اخیراً فصلهای سانسا به دلیل حضور لرد بیلیش در اونها به شدت جذاب و مهم شدن. پس با بررسی این فصل ما رو همراهی کنید.
در این فصل دیدیم که برای سانسا اون خونهای که انتظارش رو داشت فعلاً وجود نداره. حتی قرار نیست که به شمال برده بشه تا مثلاً تحت حمایت یکی از پرچمداران پدرش به عنوان وارث وینترفل برای بازپسگیری قلعه خاندانش قیام کنه. به طور کل تا اینجای قصه سانسا همواره آلت دست و ابزاری برای رسیدن به هدفی خاص بوده. از کتاب اول تا به اینجا همیشه هر کس به سانسا نزدیک شده یا خواسته ارتباطی باهاش برقرار کنه قطعاً به دنبال اهداف سیاسی بوده. این تلخترین نیشخندیه که نویسنده کتاب میتونه نثار رویاهای کودکانه و پاک سانسا کنه. رویای شوالیههای شریف و نجیب که جز برای دفاع از مظلوم و حمایت از شرافت دوشیزهای پاک شمشیر از غلاف بیرون نمیکنند. به طور کل ما از ابتدای این مجموعه همواره شاهد درهمشکستن رویاهای افراد در خلال داستان بودیم. شاید پر بیراه نگفته باشیم، اگر اذعان کنیم که دنیای وستروس تنها به کام آنهاییست که هیچ رویا و آرمان شریفی ندارند.
در هر حال تا اینجای داستان اینطور به نظر میآید که بیلیش فرق چندانی با ملکه خارها در طمع بستن به ادعای سانسا بر وینترفل ندارد. اینطور که از ماجراهای این فصل متوجه میشیم، حتی خاله سانسا هم از این طمع دور نیست. اما چرا همه تصور میکنند که سانسا کلید دستیابی به شمال است؟ وینترفل سوخته و تسخیر شده و حالا پوستکنها بر آن حاکم شده اند. اینطور که از شواهد برمیاد سایر لردهای شمال هم قصد مقاوت در مقابل نیروی مشترک فریها، بولتنها و قدمگاه پادشاه رو ندارن، پس چرا هر گروهی به نحوی به دنبال مصادره دختر ارشد لرد ادارد مرحوم به نفع خودشونه؟
با ورود به فینگرز به خوبی میشه درک کرد که چرا روح زیادهخواه و بلندپرواز پتایر تا این حد از این مکان دلزده است. قلمرویی کوچک، دلگیر و غمزده به هیچ وجه نمیتونه خواستههای این نواده شوالیه ساکن شده رو برآورده کنه. ما در این فصل متوجه میشیم که چطور بیلیش از اون گوشهی محقر به قدمگاه پادشاه و شورای کوچک راه پیدا کرد. من قبل از این تصور میکردم که ورود او به شورای کوچک هم دسیسهای از طرف دستهای پنهانی هدایت کننده ماجرا بوده، اما حالا متوجه شدیم که جان ارن با وساطت لایسا اون رو تا این مقام بالا آورده.
این وسط سوالی برای من پیش اومده. پدر لیتلفینگر یکی از لردهای خردهپا در منتهی الیه ویل بوده. پس چطور و به چه دلیلی بیلیش در کودکی سر از ریورران در آورده؟؟ قاعدتاً او هم مثل همهی لردزادهها باید برای ملازم شدن به خدمت یکی از خاندانهای ویل و یا حداکثر خود خاندان ارن درمیاومده، پس چطور شده که سر از قلعه لرد ارشد ریورلند درآورده؟ من به یاد ندارم که در کتابهای قبلی دلیلی برای این موضوع ذکر شده یا نه، اما از نظر من سوال مهمی محسوب میشه.
در این فصل راز بزرگ دیگهای آشکار میشه. اونهم آشکار شدن همدستان لرد بیلیش در ماجرای قتل جافریه. باید به هوش و ذکاوت بینظیر این مرد آفرین گفت از فرصت مأموریتی که برای خاستگاری مارجری به دستش اومد، نهایت استفاده رو برد و از مدتها قبل با مغز متفکر خاندان تایرلها یعنی بانو اولنا همدست شد. ضمن اینکه در کمال تعجب کتلبلکها رو هم به ملکه و گاردشاه قالب کرد تا به طور واضح بهترین مهرهها رو در بهترین موقعیتها داشته باشه. به طور مشخص ملکه خارها دستی مستقیم در نقشه قتل جافری داشته. اما اون کسی نبوده که سم رو داخل جام ریخته، از نظر من حالا دیگه فرد مسموم کننده مشخصه، اما آیا شما هم میتونید اونو بشناسید؟
اینکه خاندان تایرلها از این قتل چه نفعی میبرن بر همگان واضحه. با مرگ جافری عملاً خطر اون رو از سر مارجری و البته مملکت رفع میکنند و با جانشنینی تامن و ازدواج قابل پیشبینی اون با مارجری عملاً حکومت به دست اونها خواهد افتاد، یا حداقل اونها چنین فکر میکنند. (چون نباید حریف قدری مثل لرد تایوین و سرسی رو نادیده گرفت) اما من هنوز متوجه نفع واقعی بیلیش از مرگ جافری نمیشم. آیا جایزهای از طرف تایرلها در انتظار اونه؟
اونطور که در این فصل مشخص شد رابطهای عاطفی بین پتایر و لایسا وجود داشته، رابطهای که ریشه در کدوکی آنها در ریورران داشته. حالا این سوال پیش میاد که عشق بیلیش به کدام یک از این دو خواهر حقیقی بوده؟ لایسا؟ کتلین؟ هیچکدام؟! با ازدواج لایسا و لیتلفینگر قدرت عظیمی در اختیار این روباه حقهباز قرار میگیره که فقط خدایان میدونن از اون در چه راهی استفاده میکنه. آیا ممکنه با ازدواج سانسا با لرد رابرت، ترکیبی از نیروی دستنخورده ویل و پرچمداران استارکها قیام کنند و شمال رو پس بگیرند؟ واکنش قدمگاه پادشاه چگونه خواهد بود؟
و در آخر یه سوال بزرگتر، آیا با توجه به همه این نقشهها و توطعههای تو در تو و پیچیدهی لرد بیلیش، شما اون رو یکی از بازی کنندههای اصلی بازی تاج و تخت میدویند، یا یکی از مؤثرترین مهرههای یک بازی کنندهی دیگر؟؟
نظر شما چیه؟
به نظر دلیل اصلی شروع تمام این جنگ های اخیر لیتل فینگر بوده. با دسیسه و نیرنگ جرقه اول جنگ ها رو زده تا از قدرت ابر قدرت ها مخصوصا لنیستر ها بکاهه.
barristan selmyنقل قول
“و در آخر یه سوال بزرگتر، آیا با توجه به همه این نقشهها و توطعههای تو در تو و پیچیدهی لرد بیلیش، شما اون رو یکی از بازی کنندههای اصلی بازی تاج و تخت میدویند، یا یکی از مؤثرترین مهرههای یک بازی کنندهی دیگر؟؟”
خودش که فکر میکنه خیلی زرنگه…یه حسی بهم میگه وقتی جان اسنو، برن و…پر رنگتر بشن بدجوری به فنا میره
رضانقل قول
دنیای وستروس تنها به کام آنهاییست که هیچ رویا و آرمان شریفی ندارند.
دقیقا مثل همین رفیق خودمون لرد بیلیش
چطور و به چه دلیلی بیلیش در کودکی سر از ریورران در آورده؟
نقل قول از ویکی وستروس فارسی مقاله پتایر بیلیش:
پدر او در طول جنگ ناین پنی کینگز با هاستر تالی دوست شد، که این دوستی به پتایر اجازه داد تا به ریوران برود و به همراه فرزندان لرد هاستر تالی پرورش یابد.
پس چرا هر گروهی به نحوی به دنبال مصادره دختر ارشد لرد ادارد مرحوم به نفع خودشونه؟
استارک ها درشمال هنوز محبوبیت دارند و نباید قوای تقریبا دست نخورده وایت هاربر که شامل نیروی دریایی هم میشه ونیروهای نسبتا مرموز اهالی نک وهمینطور خاندانهای شمالی تر مثل کاراستارک هارو ندیده گرفت-هرچند که رفتار راب باعث دلخوری اونها شد ولی راب دیگه مرده-وباید دیدکه شمال برتری خاندان بولتون رو قبول خواهد کرد یانه؟.
شاهیننقل قول
من با این که فعلا کتاب رو نمی خونم حتما فصل ۷۱ رو می خونم و منتظرش هستم…
آخه دوستان می گفتن واقعه های این فصل در سریال خیلی ناقص نشون داده شده…
بر حال ممنونم از زحمات تیم ترجمه و م.م استارک عزیز
یا علی
Lord MHJ Starkنقل قول
حالا بچه گانه اش رو یه جای دلم می ذارم.
ولی سانسا و رویای پاک و شریف ؟؟!!
رویای ملکه شدن پاکه؟ اونم وقتی می بینیم سر ماجرای جافری و آریا چی کار می کنه؟ وقتی پا می شه می ره پیش سرسی؟ وقتی اونجوری باد به غبغبش می ندازه که یه کاری کرده پدرش بره دیوار؟؟
kei1نقل قول
به نطر من جز ۵ بازیگر اصلی وستروس هستش که تا حالا واسه بیشتر طرفین نا مشخص باقی مونده.
البته تا اینجایی داستان،خواجه- جناح لنیستر و جناح تایرل بازیگرهای مهم دیگه وستروس هستن و کم منزوی ترین گروه هم استنیس هستش که با سیاست کاری نداره
همانطورم که تویی این فصل نشان داده بیشترین استعدادش در اجرایی نقشه های خودش توسط افراد دیگه هستش.
فکر کنم شمال اون چیزی هستش که از همکاری با تایرل ها گیرش میاد
ehsanنقل قول
یک نکته ای که درباره لیتل فینگ روجود داره بی شخصیت بودن اونه !
یعنی حتی زرنگ بودنش هم به دل نمی نشینه .
لرد تایوین لنیستر بهترین روباه مکار وستروسه و لرد واریس بهترین سیاست باز .
جنس اینها با هم فرق می کنه ، لرد تایوین نمونه موفق یک حاکم با سیاسته و واریس نمونه موفق یک زیر دست باهوش اما لیتل فینگر فقط یک شارلاتانه.
جالب اینکه قاعدتا”به خاطر نوع رفتارش باید دشمن اول واریس محسوب بشه اما زیاد به نظر نمی رسه که لرد خواجه از وجود او ناراحت باشه ، حدس می زنم برخلاف ادعای زرنگی که داره توسط خواجه در حال بازی خوردنه ،نه اینکه عروسک خیمه شب بازی واریس باشه اما خارج از اراده اون هم بازی نمی کنه .
یک سوال مهم :اینهمه مدعی زرنگی در وستروس اما چرا خیلی بی خیال نسبت به شروع زمستان و تحولات بی سابقه دیوار برخورد می کنند ؟
از وجود آدرها بی خبر هستند ولی همه می دانند که بزرگترین لشگر کشی تاریخ به دیوار صورت گرفته در ضعیف ترین زمانش ، فقط استنیس آنهم به اصرار جادوگر به دیوار رفت و مطمئنم اگر شانسی برای پادشاهی در خود می دید او هم این کار رو نمی کرد .
یک مشت لزد بی کفایت که حتی صلاحیت اداره سرزمین اجدادی خود را هم ندارند مدعی سلطنت بر وستروسند اما با کوچکترین تهدی خارجی نابود خواهند شد .
دنریس اگر سریع نرسد که نمی رسد ، شاه پایان کتاب بر ویرانه ها حکومت خواهد کرد و این یکی به جای ویرانه های سامرهال درباره ویرانه وستروس ترانه سرایی می کند
magentaنقل قول
منم برام سواله که چرا لیتل فینگر جافری را حذف کرد اونم در حالی که این کار تایرلهل و لنیسترها را به هم جوش می دهد در حالی که لیتل فینگر اهل تفرقه انداز و حکومت بکن است ؟
در مورد بقیه سوال ها هم دیروز رفتم ویکی وستروس همه اسپویل ها را خوندم خودم را راحت کردم !!!
moonyنقل قول
به نظر من لیتل فینگر فعلاً فقط به فکر تفرقه انداختن هست که بتونه با این کار دیگران رو ضعیف و خودش رو قویتر کنه. معتقدم در آینده خودش کسی رو که سم رو ریخت تو جام جافری لو می ده یا اگر دشمنانلنیسترها قدرت گرفتن به عنوان کسی که جافری رو کشت خودشو می ندازه وسط
مهدینقل قول
منم الان رفتم و خوندم دستت درد نکنه راحت شدم ولی دلم برای جیمی و پادریک خیلی سوخت و برن
ایماننقل قول
درسته چیزی که استنیس مجاب به رفتن به دیوار می کنه ملیساندرا و البته بدست اوردن حمایت شمالی ها به عنوان یه مدافع در برابر وحشی ها و اهن زاده ها هستش . البته برای بدست اوردن قلعه های روی دیوار هم یک تلاشی میکنه . (در ضمن ملیساندارا کشیشه ، جادوگر نیست .)
دمت گرم
، من الان دارم اون چند تا فصلی که از بادهای زمستان اومده رو می خونم ولی تا حالا جرات نکردم برم ویکی داستانو برای خودم اسپویل کنم .
Tyrionنقل قول
من فکر می کنم که بیلیش داره خالی می بنده. بیلیش نشون داده که تو دروغ گفتن خیلی ماهر هست و الان هم می خواد به سانسا نشون بده که خیلی باهوش هست تا به نوعی اون رو راضی کنه که طرف خودش بمونه. علاقه زیادی هم به خودنمایی داره و لذا خیلی از مسائلی که به سانسا گفته می تونه دروغ باشه فقط برای بزرگ نمایی. کما اینکه فی البداهه به دروغ به سانسا گفت که تیریون زن اولش رو بعد از اینکه خسته شد داد به سربازای پدرش.
mostafaنقل قول
چه حالی میده در انتها لیتل فینگر توسط لیدی استون هارت کشته بشه !
البته اگه مارتینه تبدیلش می گنه به یه چیز اعصاب خورد کن
moonyنقل قول
از اول کتاب بیلیش کارش تفرقه انداختن و ایجاده جنگه تا بتونه تو ای اوضاع خودشو بالا بکشه که صد البته هم تا اینجا موفق بوده !
کشتن جافری هم بنظرم در ادامه همین سیاست تفرقه اندازی هست ….
با مرگ جافری از یک طرف تامن تو اقامت گاه شاه میشه از اون طرف خواهرش هم مدعی تاج و تخت میشه و این یعنی جنگ و اینم یعنی موقعیت برای ادم هایی مثل پتایر
بنظرم پتایر یه عشق کوچکی هم به سانسا داره ( اون بوس کاملا ناخواسته بود ) ولی اگه فکر کنین بخاطره این عشق یک لحظه تو کشتن سانسا وقتی که پای موقعیتش وسطه تعلل میکنه بیلیش رو خوب نشناختین !!
جوابه سواله اخرم اینه که مطمعنا بیلیش خودش رعیسه خودشه و مهره ی هیچکس نمیشه
Grubbs.gradyنقل قول
من فک میکنم بیلیش از درگیر شدن تمام خاندانها در جنگ استفاده کرده در حالی که ارتش ایری دست نخورده و تازه نفس مونده …… از اونجایی بلکفیش زنده است و بر اساس فیلم ریکون تحت حمایت آمبرهاست …… اگر ارتش ایری حرکت جدی بکنه و وارد جنگ بشه فری های خسته نمی تونن جلوشونو بگیرن و ریوران بشت بلک فیش جمع میشه و از سانسا به عنوان یه نیمه تالی حمایت میکنه و با بیوستن خاندانهای شمالی به انها مثلا در موت کیلین بولتن ها تقریبا سقوط می کنن …… در این حین نه لنیستر ها توان یه جنگ رو دارن نه تایرل ها خودشونو در گیر کار های لنیستر ها میکنن …. فقط میمونه استنیس …….. که فک کنم ملیساندرا رهاش میکنه میره برا جان اسنو چون فک میکنه اون با نیروهای اهریمنی می جنگه وووووو ……..
Farnoodنقل قول
تا حدودی درسته اگر سریال رو دیده باشید میبینید که شمالی ها به در خواست استنیس برای اعزام نیرو جواب رد میدن و هنوز راب رو پادشاه میدونن اما تاحالا که برای بر انداختن بولتن ها کاری نکردن
علینقل قول
سانسا بخاطر قدرت نمیخواست ملکه بشه سانسا اصلا شبیه مارجری نبود که بخاطر قدرت ملکه شدن با هر کسی ازدواج کنه اون فقط میخواست با جافری که پرنس خوشتیپ موطلایی بود ازدواج کنه و یه داستان رمانتیک مثل توی قصه ها داشته باشه!در ضمن تصمیم داشت به پدرش کمک کنه که بجای اعدام شدن به دیوار بره!نامه ای هم که به راب نوشت یه نور امید بود براش که بتونه جلوی جنگ احتمالی رو بگیره ولی راب اصلا نامه شو قبول نکرد.
هستینقل قول