در آخرین فصل از ماجرای سفر بریین و گروهش خوندیم که اونها به مهمانخانه تقاطع جاده رسیدند. در اونجا بریین با گروهی سواره درگیر شد که تازی سرکرده اونها بود. اون شخص بازوی بریین رو شکست و صورتش رو با دندونهاش جوید! حالا ادامه داستان و سرنوشت دوشیزه تارث.
اندیشید، این یه خواب شومه. ولی اگر داشت خواب میدید، چرا اینقدر دردناک بود؟
باران از بارشش باز ایستاده بود، ولی تمام دنیا نم داشت. ردایش به سنگینی زرهای که بر تن داشت به نظر میرسید. آب به طناب بسته شده به دور مچش رسوخ کرده بود و آن را سفتتر میساخت. فرقی نداشت که بریین چگونه دستانش را میچرخاند، نمیتوانست آزادشان کند. نمیفهمید که چه کسی و به چه دلیلی او را بسته است. تلاش کرد تا از سایهها بپرسد، ولی آنها پاسخی نمیدادند. شاید صدایش را نمیشنیدند. شاید واقعی نبودند. در زیر لایههایی از پشمِ نمور و زرهِ در حال زنگار، پوستش سرخ و تبدار بود. متحیر بود که نکند تمام اینها تنها خوابی هذیانگونه باشد.
سوار بر یک اسب بود، گرچه نمیتوانست سوار شدنش را به خاطر آورد. همانند کیسهای جو به صورت روی کفل حیوان خوابیده بود. مچ دستان و پاهایش را بسته بودند. هوا رطوبت داشت و زمین پوشیده از مه بود. سرش با هر قدم میکوبید. میتوانست صداهایی بشنود، ولی هر آنچه که میتوانست ببیند زمین زیر سمهای اسب بود. شکستگیهایی در بدنش داشت. ورم صورتش را حس میکرد، گونههایش از خون چسبناک بود، و هر ورجه و تکان موجب میشد دردی درون دستش بدود. میتوانست صدای پادریک را بشنود که گویی از فاصلهای دور او را صدا میزد. پشت سر هم میگفت: «سِر؟ سِر؟ بانوی من؟ سِر؟ بانوی من؟» صدایش ضعیف و شنیدنش دشوار بود. سرانجام تنها سکوت حکمفرما شد.
خواب دید که بار دیگر در هرنهال و ته گودال خرس است. این بار بیتر در مقابلش قرار گرفته بود، عظیمالجثه و تاس و به سفیدی کرم، با زخمهای تراوندهای بر روی گونههایش. در حالی که آلتش را نوازش میکرد و دندانهای سوهان زدهاش را به هم میسایید، برهنه پیش آمد. بریین از مقابلش گریخت و فریاد زد: «شمشیرم. عهدنگهدار. لطفاً.» ناظران پاسخی ندادند. رنلی آنجا بود، به همراه دیک چالاک و کتلین استارک. شَگوِل، پیگ، تیمئون و جنازههای روی درختان با آن گونههای گودافتاده، زبانهای بادکرده و حدقههای خالی چشم هم آمده بودند. بریین با دیدن آنها از وحشت شیونی سر داد. بیتر بازویش را گرفت، ناگهانی او را پیش کشید و تکهای از صورتش را درید. صدای جیغ خودش را شنید: «جیمی، جیمی.»
خسته نباشین.خدا قوت
لرد نوید لنیسترنقل قول
سلام. خسته نباشید عرض میکنم خدمتتون
من مشکل دارم واسه دانلودش. میگه فید ها رو باید پر کنم! ولی فیدی نمیبینم
میشه راهنمایی کنید لطفا
high towerنقل قول
مشکل حل شد. دیگه چیزی ازتون نمیخواد
م.م.استارکنقل قول
فصل جدید
خیلی ممنون
Coldhandsنقل قول
خسته نباشید خیلی ممنون
کتاب چهار هم دیگه داره تموم میشه
aliنقل قول
متشکرم استارک عزیز
high towerنقل قول
دیگه فصلی از بریین نیست؟ ینی مرد؟
Jon snowنقل قول
خسته نباشید استارک جان ممنون،
فکر کنم گفتید یه فصل از کتاب نغمه هم امادست اون چی شد؟
محمد اریانقل قول
چی گفت؟ پادریک و بربین زنده میمونن؟
محمد اریانقل قول
محمد اریانقل قول
اقای استارک عزیز سلام ضمن عرض خسته نباشید یک سوالی داشتم جایی بهتر از اینجا هم نتونستم پیدا کنم که این سوال بپرسم جناب استارک من ۲۴ فصل از این کتاب رو خریدم ولی بنا به دلایلی نتونستم ادامه این کتابو با ترجمه بی نظیر شما و تیمتون بخرم حالا سوال من اینه وقتی کتاب کامل شد و فایل کل کتابو منتشر کردید برای من که ۲۴ فصلو پیش از این خریدم تخفیف یا شرایط خاصی قایلید یا منم باید مثل کسی که هیچکدوم از فصل ها را نخریده قیمت کل کتابو پرداخت کنم…با تشکر از سایت فوق العاده تون
Arisنقل قول
شما لازمه که باقی فصل هایی که نخریدید رو بخرید. بعد فایل یکجای نهایی رو بدون پرداخت هزینه اضافی دریافت میکنید
م.م.استارکنقل قول
دیگه فصلی از بریین نیست. البته یه حضور کوتاه و شوک آور توی رقصی با اژدهایان داره که…
Das Reichنقل قول
والا اونجوری که فصل پیش داغون شد من مطمئن شدم مرده!! حالا یه فصل جدید؟!!
Darkfireنقل قول
مارتین گفته که آخر داستان شخصیت ها به هم میرسند. فک کنم کلا دو تا شخصیت تا اون موقع زنده باشن که به هم برسن
محمدنقل قول
سلام
جانم فصل جدید
عاشقتونم دست گلتون درد نگنه
saraنقل قول
برای من کد تخفیف رو اعمال نمیکنه و میگه فیلد ها رو پرکنم
saraنقل قول
انگار مارتین هروقت که به بریین می رسه می خواد قدرت داستان نویسی اش رو تقویت کنه !
فصل های بریین و آریا یه جورایی شبیه هم هستند ، اروپای نم کشیده و خیس با شوالیه هایی که در میان جنگلهای گل آلود در حال تاخت و تاز هستند ، حتی همین الان هم که آریا به یک سرپناه رسیده انگار لندن الیور توییست رو با شهر ونیز ترکیب کرده اند .
همانطور که فصل های سرسی و آلین شبیه هم هستند ، قصرهای قرون وسطایی پر از لرد و لیدی ها ، لیدی هایی که چندین متر پارچه را به عنوان دامن با خو اینطور و آنطرف می برند ، برای این می تونید فیلم The Other Boleyn Girl ناتالی پورتمن رو تجسم کنید (با احترام به ماتیلدای فیلم لئون)، فقط اینکه داستان سرسی (و البته جیمی) در فضای روشنتر و بزرگتری در حال اجراست ، با پس زمینه آجرهای قرمز رنگ و شهری محاصره شده توسط زاقه نشین ها ،
اما آلین در درباری سرد و بی روح ، بدون حضور چلچراغ های پر نور و جنب و جوش درباری ، در عوض در جایی که حاکمی سیاستمدار تر و ارتشی قدرتمندتر وجود داره .
اگر به ماکسیموس در فیلم گلادیاتور فکر کنید که در حال خوش و بش کردن به هم قطارانشه چه کسی جز جان و نگهبانان شب به خاطرتون میاد ؟
حتی جورا مورمونت هم انگار برای دلبری از دنریس داوطلبانه به فیلم گلادیاتور پیوسته بود (طبق روایت سریال)
خود دنریس ؟
ادای آرون شاهزاده خانم الفی ارباب حلقه ها رو درمیاره اما کمتر شباهتی به چنین وقاری داره ، بیشتر شبیه آریاست در خیره سری ، اما فاقد توانایی های اون ، فضای اینجا رو هم اگر چیزی بین شاهزاده ایرانی و عقرب شاه درنظر بگیرید مشکلی پیش نمی یاد .
و در آخر اینکه من فکر می کنم این بانو کتلین جدید می خواهد محکی باشه برای استارکهای باقی مانده که بین خاندان و وظیفه شرافتمندانه شان یکی را انتخاب کنند .
magentaنقل قول
ممنون بابت فصل جدید….بریین چه بی رحمانه مرد….از این بانوی سنگدل متنفرم
دنریسنقل قول
منتظریم کامل شه ……
The MoPنقل قول
تسلیت عرض می کنم :D:
Winterfell Princessنقل قول
مرسییییییییییی…. بلاخره اومد
دروغ چرا… زیاد دلم واسه برین نسوخت…. زیادی خنگ بود
فقط شمشیرش حیف شد
Winterfell Princessنقل قول
یعنی مرد بربین زیبا و دلیر؟
محمد اریانقل قول
منم همینطور
محمدنقل قول
سلام
ببخشید که دوباره مزاحم میشم من هنوز نتونستم دانلود کنم
اصلا نمیره تو قسمت ثبت سفارش و وقتی میخوام از اعتبارم استفاده کنم میکه کد تخفیف رو وارد کنید در صورتی که کد تخفیف قبلا تو حسابم بود الان نیست حتی تو ایمیلم هم نگاه کردم نبود چیکار کنم
saraنقل قول
سلام تعداد فصل های ضیافتی برای کلاغ ها چند تاست؟
amirنقل قول
من خودم خیلی امیدوارم اخرین لحظه یکی بیاد جیمی و بریین رو از دست لیدی استون هرت نجات بده شاید سر بانیفر هاستی (لرد هارن هال )این کار رو کرد با توجه به این یک زمانی عاشق زن ایریس بوده شاید در ادامه مارتین بخواد نقشش رو در داستان پر رنگ تر بکنه باید منتظر کتاب شش باشیم
great tom hanksنقل قول
من از همون اول یاد گرفتم به هیچی امیدوار نباشم توی دنیای مارتین :D:
از همین رو از الان جیمی رو مرده حساب میکنم تا اگه یه وقت مرد ضربه روحی بهم وارد نشه :D:
Das Reichنقل قول
یه سوال پاد هم مرد یا نه ؟؟؟
ایماننقل قول
بریین اخرین لحظه فریاد می زنه شمشیر به خاطر همین لیدی استون هرت اعدامش نمی کنه مارتین تایید کرده که پادریک هم همچنان زنده است
great tom hanksنقل قول
سلام
منم دانلود کردم
فکر کنم اون کلمه ای که بریین گفت این بود:
“میکشمش” که تونست زنده بمونه و اون لحظه شوک آور رقص اژدهایان کشتن جیمیه
saraنقل قول
نه خود مارتین تایید کرده که اون کلمه شمشیر بوده در رابطه با بحث مرگ جیمی هنوز هیچ چیزی قطعی نیست باید منتظر کتاب شش باشیم
great tom hanksنقل قول
فکر میکنم این فصل یه بررسی میطلبه
Darkfireنقل قول
واقعا احساسم نسبت به کاراکترا دوگانه است بعضی ها رو تو کتاب ازشون خوشم میاد و همون ها تو سریال حالم رو بهم میزنن شخصیت برین یکی از ایناست تو کتاب دلم بابت سختی ها و بی مهری هایی که کشیده میسوزه و به شخصیت مقاومش احترام میذارم ولی تو سریال بخصوص بعد از فصل پنج حالم رو بهم میزنه بخاطر کشتن استنیس و جیغ هاش
اشکاننقل قول
اوضاع برادری بدون پرچم هم ناراحتم کرد گروهی که زمانی مردای پادشاه بودن و بعد تبدیل به یه گروه مردمی برای محافظت از مردم شدن حالا تحت رهبری یه زن اشراف زاده از خود راضی دارن به فاسدیه یاران شجاع میشن واقعا دلم به حال تورس سوخت تنها ادمیه که تو کل گروه انسانیتشو از دست نداده
اشکاننقل قول
من فکر میکنم آخره کار نایمریا(گرگ آریا) و پکش میزنن این گروه رو تار و مار میکنن مخصوصا لیدی استون هارت رو….
ایمپنقل قول
انتظار برای انتشار فصل بعدی به بیش از یک هفته کشیده، استارک عزیز به یاد دارم که گفتی تمام کتاب چهار ترجمه شده و فقط ویرایش مونده، پس دلیل این همه تاخیر رو نمیفهمم
Darkfireنقل قول
به این دلیل که خود ویرایش روند طولانی، وقتگیر و انرژیبری هست، هر گونه ایرادی که توی روند کاری باشه، توی ویرایش بعدی خودش رو نشون میده، بابت همین باور کنین هیچ کدوم از مراحل ویرایش سادهتر از ترجمهٔ اولیه نیستن.
در هر سه مرحلهٔ ویرایش، باز هم کار تطبیق با متن اصلی انجام میشه و پشت صحنه کلی بحث بین اعضا رخ میده
البته شرمنده هستیم که اینقدر تاخیر داشتیم، میشه گفت اون چند صد متر باقیمونده تا قله، واقعا خیلی نفسگیره
نریماننقل قول
سلام
خسته نباشید
من تازه کتاب سومو تموم کردمو دیدم که این کتابم داره به آخرای ترجمه ش میرسه
خواستم بدونم کی تموم میشه این کتاب که همشو یه جا بخرم از سایتتون و اون موقع شروع کنم به خوندن
بابکنقل قول
سعی میکنیم تا کمتر از یک ماه آینده تمومش کنیم
م.م.استارکنقل قول
دستتون درد نکنه
بابکنقل قول