به فصل چهل و یکم رسیدیم. طولانیترین فصل کتاب چهارم و یکی از طولانیترین فصلهای ۵ کتاب. ۱۰،۰۰۰ کلمه انگلیسی اصلاً رقم شوخیبرداری نیست. طلسم عجیبی روی این فصل بود. طلسمی مرموز مثل اون چیزی که در درس “آموزش دفاع در برابر جادوی سیاه” هاگوارتز بود! از مدتها قبل چند مترجم مختلف داوطلب ترجمه این فصل شدن، اما هرکدوم یا گم و گور شدن، یا همون ابتدا از انجامش انصراف دادن. تا اینکه شوالیه شجاع علی ریدر پا پیش گذاشت و با تهوری که از خودش نشون داد ترجمه فصل رو با کیفیت خیلی خوبی به اتمام رسوند. اما این طلسم نابود نشده بود. در مرحله ویرایش همین که این فصل رو دست گرفتم دچار یه جور حمله آلرژیک شدم و دو سه روزی از کار و زندگی افتادم. حتی دخترم هم همین مریضی رو گرفت و چند روز حسابی ما رو به دردسر انداخت. از اون طرف Ali.A هم که تو ویرایش این فصل مشارکت داشت دچار بیماری تقریباً مشابهی شد!
اضافه کنید به این زنجیره بیماری سفری که برام من پیش اومد و چهار روز دیگه کار رو به تعویق انداخت. اما در هر حال با مجاهدتهای Ali و کار مضاعف من این فصل بالاخره به سرانجام رسید. اما قبل از اونکه به ادامه کار بپردازیم چند کلمهای با شما حرف دارم.
بحث تاخیر در ارائه فصلها بحث تازهای تو این سایت نیست. فکر کنم حتی بحث تازه ای تو هیچ کدوم از سایتهای مشابه نباشه. ماهیت و خاصیت این کار همینه. ترجمه و ویراستاری یه اثر ادبی در این سطح از عظمت و دشواری متن، وقت و زمان زیادی میطلبه. یه محاسبه سرانگشتی کردم. من برای آمادهسازی این فصل (که تازه فقط ویرایش دوم و نسخهخوانی آخرش رو انجام دادم) چیزی در حدود ۲۲ ساعت خالص در طی روزهای گذشته وقت گذاشتم. ۲۲ ساعت با حذف استراحتها و چیزهای دیگه! قطعاً وقتی که دوتا علی دیگه همکار در این فصل هم گذاشتن چیزی بیشتر از این بوده.
این رو در نظر بیارید که همه ماها مشغلههای شغلی و تحصیلی خودمون رو داریم. مداومت در انجام چنین کاری تقریباً غیر ممکنه. ما درست یک ساله که مشغول این کتاب هستیم. شما فقط تصور کنید در طی یک هفته چقدر کارهای غیر مترقبه براتون پیش میاد؟ تو یک سال چی؟! حالا من دیگه به بحثهایی مثل نیاز به استراحت داشتن، نیاز به تفریح داشتن و تو حال خود بودن، رسیدگی به خانواده و…. نمیپردازم.
نکته بعدی که باید در این مسئله در نظر بگیرید کیفیت کاریه که داره انجام میشه. ما مدعی نیستیم که کیفیتی در حد بزرگان ترجمه ایران ارائه میدیم، اما مدعی هستیم که یکی از بهترین کیفیت ترجمهها رو در بین تمام ترجمههای اینترنتی داریم. و قطعاً مدعی هستیم که بهترین ترجمه موجود از کتابهای نغمه متعلق به سایت وینترفله. خب رسیدن به چنین نقطهای نیاز به تلاش و صرف وقت داره. حتی نمیتونید تصور کنید چه بحثها و جدلهای طولانی و گاه عمیقی بین ویراستاران و مترجمین در جریان آمادهسازی فصلها درمیگیره. باری نیست که من و علی و نریمان در جریان ویرایش یک فصل کارمون به دعوا و گیس و گیس کشی نرسه!! چرا؟ چون همه ما درد مشترکی داریم: ارائه بهترین ترجمه ممکن. حتی برای کوچکترین و کماهمیتترین کلمات متن. بسیاری از جلمات که شما در کمتر از نیمثانیه ازشون عبور میکنید گاهی یه نیمروز وقت و ذهن دو سه نفر آدم رو میگیره.
بارها کسانی در داخل و خارج از گروه به ما میگفتن که بیاید کمی از این دقت و کیفیت رو فدای سرعت کنید تا خوانندهها از شما راضیتر باشن و شاهد این ههه اعتراض معروف “فصل جدید چیشد؟” نباشید. اما به قول نریمان ما داریم اثری رو خلق میکنیم که سالیان سال تو اینترنت دست به دست خواهد شد (و نسخه چاپیش هم تو کتابخونه خیلیها باقی میمونه) و چند هزار نفر در آینده اون رو خواهند خوند. پس بهتره هیچ چیز رو، حتی رضایت مقطعی خوانندهها رو به کیفیت ارجحیت ندیم. البته همه اینها به اون معنی نیست که کار بینقصی ارائه میدیم، بلکه تلاش میکنیم کمنقص باشه.
همه اینها رو گفتم تا بدونید که ما به مسئولیت خودمون در قبال خوانندهها واقف هستیم و در این کار کوتاهی نمیکنیم. پس امیدوارم شما هم با صبر خودتون ما رو در ادامه این کار یاری بدید.
و اما آخرین فصل آلین(سانسا) در کتاب چهارم. و انتظار شوکی جالب مثل چند فصل اخیر!!
حلقه آهنی را گرداند و در را با فشار، فقط به قدر یک شکاف، گشود. صدا کرد: «سوییترابین؟ میشه بیام تو؟»
گرچل پیر دستانش را فشرد و هشدار داد: «خانم مراقب باشین، جناب لرد لگن مستراحشون رو به طرف استاد پرت کردن.»
«پس دیگه چیزی نداره به من پرت کنه. هیچ کاری نیست که لازم باشه انجام بدی؟ و تو مَدی. . . تمام پنجرهها و کرکرهها چفت و بست شدن؟ روی تمام اثاثیه پوشونده شده؟»
مَدی گفت: «تمامشون خانم.»
«بهتره مطمئن بشی.» آلِین به آرامی وارد اتاقِ خواب تاریک شد. «سوییترابین، فقط منم.»
کسی در تاریکی دماغش را بالا کشید: «تنهایی؟»
«بله سرورم.»
«پس بیا نزدیک. فقط خودت.»
آلِین در را محکم پشت سرش بست. در از چوب بلوط یکپارچه با چهار اینچ ضخامت بود، پس گرچل و مدی میتواستند هر چه میخواستند گوش بایستند، ولی چیزی نصیبشان نمیشد، که بد هم نبود. گرچل میتوانست زبانش را نگه دارد، ولی مدی بیشرمانه سخنپراکنی میکرد.
پسرک پرسید: «استاد کولمون تو رو فرستاده؟»
به دروغ گفت: «نه. شنیدم سوییترابینم ناخوشه.» بعد از حملهاش با لگن مستراح، استاد دوان دوان نزد سر لوتار رفته و برون هم نزد او آمده بود. شوالیه گفت: «اگه خانم بتونن با زبون خوش از تختخواب بیرون بیارنش، من مجبور نمیشم به زور بیرون بکشمش.»
خسته نباشید. کتاب ۴ هم داره به آخراش نزدیک میشه. همیشه درست قبل از رسیدن به قله سخت ترین بخش مسیره. اما بدونین تنها نیستین. از اول مسیر باهاتون بودیم. رفیق نیمه راه نیستیم
حسیننقل قول
ممنون خسته نباشید.استارک جان این که برای بعضی از فصل ها میگید موضوع شوکه کننده ای قرار اتفاق بیوفته باعث میشه که با یه جور پیش داوری و یه ذهنیت که می دونیم قرار یه اتفاق جالب بیوفته فصل رو بخونیم و این ذهنیت و اگاهی خودش از لذت و شوک اتفاق کم میکنه. مورد دیگه این که با انتشار فصل جدید هر شخصیت یک خلاصه از اتفاقات و حوادثی که در فصل قبل برای اون شخصیت اتفاق افتاده بود یاد اوری می کردید اما برای چند فصل اخیر این مورد وجود نداشت.
hosseinنقل قول
با تشکر از گروه ترجمه و ویراستارهای عزیز.
ما قدر کار شما رو میدونیم, قطعا تعداد زیادی از دوستانی که دارن مجموعه نغمه رو دنبال میکنن, کسانی هستن که کتابخون هستن و داستان ها و ترجمه های زیادی رو دنبال کردن و خوندن, بنابراین متوجه کیفیت و روانی ترجمه اینجا میشن.
به همین خاطر فکر میکنم صبر کردن ارزشش رو داره.
s.a.sنقل قول
از نظر ترجمه قطعا فصل دشواری بوده…شدیدا خسته نباشید دوستان عزیز…
و اما خود فصل… خداوندا، من که در زیرکی این پتایر موندم. خیلی شیک داره نصف مملکت رو میندازه پشت قباله سنسا… فقط میخوام بدونم دلیل چیه؟ دقیقا چرا داره سنسا رو انتخاب میکنه؟
از اون ورم اشاره مستقیم به ۳ ملکه… به نظرم مشخصه منظورش سرسی، دنریس و سنسا است… سرسی که به نظرم با رسوندن هزاران ضرر به دیگران حذف خواهد شد، و دنریس کیلومترها دورتره و حالا حالاها کار داره تا برسه به وستروس. فعلا یه وستروسه و پتایر تا با سنسا توش بتازه.
بعدم اون پیش گویی سرسی که ملکه ای جوان تر میاد و جاش رو میگیره قبل از رسیدن دنریس توسط سنسا محقق میشه
Winterfell Princessنقل قول
کتاب ۵ هم سنسا داره؟
Winterfell Princessنقل قول
سلام بر دوستان عزیزم
دست گلتون درد نکنه خیلی دوستون داریم و ارزش کار و وقت و انرژی که برای این کتاب صرف میکنید برای هممون واضح و مشخصه خیلی ازتون ممنون و سپاسگذاریم و دستانتان را به گرمی میفشاریم (به قول یکی از دوستان البته با دستکش)
saraنقل قول
نه در کتاب پنج سانسا حضور نداره
great tom hanksنقل قول
دستتون درد نکنه بابت فصل جدید.
دمتون هم گرم که تو این همه مشکلات و گرفتاریها از وقت آزادتون هم میزنید و کارو ادامه میدید.چه ترجمه کتابا که خدایی کیفیت خوبی داره و چه سایت که فعاله و همیشه یه چیزی از دنیای نغمه برامون داره .
payamنقل قول
ممنون بابت زحماتی که میکشید و مطمئن باشید در طول این سالها هیچ گروهی اندازه شما برای مخاطبش احترام قائل نبوده و با این کیفیت و تعهد کاری تحویل نداده. کار شما بی نهایت ارزشمنده و ما صمیمانه از شما متشکریم. درخواست های دوستان رو نیز به پای هیجانی بذارید که برای خوندن ادامه داستان دارند.
j0ukerنقل قول
جاداره به نوبه خودم به گروه ترجمه خسته نباشی و خدا قوت بگم.
حتی اگه برای سایت هم روزی ده تا مطلب بزاری ،بازهم به اندازه کار این دوستان زحمت نخواهید کشید.دمتون گرم دوستان و ممنون از استارک عزیز که از وقت تفریح و شادی خودشون برای سرگرمی ما میزارن
ولی یادتون باشه که زمستان در راه است (کمتر از سه ماه مونده )
لرد نوید لنیسترنقل قول
خدا قوت
درباره فصل…
که اطلاعات زیادی درباره مسترپلن لرد بیلیش عزیز میده!
مسلما بیلیش از سنسا به عنوان مهره استفاده میکنه و بالاخره یه روز دور میندازتش
…
یه عده میگن دنریس ملکه حقیقی وستروسه…
یه عده (میگفتن) استنیس خدابیامرز پادشاه حقیقیه…
یه عده هم با جافری حال می کردن مث اینکه
یه عده هم میگن این اگان زنده هه پادشاه حقیقیه
ولی من میگم پیتر بیلیش پادشاه حقیقی وستروسه! اینا یه مشت آدم اشرافین که فکر میکنن تاج و تخت مال اونهاس چون برادرشون یا پدرشون پادشاه بوده یا اژدها دارن یا…
ولی هیچکس ذکاوت این مرد رو نداره!
Go Baelish Go
Das Reichنقل قول
نمیشه یک مترجم که تحصیلات اکادمیک در این زمینه داره استخدام کنین؟ مشابه خانم مشیری,در عوض به قیمت فصلا اضافه کنین این طوری هم کیفیت ترجمه بالا میمونه هم در وقت شما و مخاطبین صرفه جویی میشه
Aryaنقل قول
بنده به شخصه طرفدار خاص هیچکدوم از شخصیتها و خاندانها نیستم(این لنیستر هم بخاطر زیبایی نام لنیستره) و معتقدم همه در کنار هم این داستان رو زیباتر کردن. هوش و ذکاوت بیلیش هم قابل تحسینه ولی انگار یادتونه که ایشون بین لنیسترها و استارک ها اختلاف انداخت و به نوعی هم باعث مرگ رابرت شد.بعدشم جنگ خونین پنج پادشاه که هزاران نفر کشته داد و…. .
وقتی آدم به عقب برمیگرده و میبینه که بخاطر طمع بیلیش به قدرت ،این همه مردم و شخصیتها مردن ،به کلی از بیلیش متنفر میشم.امیدوارم تقاس اینکارشو پس بده.بازم میگم اصلا از بیلیش بدم نمیاد و بنظرم شخصیت خوبی هستش
لرد نوید لنیسترنقل قول
خانم مشیری هر وقت اعلام آمادگی کنن من حاضرم ازشون تست بگیرم
:D:
اما گذشته از شوخی، اگر کسی در حد توان و تجربه ایشون پیدا کردید که با نغمه هم آشنا باشه، بگید ما اژدهای دینریس رو اجاره میکنیم به عنوان آژانس میفرستیم در خونه شون تا این گوهر گرانبها رو برامون به وینترفل بیاره. اما گشتم نبود، نگرد نیست
م.م.استارکنقل قول
مهم ترین نکته فصل حضور مزدور واریس شادریچ بود باید دید واریس چه نقشه ای برای سانسا داره
great tom hanksنقل قول
ممنونم از تلاشی که میکنین تا فصلا بی عیب و نقص دست ما برسه
محمد اریانقل قول
من به شخصه همیشه به کار شما به این دید نگاه کردم و می کنم که شما داربد براساس علاقه تون این کارو انجام میدید وگرنه درآمد حاصل چیزی نیست که آدم بخواد این همه سختی بکشه براش . کیفیت کارتونم بی شک بسیار خوبه . و این که بعضیا اعتراض میکنن به تاخیرها از سر دوستیه و نه از سر نارضایتی. مرسی.
محمدنقل قول
خیلی هم عالی
این رابرت همه جا حروم زاده داره …
arlنقل قول
حرف های شما کاملا درسته
یکی از ویژگی های بارز نغمه تنوع شخصیتی هست که مجموعه اونها در کنار هم داستان رو خاص میکنه
و دقیقا اینکه بیلیش به خاطر رسیدن به قدرت اینهمه آدم رو بازی میده و یکی یکی از گود بیرونشون میکنه تحسین برانگیزه. خیلی از کسانی که توسط بیلیش از گود خارج شدند نفهمیدند از کجا خوردند! و ما داریم راجع به یه پسربچه معمولی در یک جهان قرون وسطایی حرف میزنیم که از صفر شروع کرده. نه مثل لرد تایوین که از ابتدا وارث کسترلی راک بود و بعد از قدرت خودش به خوبی استفاده کرد.
Das Reichنقل قول
تلاش و همت بیلیش و از فرش رسیدن به عرش ،واقعا تحسین برانگیزه .بازیرکی و مکار بودن خیلی بالا اومد و بعید نیس بالاتر هم بره.تایوین هم اگه اینطوری بود فک کنم پیشرفت میکرد چون باهوش و سیاست مدار بود.خیلی از شاهزاده ها و اشراف زاده هارو میبینیم که با وجود داشتن نام خانوادگی بزرگ و ثروت زیاد،پیشرفت زیادی نداشتند و بسیار ضعیف عمل کردند
لرد نوید لنیسترنقل قول
خانوم مشیری هم رشته تحصیلیش پزشکی بود.
مهمترین محرک توی کار ترجمه علاقه است که باید وجود داشته باشه اگه نباشه دیگه هیچی پروژه رو جلو نمی بره.
Tyrionنقل قول
یا علی حافظه! من این حرف رو بیش از ۲ سال پیش توی وبلاگ فقیدمون گفته بودم!
Ali.Aنقل قول
تازه فصلو خوندم،این پیتر داره چکار میکنه،واقعا سیاستمداره درجه یک وستروسه
محمد اریانقل قول
این رو از کجا فهمیدی تو کتاب پنج اومده؟
arlنقل قول
اقا خسته نباشید
همیشه موفق باشید
کیفیت ترجمه شما عالیه و ارزش صبر کردن رو داره
aliنقل قول
اسم این مزدور دقیقا کی به عنوان مزدور واریس مطرح شده؟ من اندکی آلزایمر دارم یا اصلا ما نخوندیم شما تنها تنها جلو جلو خوندی
Winterfell Princessنقل قول
سنسا وارد راهی شده (او را به راهی انداخته اند)که دیگر بانوی داستان ، دنریس توفان زاد زودتر از او در حال پیمودنش بود !
دو دختر از خاندان هایی بزرگ که از قضا هر دو نابود شده اند ، هر دو آواره ، هر دو تحت حمایت افرادی زیرک (دنریس زودتر این بخش را تمام کرده، البته فکر میکنه که تمام کرده )
از رابطه خاندان های تارگرین و استارک بر سر موضوع ریگار و لیانا که بگذریم ، می رسیم به این دوتا .
فقط یک نکته ، لیتل فینگر و لرد واریس ، هر دو نفر شعار استارک ها را فراموش کرده اند ،
به نظر من روزی خواهد رسید که سنسا باید بین جاه طلبی های لیتل فینگر و واقعیت سرد زمستان یکی را انتخاب کند و به نظر می رسد ، بانوی سنگ دل
قرار است باعث نفرت او از بازی های تاج و تخت شود ، مادرش غرق شده در گرداب توطئه های درباری که حالا در فرم غیر انسانی فقط به انتقام فکر می کند و سرگذشت او به
سنسا نشان خواهد داد آخر این تعارفات درباری تا چه حد می تواند پست باشد .
دلیل اشاره زیاد به تنفر بانو کتلین از جان اسنو هم می تواند به خاطر انتخاب مهم سنسا باشد ، شاید او قرار است بین کتلین و جان یکی را انتخاب کند و احتمال بیشتر اینکه تنها فردی که می تواند نقشه های لیتل فینگر را نقش برآب کند خود اوست ، تنها کسی که هیولای درون پتایر را می شناسد ، و تنها کسی که لیتل فینگر بر خلاف رویه درست همیشگی اش ، دستش را برای او رو کرده است .
و من کماکان منتظر تقابل دو بانو هستم ،
تبصره :جان اسنو را با هر معیاری بسنجیم مهمترین شخصیت داستان است ، و همه شخصیت های مهم به نحوی با او در ارتیاط هستند ، حتی برن هم هرچقدر نیرومند شود ،
فقط یک قدرت خالص جادویی خواهد بود ، آن رهبری که قرار است هم مهاجمان زمستان را شکست دهد ، هم به زندگی انسان ها سر و سامان دهد جان است ،
بقیه باید تصمیم بگیرند که با اویند یا ضد او ،
تبصره ۲ :این خاله زنک بازی های دخترانه داستان هم خیلی باحاله ، فقط یک لحظه فکر کنید دنریس و سنسا می خواستند در یک تخت خواب برای هم از شیطنت های آینده شان درباره فتح قاره ها تعریف کنند، کارشون از کشور گشایی گذشته !! :D:
magentaنقل قول
آقا دستتون درد نکنه برای ترجمه,واقعا ارزش انتظار کشیدن را داشت آخر این فصل هم مثل آخر فصل چهلم باعث شگفت زدگی خواننده شد و بار دیگر شاهد زیرکی پتایر بودیم که بازهم داره آس جدیدی رو میکنه,این مرد چه نقشه هایی برای هفت پادشاهی کشیده فقط هفت خدا میدونه. آیا زمستان طولانی و عزیزان چشم آبیمون بزرگواری میکنند یکمی دیرتر تشریف بیارند تا ببینیم نقشه های پتایر عملی میشه یا نه؟ :D:
اما درباره نیزه غول,این قله سه و نیم فرسنگی,توی کتاب یک که کتلین داشت به ایری میرفت یاد حرف ند افتاد که گفت هفت قلعه روی نیزه غول هست و وقتی بعد از دروازه ماه به اولین قلعه رسیدن از استون صعود خودشون را شروع کردن.اسنو و اسکای و ایری هم بعد از اون اما اینجا هم مارتین روشن نکرد بالاتر از ایری هم سه قلعه دیگه هست یا توی مسیر صعود و فرود نبوده.
در مورد ترجمه من کوچکتر از این حرفها هستم اما در مورد اسم قلعه ها همونطور که سوییت رابین را ترجمه نکرده باقی گذاشتید اگه اسم قلعه ها هم ترجمه نکرده باقی میگذاشتید قطعا خیلی بهتر میشد برای مثال جمله قاطرها با میا اون پایین تو آسمان منتظرن, باعث هنگ شدن خواننده میشه
ببخشید سرتون را درد آوردم.باز هم با تشکر
LAdominanteنقل قول
توی فصل های اول کتاب چهار بریین در راه داسکندیل با شادریچ ملاقات می کنه که شادریچ بهش می گه واریس بهم پول داده تا سانسا رو پیدا کنم
great tom hanksنقل قول
تشکر فراوان
Coldhandsنقل قول
شوالیه شدنتونو تبریک میگم سر alireader تارگرین
alex targaryenنقل قول
شما گفته بودی؟
اینو دیگه یادم نبود ولی به هر حال نشون دهنده اینه که از دنبال کننده های قدیمی وبلاک و سایت هستم :D:
saraنقل قول
حافظه از پهنا تو حلقم
پتایر و واریس رفیق فاب همدیگن…
Winterfell Princessنقل قول
جان فعلا اون دنیا تشریف داره احتمالا
یعنی هنوزم کتلین با وجود تمام بدبختی ها و اتفاقات تو فکر تنفرش از حرامزاده شوهرشه؟
Winterfell Princessنقل قول
خسته نباشید شدید ویژه و وحشتناک به تمامی دست اندرکاران!
روس بولتوننقل قول
با سلام به تمام دوستان و خوانندگان عزیز. از لطف همگی شما متشکرم. کامنت های خوبتون خستگی مون رو در کرد.
این اولین فصل من بود امیدوارم در فصل های بعدی با کیفیت و سرعت بهتر و بیشتری در خدمتتون باشیم.
همینطور با تشکر از علی و محمد که ویرایش دقیق و زیباشون سطح کیفی ترجمه رو خیلی بالاتر برده.
Alireaderنقل قول
والا به نظر من واریس خفن تر از لیتل فینگره (البته واریس کتاب نه سریال )علی الخصوص وقتی که کوان لنیستر رو دقیقا مشابه برادرش تایوین می کشه و اگه این تئوری که واریس بلک فایره درست از اب دربیاد واقعا می شه گفت خفن ترین شخصیت کتابه
great tom hanksنقل قول
هعی…
داغ دل ما رو زنده کردی
اول که لرد تایوین اونطوری توسط پسر خودش به دیار باقی شتافت
بعد هم که واریس کوان رو فرستاد اون دنیا
خدا لعنتت کنه کچل
ولی لیتل فینگر و واریس رفیق نیستن ها؟ لیتل فینگر رفیق هیچکس نیست
Das Reichنقل قول
از نظر قوانین وستروسی اگه قراره تارگرین ها برگردند خوب مشخصه حق اون یارو اگان زنده هه است
اگه براتیون ها بخوان بمونن که استنیس فقید که خوب جانشین هاش همه حروم زاده های رابرت میشن
سایر خاندان ها هم هرکی تونست بیاد جلو… :D:
Winterfell Princessنقل قول
خسته نباشید.
ممنون از همه کسایی که واسه این فصل زحمت کشیدن.
منتظر فصل های بعدی هستم.
موفق باشید!
پویاننقل قول
خسته نباشید و واقعا دست مریزاد قبل از دانلود میگم که کارتون مثل همیشه عالیه!!!!! میشه بپرسم چطور می تونم تو ترجمه فصل ها کمکتون کنم؟؟
عسلنقل قول
خواهش میکنم، بهتون ایمیل میزنم
م.م.استارکنقل قول
با سلام . دوستان عزر میخام هفت روز شد پس چرا قسمت۸ دنیای یخ و اتشو نمیزارید؟ب خدا مردیم از خماری
y tanhaنقل قول
دوست عزیز با سلام و تشکر از همراهی شما. قسسمت ۸ دنیای یخ و آتش ترجمه شده و آماده هست. فقط به خاطر اینکه مدیر گروه ترجمه به شدت مشغول آماده کردن فصل ۴۲کتاب ۴ هستن بازخوانی نهایی و صفحه آرایی فصل مونده که اون هم ان شاا… به زودی انجام میشه. با تشکر از صبر شما و همه دوستداران این کتاب.اتفاقا این فصل درباره رقص اژدهایان هست و خیلی هم جدابه و واقعا ارزش صبر کردن داره.
alireaderنقل قول
فکر نکنم جز من کس دیگر ای براش اومدن فصل جدید مهم باشه چی شد پس؟به خدا حوصلمون سر رفت.
Jon snowنقل قول