان پنجم شوالیه شده و در این دوره وارد گارد پادشاهی شده بود (قبل از گاو سپید)، در میانه نبرد میلیس بلکفایر را کشت و با این عمل،خط مدعیان مذکر بلک فایر را نابود کرد. شالوده اولیه این دوره درخشان با جرالد و باریستان تشکیل شد.

نبرد ناین پنی کینگز

مبارزه سِر باریستان سلمی دلیر با میلیس بلکفایر هیولا

و اما ایریس…
بدون شک، دوران زمامداری ۲۱ ساله پادشاه ایریس تارگرین دوم، درخشانترین و والاترین دوره گاردپادشاهی بوده است در دوره بسیار درخشان و پربار سلطنت تحت امر پادشاه آیریس و دستش لرد تایوین لنیستر. شاید یکی از آثار سلطنت بسیار عالی ایریس دوم، تشکیل بهترین و وفادارترین گارد پادشاهی تاریخ بود. در کنار رشد و اعتلای فرهنگی و اقتصادی وستروس که حالت رضایتی دو طرفه بین سلطنت و مردم را باعث شد.

هرچند که شخصیت ایریس از اسارت شش ماهه او در داسکندیل بسیار عوض شد اما، برخلاف تبلیغات سوء برخی رسانه های استارک و لنیستر فن، ایریس نه شبها آدم شکار میکرد نه خونخوار بود و نه هیچک از اینها… هرچند این رفتار تا حدی کنترل شده در دوسال اخر سلطنتش و بعد از تورنومنت هرنهال رو به بدتر شدن گذاشت،اما اگر بخواهیم دنبال مقصر این امر بگردیم به قولی باید یقه تایوین لنیستر را بگیریم که شش ماه ایریس را در سیاهچال لرد دنیس دارکلین رها کرد به امید اینکه شاید به طریقی مرگ به سراغش بیاید و ریگار به سلطنت برسد و با عهد ازدواجی میان او و سرسی خود حاکم واقعی هفت پادشاهی باشد.

رفتار ایریس برخلاف سلطنتش در دوسال آخر اصلا قابل دفاع نیست اما،حداقل میدانیم بنابه گواهی تاریخ او دیوانه نبود و بعد شد. اگر خون های ریخته شده در سال ۲۸۲ و ۲۸۳ را تقصیر جاه طلبی های رابرت براثیون و به اصطلاح خونخواهی ادارد استارک بدانیم،کمی اجحاف کرده ایم چرا که حتی این بازی هم حاصل سالها رفتار دوگانه تایوین با ایریس و بالعکس بوده است. از مبحث اصلی دور نشویم:
پس از مرگ پادشاه جیهریس به سال ۲۶۲ پس از فتح، پسرش شاهزاده ایریس، با نام پادشاه ایریستارگرین، دومین با نام نیکش به سلطنت رسید. دوره ایریس دوره پرورش گاردی بود که از عمق وجود به پادشاه و سوگندهایشان وفادار بودند.

https://winterfell.ir/wp-content/uploads/2018/08/aerys_ii_s_kingsguard_by_acidfusion-d6a1kye.jpg

شوالیه های گارد در این دوره،از چپ به راست: جیمی لنیستر،باریستان سلمی،اوسول ونت،جرالد هایتاور،آرتور دین،لوین مارتل و جونثور دری

افتخارات این دوره بر کسی پوشیده نیست اما واضحترین صحنه های این گارد از سال ۲۷۶ به بعد است. پس از نافرمانی داسکندیل، ایریسبرای نشان دادن قدرتش و از بین بردن شایعاتی که نقل میکرد تایوین حاکم واقعیست نه او، با یک نیروی کوچک و دو عضو گارد به داسکندیل تاخت اما اسیر شد. اسارت پادشاه در سیاهچال دنیس دارکلین خائن و کشته شدن سر گواین گانت به دست سایمون هولارد هنگام دفاع از پادشاه، باعث شد لرد تایوین لنیستر داسکندیل را شش ماه محاصره کند.

دنیس دارکلین اعلام کرده بود در صورت مشاهده کوچکترین اثری از تلاش برای حمله، پادشاه را میکشد. همین امر باعث شد لرد تایوین نتواند (یا به عبارت دقیقتر، نخواهد) به شهر حمله کند. در واپسین روزهای محاصره که تایوین برای حمله کامل به شهر اماده میشد، باریستان دلیر از او درخواست کرد که اجازه دهد او برای نجات شاه تلاش خودرا بکند. تایوین فقط یک روز به او فرصت داد و بنا به گواهی برخی منابع، اظهار داشت در صورت عدم موفقیت او، برای آزاد کردن ایریس کل شهر را به آتش میکشد.

داستانی که بسیار در وستروس شناخته شده و موردعلاقه آوازه خوانان است میگوید، سر باریستان به شکل یک گدای باشلق پوش تغییر قیافه داد و شبانه از دیوار داسکندیل بالارفته و از خیابانها گذشت و به برج دان فورت صعود کرد و یک نگهبان را قبل از خبر کردن بقیه کشت. سپس سریعا سلول شاه را پیدا کرده و اورا آزاد نمود و به طبقات بالایی منتقل ساخت و در راه دو نگهبان و سر سایمون هولارد را به انتقام خون برادر قسم خورده اش (سر گواین) کشت سپس به سمت اصطبل حرکت کردند و درحالی که باریستان هرکسی که در صدد دخالت برمی آمد را فورا از بین میبرد سوار بر اسب های دارکلین، ایریس و باریستان شبانه از داسکندیل گریختند.

روز بعد، دنیس خائن که دیگر اسیری نداشت، فورا دروازه های شهر را کشود و برای بخشش به پادشاه التماس نمود، اما پادشاه دستور قتل عام تمام اعضای این خاندان (از جمله همسر لرد دنیس یعنی سارلا، عامل نافرمانی داسکندیل) و همچنین اعضای خاندان هولارد که از دارکلین ها حمایت کرده بودند را صادر کرد. فقط دانتوس هولارد که در آن زمان کودک بود از واقعه نجات پیدا کرد زیرا سر باریستان از پادشاه طلب کرد از جان او بگذرد.

ایریس به علت اعتماد عمیقش به باریستان و همچنین به این علت که نمیتوانست درخواست مردی را که نجاتش داده رد کند، از جان دانتوس کوچک گذشت. نتیجه این نافرمانی نابودی دو خاندان قدیمی و ایجاد اختلاف بسیار عمیق میان ایریس و تایوین و همچنین، بروز پارانویای شدید در پادشاه شد زیرا باور داشت تایوین او را رها کرده تا در سیاهچال بمیرد. اعتبارات و مستقلات خاندان دارکلین به خاندان رایکر تفویض شد و قلعه خاندان هولارد نیز تخریب گشت.

با اینکه این ماجرا بزرگترین افتخار باریستان دلیر است، اما بعدها در میرین که دست ملکه دنریس شده است وقتی به آن روز فکر میکند کامش تلخ میشود. باریستان بر این باور بود که اگر آن روز پادشاه را نجات نمیداد، ریگار بر تخت مینشست و هیچگاه اتفاقات غم بار هفده سال اخیر وستروس رخ نمیداد. همچنین گفتنیست، لقب باریستان دلیر را شاهزاده دانکن، پس از آنکه باریستان در تورنومنت کینگزلندینگ او و سر دانکن رشید را از اسب انداخت بر او نهاد. باریستان اولین بار در تورنومنت بلک هیون در ده سالگی به عنوان شوالیه مرموز به مبارزه پرداخت و مورد تمسخر شرکت کنندگان قرار گرفت اما شاهزاده دانکن با او مبارزه کرد و پس از آن باریستان را به علت شجاعت و تلاشش بسیار تحسین نمود.

یکی دیگر از زوایای افتخار آمیز این دوره گارد، ماجرای یاغیان برادری جنگل شاهی (سال ۲۸۱-۲۸۰) بود که در آن، سر آرتور دین نقش بسزایی ایفا کرد. پس از آنکه لردفرمانده هایتاور با تیر اولمر(به نگهبانان شب ملحق شد و درکتاب نیز حضور فعالی در عرصه گزافه گویی و از خود متشکری دارد، در این مورد میخواست جواهرات الیا را دزدیده و بر لبان او بوسه زند) زخمی شد، فرماندهی مقابله با یاغیان را آرتور عهده دار شد.

سر آرتور به علت رفتار خوب و کمک به مردم ساکن جنگل شاهی، همچنین تضمین منافع مردم از جانب سلطنت، درمیانشان بسیار محبوب گشت و بدین ترتیب، باعث شد انجمن برادری پایگاه مردمیش را از دست داده و راهی جز تقابل مستقیم در مقابل خود نبیند. سر آرتور با کشتن شوالیه خندان تهدید این انجمن را برطرف کرد. جیمی لنیستر نیز در این مبارزه حضور داشت و حتی با شوالیه خندان نیز مبارزه کرد. پس از این درگیری، او به دست سر آرتور دین شوالیه شد. همچنین لازم به ذکر است که آرتور، در سال ۲۷۶ در تورنومنتی که به مناسبت تولد شاهزاده ویسریس برگذار شد قهرمان شد، اما در تورنومنت استورمز اند و هرنهال مغلوب ریگار شد؛ او در تورنومنت استورمز اند برابر ریگار ۱۲ نیزه شکست. همچنین او برادر آشارا و آلیریا است و لرد ادریک دین (برادر شیری جان اسنو)، برادرزاده او میباشد.

طی سال ۲۸۱، لرد والتر ونت پس از دیدار با برادرش سر اوسول که عضو گاردشاهی بود، برگذاری تورنومنت بزرگ هرنهال را اعلام کرد، این تورنومنت شعله های شورش غاصب را برافروخت. در طی این تورنومنت، واریس که شاه را مجاب کرده بود ریگار نقشه دارد با تبانی با لردهای بلندمرتبه، اورا از مقامش کنار بزند، ایریس پس از شش سال از ردکیپ خارج شد. البته این امر، بعدها با توجه به اخرین سخنان رد و بدل شده میان جیمی و ریگار قبل از رهسپار شدنش به ترایدنت، صراحتا اثبات میشود. در طی این تورنومنت، سر باریستان تصمیم داشت درصورت فتح تاج، آشارا را ملکه عشق و زیبایی خود کند اما، از ریگار شکست خورد و…

باریستان این امر و عدم ابراز علاقه اش به آشارا را قبل از خودکشی اش دلیل شکست های بعدی خود عنوان میکند. او اعتقاد دارد، اگر به آشارا ابراز علاقه میکرد، شاید با توجه به قسمش نمیتوانست با او باشد اما حداقل اشارا به جای “استارک”(ند) به او توجه مینمود. وی همچنین معتقد است اگر ریگار را مغلوب میکرد میتوانست جلوی سقوط سلسله تارگرین ها و ظهور پادشاه افتضاحی مانند رابرت و دستگاه بی کفایت و بس به غایت نادان او جلوگیری کند. پس از تورنومنت اوسول ونت و ارتور دین، لیانا و ریگار را به دورن همراهی کردند. بنابه شهادت برخی منابع شایعه ربوده شدن لیانا توسط ریگار نیز اولین بار توسط خود رابرت و برای سرپوش نهادن بر این اصل که لیانا اورا رها کرده و ریگار را ترجیح داده مطرح شد.

جیمی لنیستر درپایان این تورنومنت به عنوان عضوی گاردشاهی انتخاب شد و سوگند خورد. این امر اختلاف دو دوست جدانشدنی سابق را به عمیق ترین مرحله خود رساند و تایوین برای دومین بار استعفا داده و به کسترلی راک بازگشت. با اینکه تایوین عقیده داشت ایریس برای ضربه زدن به او وارثش را دزدیده و وارد گارد کرده، اما بعدها مشخص شد، این نقشه توسط سرسی طراحی و برای ایریس ارسال شده. سرسی برای جلوگیری از ازدواج جیمی و لایسا که توسط لرد هاستر تالی و تایوین برنامه ریزی شده بود مقدمات ورود او به کینگز گارد را فراهم کرده است. سرسی عمیقاً بر این باور بود که همسر ریگار میشود و در پایتخت میتواند کنار جیمی باشد. هرچند که در این حالت، اتفاقات متفرقه صورت نمی پذیرفت چرا که سرسی عمیقا عاشق ریگار بود و زیبایی جیمی را در برابر زیبایی او، زیبایی یک کودک نابالغ بیشتر نمیدانست.

پس از شروع شورش، ایریس جرالد هایتاور را به دنبال ریگار فرستاد.. هایتاور ریگار را به همراه اوسول ونت و ارتور دین در برج شادی در دورن پیدا کرد. سپس ریگار به سر جرالد دستور داد در دورن همراه دو برادر دیگرش بماند و خود به پایتخت رفت. پس از شکست جان کانینگتون در نبرد ناقوس ها، سر باریستان و سر جونثور دری برای بازگرداندن بقایای ارتش او فرستاده شدند. این سپاه به همراه یک نیروی متمرکز دیگر باهم به تعداد ۴۵ هزار نفر ارتش ریگار در ترایدنت را تشکیل دادند. جیمی بسیار تلاش کرد همراه ریگار رهسپار ترایدنت شود اما ریگار اظهار کرد که پدرش بیش از احساس خطر از جانب عموزاده ناتنی اش (رابرت) از جانب لرد تایوین احساس خطر میکند و حضور او در پایتخت برای پدرش آرامش خاطری به همراه دارد که او جرئت گرفتنش از پدرش را ندارد.

ریگار به همراه سه عضو گارد پادشاهی در نبرد ترایدنت به شکل عجیبی درحالی که تقریبا رابرت را نابود کرده بود به وسیله پتگ جنگی او کشته شد. شدت جراحات وارده به حدی بود که رابرت بعد از آن نتوانست جنگ را ادامه داده و فرماندهی نبردهای واپسین به ادارد استارک واگذار شد. در این نبرد، پرنس لویین مارتل توسط لین کوربری خائن کشته شد، جونثور دری نیز در اثنای نبرد از پای در آمد و سر باریستان پس از به خاک افکندن بسیاری از دوستان شورشی رابرت، زخمی بر زمین افتاد.

روس بولتون اصرار کرد که گلوی باریستان را ببرند اما رابرت استاد شخصیش را برای مداوای او فرستاد. پس از ترایدنت، ایریس که در صدد انفجار پایتخت به عنوان انتقام آخرش برامد، دستور قتل تایوین را به جیمی داد. جیمی ابتدا روسارت را به قتل رساند و سپس پادشاهی که سوگند خورده بود مدافع او باشد را کشت. جالب است بدانید اولین بار لقب شاهکش را خود رابرت براثیون به او داد. ند استارک بر این امر که جیمی باید به عنوان خائن به دیوار تبعید شود اصرار می ورزید اما رابرت جیمی را عفو کرد. این و همچنین پذیرفتن ساده قتل دو فرزند ریگار و خوشحالی از این بابت، باعث به وجود امدن اختلاف نسبتاً شدیدی میان رابرت و ادارد شد.

ادارد استارک پس از برطرف کردن محاصره استورمز اند، به طرف برج شادی حرکت کرد. اخرین سه عضو گارد شاهی، سر جرالد هایتاور، سر آرتور دین و سر اوسول ونت، در پای برج شادی منتظر و مراقب بودند. ادارد استارک ابتدا از آنها خواست تسلیم شوند و به رابرت اعلام وفاداری کنند اما هرسه صراحتا نفرتشان را از رابرت و او اعلام کردند و دین در جواب ادارد استارک که پرسید در ترایدنت دنبال او میگشته پاسخ داد که “ما اونجا نبودیم که اگه بودیم، دوست غاصبت و برادر خائن ما هردو در شعله های هفت جهنم میسوختند و ایریس هنوز روی تخت آهنین بود”. دین درصدد بود با یکپارچه کردن نیروهای وفادار باقیمانده به دراگون استون، حمله بزرگی را شروع کرده و رابرت براتیون و تمام سران شورش را نابود سازد.

حتی اوبرین نیز درصدد رهبری نیروهای مارتل به نام ویسریس تارگرین سوم بود اما تساهل و تسامح نفرت انگیز دوران به نام دنبال فرصت مناسب گشتن، باعث شد دورن چشم بر قتل الیا و لویین و رینیس و اگان ببندد. در آن زمان ویسریس و شاهدخت دنریس نیز توسط سر ویلیام دری (برادر سر جونثور) به اسوس منتقل شده بودند. یکسال بعد جان آرن استخوان های لووین را به سان اسپیر برد و دوران به نام فرصت خواهی در آینده تسلیم رابرت شد.

ند استارک پس از آنکه اظهار کرد ویلیام دو شاهزاده را منتقل کرده سر اوسول پاسخ داد سر ویلیام بدون شک مرد خوبیست، و سر جرالد تکمیل کرد، با اینحال او عضو گارد شاهی نبود و یک شوالیه گارد شاهی هیچگاه فرار نمیکند. ارتور در جنگهای آینده برای ند ارزوی موفقیت کرد و ند گفت این جنگ ها هم اکنون به پایان میرسند. پس از آن سه عضو آخر گارد ایریس نیز در هنگام انجام وظیفه خود کشته شدند. هاولند رید قبل از آنکه آرتور ند را بکشد، اورا کشت و جان ند را نجات داد.

Joshua_Cairós_-_Tower_of_Joy_Fight

نبرد در برج شادی: هفت شمالی«ادارد استارک،ویلیام داستین،مارک رایزول،هاولند رید،اثان گلاور،مارتین کسل و ثئو ویول» در مقابل سه عضو گاردشاهی «جرالد هایتاور،آرتور دین،اوسول ونت»

پس از مرگ آرتور، ند به استارفال تاخت تا شمشیر سحر را به بانو آشارا بازگرداند و به او ادای احترام کند. پس از دریافت شمشیر، آشارا خود را از بالای یکی از برجهای استارفال به دریا پرت کرد کرد و کشته شد… یکی از گزینه هایی که (بسیار بعید به نظر میرسید البته) برای مادر جان درنظر گرفته میشد همین لیدی آشارا بود.

چنان که هر موردی در تاریخ یک دوره شکوه و یک دوره انحطاط و پستی دارد، گاردشاهی نیز از این امر مستثنا نبود. پس از اتمام شورش و به تخت نشستن رابرت براتیون، با اینکه محفل گاردشاهی همچنان باقیماند، اما دیگر نه اعضا بهترین شوالیه های هفت پادشاهی بودند، نه مفتخر به شرافت بودند و نه هیچ صفت برتری که این محفل مقدس را از یک گروه یاغی متمایز کند. پس از دوره سر جرالد، گاردشاهی نه تنها محفل مقدسی نبود، بلکه محفل بی شرفان و مجیزگویان و به قول بران مزدوران باکلاس شد.

رابرت براتیون، جیمی لنیستری که به سوگند خود خیانت کرده بود را بخشید و اجازه داد همچنان در گارد خدمت کند؛ همچنین سر باریستان سلمی که زخمی بود را به عنوان لردفرمانده گارد شاهیش انتخاب کرد، تنها کسی که واقعا گاردشاه بود، شرافتمند بود و به کسی وابسته نبود. همچنین رابرت تصمیم داشت ریچارد هورپ را که در آن زمان یک ملازم ساده بود، عضو گارد کند که پس از اعتراض و بدگویی سرسی علیه او، این گزینه کنار گذاشته شد… ریچارد بعدها به خدمت استنیس درامد و اکنون نیز به او وفادار است. اخرین حضور او در داستان به بعد از خروج استنیس و راه پیمایی به سمت قلعه وینترفل بازمیگردد که ریچارد بشدت مخالف این امر بود. هورپ در بادهای زمستان نیز حضور دارد.

Kings_guard_by_JasonEngle

شوالیه های گاردشاهی در این دوره،از چپ به راست: جیمی لنیستر،پرستون گرین فیلد،مندون مور،باریستان سلمی،مرین ترنت،بوروس بلانت و آریس اوکهارت

دوره سلطنت جافری شاید پست ترین نقطه محفل گاردشاهی در تاریخ حدودا ۳۰۰ ساله اش باشد. پس از مرگ رابرت و به تخت نشستن وارثش جافری، بنابه القای لرد واریس، در اقدامی بی سابقه سر باریستان از گاردشاهی کنار گذاشته شد. علت این امر، کهولت سن باریستان اعلام شد در حالی که، خدمت در گارد پادشاهی تا آخر حیات است و حتی شرایط فیزیکی نیز باعث ملغا شدن آن نمیشود.

همچنین، در اقدامی بی شرمانه تر، جیمی لنیستری که به آرمان های این محفل خیانت کرده و لکه ننگی ابدی در تاریخ گاردشاهی محسوب میشد، به عنوان لردفرمانده جدید گارد شاهی انتخاب شد. سر باریستان اعلام کرد که خدمت کنار جیمی خائن مایه ننگ است و به کسانی که به روی او شمشیر کشیده بودند گفت هنوزهم میتواند آنان را چون پنیر از وسط نصف نماید، سپس شمشیرش را انداخت و از اتاق تخت خارج شد. در برج شمشیر سفید اخراجش را وارد کتاب برادران کرد و در هنگام خروج با جانوس اسلینت و دیگر نگهبانان شهر روبه رو شد که به دستور جافری برای دستگیری او آمده بودند.

باریستان با دست خالی مهاجمین را کشت و از پایتخت خارج شد، سپس همراه مردمی که از جنگ فرار میکردند به پایتخت بازگشت و در هنگام اعدام ادارد استارک حاضر بود و بعد به سپت جامع رفت و برای روح او دعا کرد. شیوه رفتار جافری با او، حقایق را بر باریستان دلیر برملا ساخت و ناگهان متوجه شد که با خدمت به غاصب و پسرش چه ضربه سنگینی به آبرو و اعتبار خود وارد ساخته. سپس او به آنسوی دریای باریک رفت تا پادشاه حقیقی خود (که در آن زمان ویسریس بود) یافته و تا لحظه مرگ به او خدمت نماید. بعدها هدف واریس از دسیسه علیه او مشخص شد. درواقع واریس با خلع او، باریستان را به سمت ایلیریو هدایت کرد و ایلیریو نیز باریستان را همراه بلواس نزد دنریس فرستاد. اینجاست که مشخص میشود درواقع واریس همیشه یکی از بزرگترین حامیان بازگشت تارگرین ها بود.

از دیگر اعضای این گارد در زمان سلطنت جافری میتوان به: سندور کلگین (یک عهد دیگر شکسته شد چرا که اعضای گارد حتما باید سوگند شوالیه گری خورده باشند اما کلگین شوالیه نبود)، مرین ترنت، آریس اوکهارت که همراه شاهدخت میرسلا به سان اسپیر رفت، بروس بلانت (که بخاطر فرار کردن از مبارزه به جای حفاظت از تامن هنگام انتقال او به رازبی از گارد خلع شد، همچنین او کسی بود که بارها به دستور جافری سانسا را کتک زده بود)، و پرستون گرین فیلد،مندون مور و لوراس تایرل اشاره کرد.

پس از خلع بوروس بلانت، اوسموند کتل بلک جای او را گرفت که سابقا مزدور بود و بعدها به علت همخوابگی با سرسی تحت بازداشت سر کوان و مذهب قرار گرفت و سر بیلون سوان نیز پس از مرگ پرستون گرین فیلد در آشوب پایتخت جانشین او شد. همچنین سر مندون مور که توسط جان آرن به پایتخت آمده و به دست رابرت جزو گارد شده بود در اثنای نبرد بلک واتر در تلاش برای کشتن تیریون توسط پادریک پین به خلیج بلک واتر افتاد و تحت وزن زره اش غرق شد. همچنین لوراس تایرل نیز که سابقا عضو گارد رنگین کمان رنلی بود پس از جنگ جزو گاردشاهی جافری شد.

پس از مرگ جافری و به سلطنت رسیدن تامن، دوران بی آبرویی گاردشاهی فرا رسید.. هرچند این دوره نسبتاً اعضای دیگر ارامش را سپری کردند و البته پراکنده شدند. اعضای گارد تامن عبارتند از: جیمی لنیستر شاهکش، لوراس تایرل، اوسموند کتل بلک، بیلون سوان، مرین ترنت، آریس اوکهارت، رابرت استرانگ و بروس بلانت.

پس از ازادی جیمی از ریورران توسط کتلین و بازگشت او به پایتخت، او تحت امر تامن برای شکستن محاصره ریورران و ریون تری هال که پس از مرگ گرگ جوان همچنان به مقاومت خود ادامه میدادند، رهسپار سرزمین های رودخانه شد. جیمی هردو قلعه را بدون هیچ درگیری ای تسلیم کرد و خاندان بلکوود را تحت صلح پادشاه در آورد.

همچنین در جلسات مشاوره نیز، جیمی که شخصیتش بعد از اسارت بسیار عوض شده بود، در چند مورد علناً نفرتش را از خاندان فری در حضور فری ها نشان داد و صراحتاً آنان را بخاطر خیانتشان به راب استارک شماتت میکرد. دلیل این نیست که جیمی راب را دوست میداشته یا برایش احترام قائل بود، بلکه علت این بود که فری های حاضر دیگر لردهای رودخانه را به خیانت متهم میکردند و جیمی در جواب به آنها یاداوری کرد که حداقل لردهای رودخانه مرتکب یکبار خیانت شده اند در حالی که فری ها هم به جافری و هم به راب خیانت کردند.

جیمی آخرین بار در کمپ پنی تری همراه برین مشاهده شده و بعد از آن ناپدید شد. برین اسیر کتلین استارک از مرگ برگشته شده بود و با اینکه در ابتدا نپذیرفت، اما بعد برای نجات پادریک از مرگ، قبول کرد که جیمی لنیستر را به حضور کتلین بیاورد. با توجه به این اصل که کتلین به لنیسترها و فری ها رحمی نشان نمیدهد، جیمی در آستانه خطری بسیار جدی قرار دارد. سرنوشت جیمی لنیستر همچنان مبهم است.

لوراس تایرل نیز پس از شکستن مقاومت دراگون استون بشدت زخمی شده و در بستر مرگ افتاده است؛ اوسموند کتل بلک نیز به علت اعتراف به داشتن رابطه با سرسی توسط سر کوان زندانی شد. بیلون سوان هم مامور انتقال جمجمه گرگور کلگین به سان اسپیر و بازگرداندن شاهدخت میرسلا شد؛ بوروس بلانت نیز توسط تایوین به گارد بازگردانده شد اما اکنون تستر غذای تامن است. سر آریس اوکهارت نیز پس از شکست نقشه آریانه مارتل در تاجگذاری شاهدخت میرسلا به عنوان ملکه وستروس، به دست آریو هوتاه (کاپیتان محافظین دوران) به قتل رسید. رابرت استرانگ در اصل جانشین آریس شد. با توجه به انقراض خاندان استرانگ در یک قرن و نیم قبل، منشا و شخصیت و اریجین این شخص کاملاً مبهم است اما احتمالاتی وجود دارد که او همان گرگور کلگین است که توسط کایبورن به نوعی از مرگ نجات یافته است.

اما گارد شاهی فردی که ادعا میکند اگان، پسر الیا و ریگار است و با نام گریف جوان شناخته میشود شامل دوستش سر رولی داک فیلد میشود. با اینکه لرد جان کانینگتون با این امر مخالف بود اما، اگان رولی را انتخاب کرد اما شش جایگاه بعدی را به توصیه جان آزاد گذاشت تا فرزندان لردهای بلندمرتبه صاحب آن جایگاه ها شوند و اتحاد این لردها با اگان مستحکم و قطعی شود.

دومین گارد ملکه تاریخ برای دنریس تشکیل شد. هرچند این شالوده اولیه است و قطعا این اعضا با شوالیه های وستروسی جایگزین خواهند شد. سر باریستان نیز پس از پیوستن به دنریس شروع به آموزش دادن شوالیه برای او نمود. اولین عضو گارد ملکه دنریس سر جوراه مورمونت بود که پس از مشخص شدن خیانتش بدست سر باریستان، توسط دنریس تبعید شد. اعضای گارد ملکه دنریس طوفان زاد شامل: لردفرمانده باریستان سلمی، سر جوراه مورمونت، بلواس نیرومند، آگو، جاگو و راخارو (سه خون سوارش) است که باتوجه به تبعید جوراه و تربیت شوالیه توسط باریستان و همچنین ورود او در آینده ای بسیار نزدیک به وستروس این ترکیب عوض خواهد شد. همچنین سر باریستان هم اکنون (که دنریس ناپدید شده) مقام دست ملکه را نیز عهده دار است که البته اگر نمودهای سریال را با اتفاقات درحال وقوع کتاب ترکیب کنیم، بزودی با پیوستن لرد تیریون به دنریس این سمت نیز به او خواهد رسید.

SurrenderOfMeereen_by_StephenNajarian

ملکه دنریس تارگرین،اژدهایان و اعضای گاردش در جریان تسلیم شهر میرین

و اما گارد رنگین کمان:
پس از مرگ رابرت و اعلام ادعای پادشاهی توسط کوچکترین برادرش رنلی، او گاردشاهی اختصاصی خودش را تشکیل داد. این گارد که به نام گارد رنگین کمان شناخته میشود، سوگندهای مشابه گاردشاهی داشت، اما به جای رنگ خالص سفید، هر شوالیه گارد زرهی به رنگ یک رنگ از هفت رنگ رنگین کمان که رنگهای مذهب هفت نیز بودند را به تن داشت.

البته در نمود دیگر، عده ای استدلال میکنند که این رنگ ها بخاطر همجنس گرایی رنلی بوده است؛رنگین کمان نماد رسمی جوامع همجنسگرایی در قاره های اروپا و آمریکا است. اما مارتین این استدلال را تایید نکرده (ولی ردم نکرده!) و این رنگ ها را به همان رنگ های حاصل از شکست نور پس از برخورد به تاج کریستال سپتون ها ارجاع داده است.

لوراس تایرل به عنوان لرد فرمانده زرهی سفید داشت، سر روبار رویس زره و ردایی به رنگ سرخ، برایس کارون حامل رنگ نارنجی بود، سر امون کای حامل رنگ زرد، گویارد موریگن حامل رنگ سبز و پارمن کرین حامل رنگ بنفش بود. رنلی رنگ آبی را برای سر باریستان محفوظ نگاه داشت اما پس از آنکه باریستان نیامد، این رنگ بعد از پیروزی در تورنومنت بیتربریج (حتی لوراس را نیز شکست داد) مطابق درخواست خودش به برین از تارث داده شد.

لوراس پس از مرگ رنلی به جبهه لنیسترها ملحق شد و بعد از نبرد خلیج بلک واتر، به گاردشاهی جافری پیوست؛ سر روبار رویس به اتهام عدم جدیت و دست داشتن در مرگ رنلی توسط لوراس به قتل رسید، برایس کارون به استنیس پیوست و در بلک واتر به دست فیلیپ فوت کشته شد؛ امون کای نیز توسط لوراس به قتل رسید، گویارد موریگن نیز به استنیس پیوست و در بلک واتر توسط گارلان تایرل به قتل رسید؛ برین همراه کتلین فرار کرد و به او سوگند وفاداری خورد و نهایتا پارمن کرین نیز به استنیس پیوست و از جانب او ماموریت یافت تا کنترل نیروهای رنلی در بیتربریج را به دست گیرد اما توسط لوراس اسیر شد و اکنون در هایگاردن زندانیست.

Jason_Engle_rainbowguard

گارد رنگین کمان

گارد جنگ راب مشابه گاردشاهی نبود اما هدف مشترکی داشت. تعداد اعضای این گارد محدودیت نداشت و اعضای آن هیچ سوگندی ادا نمیکردند؛ همچنین زمان خاصی هم برای کسی وجود نداشت و ممکن بود کسی که دفعه قبل جزو گارد بوده اینبار نباشد، همچنین عضویت یا عدم عضویت نیز اختیاری بود.

تعداد اعضای گاردجنگ راب در وسپرینگ وود حتی به ۳۰نفر نیز رسید؛ اکثر اعضای این گارد در عروسی سرخ کشته شدند و فقط یک نفرشان اسیر شد و دو نفرشان حضور نداشتند. آخرین اعضای این گارد عبارت بودند از:

لوکاس بلکوود که توسط هاستین فری به قتل رسید؛ رابین فلینت توسط فری ها به قتل رسید؛ اولیوار و سر پروین فری به علت وفاداری عمیق به شاه راب قبل از عروسی به ماموریتی پوششی فرستاده شدند و بعد از عروسی از وقایع اتفاقیه خبردار گشتند؛ تیون گریجوی که به راب خیانت کرد؛ دارین هورن وود، ادارد و تورهن کاراستارک که توسط جیمی لنیستر در وسپرینگ وود به قتل رسیدند؛ دانل لاک، وندل مندرلی، اوون نوری و رینالد وسترلینگ که هرچهار نفر در عروسی سرخ تیرباران شدند؛ پاتریک ملیستر که در عروسی سرخ اسیر شد؛ دیزی مورمونت که توسط ریمان فری به قتل رسید و جان کوچولو آمبر نیز به هنگام دفاع از راب استارک کشته شد و بولتون ها و کاراستارک ها سر از تنش جدا نمودند.

https://winterfell.ir/wp-content/uploads/2018/08/photo_2018-08-27_04-11-17.jpg

گارد جنگ راب در نبرد اردوگاه ها

همچنین در پایان این مقاله جالب است اشاره شود، رکورد دار خدمت در گاردشاهی سر تام کاستین است که ۶۰ سال از عمرش را صرف خدمت به پادشاهش و محافظت از او کرد.

 

به قلم توانمند کامران شریفی عزیز!

لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=10378

درباره نویسنده

MehdiYekta

❄️in relationship with a song of ice and fire?

۲ دیدگاه

  • خیلی خوب بود ، ممون از زحمتی که برای تهیه این مطلب کشیدید ،
    همیشه ایجاد پس زمینه های این چنینی برای داستان اصلی به قدرتمندتر شدن رمان کمک می کنه ، و صد البته کار پر زحمتی هم هست ،
    یک انتقادی که نسبت به سریال دارم اینه که این شکوه و عظمت رو به خوبی منتقل نکرده ،
    شوالیه ها و مبارزه ها مهمترین بخش های داستان هستند و به جز چند صحنه بقیه در سریال حذف شده اند ،
    هیجان نبرد اوبراین مارتل و گرگور کلگان یا نبرد ارتور دین با ادارد استارک رو به یاد بیارید ،
    امیدوارم اسپین اف های سریال بتونند به خوبی شوالیه ها و اژدهایان رو نشون بدهند

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: