با بررسی فصل ۶۳ داووس در خدمت شما هستیم.
سر داووس سابق و لرد داووس فعلی هنوز به مقام لردی و مهمتر از اون به مقام دست پادشاه عادت نکرده. هرچند اون دست پادشاهیه که قلمروش محدود به دو قلعه میشه که یکیش هم در محاصره است.
از ابتدای داستان شخصیت داووس به عنوان فردی بسیار درستکار، وفادار و نیکاندیش به ما معرفی میشه که هدفی جز خدمت صادقانه به اربابش نداره. اون در این راه ۴ فرزند خودش رو فداکرده و همچنان تردیدی در خدمت به پادشاهش نداره. تواضع اون قطعاً مربوط به عوامزاده بودن اونه که با وجود القاب و مقامات هرگز خودش رو بالاتر و والاتر از کسی ندونسته. همین دلیل هم اون رو فردی معتقد به مذهب هفت و خدایان وستروسی کرده و هرگز در دلش به خدای آتیش ملیساندر ایمان نیاورده، اما باز هم وفاداری عمیقش دلیلی شده که به پادشاهش، هرچند که آلت دست ملیساندره، وفادار باشه.
این اطاعت بی چون و چرای شوالیه پیاز تا به این فصل بی کم و کاست ادامه داشته، اما حالا برای اولین بار اون قصد کرده که بر خلاف نظر استنیس عمل کنه و ادریک استورم رو بدون اجازه شاه فراری بده تا به دست کاهنهی سرخ در پای خدای آتش قربانی نشه. آیا ما باید اینو تغییری در رویهی داووس بدونیم، یا اینکه این عمل هم بی کم و کاست در راستای فرمانبرداری معنی میشه؟
به نظر میرسه قدرت وجدان دست پادشاه به اراده فرمانبرداری اون برتری داره. در هر حال دنیای نغمه نشون داده که این چنین انسانهایی تاوان وجدان بیدار خودشون رو به سختی میدن. آیا این به اون معنیه که استنیس با عدالت آهنینش از سر گناه خیانت وجدانمدارانه شوالیه پیاز به راحتی نمیگذره؟ رحم کردن به جان کودکان یک بار به قیمت جان لرد ادارد تموم شد. داووس نفر بعدیه؟
البته داووس چندان هم خودش رو به دست سرنوشت نسپرده و برای خودش سپردی هرچند کاغذی دست و پا کرده. نامهای که به نظر میاد داووس امیدواره شاه با اطلاع از محتوای اون، از جانش بگذره. چه چیزی در این نامه هست که اونو اینقدر مهم میکنه؟ قطعاً نمیتونه جواب در مرگ لرد مورمونت یا شکست برادران شب در مشت نخستین انسانها و یا حتی تهدید روز افزون وحشیها به تنهایی باشه. چراکه امور دیوار مطلقاً بر عهده نگهبانان اونه و در بدترین حالتها هم نهایتاً محافظ شمال به کمک اونها میره. پس فقط میشه اینچنین نتیجه گرفت که اشاره به وایتها و آدرهاست که این نامه رو برای شاه و ملیساندر مهم میکنه.
قبلاً زن سرخ در سیاهچال دراگون استون به داووس گفته بود که تمام نبرد پنج پادشاه و حتی بازی تاج و تخت، مشغولیتی کودکانه، بی اهمیت و انحرافیه. از نظر اون نبرد با آدرها مهمترین وظیفه خودش و تمام وستروسه و هیچ خطری بالاتر از اونها وجود نداره. پس قطعاً اخبار مربوط به مشاهده و هجوم آدرها زنگ خطری بزرگ به حساب میاد. آیا میشه اینطور نتیجه گرفت که از نگاه ملیساندر آزور آهای (استنیس) باید به وظیفه اصلی خودش عمل کنه و به عنوان محافظ مملکت و آخرین امید اون در مقابل شب طولانی، به نبرد با آدرها در پای دیوار بره؟ در این صورت سرنوشت برادران شب چی میشه؟ این اتفاق به نفع اونهاست یا به ضررشون؟ ممکن هست که استنیس با همین حربه بتونه کل وستروس رو با خودش متحد کنه؟
در این بین یه سوال دیگه برای من پیش اومده؟ به نظرتون اخبار مربوط به دینریس و اژدهایانش به گوش ملیساندر رسیده؟ یا در آتش اونا رو دیده؟ اگه چنین اتفاقی بیافته ممکنه که نتیجه بگیره در مورد شاهزاده موعود دچار اشتباه شده؟
آنچه که مشخصه این نکته است که تا برف نبارد و زمستان به طور کامل نیاید و مردم با چشم خودشان این آدرهای عزیر را نبینند وجودشان را باور نخواهند کرد.
ملیساندر هم از روز اول برای جنگ با قدرتهای جادویی به استنیس پیوست وگرنه یک جادوگر علاقه ای به سیاست ندارد .
هرجور که فکر می کنم استنیس خیلی برای قهرمان داستان بودن نچسب است !
مسلما”خیلی بهتر از روس بولتن است اما او هم در شمال یک غریبه محسوب خواهد شد .
اینکه با وجود برن و جان اسنو در شمال ، استنیس آزور آهای باشه به نظر غیر منطقی می آید .
اما درباره رولور ،طبق آنچه که من فهمیدم ، این آقای مارتین اعلام کرده زمستان در وستروس ریشه جادویی داره و نه طبیعی ، همچنین او رولور را از دین زرتشت الهام گرفته و انگار به آن علاقه مند است .
یک چیز دیگر :همیشه فکر می کنم دنریس یا این اخلاقی که دارد به هیچجا نخواهد رسید .
انگار او اگر هم سوار بر اژدها به وستروس وارد شود فقط برای کشورگشایی ظالمانه خواهد بود و هیچ نقشی به عنوان قهرمان مردم و مقابله کننده با آدرها نخواهد داشت ، از یاد نبریم که دیوانه و ستمگر بودن در خون تارگرین ها ارثی است .
یک پایان بندی پیشنهادی جالب :
سنسا و دنریس برسر تخت آهنین رقابت می کنند که سنسا برنده می شود .
استنیس و جان اسنو برسر شمال و دیوار با هم رقابت می کنند که جان برنده می شود .
برن هم همان ر آزور آهای هستش که بعد از شکست آدرها خواهد مرد .
سنسا ملکه وستروس ، ریکان لرد وینترفل ، جان فرمانده دیوار (البته اگر خراب نشود) خواهند شد،آریا هم زنده می مند اما روحیه لیدی بودن که ندارد نمی دانم چه کار می کند ! ، دنریس هم اگر نمیرد به عنوان کالاسار به جایی برمی گردد که از آن آمده بود .
magentaنقل قول
اونجایی که داخلش اجازا شمشیر کردن نداشتن اسمش را یادم نمیاد ولی فکر کنم دنیسریس بره اونجا با اون پیرزن ها زندگی کنه!
علینقل قول
پیرزن های دوش کالین ساکنان شهر مقدس وییس داترک :D
حایی که طبق پیش گویی همه کال ها در آنجا جمع خواهند شد !
magentaنقل قول
اون قضیه زرتشت رو مارتین کجا گفته میشه منبعش رو بگین؟
از تنها چیزی که مطمئنم اینه که سانسا هیچ وقت به تخت نمی شینه دلیلشم این مارتینه دیوانس
و داووس همیشه یه کاری می کنه عقل و هوش استنیس یه تکونی میخوره و کاره عقلانی انجام میده.
از نظر من ملیساندر نقش اساسی تو داستان داره. اژدهایی که اون میخواد بیدار کنه با اژدهاهای دنریس متفاوته به نظرم هرچی که باشه برای مقابله با دنریس خواهد بود. مگه اینکه پای آدرها بیاد وسط و داستان طوره دیگه ای رقم بخوره
لیدی آریاننقل قول
http://winterfell.ir/themes-a-song-of-ice-and-fire/5/
مقاله ایدهها و مضامین داستان نغمهای از یخ و آتش در همین سایت ، به شباهت رولور با مذهب زرتشتی ایرانی اشاره کرده
magentaنقل قول
به نظر منم داووس یکی از مردای درستکار و وفادار وستروسه و منم بهش علاقه دارم و امیدوارم در آینده این استنیسو ول کنه و به دنریس بپیونده و با موندن با ملیساندرا و استنیس خودش به کشتن نده و یا الکی به خاطر اینا نمیره!
استنیس اصلا آدمی نیست که ارزش داشته باشه براش بجنگی حتی جنگیدن برا لنیستر ها بیشتر ارزش داره!
در مورد این که کی محافظ شمال میشه من فک میکنم برن بشه و اگه اون نشه ریکان و یا حتی آریا شانس بیشتری دارن ولی استنیس و جان اصلا دور از انتظاره شاید استنیس مثل بولتن ها بتونه یه مدت بشه ولی نه برای همیشه و جان هم هیچ وقت دیوارو ول نمیکنه بر عکس نظر خیلیا که حتی بعضیا مگن جان با دنریس ازدواج میکنه! یا باهاش به خاطر پادشاهی میجنگه! در کل جان به احتمال زیاد همون فرمانده نگهبانان بالاترین مقامیه که میتونه باشه!
در مورد اینکه کی حاکم وستروس میشه به احتمال زیاد دنی میشه البته من یه سری شک دارم که حالا بی خیال ولی در مورد اخلاقشم از کتاب اول تا اینجا اتفاقای زیادی براش افتاده و داره میوفته و داره تجربش زیاد میشه و وقتی به وستروس بیاد یه ملکه کامل میشه!
Shahryar Starkنقل قول
ممنون به کلی یادم رفته بود .!!!
لیدی آریاننقل قول
به نظر منکه استنیس تا حداقل قبل از رسیدن دنریس شاه وستروس میشه! لیاقتشو هم داره! حالا که عادل واقعیه دلیل بر بد بودنش نیست که! نقطه قوتشم داوسه که دستشه!
Masoodنقل قول
لرد استارک فکر نمیکنید داستان رو لو دادید.؟؟
با خوب و بدی اعمال لرد بولتون کار ندارم ولی خاندان بولتون از خاندان های قدیمی واصیل شمالی هستند که به طور سنتی رقیب استارک ها بودند.
غریبه بودنشون از کجا اومد.
شاهیننقل قول
داره غریبه بودن استنیس رو میگه دادا…بعدشم داستانی لو نرفته….اگه هم لو رفته شما بیشتر نشونش نده
Raegar Targeryanنقل قول
گفته “اما او هم در شمال یک غریبه محسوب خواهد شد” که اون “هم” مشکل داره!
به جای غریبه غیرقابل قبول باشه به نظرم درس میشه!
Masoodنقل قول
سلام
با لیدی آریان موافقم که داووس یه کاری میکنه که عقل استینس تکون بخوره و اون نامه ای هم که داشت می خوند همون نامه درخواست کمک از دیوار بود که اعلام می کردندمورد حمله آدرها قرار گرفتن و با این نامه خواسته فکر استینس رو از ادریک منحرف کنه و متوجه دیوار کنه که باید زودتر برای دفاع به اونجا بروند و میلساندر هم با اون زالوها و اصراری که داره برای قربانی کردن ادریک می خواد بعدش تو بوق و کرنا کنه که خداوند روشنایی باعث مرگ سه پادشاه غاصب شده و چون استینس بر حق بوده نمرده تا بتونه مردم رو برای پیوستن و قبول پادشاهی استینس برانگیزه و بتونه یه لشگری براش دست و پا کنه و این وسط فکر نمی کنم اصلا تو باغ باشه که دنریسی هم وجود داره ؛ چون تمام فکرش جنگ با آدرها و رفتن به دیواره و این خودش کمک خیلی بزرگی برای نگهبانان دیوار محسوب می شه چون دیگه چیزی ازشون باقی نمونده.
saraنقل قول
خیلی بعیده استنیس به هیچ جا نرسه چون در اون صورت کل فلسفه ی وجود ادمی مثل استنیس زیر سوال میره دنریس هم بعیده پادشاه باشه چون باز هم در اون صورت خیلی چیز ها بی معنی میشه
علینقل قول