مدت زیادیه که بررسی ننوشتم، برای همین واسم سخته از کجا شروع کنم. اون هم برای فصلی که به نظر میاد مثل تکهای جدا افتاده و ناجور به هیچ کجای پازل داستان نغمه نمیخوره!
نکته جالبی در مورد فصلهای سرآغاز این پنج کتاب وجود داره. فصل سرآغاز کتابهای اول، سوم و پنجم در آنسوی دیوار اتفاق میافته. پس شاید سرآغاز کتاب هفتم هم در آنسوی دیوار باشه. آیا ممکنه که این مسئله معنای خاصی داشته باشه؟
همونطور که در ابتدای بررسی گفتم ما با فصل عجیبی مواجه هستیم. این فصل نه مانند سرآغاز کتاب سوم روایتگر ادامه داستان تنها از نگاه شخصیتی متفاوته، نه مثل سرآغاز کتاب چهارم شروع ماجرایی جدید در مکانی جدیده، بلکه راوی داستانی به ظاهر بیاهمیت و غیر مفید در پس نبرد آنسوی دیواره. به علاوه اینکه راز و رمز جدیدی رو هم مطرح نمیکنه. ما در این فصل لحظات آخر عمر انسانی وارامیر شش جلد رو دنبال میکنیم. کسی که در جریان نبرد عقاب اورل رو برای سرکشی به بالای دیوار هدایت میکرد و پس از آتش گرفتن عقاب به دست ملیساندر دچار جنون شد و از صحنه نبرد گریخت.
ما در خاطرات گذشته زندگیش سیر میکنیم و با دردها و آرزوهاش آشنا میشیم. اما همه اینها برای چیه؟ یک وارگ در حال مرگ از میان وحشیها قراره چه گرهی از داستان باز کنه؟ و یا حتی قراره چه گرهی به اون اضافه کنه؟ به ظاهر جواب «هیچ» باشه. تنها نکتهای که در این فصل خودنمایی میکنه بحث «زندگی پس از مرگ یک وارگ» به قدرتمندی وارامیر است. اینکه اون قصد داره این ایده رو امتحان کنه و این بار بدن یک انسان رو تسخیر کنه و اینطوری به زندگیش بعد از مرگ بدن خودش ادامه بده.
در این فصل متوجه میشیم که اون موفق به این کار نمیشه. روح خود شخص ورود روح اون رو پس زد و اجازه نداد که در اون ساکن بشه. در آخر ماجرا دیدیم که روح اون در نهایت به همون جایی نقل مکان کرد که حدس میزد. به درون جسم گرگ خودش. همون که بیشترین ارتباط و همبستگی رو با او داشت. ما در میانههای فصل میخونیم که استاد وارامیر معتقد بود ارتباط یک جلدعوض کن با هیچ حیوانی به اندازه گرگها قوی نیست. انگار که اونها شبیهترین روح رو با روح انسانها دارن. همین نکته در انتهای فصل هم به ما ثابت میشه. پس میشه نتیجه گرفت که منظور و پیام این فصل دو چیز بوده؟ اینکه وارگها نمیتونن جسم انسان دیگهای رو تسخیر کنن، و اینکه وارگها اگر موهبتی به قدرتمندی موهبت وارامیر داشته باشن میتونن بعد از مرگ در بدن جانور خودشون به حیات ادامه بدن.
البته ما نقض نتیجه اول رو در برن دیدیم. اینکه برن تونست وارد جسم هودور بشه و حتی اون رو کنترل کنه. این به اون معنیه که برن وارگی بسیار قویتر از وارامیر بوده؟ ممکنه این فصل پیامی برای جدیتر گرفتن نقش وارگهای در ادامه داستان نغمه باشه؟ وارگهای شناخته شدهای مثل برن، جان و آریا، و البته وارگهایی که هنوز وارد داستان نشدن. با ایده ورود یک جلدعوض کن بسیار نیرومند در جلد یک اژدها چطورید؟!
در خود این فصل نکات ابهام زیادی وجود نداره، اما نکته ابهام اساسی در وجود خود فصله! نظر شما چیه؟ منظور مارتین از نقل چنین سرآغازی چیه؟ استفاده از پوشش اسپویل در هنگام کامنت گذاشتن فراموش نشه.
ممنون بابت بررسی
ایده ی ورود یک جلدعوض کن بسیار نیرومند در جلد یک اژدها خیلی جالبه
s.a.sنقل قول
هودور چون عقب مونده بود و بران رو دوست داشت و می شناخت گذاشت بران بیاد داخلش اما اون زنه اینطوری
نبود و خیلی مقاومت کرد و نتیجه اش مرگ هر دوشون شد
تسخیر بدن اژدها باید مثل تسخیر بدن انسانی که مقاومت می کنه سخت باشه چون خود وارامیر
میخواسته بدن اون خرس بزرگ رو تسخیر کنه براش مشکل بود حالا یه اژدهایی مثل دروگون به اون بزرگی
اونم تازه اژدها باشه باید خیلی سخت باشه تسخیرش .
برام سواله خود وارامیر کجاست کل کتاب ۵ رو خوندم پیداش نکردم هنوز شاید وایت واکر شده تو همون جسم
گرگه
Nimble dickنقل قول
به نظر من یکی از چیزهایی که این فصل روش تاکیید داشت پلیدی بود که در صورت کنترل نکردن قدرت وارگی به وجود میاد.
وارامیر نه به استاد خودش(هاگن) رحم می کنه و نه به مادر و نوزادی که در قالب گرگ در آخرای عمرش میبینه و نه به زنی که داره زندگیش رو نجات میده.
یکی از دلایلی که جوجن رید مدام برن رو از ورود به جسم دایروولفش منع میکنه بدون شک همینه.
در مورد کنترل اژدهایان هم فکر نمیکنم اتفاقی بیوفته چون فعلا هیج وارگ قدرتمندی(آریا رو نمیشه یک وارگ واقغی حساب کرد) تو ایسوس نیست.
با خوندن این فصل چیز دیگه ای هم که به ذهنم رسید اینکه شاید پیت راوی فصل آغازین کتاب ۴ کشته نشده باشه فقط توسط یک وارگ یا اسکینچنجر تسخیر شده باشه.
Mehdiنقل قول
در این که یین اژدها و اژدها سوار ارتباط خاصی وجود داره هیچ
شکی نیست همون طور که در کتاب پرنسس و ملکه اشاره شده هر تارگرینی که به دنیا می اومده یه تخم اژدها کنارش می زاشتن اما همه ی تخم ها باز نمیشده یا اژدهای وحشی به اسم کانیبال بوده
که هیچ تارگرینی چه حلال زاده چه حرام زاده نتونسته سوارش بشه یا مثلا در شورش قدم گاه پادشاه پسر ملکه ی سیاه ها وقتی سوار اژدهای مادرش میشه اون اژدها وسط اسمون پس اش میزنه و پرتش می کنه به زمین و چند مورد دیگه هم اشاره شده اما فکر نکنم که این ارتباط به وارگ بودن یا توانایی تعویض بدن ربط داشته باشه چون فکر نکنم جایی اشاره شده باشه که والریایی ها توانایی وارگ شدن داشته باشن این بحث وارگ و تعویض بدن گویا فقط در بین شمال و مردم سبز بوده در بحث اتفاقات برج شادی همین هاولند رید رو هم خیلی ها می گن از طریق تعویض بدن سر ارتور داین قوی ترین شوالیه ی وستروس رو کشته چون غیر منطقیه که یه مرد مرداب شمشیر زن خوبی بوده باشه
great tom hanksنقل قول
درسته الان وارگی که ما بشناسیم (جز آریا) تو اسوس وجود نداره، اما کی گفته اژدهاها قراره تو اسوس بمونن؟
نحوه مرگ پیت جور دیگهای بود. اون به نوعی جادو کشته شد که در اون پاهاش به آب تبدیل شدن (یا مثل آب شل شدن) و اون سقوط کرد. تسخیر جمس به این شکل نیست.
م.م.استارکنقل قول
یه نکته جالب اینه که وارامیر چند لحظه از داخل چشم های درخت نیایش به زنه نگاه می کنه. آیا ممکنه که وارگ های قدرتمند قابلیت تسخیر درخت های نیایش رو داشته باشن؟
sinaنقل قول
نکته خیلی جالبیه! مگه اینکه درختهای رودبند و به خصوص درخت قلب روح داشته باشن.
البته خوب اونایی که کتاب پنجم رو خوندن اطلاعات بیشتری بابت این قضیه دارن و بهتره وارد این بحث درخت رودبند نشن. منم متوجه این موضوع شدم، اما به خاطر این بود که کتاب پنجم رو خوندم. پس بهتره اونایی که خوندنش وارد این بحث نشن که بحث نابرابری میشه
م.م.استارکنقل قول
این جریان انتقال به بدن گرگ شاید یکی از مهمترین تئوری های مربوط به فصل آخر جان رو ثابت کنه
shervinنقل قول
از اونجایی که توی فصل آخر برن شنیدیم که کلاغ ۳ چشم بهش گفت قراره پرواز کنه. و اینکه برن تنها کسی بود که تونست به جسم هودور که یک انسانه وارد بشه.
میشه گفت برن قدرتمند ترین وارگ هست که قراره یه اژدها رو کنترل کنه.
این نکته که آریا میتونه متفاوت ترین بی چهره ی تاریخ بشه هم جالبه چون اونم قابلیت وارگ بودن رو داره.
Omid11.26نقل قول
به نظر میاد بیشترین کاربرد این فصل در انتهای همین کتاب پنجم باشه و یه جورایی زمینه سازی اتفاقات ایندست
artafarnنقل قول
ایده خوبیه که یه وارگ بتونه یک اژدها رو تسخیر کنه
چرا دنریس نتونه ؟ هرچند که کسی تا حالا گزارشی از وارگ بودن تارگرین ها نداده ولی یادمون باشه اونا از یکی از جادویی ترین مکانها منشا گرفته اند
از طرفی به نظر میرسه باید ارتباط بسیار مخصوصی بین اژدها و سوارش وجود داشته باشه درست شبیه ارتباط استارک ها و دایر ولف هاشون به نظر میاد
مهیننقل قول
آریا قدرتمندترین بی چهره ، برن قدرتمندترین وارگ ،جان اسنو قدرتمندترین پادشاه دیوار و آنسوی دیوار بزرگتر از منس ریدر و حتما” سنسا هم بزگترین سیاستمدار یا ملکه !
درسته که خودم طرفدار استارکها هستم اما این هم خیلی مسخره است ، درباره کنترل اژدها تویط برن یا یک وارگ دیگر ، به شدت منطق داستان زیر سوال می رود ، قرار نیست این موجودات بی مصرف مانند اسباب بازی باشند !
بی مصرف بودنشان در رقص اژدهایان معلوم شد ، در آن داستان دیدیم وقتی بی رقیب باشند می توان از آنها به عنوان هواپیمای پهن پیکر یا وسیله ترساندن مردم پیاده استفاده کرد ، اما اگر طرف مقابل هم یک اژدها داشته باشد احتمال آسیب دیدنشان بسیار بالاست ، به خصوص اینکه می دانیم گه امروز هیچ اژدهای جنگجو و سوارکار باتجربه برای آن وجود ندارد .
بحث دیگر اینکه اگر ما بدانیم داستان اصلی چیست مشکلی نیست .
بگذارید راحتتر بگویم ، اگر تجربه بازی تراوین را داشته باشید می دانید که در آن داستان ناتارها مثلا” چهره خوفناک و مهمی بودند اما اتحادهای کاربران آنقدر بزرگ و پرقدرت می شدند که ناتارها در مقابل انها عددی نبودند .
پس یا این آدرهای زمستان خیز نقش فان داستان را خواهند داشت که باید در آن صورت دعوای بین سنسا و دنریس بر سر ملکه بودن را شاهد باشیم یا خطر آدرها انقدر جدی خواهد شد که همه قدرت طلبی ها و بازی های درباری را در خود دفن کند و آنوقت باید دست به دامن امثال جان و برن شویم و هرکدام از طرفهایی که در این وسط خودخواهانه به دنبال سلطنتباشند مفتضحانه شکست خورد و این می تواند شامل دنریس هم بشود و آنوقت بازهم سنسا خانوم در اخر خیلی شیک و مجلسی بر تخت سلطنت تکیه می زند .
یک نکته مهم : می توان اینطور هم پیش بینی کرد که جناب مارتین در نقش یک مورخ در حال نوشتن این داستان است یعنی ممکن است در اخر داستان با یک پایان سرنوشت ساز مواجه نبوده و باز هم در گوشه و کنار درگیری های سیاسی و نظامی را شاهد باشیم با این فرض که خیلی از بازیگران اصلی نمی توانند شروع بهار را ببینند اما خاندانهای مهم هنوز هم پابرجابوده در حال کشمکش هستند به ویژه اینکه شاید حکومت مرکزی تشکیل نشود باز پادشاهان شمال و و جنوب و شرق و غرب به وجود آیند .
magentaنقل قول
یه نکته دیگه این فصل توی آخرین لحظه بود که آدرها چقدر نزدیک دیوار شدن
ehsanنقل قول
اگر همونطور که توصیف شده چاقو خورده باشه(ازون راوی های نامظمئن نباشه) تنها راه نجاتش همون گوسته.
Tyrionنقل قول
توی جلد سوم جان اسنو هم از چشم های درخت دیده بود
ehsanنقل قول
آقا این کامنت قسمت اعظمش انتقاد به کامنت من بودم و کاملا هم وارد میدونم.
من یکم هیجان زده نظرمو گفتم.
ولی میشه گفت که آریا یه بی چهره ی خاص میشه ولی برن واقعا یکی از بزرگ ترین وارگ ها میشه و به نظر من ۱۰۰% با اژدها در ارتباط خواهد بود وگرنه اصلا اشاره به پرواز نمیکرد تا بخواد بچه رو خر کنه!!!
اینکه آدر ها بزرگترین و اصلی ترین دشمنان داستان هستن توش شکی نیست و پایان داستان به صورت ساده اینه که با اژدها باهاشون مقابله میکنن که خیلی ساده و بی خطر به نظر میاد و یک داستان خیلی مهیج تر و اونم اینکه هم آدر ها و هم اژدهایان(!) هردو دشمن مردم وستروس خواهند شد و این قهرمانای داستان هستن که باید هم زمان باهاشون مقابله کنن.
درگیری های سیاسی هم که هیچی…
Omid11.26نقل قول
محمد اریانقل قول
انتقادی به شما نداشتم ، منتقد رویه ای هستم که در حال شکل گیری است ، الان همه استارکهای باقی مانده در حال تبدیل شدن به یک چهره قدرتمند هستند و حتی ریکان هم ممکن است یک سورپرایز بزرگ باشد ،
و جالب اینکه در همه زمینه ها در حال رشد هستند ،
یعنی در هر زاویه ماجرا یک استارک برای مبارزه یا مقابله در حال آماده شدن است که می توان نتیجه گرفت قرار است برخی از آنها موفق شوند و برخی شکست بخورند و به شدت معتقدم هیچ کدام از استارکها تا روز و صفحه آخر به هم نخواهد رسید ، چون قرار است هرکدام به طور مستقل سرنوشت ساز شوند .
از اونجایی که تارگرینها در طول تاریخ چهره خوبی ندارند ، به نظر می رسد قرار نیست قدرت به آنها برسد ،
توجه داشته باشید که دنریس تا به حال یک دختر یتیم رنج کشیده بوده است اما روزی که در سایه اژدهایان روی تخت آهنین بنشیند و اولین شورش در زمان حکومت او شکل بگیرد آنوقت می توان درباره قلب رئوف او قضاوت کرد ،
یادتان باشد کسی که جواب بدی را با بدی می دهد اسم این را عدالت می گذارد ، خودش یک ستمگر است .
magentaنقل قول
این احتمالات الکی رو از ذهنتون خارج کنید . مگه برن یا وارامیر مرض دارن بیان با هزار بد بختی برن تو بدن
اژدهای والریایی که به دست دنریس کنترل میشه و از قبل صاحب هم داره نظر من اتفاقی که می افته اینه .دنریس حکومت رو بدست میگیره بعد با اژدهاش میاد سمت
شمال تا کمک کنه آدر ها رو نابود بشن و برن هم شاید بتونه داخل همه چی بره اما کنترل کردنش با یک چیز دیگست
(اسپویل کتاب ۵ )
تو یکی از فصل ها میلساندر به راحتی کنترل گوست رو بدست میگیره و جان اسنو هر کار می کنه گوست به سمتش نمیاد
پس می تونیم بگیم ملیساندر هم وارگ ؟ کاری که شما دارین میگین که برن یا وارامیر بیان تو بدن اژدها غیر ممکن به این دلایل :
۱-با توجه به فصل ملیساندر کتاب ۵ ما شاهد این هستیم که میلساندر به راحتی کنترل گوست جان اسنو رو بدست میگیره و جان هرکار می کنه گوست به سمتش نمیاد به نظر شما علتش چی میتونه باشه ؟
۲- با توجه به پیش بینی های درست کاهن آتش موکورو که با ویکتاریون هست میشه گفت کنترل اژدها
با نفخ سوری که ویکتاریون داره میبره ممکن هست دیگه چجوریشو نمیدونم
۲٫یک مشکل دیگه هم هست . اینکه مثلاً برن یا وارامیر بدن اژدها رو بخوان تسخیر کنن اونم اژدهای دنریس رو که ملقب به مادر اژدهایان هست میدونید مثل چی میمونه
مثل این میمونه که وارامیر به راحتی بره تو بدن گوست جان اسنو و گوست هم مقاومت نکنه و یا گوست بزنه جان اسنو رو بکشه ! پس جان اسنو هم وارگ بودنش هیچ معنایی نداره چون هیچ تصاحبی رو گوست نداره
و رسماً نقش گلابی داره
Nimble dickنقل قول
ایده ورود روج یک وارگ به اژدها خیییییییییییلی جذاب و درعین حال ترسناکه…
هرچند به نظرم اژدها موجودیه که از نظر وجودی خیلی با موجودات دیگه فرق داره و نوعی جادو درش وجود داره…به نظرم غیرممکنی باشه
Winterfell Princessنقل قول
موافقم باهات…به نظرم دنریس به زودی جنبه های منفی از شخصیتش رو بروز میده و قرار نیست همین طوری دوست داشتنی بمونه
Winterfell Princessنقل قول
وقتی بیش از حد از قدرت وارگ بودنشون استفاده کنن به نظرم اون خصلت های انسانیشون از دست میره و رحم ندارن دیگه…البته شاید هم این کارایی که وارامیر کرده بود مربوط بوده به ذات بد خودش
Winterfell Princessنقل قول
یکی از پیش بینیهای من در مورد داستان که البته خیلی دوست دارم اتفاق بیافته اینه که برن به عنوان یک وارگ خاص وبرگزیده در آینده کنترل کامل یک اژدها رو در دست خواهدگرفت ویکی از دومردی خواهد شد که دنریس سه
اژدهای خودش رو با اونا قسمت میکنه(باتوجه به غافلگیریهای متناوب جناب مارتین در اثرش به نظرم یکی از غافلگیریها میتونه پرواز برروی یک اژدها توسط برن باشه علیرغم معلولیت جسمی که داره)
دایرولف پارسینقل قول
شاید برن وارگ خوبی باشه اما کنترل اژدها…؟به نظرم این خیلی خوش بینانه است. ذات اژدها با حیوانات متفاوته. اژدها یه موجود جادویی و فوقالعاده قدرتمنده.کنترل شدن یه جورایی کسر شأن اژدهاست. البته این که کلاغ سه چشم همش بهش میگفت باید پرواز کنی و رویای سبز جوجن درمورد گرگ بالدار ممکنه یه سرنخ باشه اما اگه اینطور باشه چرا اون سمت دیوار؟ جوجن رید مثل یه پیرمرد حکیم فکر میکنه و تابحال هر چی گفته درست بوده، یه چیزی باید بوده باشه که اونا رو به پشت دیوار رسونده…شما اینطور فکر نمیکنید؟
Visenya Targaryenنقل قول
تا اینجا که مارتین ثابت کرده هر فکری که راجع به آینده میشه کرد کشکه
و یه اتفاقه عجیب یهویی ٰپیش میاد یه دفه
Soodehنقل قول
سلام
من فکر میکنم برای اژدهاها باید بیشتر روی جان اسنو فکر کنیم
دلیلشم اینه که یه چیزی به من میگه جان اسنو یه تارگرینه.در واقع خواهرزاده لرد استارک
اگراین باشه کنترل کردن اژدها برای جان کاری نداره
مریمنقل قول
حتی اگه جان نصفش تارگرین باشه هم دلیل نمیشه که بتونه اژدها رو کنترل کنه . دنریس که یه تارگرین کامله توی کنترل کردنشون مونده حالا جان که جای خود دارد.
تازه از مارتین بعیده که این قضیه رو به همین راحتی راست و ریستش کنه.
Coldhandsنقل قول
توسریال که دقیقا اینطوری شد
شایاننقل قول
Hazarehtheoneنقل قول
اگر خط سیر داستانی مارتین در مورد برن رو در نظر بگیریم احتمالا در کتاب های بعدی شاهد تسخیر اژدها توسط برن با وارگ کردن به احتمال زیاد باشیم جدای از کتاب ها در قسمت اخر فصل ۸ در شورای کوچک برن درباره دروگون از بقیه سوال کرد ودر آخر سر هم گفت میخوام برم پیداش کنم خب دو پرسش مطرح میشه یک اینکه میخواد اژدها رو بکشه و یا تحت کنترل در بیاره در مورد اولی فکر نکنم توانایی کشتن دروگون رو داشته باشن چون نه اسکورپیونی وجود داشته باشه که در اون حدی شاید بتونه آسیب بزنه که باعث کشتنش باشه و اینکه دیگه تنها موجودی که میتونست یک اژدها رو از پا در بیاره شاه شب بود که پودر شد رفت هوا و به احتمال زیاد همون که میخواد کنترلش کنه ولی اینکه بخواد باهاش چیکار کنه رو نمی دونم ای کاش سریال ادامه ای داشته باشه و به نظر خودم مطمئنم که برن یک روی اهریمنی هم با خودش داره و به دنبال سلطه طلبی و امپریالیسم از نوع امریکایی که با قدرتی که داره هیچ احد و بشری نمیتونه باهاش مقابله به مثل کنه و جهان نغمه رو به تسخیر خودش درمیاره…. یاد تئوری توطئه و چشم جهان بین فراماسون ها میافتم
کوروشنقل قول