طبق روال قبل با بررسی فصل ۴۸ جان در خدمت شما عزیزان هستیم. بالاخره فصلهای جان هم از سریال جلوزد و در باقی فصلها شما شاهد داستانی نو خواهید بود. مطمئنا این بررسی مثل بررسیهای استارک عزیز نمیشه اما به بزرگی خودتون من رو ببخشید. در این فصل نکات مهم زیادی وجود نداشت اما دو چیز از همه بیشتر در این فصل ذهن رو درگیر میکرد:
استاد ایمون حوله شستشو در دست، مکث کرد.« شیپور زمستان یک افسانه باستانیه. واقعا پادشاه آن سوی دیوار باور داره که همچین چیزی وجود داره؟»
جان گفت « همشون باور دارن…………اونا صدتا قبر رو باز کردن، قبر پادشاهها و قهرمانها….. »
شاید قبلا هم اسم این شپور رو شنیده باشد اما نکته مهم اینه که این شیپور چه توانایی و قدرتی داره که این چنین منس ریدر به دنبال اونه و اگه پیدا کنه این شیپور رو چه اتقفاقی خواهد افتاد؟(دوستان از اسپویل بپرهیزید و یا اون رو در قسمت مورد نظر بگذارید.)
دونال با کنایه پرسید: «ایگریت کیه؟»
«یه زن از مردمان آزاد.» چطور میتوانست موضوع ایگریت را توضیح دهد؟ اون گرمو باهوشو بامزهست
……
«من قسمهامو با اون شکستم. نمیخواستم، ولی….» غلط بود…دوست داشتنش غلط بود، ترک کردنش غلط بود
همه ما میدونیم که در کتاب دوم کورین هفهند به جان دستور داد که جزئی از ارتش منس ریدر بشه و هرکاری میتونه بکنه تا بهش شک نکن و جان هم همینکار رو کرد اما آشنا شدنش با ایگریت و علاقهاش نسبت به او فرارتر از دستور بود و نمیتوان گفت که او بنابر دستور این کار رو انجام داده. جان اسنو به طور کامل عاشق ایگریت شد و هرکاری (با ایگریت) که باعث شکست قسمش شد رو بنا به میل و اختیار خود انجام داد. اینجاست که ما واقعا نیمدانیم به جان چه لقبی بدهیم!!! بی ریشه، خیانتکار، وحشی……یا اصلا با این شرایط آیا جان مجاز به برگشتن به سیاه و مردان دیوار هست؟ نکته جالب دیگر هم همین درگیری خود جان برای هضم این موضوع است. حتی خود او هم با این مسئله مشکل دارد…..از یک طرف هنوز عاشق ایگریت است و از طرف دیگر به سمت دیوار آمده و دو راه بیشتر نداره که یکی سیاه شدن و دیگری مجازات شدنه که هرکدام اتفاق بیوفتد، جان را از ایگریت دور میکنه. به نظر شما مشکل از کجاست؟ آیا جان هنوز نمیداند به کجا تعلق دارد؟ آیا از سیاه بودن خسته شدهاست؟ ویا موضوع دیگری در کار است؟
باز هم مثل همیشه نظراتتون رو با ما درمیان بگذارید و به استارک هم نشان بدهید که هنوز هم منتظرش هستیم.
به نظر من شیپوره یه ارتباطی با آدرا داره!! آخه منس و وحشیا که نمی خان برن اون ور دیوار، فقط واسه این که اون ورِ دیوار باشن!!! آخه اگه دیوارو خراب کنن(اشاره به کاربرد شیپور که قبلا دربارش بحث شده!!) آدرا راحت میتونن حمله کنن!!
شاید یه جوری بتونه بلایی سرِ آدرا بیاره!
نگهبانای شب هر شب میرفتن دهکده کناریشون و …. حالا بیان واسه کاری که جان کرده و به نفع نگهبانیم تموم خواهد شد سوگند شکن محسوبش کنن!!؟
Masoodنقل قول
مگه ادارد استارک یک مرد قابل احترام و شریف نبود اما به جرم خائن بودن دارش زدن……اینم مثل اون
Raegar Targeryanنقل قول
جان بالاخره ازایگریت دورخواهد شد .جان بخاطر سرزمینش خواهد جنگید و عشق به اجبارنادیده گرفته خواهدشد .زمانی هم نیست که جان بخاطرشکستن سوگندش مجازات شود .کسان زیادی بودند که سوگندشون را شکستن و جان بخاطرقولی که داده بودباید نقش بازی می کرد حتی اگراین میان عاشق ایگریت هم نمی شد .برای جلوگیری ازسقوط دیوار…جان زنده خواهد ماند و شاید اوباشدکه رهبری کسل بلک را به عهده می گیرد …
همیشه افسانه ها جایی درواقعیت خواهند یافت.همچنان که باورمی شد داستان تروا یه افسانه ست ولی رنگ واقعیت بخودگرفت …شیپورهم واقعیت است.افسانه ها همیشه براساس واقعیتی کوچک زاده می شوند.اما چه کسی این شیپوررا خواهد یافت ؟شایدکلاغ سه چشم شیپوررادردست برن بگذارد
هاتینقل قول
پیشگوییهات واقعا جالب بود…..یعنی اگه بشهها……….
Raegar Targeryanنقل قول
وقتی که جان با ایگریت قسمشو شکست من زیاد خوشم نیومد و یه جورایی از چشمم افتاد ولی اگر این کارو نمیکرد همه بهش شک میکردن و میکشتنش .ایگریت چون از جان خوشش میومد سعی میکرد حمایتش کنه ولی اگه مطمئن میشد که جاسوسه میکشتش و جان نمیتونست ماموریتشو کامل کنه.شیپور به نظرم افسانه نیست و حتما یه جای مهم ازش استفاده میکنن.راستی توی فصل های قبلی که جان زیر درخت ابسیدینها رو پیدا کرد یه چیز دیگه هم تو شنل بود یه جام بود؟یا شیپور؟که اونو به سموئل داد.من درباره ی اون هم خیلی کنجکاوم احساس میکنم شی مهمیه(البته مطمئنا شیپور جورامون نیست).کسی دربارش نظری نداره؟
valar morghulis valar dohaerisنقل قول
بحث شمال دیوار میشه و هر اتفاقی که مجهول باشه من نسبتش میدم به…. بنجن استارک. :D
شاید بنجن هم دنبال شیپور باشه.
امیننقل قول
جان نماد یه آدم با وجدان توی کتابه
کسی که بر خلاف ادارد استارک باشرافت محض خودش کاری نمی کنه که سرش بر باد بره
جان مثل ادارد مرد شرافتمندیه اما به شرایط هم توجه میکنه. شکستن قسمش با ایگریت به خاطر شرایطی بوده که توش بود
این که تظاهر کنه و با یه سری اطلاعات پیش برادراش برگرده یا دم از شرافت و پای بندی به عهدش بزنه و سرش از تنش جدا بشه.
شیپور … منم حس میکنم یه نقشی تو کتاب خواهد داشت. مارتین هر چی رو ذکر کرده براش یه نقشی هم در نظر گرفته
و بنجن استارک؟؟؟؟؟؟
منتظر آینده باشین آینده ی نزدیک نه خیلی دووووورر :D
لیدی آریاننقل قول
اون تو بازیِ تاج و تخت مرد!! این با اون زمین تا آسمون فرق داره!!
Masoodنقل قول
این نویسنده ای که من میبینم…حالا حالاها سر کاریم….
علینقل قول
فصل ۳۰ کتاب سوم، جان:
” ما بیشتر از ۵۰ قبر رو باز کردیم و همه اون سایه ها رو توی دنیا آزاد کردیم، اما نتونستیم “شیپور جورامون” رو پیدا کنیم تا این چیز یخی رو خراب کنیم!”
این به نظر من فایده شیپور زمستونه، پس بنجن مطمئنا دنبال این نیست! اونا دنبالشن تا با دمیدن درش، دیوار رو خراب کنن تا راحت بتونن به جنوب حمله ور بشن( البته اونجوری که توی سریال گفت، خودشونم از رسیدن این زمستون میترسن!)
call.of.omidنقل قول
این شیپوره اصلا کلا قراره چیکار کنه؟؟؟مطمعنا مارتین واسش برنامه داره و ی جایی به کار میاد
حمید ROBB STARKنقل قول
شیپور که توی خود کتاب هم اشاره شده که دیوار رو میریزونه…ولی اینکه کی بتونه به صداش در بیاره مهمه!اون شیپوری که جان پیدا کرد با اون خنجرا ۱۰۰ % خودشه …چون کسی نتونسته صداشو در بیاره پس داستان داره فعلا.و کارش هم ۱۰۰% اینه که دیوار رو خراب میکنه.وحشی ها دیوارو اشتباه برداشت کردن…فکر میکنن برای این ساخته شده که اونا رو دور کنه …در حالی که دلیل اصلی دیوار آدرا بودن.
اتفاقا به نظر من همین عهد شکنی باباش (ند استارک) اونو یه پله کشوند سمت ایگریت …با فکر کردن به اینکه پدرش هم این کارو کرده رابطه با ایگریت براش راحت تر بود…ولی دیدیم که بازم عهد اصلیشو نشکوندو دیوار رو به ایگریت ترجیح داد.
Nymeariaنقل قول
کلا چیا پیدا کرد اونجا؟ من یادم رفته :دی
sasanنقل قول
دوستان به آخرین جملات این فصل توجه نکردن اونجا که جان توی رویا به ایگریت میگه: من پدر یه حرومزاده نمیشم
به نظر من یکی از اصلی ترین دلایلی که جان، ایگریت رو ترک کرد همین موضوع باشه
لطمهای که از حرومزاده بودن خورده رو نمیخواد بچهاش بخوره
Ali.Aنقل قول
اصلا کی گفته آدر ها بدند؟؟؟؟؟
من پیش بینی می کنم برن می رود به جنوب و می شود پادشاه آدر ها و در شیپور می دمد و سوار اژدهای یخی با اژدهای آتشین می جنگد :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen:
علینقل قول
راستی کی می فهمد جان که حروم زاده نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در کدام فصل و کتاب؟؟؟؟؟؟؟
علینقل قول
اونجا آبسیدینها و یه جام یا شیپور که شکسته بود و تو یه شنل سیاه پیدا کردن ومن نمیدونم اهمیت اون جام یا شیپور چی بود چون مطمئنا الکی اونجا نگذاشته بودنش مثل آبسیدینها حتما چیز مهمی بود.در حال حاظر هم دست سموئله.
valar morghulis valar dohaerisنقل قول
دادا سوالی که پرسیدی اشتباهه….نیازی هم نبود اینو توی اسپویل بزاری….اینکه جان اسنو فرزند چه کسی هست نامعلومه و حتی جرامزاده بودن یا نبودنش هم معلوم نیست….در جایی از کتاب هم به طور یقین و قاطع گفته نشده جان فرزند چه کسی هست
Raegar Targeryanنقل قول
این که صدای شیپور در نمی یاد رو جان به این نسبت می ده که یه مشکلی داره، یعنی یه عیب ظاهری توش می بینه.
جان کلاً خیلی استدلال هاش مزخرفن، اصلاً مگه تو فرهنگ مردم آزاد حرامزاده داریم که ایشون اینقدر پاکدامنی و مرام به خرج می دن؟
kei1نقل قول
به نظر منم شیپور همونه که جان توی مشت پیدا کرد فقط باید یه ادم خاص صداشو دربیاره
یعنی اول درستش کنه چون شکسته
احتمالا برن
آنانقل قول
آخر من داشتم ویکی انگلیسی مرجع رو می خوندم یک چیز هایی نوشته بود … همشون معلوم بود ۸O :!:
علینقل قول
اونا تئوریها هستن…..مثلا یه عده میگن جان فرزند ریگار و لینا هستش…یه سری میگن فرزند ادارد استارک و آشارا دین هست…یه عده هم میگن که بچه ادارد با یه دختر معمولی ولی فرقی نمیکنه چون همهی اینا تئوری هستش…توی سایت هم مقاله داریم در موردش…..
Raegar Targeryanنقل قول
شیپور.کلاغ سه چشم.هردو شون خیلی مرموزن.و احتمالا ب هم ربط دارن من هم فک کنم همون کلاغ سه چشم ازش خبر داره ولی اینک کی میتونه ب صدا درش بیاره؟ هم ممکن جان و هم ممکن برن باشه.کلاغ سه چشم فک نکنم باشه
در مورد جان هم هم با علی و هم با لیدی اریان موافقم وفک میکنم کارش درست بود همون طور ک هاتی گفت عشق ب اجبار نادیده گرفته میشه.
========
یلدای همه ی دوستای وینترفلیم مبارک
Lady Arianaنقل قول
کدوم مقاله :?:
لینکش رو میدین ;)
علینقل قول
سلام دوست من
شما میتونید در قسمت مقالات اختصاصی، این مقالات رو پیدا کنید
مثل:
لحظه ی درنگ – هدیه ناخواسته جنگ یا نغمهای از یخ و آتش؟
یا
لحظهای درنگ: مسابقه هرنهال، سرآغاز همه چیز؟
همین طور
ذکاوت مارتین یا بلاهت خوانندگان؟!
امیدوارم موردپسندتون باشه
Ali.Aنقل قول
در مقاله اول خودم هم فکر میکردم فرزند لیانا و ریگار باشه ولی بعد از کمی دقت در کتاب اولاین مجموعه(به مقاله دوم و سوم دقت کنید) به احتمال ۹۹% به شما اطمینان میدم که جان فرزند حرامزاده ند باشه(با توجه به افکار ند در کتاب بازی تاج وتخت)
گول مارتین رو نخورید :mrgreen:
Ali.Aنقل قول
جان اسنو و آریا و ایمپ از نظر من تنها شخصیت هایی هستند ک شباهت زیادی به شخصیت اول بقیه رمان ها دارن…اونا نسبتا مستقل اند. کار خوب رو انجام میدن و تا جایی ک میتونن سعی میکنن تصمیم درست رو بگیرن_به همین دلیل هیچ وقت فکر نمیکردم جان کاری خلاف عهد هاش انجام بده ولی با این کاv شخصیت “کتابی” جان بیشتر شبیه آدمایی شد که روی کره زمین زندگی میکنن(اونایی که گاهی اشتباهی مرتکب میشن،بعضی مواقع کاری بدون علت انجام میدن و خیلی وقت ها هم فقط میتونن ب هوس هاشون فکر کنن)
از طرف دیگه به نظرم این که جان هنوز ایگرت رو دوست داره چالشه،آخه جان کسیه ک دوست نداره بی گناه ها اذیت بشن در حالی که ایگرت جلوی روش اون پیرمرد رو کشت_و به وجود اومدن این چالش به نظرم حتی داستان جان رو واقعی تر کرد و اشاره مستقیمی داشت به اینکه همه چی نسبیه
limaنقل قول
نمیدونم چرا این ماجرای شیپور منو یاد اون شیپور شکسته ای می اندازه که جان کنار اون خنجر اژدها و … پیدا کرد فکر کنم هنوزم دست سم مونده
لیلانقل قول
میگم بنجن هنوز زندس ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
اصلا به مارتین نمیخوره کسیو که مفقود شده زنده نگه داره
به نظر من احتمال این که تامن وسط قلعه ی سرخ توسط ادر ها بغل بشه از زنده بودن بنجن استارک بیشتره خخخخخخخ
مهدینقل قول
اتفاقاً تجربه نشان داده که گم شدن هرکی خیلی زیاد طول بکشه اون شخص حتماً مهمه. اونایی که زیاد فصل دارن و زیاد ازشون حرف زده میشه آخرسر گردنشون به باد میره
م.م.استا کنقل قول