مارتین بارها به وضوح گفته که جنگ رزها یکی از منابع اصلی او برای نوشتن نغمه یخ و آتش بوده.البته او تغییرات زیادی در اصل داستان داده و هرگز سعی نکرده تا وقایای جنگ رزها را در کتاب هایش کپی کند بلکه تلاش آنها برای رسیدن به تاج و تخت را بازسازی کرده است.اکثر طرفداران بر این باورند که یورک ها و لنکسترها، دوخاندان اصلی در جنگ رزها، همان استارک ها و لنیستر های وستروس هستند.بسیاری هم سعی میکنند با توجه به جنگ رزها، پایان داستان را حدس بزنند.البته من پیشنهاد می کنم که این کاررا نکنید چون داستان نغمه در بعضی مواقع تفاوت بسیار زیادی با سیر تاریخی جنگ رزها دارد و هرچه قدر هم که روی این موضوع فکر کنید باز به نتیجه ای نخواهید رسید چون همانطور که گفتیم مارتین فقط از شخصیتها و فضاهای آن الهام گرفته.در این مقاله ما به بررسی شخصیتها و خاندانهای نغمه می پردازیم که شباهت هایی با همزادهای خود در جنگ رزها وجود دارند .بنده پیشنهاد میکنم که تنها به این مقاله اکتفا نکنین و برای تسلط بیشتر به منابع دیگری در مورد وقایع جنگ رزها مراجعه کنین.
یورک ها و لنکسترها
این جنگ سی ساله بین دو خاندان به نامهای یورک و لنکستر بود که همانطور که گفتیم بسیاری این دوخاندان را همان استارک ها و لنیستر های دنیای نغمه می دانند.این حرف تا حدود زیادی درست بوده و جدا از شباهت های اسمی، شباهتهای زیادی دیگری با هم دارند.همانطور که مقر خاندان استارک در شمال وستروس قرار گرفته،مقر خاندان یورک نیز در شمال انگلستان قرار داشت.مقر اصلی لنکسترها نیز مانند لنیستر ها در غرب قرار داشت.مارگارت آنژو ،ملکه انگلستان تصمیم گرفت شوهر خود هنری ششم را که به پادشاه دیوانه معروف بود و مشکل اعصاب داشت، از حکومت برکنار کند و خود نایب السلطنه شود.برای اینکار دادگاهی برگزار شد و نتیجه آن طبق نظر ملکه پیش نرفت و ریچارد پلانتاژنت، که عضوی از خاندان یورک بود نایب السلطنه شد.پس از یکسال هنری ششم وضعیت جسمانی بهتری پیدا کرد و همراه با همسرش قصد پایین کشیدن ریچارد از تخت را کردند.آنها که ارتشی نداشتند سراغ دوک های لنکستر در غرب رفتند و پس از جمع آوری ارتشی از لنکسترها راهی جنگ با ریچارد شدند و اینگونه جنگ میان یورکها و لنکسترها شروع شد.
ریچارد پلانتاژنت
در اولین نبرد میان یورک ها و لنکسترها، یورک ها توانستند شکست سختی به لنکسترها وارد کنند.ریچارد که پیروز شده بود، هنری ششم را به دادگاه فراخواند.جرم او شورش علیه پادشاهی بود.در کمال تعجب این دادگاه به نفع هنری پیش رفت و آتش بسی میان دو طرف بمدت سه سال دوام آورد.بعد از این مدت دوباره جنگ آغاز شد و یکسال بعد ریچارد پلانتاژنت در جریان نبرد ویکفیلد، بطور اتفاقی کشته شد.بعد از مرگ وی یورکها شکستهای سختی را دریافت کرده و بشدت تضعیف شدند.بسیاری معتقدند که ریچارد همان ند استارک فقید در داستان نغمه است.ریچارد هم رهبری نیروهای شمال را در اختیار داشت و با ملکه مارگارت هم بر سر تاج و تخت نزاع داشتند، همانند نداستارک و ملکه سرسی.
ریچارد نویل
بعد از مرگ ریچارد پلانتاژنت، ریچارد نویل که مغزمتفکر مردان شمال بود تصمیم گرفت تا یورک ها را که بعد از شکستهای پییاپی تضعیف شده بودند را دوباره دور هم جمع کند.او با این طرح که باید پسر ریچارد تاجگذاری کند، به یورکها روحیه داد و آنهارا دوباره به میدان جنگ کشاند.وی با پسر ریچارد مشکل داشت اما تصمیم گرفت تا برای حفظ اتحاد فعلا سکوت کند.وی بعدها که پسر ریچارد توانست لنکسترهارا شکست دهد و به تخت بشیند، تغییر جبهه داد و طرف لنکسترها را گرفت.این کار وی درنهایت موجب شکست ادوارد، پسر ریچارد شد .عده ای معتقدند که ریچارد همان پیتربیلیش حیله گر سیاستمدار نغمه است که گاهی با لنکسترها و گاهی با یورک ها دوست بود.روس بولتون نیز از جهاتی به ریچارد نویل شباهت دارد.وی نیز به پادشاه خود، راب خیانت کرده و طرف لنیسترهارا گرفت.
ادوارد چهارم
وی فرزند ریچارد پلانتاژنت بود.بعد از مرگ پدرش خود را ادوارد چهارم نامید و به کمک ریچارد نویل و یورک ها عازم جنگ با لنکسترها شد.وی توانست آنهارا شکست داده و به تخت پادشاهی انگلستان بنشیند.راب استارک و ادوارد هردو برای انتقام خون پدر راهی جنگ با لنکسترها شده و توانستند در نبردهایی آنهارا شکست دهند اما این دو سرنوشتهای متفاوتی دارند .راب و ادوارد از این جهت که بدنبال انتقام مرگ پدر و جنگجویان بی نظیر و محبوبی بودند، به هم شباهت دارند.
مارگارت آنژو
پس از پیروزی ادوارد بر لنکسترها، هنری ششم اسیر شد و مارگارت آنژو که دیگر راهی برایش نمانده بود به فرانسه گریخت ،جایی که اقوام پدریش در آنجا قرار داشتند.چندی بعد او پسرش را به ازدواج دختر ریچارد نویل در آورد و با این کار رابطه ریچارد و ادوارد به کلی بهم خورد.ریچارد به مارگارت پیوست و سرانجام این خیانت، شکست ادوارد و تبعید وی به هلند بود.مارگارت را میتوان سرسی دنیای نغمه دانست.او سالها تلاش کرد تا پسرش را به تخت انگلستان برساند.همانند سرسی با یورک ها مشکل اساسی داشت .هنری ششم، شوهر مارگارت هانطور که گفتیم شاهی دیوانه و مجنون بود.مارگارت همانند سرسی مدتها تلاش کرد تا شوهرش را از حکومت کنار بکشد و خود و پسرش جانشین شوند.
پیروز نهایی
تبعید ادوارد به هلند مقدمه شروع دور جدیدی از جنگها بود.او به سرعت هوادارانش را جمع کرد و راهی جنگ تازه ای با لنکسترها و شاه دیوانه(هنری ششم ) شد.وی توانست در چندین نبرد لنکسترها را شکست دهد و اینبار به هیچکس رحم نکرد.ریچارد نویل و هنری ششم بدست وی کشته شدند.مارگارت آنژو نیز مدتی در زندان و سپس با پرداخت خونبها آزاد شد و زندگی اش را در فقر و تنگدستی ادامه داد.بعد ها که ادوارد از دنیا رفت، پسرش ادوارد پنجم که تنها ۱۲ سال داشت جانشین وی شد.در این زمان هنری تودور که یکی از وابستگان خاندان لنکستر در ولز بود، راهی جنگ با یورک ها شد.همزمان با حمله وی، ریچارد سوم (عموی ادوارد پنجم)برادرزاده هایش را در برجی محبوس کرد و به احتمال زیاد کشت.حال که ریچارد به حکومت رسیده بود در جنگ با هنری تودور کشته شد .هنری شخصا تاج شاهی بر سر نهاد و پادشاه انگلستان شد و به جنگ رزها پایان داد.هنری را میتوان همان رابرت دنیای نغمه دانست.رابرت و تودور هردو برعلیه پادشاهشان برپا خواستند و توانستند شاه را کشته و ازحکومت برکنار کنند.
خود من بشخصه از جنگ رزها بسیار لذت میبرم چرا که همانند نغمه پر از شخصیتها و اتفاقات زیاد و پیچیده است.همانطور که گفتم اگر علاقه دارین تا به اتفاقات این جنگ بیشتر مسلط شوید، روی این مقاله اکتفا نکنید و به جاهای دیگر نیز سر بزنید.نظر شما چیست؟آیا شما هم مجذوب جنگ رزها شدین؟
سریال white queen همین جنگ رزها هست و راجع به ادوارد چهارمه خیلی هم سریال قشنگی بود که فقط یک سیزن پخش شد از پیروزی اول ادوارد تا پیروزی هنری هفتم (هنری تودور) و ازدواجش با ماری دختر ادوارد چهارم رو نشون داد. کنسل شد و دیگه ادامه پیدا نکرد اما همین سیزن به تنهایی داستان و کامل نشون داده خیلی هم خوب بود
Lúthien Helyanwëنقل قول
مقاله بسیار زیبایی بود البته قبلا یه جایی خونده بودم که برخی هنری تودور رو به اگان تارگرین /بلک فایر تشبیه می کنن
great tom hanksنقل قول
خودم هم این فکرو داشتم اما به نظرم چون اگان یک خارجی بود و از یک کشور دیگه اومد شباهت کمتری با هنری تودور دارد.
نمیدونستم،حتما باید ببینم این سریال رو
لرد نوید لنیسترنقل قول
مطالعه تاریخ ، مخصوصا”تاریخ بازی های تاج و تخت بسیار حیرت آور است ،شرق و غرب هم ندارد،
انگار هرجا که اسم سلطنت و قدرت باشد ، توطئه و ستمگری و ظلم هم انجا خواهد بود ،
حال فرق نمی کند در حال خواندن سرگذشت سه امپراطوری کره یا سرگذشت چین باشی یا پادشاهی های فرانسه و انگلستان یا ایران و اعراب .
همیشه حتی در مقتدرترین فرمانروایی ها بعد از یکی دو نسل ، دشمن اصلی آنها ظهور می کند ، یعنی خودشان !
در کتاب هم آنچه باعث نابودی تارگرین ها ، رابرت ، تایوین و سرسی شده خودشان و اطرافیان خودشان بوده است.
نابودی حکومت ها سه دلیل عمده دارد :
۱:هیچ چیز قرار نیست تا ابد ادامه داشته باشد ، خوب و بد محکوم به فنا هستند ، ظهور اقوام جدید ، زندگی آنها و سپس نابودیشان برای حضور نسل و قوم بعدی سنت تاریخ است .
۲: هیچ ظلمی بی پاسخ نمی ماند ، اساس سلطنت هم بر مبنای ظلم و ستم است ، پس ظالم همیشه باید در ترس انتقام باشد و برای جلوگیری از آن مجبور به ظلم و ستم بیشتر می شود .
۳: اصرار بر هم خونی ، معمولا”سلطنت های موروثی زودتر نابود می شوند ، چون بلاخره در این خط شاهی ، فرزندانی ناتوان و از آن مهمتر دشمنانی قدرتمندتر ظهور می کنند .
magentaنقل قول
خیلی هم عالی .ممنون برا مقاله جذابتون میتونید بجز ویکیپدیا چند منبع دیگه به زبان فارسی برای تاریخ انگلستان معرفی کنید
میم.تالینقل قول
این ویدیو خیلی جالب هست، در یوتیوب می تونید ببینید
The wars that inspired Game of Thrones – Alex Gendler
البته این آقای الکس، دنریس رو نماد هنری تودور می مونه، که در تبعید و در آنسوی دریای باریک ( فرانسه ) بزرگ شد، و وقتی ریچارد سوم ( برادر ادوارد چهارم ) فرزندان برادرش رو سر به نیست کرد و خودش بر تخت نشست، به انگلستان حمله کرد و تاج و تخت رو تصاحب کرد و با ازدواج با دختر ادوارد چهارم، دو رز رو به هم پیوند داد.
سریال Tudors هم مربوط به اتفاقات همین دوره ( البته بعد جنگ رزها ) در انگلستانه، ببینید پشیمون نمیشید.
Das Reichنقل قول
در هر صورت به نظر من در شرایط فعلی به نظر من در شرایط فعلی اگان تارگرین/بلک فایر بهترین و ایده ال ترین گزینه برای پادشاهی هست چون همون طور که واریس میگه به تامن یا دادن پادشاهی حقشه اما به اگان یاد دادن پادشاهی وظیفشه
great tom hanksنقل قول
من سریال WITH QUEEN رو دیدم و در مورد تاریخ جنگهای سی ساله هم کتابهای زیادی رو خوندم به نظرم شخصیتهای کتاب مارتین فقط تا حدی شبیه قهرمانان واقعی جنگ رزها هستند. مثلا هنری تئودرو فرزند تا فرزند مذکر خاندان تئودور و بیفورت بود واز طرف مادر با خاندان هنری ششم ارتباط خانوادگی نزدیکی هم داشت یعنی اگه بخوایم حساب کنیم از خاندان یورک حق بیشتری برای سلطنت داشت ضمن اینکه یک بار در حمله به انگلستان از ادوارد چهارم شکست خورد و در آخر هم با کمک ارتش ناپدری قدرتمندش که توی آخرین لحظه به کمکش اومد پیروز شد وگرنه از ریچارد سوم شکست می خورد سلطنت توی خاندان یورک می موند. ضمن اینکه بعد از پایان جنگ با وجود مخالفت برخی از اطرافیانش با بزرگترین دختر ادوارد چهارم ازدواج کردو به دهها سال جنگ داخلی توی انگلستان پایان داد. و جناب هنری تئودور همون هنری هفتم معروف لقب گرفت در سالهای بعد و به نوعی بنیان گذار امپراطوری بریتانیا در سالهای بعدی بود
هنگامه مدیرینقل قول
ویل دورانت:تا زمانی که یه تمدن از درون فرو نپاشد از بیرون از بین نمیرود.
جان تارگاریاننقل قول
ممنون. خیلی مقاله جالبی بود. زحمت کشیدی.
ولی به نظرم بعضی جاها شخصیت هایی که از نغمه گفتی با شخصیت های جنگ رزها مطابقت ندارن مثلا هنری تودور چون کسی هست که به جنگ ها خاتمه میده پس هنوز نمیشه گفت کیه چون جنگ و کشمکش ادامه داره.یا ریچارد نویل هم همین طور که لقبش تاج بخش یا کینگ میکر بوده و هنوز کسی تو وستروس نتونسته کینگ میکر بشه و کاندیداهای این شخصیت خیلی زیادن. از جمله جیمی، داووس و…
البته کلا به نظرمن مارتین جنگ رزها رو تو ماجرای رقص اژدهایان اقتباس کرده نه تو اتفاقات کتاب اصلی و ان شاا… اگه این فصل رقص اژدهایان از کتاب دنیای یخ و آتش بالاخره طلسمش شکست و منتشر شد. بیشتر براتون توضیح میدم.
بازهم ممنون که این بحث خوب رو راه انداختی.
alireaderنقل قول
من سریالشو ندیدم ولی درباره ش یسری اطلاعات (از جمله جنگ هاشون ارتباطات خانوادگی شون ) توی مجله دانستنیها شماره ۱۳۹ خوندم. همینطور که پیش می رفتم متوجه شباهت مارگارت آنژو و سرسی شدم اگه یه منبع درست و حسابی بخواید درباره جنگ رز ها این نسخه مجله درباره اش نوشته که البته ترجمه شده از روی مجله All About History شماره ی ۱۱ هست . ولی بنظرم توی جنگ رز ها ورق یجورایی برمیگرده و البته توی نمایشنامه ی ریچاردسوم (از خاندان یورک _ رز سفید) ویلیام شکسپیر هم میتونید درباره جنگ رز ها مطالبی پیدا کنید یکی از نمایشنامه های مورد علاقه ی منه ^__^
و همینطور درباره ی هنری پنجم قهرمان انگلستان (از خاندان لنکستر _ رز قرمز) از نمایشنامه ی هنری پنجم هم میتونید استفاده کنید .
سارانقل قول
خواهش میکنم
حرفاتون درسته.من فقط شباهتهای جزیی اشون رو گفتم و اصلا نمیشه گفت که فلانی کپی فلانی است
ایده این مقاله هم از روی مجله دانستنیها به ذهنم رسید.اون مقاله جنگ رزها جالب بود برام و شباهتهای زیادی داشت با نغمه.
این مجله رو به همه دوستان پیشنهاد میکنم
لرد نوید لنیسترنقل قول
در جواب دوستمون که نقل قولی از دورانت رو نوشته باید گفت نمیشه تاریخ رو به طور کلی نسخه براش نوشت .مثلن وقتی امریکایی ها داشتن سر اون ایالتهای ساحلی با انگلیسی ها میجنگیدن و ایالت ها ی مرکزی که به عمرشون حتی ندیده بودن و بهش میگفتن زمینهای بینهایت . ۵میلیون سرخپوست استعداد تشکیل بزرگترین امپراتوری تاریخو داشتن ولی چی شد الان ۵هزار هم ازشون نموده .
Mohamadنقل قول
این که جنگ رزها منبع اصلی این کتاب بوده شکی در آن نیست ولی کلی جای ایراد در این مقاله وجود داره.
ریچارد پلانتاژنت بی خودی و از سر جاه طلبی ها و خواسته های بیجاش دلش میخواست پادشاه انگلستان بشه که کلی هم تلاش کرد و با ملکه مارگارت آنژو وارد جنگ هم شد. چنین شخص فرصت طلب با خواسته های بیجاش که به خاطرش پسرش ادموند هم قربانی شد رو اصلا نمی تونیم کسی مثل ند استارک به شمار بیاریم!و این که ملکه فقط از حق پسرش و شوهرش میخواست دفاع بکنه و مثل زن چندش آوری مثل سرسی نبود که با برادرش همبستر بشه و با پررویی تمام هم بخواد روی سلطنت بنشوندش! حرفاتون کاملا برعکسه این ریچارد پلانتاژنت نسخه مذکر و تاریخیه سرسیه!
و این که سرسی در اصل شبیه ایزابلای فرانسوی همون ملکه ای که با شوهرش ادوارد به خاطر عدم توجه و محبت همسری او و دوجنس گرا بودن اون دچار مشکل شد و به فرانسه رفت و کلی علیه اون توطئه کرد و تازه معشوقه هم داشت و بالاخره با توطئه تونست اون رو از سلطنت خلع و به قتل برسونتش دقیقا مثل مشکلاتی که سرسی با رابرت داشت و در آخر مخفیانه اونو به قتل رسوند و سرسی فقط اینو کم داشت که رابرت دو جنس گرا باشه!
این که راب شبیه ادوارد چهارمه موافقم!ولی راب دنبال انتقام خونین پدرش بود به سلطنت کاری نداشت در حالی که ادوارد درسته انتقام پدر و برادرش رو میخواست ولی هرگز قبول نکرد که حقی روی سلطنت نداره و انتظارات پدرش بیجا بوده و به خاطر بی عدالتی های روزگار این پادشاه غاصب تا آخر خوش شانس بود و حتی ازدواجش با الیزابت وودویل که مخالفت همه اشراف رو برانگیخت هم نتونست اون رو از قدرت خلع کنه در حالی که راب بیچاره سر ازدواج با جین همه رو دشمن خودش کرد و اون طوری توی عروسی به قتل رسید. میتونیم بگیم مارتین توی ذهن خودش اصلا ادوارد چهارم رو دوست نداشته و فکر میکرده که روزگار زیادی در حق اون لطف کرده و این عقده رو سر راب خالی کرد.
و این که هنری هفتم یا جان اسنوئه یا دنریس تارگرین نه اون رابرت عیاش و غاصب بی عرضه
لیانانقل قول
البته این رو هم بدونید که الیزابت وودویل برخلاف جین وسترلینگ یک زنی بود که خیلی بدی های روزگار رو دید.پدر و برادر اون رو ریچارد نویل بی دلیل به قتل رسوند و به خاطر همین الیزابت دنبال انتقام رفت و از یک زن ساده و بی ریا تبدیل شد به ملکه ای که دنبال انتقام و استحکام جایگاه شوهرشه و شاید اون هم از دلایل موفقیت ادوارد چهارم بوده در حالی که جین کوچکترین شباهتی به الیزابت نداشت.
یک چیز دیگه هم هست که کلا از ماجرای جنگ رزها خارجه.
سانسا استارک رو میتونیم همون الیزابت اول انگلستان(کسی که به عنوان بزرگترین ملکه انگلستان ازش یاد میشه) به حساب بیاریم چون به داستان زندگی الیزابت قبل از ملکه شدنش نگاهی بندازید شباهت ها رو متوجه میشید البته ما نمیدونم که مارتین میخواد به سانسا شانس بده یا نه
در کل به نظرم داستان واقعی یا همون تاریخ یا کار خدا خیلی جالب تر و خواندنی تر از بیرحمی های مارتیه
لیانانقل قول
….نقل قول
کنسل نشد . ادامش سریال White Princess هستش که به سرگذشت دختر الیزابت وودویل که میشه الیزابت یورک با هنری تودور (هنری هفتم) میپردازه ولی بازیگراش تغییر کردن
دوباره ادامش میشه Spanish Princess که درمورد کاترین ارگان ، عروس هنری هفتم و الیزابت یورک یا همون همسر اول هنری هشتمه
Mahiنقل قول
روزی خواهد آمد که تمام مردان تاثیر گذار تاریخ چه دیکتاتور و چه انقلاب، مقدس شوند. در آن روز جامعه ی بشری آرزوی سر برآوردن دوباره ی “آدولف هیتلرها” و “موسی لینی ها” از گورهای خود شوند تا بر جهان حکومت کنند.
عباس مؤذننقل قول
محمود هوتکی اشرف افغان، میپنداشت که برای تثبیت موقعیت حکومت خود باید همهی خانوادههای
سرشناس اصفهان را بکشد و از بین ببرد. مدت سیسال ایران با چنان گرفتاریهایی دست به گریبان
بود که آلمان در دورهی پیش از صلح "وستفالی"، (در سال۱۶۴۸-۱۶۱۴، جنگی سیساله مذهبی در
اروپا اتفاق افتاد که پس از آن بین کشورهای اروپایی یک پیمان صلح چند جانبه امضا شد که در آن
حقوق برابر واحدهای سیاسی مستقل را به رسمیت میشناخت؛ از مهمترین شاخصه این پیمان، پیدایش و
رشد دولتهای ملی است. پیمان وستفالی لطمهای اساسی به اقتدار سیاسی کلیسای کاتولیک زد و یکی
از مبانی اصلی جدایی دین از سیاست در اروپا بود.) فرانسه در عهد شارل ششم و انگلیس در عصر
جنگهای «گل سرخ-گل سفید»[نام جنگهایی بود که در نیمه دوم سده پانزدهم و در فاصله سالهای
۱۴۵۵ تا ۱۴۸۵ بین دو خاندان قدرتمند لنکستر با نشان «گل سرخ» و خاندان یورک با نشان «رز سفید»
و طرفداران آنها در انگلستان درگرفت]، چنین وضعیتی داشتند. اما در ایران به قول معروف از چاله
برون آمد و در چاه افتاد! (فصل دوم از کتاب از تصویر تا اسطوره: الویه بونرو . ترجمه حسن فروغی- رساله آداب و
رسوم، ولتر. فصل ۱۹۳)
عباس مؤذننقل قول