بعد از ۴-۵ روز بسیار پر مشغله، بالاخره این فصل هم آماده شد. فصلی که از نظر من مسیر آینده سرسی رو تا حدود زیادی مشخص میکنه. ماجراها داره تغییر جهت میده و ما شاهد چیزهای جدیدی هستیم. واقعاً با مرگ لرد تایوین بازیگران کوچکتر نقشهای پررنگتری پیدا میکنن.
این روزها هیچ آرزویی ندارم جز یه ویرایستار خیلی خوب. کسی که بتونه ویرایشهای اول رو انجام بده. اما فعلاً که از داشتن دوستانی مثل علی و محسن و نریمان در این بخش محروم هستیم. کسی نیست؟
از دوستان عزیز درخواست میکنم با لایک کردن پستهای مربوط به صفحه اجتماعی سایت، در معرفی اون به دیگران ما رو یاری بدید. حرف دیگهای نیست جز بخشی از ابتدای فصل جدید:
باران سردی میبارید و دیوارها و باروهای قلعه سرخ را به تیرگی خون میکرد. ملکه دست پادشاه را گرفته و با قدمهای استوار او را در طول حیاط گل آلود به سمت محلی که تخت روانشان به همراه محافظانش منتظر بود، میبرد. پسرک اعتراض کرد: «دایی جیمی گفت که من میتونم سوار اسب خودم بشم و به سمت مردم سکه پرت کنم.»
نمیتوانست خطر کند. «میخوای سرما بخوری؟» تامن هیچوقت به سرسختی جافری نبود. «پدربزرگت میخواد موقع سوگواری، یه پادشاه برازنده به نظر بیای. قرار نیست خیس و گلآلود توی سپت جامع حاضر بشیم.» همین که باید لباس عزا بپوشم به اندازهی کافی بد هست. مشکی هرگز رنگ مورد علاقهاش نبود. با پوست روشنی که داشت، سبب میشد مثل یک جنازه به نظر آید. سرسی یک ساعت قبل از طلوع خورشید بیدار شد، حمام کرد و موهایش را آماده ساخت و نمیخواست به باران اجازه دهد تلاشهایش را زایل کند.
در درون تخت روان، تامن به پشتیاش تکیه داد و به بارش باران خیره شد. «خدایان دارن برای پدربزرگ گریه میکنن. بانو جاکلین میگه که قطرات بارون اشک اوناست.»
«جاکلین سویفت یه احمقه. اگه خدایان میتونستن گریه کنن، برای برادرت گریه میکردن. بارون بارونه. قبل از اینکه بارون بیشتری داخل بیاد پرده رو بکش. اون بالاپوش از پوست سموره، میخوای خیسش کنی؟»
تامن کاری که به او امر شد را انجام داد. مطیع بودنش سرسی را میآزرد. یک پادشاه باید قوی میبود. اگه جافری بود بحث میکرد. هیچوقت راحت جا نمیزد. به تامن گفت: «اونطور قوز نکن. مثل یه پادشاه بشین. شانههاتو بده عقب و تاجتو صاف کن. میخوای جلوی همهی لردها از روی سرت بیوفته؟»
«نه مادر.» پسرک صاف نشست و دستش را بالا برد تا تاجش را مرتب کند. تاج جاف برای او خیلی بزرگ بود. تامن همیشه استعداد چاق شدن را داشت، ولی حالا صورتش لاغرتر به نظر میآمد. خوب غذا میخوره؟باید یادش میماند که از پیشکار بپرسد. او نمیتوانست با وجود میرسلا در چنگ دورنیها، خطر رشد نامناسب تامن را هم بپذیرد. به وقتش رشد میکنه و تاج جافری اندازهاش میشه. تا آن زمان به یک تاج کوچکتر نیاز بود، تاجی که تهدیدی برای بلعیده شدن سرش نباشد. باید این را با زرگرها در میان میگذاشت.
تخت روان به آرامی از تپه رفیع ایگان پایین میآمد. دو عضو گاردشاه در جلو میراندند، شوالیههای سفیدی سوار اسبهایی سفید با رداهای سفید خیسی که از شانههایشان آویزان بود. در پشت سر پنجاه محافظ لنیستری با رداهای طلایی و ارغوانی میآمدند.
تامن از میان پرده به خیابانهای خالی خیره شده بود. «فکر میکردم مردم بیشتری بیان. وقتی پدر مرد، همهی مردم اومده بودن تا رفتن ما رو ببینن.»
«این بارون اونا رو فراری داده.» قدمگاه پادشاه هیچوقت عاشق لرد تایوین نبود. گرچه اون نمیخواست کسی دوستش داشته باشه.
[su_button url=”http://winterfell.ir/bookshop/?product=%d9%81%d8%b5%d9%84-%d9%87%d9%81%d8%aa%d9%85-%d8%b3%d8%b1%d8%b3%db%8c” target=”blank” style=”flat” background=”#62e7cf” color=”#2b0f27″ size=”13″ center=”yes” icon=”icon: check-circle” desc=” A Feast for Crows “]دانلود فصل هفتم؛ سرسی[/su_button]
فصل ها تخفیف نداره؟؟؟
Oo0oOنقل قول
به مانند فصل های گذشته خریداری شد…
محمدحسین جعفریاننقل قول
دستت درد نکنه – سرعتتون هم خیلی خوبه و انشالله همین طور سریع بمونین
zarebنقل قول
مارتین تو هفت تا کتاب تمومش می کنه یا با شش تا.
s1378نقل قول
ینی همه ی فصل یه طرف، اون صحنه ی آخرشم یه طرف!! قبلن کون ـو در حد ادارد استارک میدیدم که فقط برای فرمانبرداری تربیت شده ولی حالا…!! به اینکه اون نقشه های خوبم مال تایوین لنیستر بوده شک کردم!!
Masoodنقل قول
دقیقا” همینطوره .
تایوین لنیستر به همه بچه هاش به چشم حرامزاده هایی نگاه می کرد که جلوی پیشرفتش را می گیرند و حالب اینکه بیش از همه از این سه نفر ضربه خورد و امروز هم ، هر سه فرزند از مرگش راضی هستند ، [یمی هم ادای عزادارها را در می آورد .
این برادر جناب تایوین آدم خوبی به نظر می رسه اما معلوم نیست که اندازه فرزندانش از او متنفر نبوده باشد .
یک نکته مهم دیگر درباره فرق بین دورنی ها و تایرل هاست .
انگار بخواهیم استارک ها و فری ها را با هم مقایسه کنیم .
منظورم را که متوجه می شوید ؟ :D:
magentaنقل قول
چقدر یک ادم میتونه نالایق و بی خرد باشه و با این حال اعتماد به سقف هم داشته باشه!!
mehdiنقل قول
با عرض خسته نباشید خدمت تمامی اعضای گروه ترجمه
حرکت واریس برای جدایی انداختن بین لنیستر ها و تایرل ها خیلی ساده و پیش پا افتاده ( ضمنا تکراری) بود!!!
از مارتین بعید بود!!
نیمانقل قول
اقا کلی خسته نباشین ولی نوشتین فصل سوم سرسی و تو عکس و موقع خرید تو عکس .این و بررسی کنین که بخریم زود یه وقت اشتباه نباشه فصلش خیلی مرسی
raminنقل قول
ببخشی
اقا ببخشید از خوشحالی امدن فصل جدید استارک جان ندیدم توضیحاتت رو
raminنقل قول
یه سوال پیش اومده واسم این روگن کیه ؟؟؟
آرشنقل قول
سلام و خسته نباشد
ممنون بابت ترجمه ، یه نکته رو میخواستم خدمتتون عرض کنم ، اینکه به نظر میاد سیستم فروشگاه مشکل لاگ این داره. تو خرید همین فصل ۷ نزدیک به ۱۰ بار لاگ این کردم و وقتی به صفحه بعدی میرفتم لاگ اوت بود.
همین مشکل باعث شد یه سری فصل ها رو نتونم بخرم. لطفا اینو یه بررسی بکنید
voltanنقل قول
راستش دقیقاً نمیدونم مشکل از کجاست. اما معمولاً با یه CTRL+F5 مشکل رو حل میکنه.
اما بازم باید بررسی کنم ببینم اصل مسئله از کجاست
م.م.استارکنقل قول
مردی چاق ، کثیف و بد دهن که هیچ دوست و خویشاوندی نداشته. لب به نوشیدنی نمیزده و به ف ا ح ش ه خونه نمیرفته.
احیانا کسی با این مشخصات یادت نیومد؟ یاد وقتی افتادم که ادارد استارک تو سیاهچال افتاده بود و یه ملاقاتی بیشتر نداشت.
amirنقل قول
سلام ببخشید چرا با اینکه تو حسابم پول هست نمیتونم فصلو بخرم ؟؟؟
ازم میخواد دوباره برم با کارت پرداخت کنم
دنریسنقل قول
یعنی واریس؟؟؟
دنریسنقل قول
فک نکنم واریس بوده باشه، واریسِ زندانبان بوی عرق و شراب تلخ میداد ولی این یارو نوشیدنی مصرف نمیکرده.
s.a.sنقل قول
خب بوشو میداده! درواقع از اون چیزایی که گفت فقط میشه نتیجه گرفت که هیچکس نمیشناخدتش!
Masoodنقل قول
دوستان یه سوال.با توجه به اینکه جلد ۵ موازی با جلد ۴ داره ادامه پیدا میکنه…..مشکلی داره من اول جلد ۵و بخونم و بعد برگردم سراغ جلد ۴ ؟ :D:
InfeRنقل قول
جدای اینکه در یک سوم آخر کتاب ۵، مسیر دو کتاب یکی میشه و کلیت داستان ادامه پیدا میکنه، باز هم به نظرم خیلی مهمه که کتاب ۴ ابتدا خونده بشه.
به نظر من باید کتاب ۴ رو بدون خبر داشتن از داستان کتاب ۵ بخونین، وگرنه یه مقداری از جذابیتش رو از دست میده.
تا الان بیشتر داستان به دوران گذار شخصیتها اختصاص داشته و تازه با همین دومین فصل سرسیه که وارد فاز هر چه عمیقتر شدن داستان میشیم.
نریماننقل قول
مرسی بابت پاسختون
دلم میخواد اینکارو کنم اما خیلی سخته.آدم زورش میاد بعد اون اتفاقاتی که برای جان ، برن و تیریون تو جلد ۳ میفته یدفعه بیاد داستان گریجویی هارو بخونه و از سرنوشت کاراکتر های اصلی بیخبر باشه.
اونم نه یکی دو فصل….یه جلد
تنها چیزی که آدمو به این جلد امیدوار میکنه سرسیه(یکمم این پرنس دورن :D: )
یه سوال هم راجع به سریال.
اینا اگه نخوان داستان این شخصیتارو تو فصل چهار سریال بیارن که کلی از بیننده هاشونو از دست میدن و فکر نکنم HBO همچین چیزی رو بپذیره.
امکانش هست یجورایی ترکیب این دوتا کتاب رو تو فصل بعدی سریال (فصل ۵) ببینیم ؟
InfeRنقل قول