مدت ها بود که فصلی از جان اسنو نداشتیم. این فصل یه ویژگی جذاب داره، اونم اینه که قسمتی از داستانش رو قبلاً از دید شخصیت دیگه ای دنبال کردین، حالا قراره اون رو از نگاه فرمانده نگهبانان شب پی بگیرید. پس این فصل جذاب و نسبتاً طولانی رو از دست ندین
جان اسنو آنقدر نامه را از ابتدا تا انتها خواند تا کلمات شروع کردند به تار شدن و در هم رفتن. نمیتونم این رو امضا کنم. امضاش نمیکنم.
تقریباً همان لحظه و همان جا طومار پوستی را سوزاند. در عوض با ته مانده پیاله کوچک آبجویی که از شام تنها خورده شده دیشبش باقیمانده بود، لبی تر کرد. مجبورم امضاش کنم. اونها من رو انتخاب کردن تا فرمانده کلشون باشم. دیوار از آنِ منه، نگهبانی هم همینطور. نگهبانی شب طرف کسی رو نمیگیره.
اد تولت ماتمزده با گشودن در و گفتن اینکه گیلی منتظر است، او را از این افکار بیرون کشید و مایه آسودگی خیالش شد. جان نامه استاد ایمون را کناری نهاد. «میبینمش.» از این مواجهه وحشت داشت. «سم رو برام پیدا کن. میخوام بعد با او حرف بزنم.»
«حتماً اون پایین پیش کتابهاس. سپتونِ پیرِ من عادت داشت بگه که کتابا، مردگانِ مشغول صحبت هستن. من میگم که مردهها باید ساکت بمونن. کسی نمیخواد وِروِرهای یه مرده رو بشنوه.» اد ماتمزده در حالی که زیر لب چیزی درباره کرمها و عنکبوتها میگفت بیرون رفت.
هنگامی که گیلی وارد شد، فوراً به زانو درآمد. جان میز را دور زد و او را روی پاهایش ایستاند. «نیاز نیست که برای من زانو بزنی. این کار فقط برای پادشاهاس.» گیلی با اینکه تجربه همسری و مادری را داشت، هنوز هم به نظر جان تا حدی کودک میآمد، موجودِ کوچکِ لاغراندامی که در یکی از رداهای کهنۀ سم پیچیده شده بود. ردا چنان برایش بزرگ بود که میتوانست چندین دختر دیگر را هم مابین چینهایش مخفی کند. از او پرسید: «بچهها خوب هستن؟»
دخترک وحشی از زیر باشلقش با کمرویی لبخند زد. «بله سرورم. میترسیدم که به قدر جفتشون شیر نداشته باشم، ولی هرچه بیشتر میمکن، شیر بیشتری دارم. بنیهشون قویه.»
«موضوع نامطلوبی رو باید به اطلاعات برسونم.» نزدیک بود بگوید از تو بخواهم، ولی در آخرین لحظه جلوی خودش را گرفت.
«در مورد منسه؟ وَل به شاه التماس کرده که عفوش کنه. گفته اگر که منس رو زنده بذاره، حاضر میشه تا یه زانوزنی باهاش ازدواج کنه و گلوش رو هم نمیبره. اون ارباب استخوانها قراره عفو بشه. کرستر همیشه قسم میخورد که اگه اون اطراف قلعه سر و کلهاش پیدا بشه، میکشتش. منس هیچوقت نصف کارهایی که او کرده رو هم نکرده.»
کُلِ کاری که منس کرده، هدایت یک ارتش به سمت مملکتی بوده که زمانی قسم به حفاظت ازش خورده بود. «منس عهدهای ما رو به زبان آورده، گیلی. بعد رداش رو عوض کرد، دالا رو به زنی گرفت و خودش رو پادشاه آنسوی دیوار خوند. زندگیش حالا در دستان شاهه. کسی که لازمه در موردش صحبت کنیم او نیست. درباره پسرشه. پسر دالا.»
ایولاااااااااااا
دمتون گرم
Winterfell Princessنقل قول
نمی شه ددانلود کرد!!!!
arashنقل قول
ممنون بابت فصل جدید.
.
دلم برای جان تنگ شده بود, شریک شدن در افکارش لذت بخشه
s.a.sنقل قول
دوست عزیز، تا الان چند نفری دانلود کردن. فکر میکنم مشکل از وضعیت اینترنته
نریماننقل قول
حیف این فصل رو کتاب قبل و فصل قبل سریال کامل اسپویل کرد ولی درهر صورت این صحنه ی آخر هم توی کتاب هم توی سریال لذت بخش بود
11.26نقل قول
پسرک رو بکش تا بتونی فرمانروایی کنی…
جمله ای از این با مفهوم تر داریم اصن؟!
واقعا به جرات میگم این فصل رو مارتین اینقدر عالی نوشته که از تصور تغییر شخصیت جان به هیجان اومدم…
و واقعا چقدر غم انگیز که دستمزد این کار جان رو نگهبانی به چه شکل میده….
Winterfell Princessنقل قول
واقعاااااااااااا از صحنه آخرش خوشم میاد… خیییییییییییییلی خوبه :D: :D: :D: :D:
Winterfell Princessنقل قول
در ضمن اولین بار نیست که یه صحنه رو از دو زاویه دید متفاوت میبینیم تو کتاب؟؟
Winterfell Princessنقل قول
دیگه کتاب رو به صورت کامل نمی ذارید
long nightنقل قول
سلام بر دوستان عزیز
دست گلتون درد نکنه دمتون گرم
Saraنقل قول
ممنون به خاطر فصل جدید
aliنقل قول
خیلی عالی بود..
arlنقل قول
دمتون خیلی گرم خیلی چسبید مخصوصا آخرش چه چسبی استفاده کرده بودید :D:
Saraنقل قول
عالی بود .
و این نشان می دهد اگر دوستان کارگردان سریال و فیلم نامه نویس محترم لطف می کردند به جای خلاقیت به خرج دادن ، به کتاب وفادار می ماندند چقدر بهتر بود ،
مارتین خودش فیلمنامه نویس است و کتاب هایش به اندازه کافی بار تصویری دارند که نیاز نباشد داستان های من درآوردی به ماجرا اضافه کرد و بعد ما مجبور باشیم در برابر کسانی که فقط سریال را می بینند از کتاب دفاع کنیم و توضیح دهیم برخی صحنه های احمقانه و رفتارهای توجیه ناپذیر در کتاب نیامده اند ،
توضیح دهیم که عشق گیلی و سم مهمتر از فرماندهی جان اسنونیست ،
توضیح دهیم که لرد بیلیش به عنوان استاد دسیسه چینی ، سنسای اشراف زاده را دست حرام زاده بولتونها نمی دهد ،
یا اصولا” رویه او نیست که با افرادی مانند لرد بولتون رو در رو شود ، تمام هنر او این است که کسی در محاسباتش او را به حساب نمی آورد .
کاش همه سریال را مانند کتاب می ساختند .
magentaنقل قول
دوست عزیز فایل کامل کتاب چهارم در حال ویرایش و بازبینی هست به محض آماده شدن در سایت قرار خواهد گرفت
alireaderنقل قول
خیلی عالی بود
دنریسنقل قول
برای فصل جان
راستی خود مارتین خیلی جاها گفته از میزان تغییراتی که تو سریال ایجاد شده راضیه و همیشه با خودش فکر می کرده اگر قرار باشه رمانش فیلم یا سریال بشه کلا داستان عوض میشه. در کل باید راضی بود چون این اتفاقات برای هر برگردانی اتفاق میفته که عمدتا به خاطر جذب مخاطبیه که با کتاب ها آشنایی نداره. و گرنه ما که خودمون زخم خورده ایم. یکی بیاد یه دلیل برای من بگه چرا باریستان سلمی با نقش پرنگش در کتاب ۵ باید در فصل ۵ سریال کشته شه؟ نه آخه چرا؟ شاخ میزد باریستان به تهیه کننده ها حذفش کردن؟
barristan selmyنقل قول
امشب بلاخره کتابو تموم کردم واقعا غم انگیز تموم شد دیگه حالم از کشت و کشتار مارتین بهم میخوره احتمالا اخر کتاب۷همه ادما میمیرن و فقط دنریس میمونه
y tanhaنقل قول
اوه جان، جان، جان عزیز
سمانهنقل قول