با بررسی فصل ۶۲ جیمی در خدمت شما هستیم. گرچه میدونم درگیر روزهای امتحان پایان ترم هستین و ممکنه نتونید خیلی فعال در بحثها شرکت کنید، اما در هر حال همیشه از خوندن نظرات شما خوشحال میشیم.
جیمی بعد از نزدیک به یک سال به قدمگاه پادشاه برمیگرده. یک سال دوری از شهر و خواهرش بالاخره تموم شد. جیمی تمام این مدت رو تنها با یاد خواهرش سپری کرده و حالا که خبر مرگ پسر حرامزاده خودش رو شنیده، هیچی رو بیشتر از این دوست نداره که در کنار خواهر داغ دیدهاش باشه.
در این یک سال دوری اتفاقات بزرگی افتاده. جیمی وقتی اسیر شد که نبرد پنج پادشاه در اوج خودش بود. راب استارک زنده و در بهترین موقعیت در نبرد قرار داشت. جیمی هم از طرف پدرش یک سپاه رو برای جنگ با استارک جوان سرپرستی میکرد، و البته مهمتر از همه، جیمی دو دست سالم داشت. اما این نبرد همه چیز رو تغییر داد.
همه معتقدند که این دوقلوهای طلایی بسیار به هم شبیه هستند. شباهت چهره علی رغم تفاوت جنسیت بسیار زیاده، اما واقعاً این دو چقدر به هم شبیه هستند؟
ما سرسی رو داریم، زنی پر از عقدههای حقارت. حقارت ازدواج با رابرت به دستور پدر و حقارت تحقیرهای پی در پی ناشی از عیاشیهای شاه مملکت و همچنین حقارت نام لیانا. اون جسارت و شجاعت داره و بیشتر میخواد. بیشتر از اون چیزی که تا به حال نصیبش شده. سرسی سهم بیشتری از قدرت میخواد. شاید فکر کنید که دلیلش فقط لذت از سیطره بر دیگرانه، اما من دلیل اصلی اون رو «حسرت انتخاب» میدونم. سرسی در حسرت انتخاب راه پیش روی خودش مونده، پس میخواست که با از سر راه برداشتن رابرت و به قدرت رسوندن جافری به آرزوی خودش برسه. اینکه از زیر سایه پدرش خارج بشه و به اونچه که خودش دوست داره دست بزنه.
از طرفی ما جیمی طلایی رو داریم. دنیا از نگاه جیمی بسیار ساده است. اون هیچ طمعی نداره، هیچ علاقهای به قدرت و ثروت نداره. بر خلاف تصور همه اون هیچ چیز زیادی از زندگی نمیخواد. جز یه چیز. اونم اینکه به هوای دلش رفتار کنه و اون کاری رو بکنه که دوست داره. شاید بگیم که این وجه اشتراک دوقلوها باشه، اما اگر بیشتر دقت کنیم باید بگیم که این وجه اشتراک فرزندان تایوین لنیستر بزرگه. اما چون نمیخوایم که وارد بحث تایوین لنیستر بشیم، به جیمی خودمون برمیگردیم. جیمی پیرو هوای نفس خودشه. مثل خیلی از آدما، اما هوای نفس اون چیز زیادی نمیخواد. بودن در کنار عشقش، خواهرش. همین. اون درگیر بازی تاج و تخت نیست، بلکه یکی از قربانیهای اونه.
اما حالا چی به سر جیمی اومده که اونو اینطور از خواهرش دور کرده؟ لاقیدیهای همیشگی اون یا این اسارت طولانی، یا مهمتر از همه از دست دادن دستش؟ جیمی کسی بود که برای عشقش چه کارها که نمیکرد. اون حاضر شد به خاطر نزدیکی به خواهرش کسترلی راک رو فدا کنه و حتی بدتر از اون، برن رو از لبه پنجره پرتاب کنه. چرا؟ چون هیچ چیز این دنیای خندهدار برای جیمی جدی نیست. تمام این دنیا یک شوخی طولانی و مفرحه… البته همه این دیدگاهها تا وقتی بود که خودش با روی تاریک زندگی مواجه نشده بود. اما وقتی که اسیر راب استارک شد معنی واقعی تحقیر رو چشید، شاید از خوابی چندیدن ساله بیدار شد و فهمید که دنیا چندان هم خندهدار نیست. همه این عذابها با قطع شدن دستش به اوج رسید. دیگه اون جیمی کامل و بینقص نبود. همون کسی که حتی لقب شاهکش هم عیشش رو منقص نمیکرد.
حالا این سفر شوالیه لنیستری رو متحول کرده. دیگه دست شمشیرزنی نیست که در پشت مهارت هولناکش بتونه ضعفهای خودش رو پنهان کنه. نقش بریین هم در این بین بسیار پر رنگه. از نگاه من رفتار سرراست و بیمحابای بریین جیمی رو با خود واقعیش رو به رو کرد و دست قطع شدهاش نوعی از زندگی رو پیش روش قرار داد که هرگز تصورش رو هم نمیکرد. حالا به نقطهای رسیدیم که باید بپرسیم، اینگار این دوقلوهای طلایی چندان هم همسان نیستن، نه؟
از نگاه شما عاقبت رابطه این خواهر و برادر به کجا خواهد انجامید؟ آیا اتفاق ناخوشایندی که بین سرسی و جیمی افتاد شروع یک شکاف بین این دوست یا صرفاً یک سوء تفاهم مقطعی؟
لطفاً مرز اسپویل رو نه سریال بلکه همین فصل در نظر بگیرید.
کاشکی در مورد لرد تایوین هم مینوشتید. شخصیت مورد علاقه من بعد از ند و تیریون. کسی که در زمان جوانی شورش تاربک ها و رین ها از دو طرف راک رو خنثی کرد و یک لرد دیگه رو فقط با آهنگ “رین های کستمیر” سر جاش نشوند. کسی که ثروت و قدرت رو به راک برگردوند و تنها چیزی که الان میخواد یه جانشین شایسته برای راک هست. البته به زودی خواهید نوشت …
barristan selmyنقل قول
کاشکی در مورد لرد تایوین هم مینوشتید. البته به زودی خواهید نوشت…
barristan selmyنقل قول
کم لطفی می کنید استارک عزیز. یادمون نره جیمی همون کسی بود که توی جریان گروگانگیری تیریون توسط کتلین ، همراهان ند و کشت فقط برای اینکه از ند انتقام گروگانگیری برادرش رو بگیره.
کسی که ملازم خودش رو کشت تا از سلول استارک ها فرار کنه و بدون رحم ادم می کشت. عادت ماست که سابقه ی افراد رو راحت فراموش کنیم. همونطور که هرچی میگذره طرفدارای شخصیت جدید جیمی توی سریال و کتاب بیشتر می شن.
اما بنظر من جیمی یه قربانی نیست….. جیمی مردی تاریک بود که مرد قدرتمندی مثل تایوین لنیستر و زن کینه توزی مثل سرسی رو همیشه کنارش داشت. اما با تحقیرهای مکرری که دید با دیدن اینکه پول و قدرت پدرش کمکی براش نیستند، با دیدن اینکه مهم ترین مهارت زندگیش دست راستش همه از بین رفته اند، جیمی شکست. و مهم ترین موضوع برایان. برایان و شخصیت خاصش باعث شدن جیمی اهمیت بده. به کسی غیر ازخودش….. حسی از علاقه که جیمی به برایان پیدا میکنه همه جیمی رو تغییر میده و دیگه اون جیمی کینه توزی که سرسی ساخته بود نیست.
اما برای من جیمی هنوزم جیمیه. هنوزم کسیه که برن و انداخت پایین و قتل عام میکرد برای نفع خودش. با این حال باید قبول کنیم جیمی سعی میکنه ادم بهتری نسبت به گذشته باشه.
Knight Of Winterfellنقل قول
این حرف شما باعث شد من به یه نکته مهم پی ببرم. چنتا از بهترین مقالاتی که تو وبلاگ گذاشته بودیم اینجا تو سایت نیستن. یکی از اونها مقالهای بوده که در مورد لرد تایوین نوشتیم. در روزهای آینده مقالات وبلاگ رو به اینجا منتقل میکنیم.
بر منکرش لعنت. اتفاقاً من قبلاً (یادم نیست در یک مقاله مجزا یا صرفاً در پاسخ به یک دیدگاه) نظر مفصلم رو در مورد این خدعه مارتین گفتم. حرفهای من به هیچ وجه به معنی تایید کارهای جیمی یا شخصیتش نیست. کجا دیدی کسی پیرو محض هوای نفسش باشه آدم خوبی از آب دربیاد؟ من هنوزم سر بلایی که سر برن آورد ازش شاکی هستم، اما مطلبی که گفتم مربوط به انگیزههای اون بوده و تلنگری که اون رو از خیالات گذشتهاش خارج کرده
م.م.استارکنقل قول
درسته اما خوب همونطور که گفتم من با یه بخش های بخصوصی از مقاله موافق نبودم:
دنیا از نگاه جیمی بسیار ساده است. اون هیچ طمعی نداره، هیچ علاقهای به قدرت و ثروت نداره
ثروت شاید اما بنظرم جیمی همیشه قدرت رو دوست داشته.
اون درگیر بازی تاج و تخت نیست، بلکه یکی از قربانیهای اونه.
که کلا با این قسمت دیگه مخالف بودم چون هرجور حساب میکنم این جیمی رو نمیتونم قربانی به حساب بیارم. همونطور که الان به هیچ عنوان برای تیون گریجوی احساس ناراحتی نمیکنم.
هرکس پاسخوگوی اعمال خودشه و از نظر من دستی که جیمی از دست داد، دور افتادنش از عشقش، حقارت کشیدنش همه نتیجه ای از اعمال گذشته اش بوده. حداقل خوشحالیم که جیمی از این اتفاق ها درس گرفت و دیگه نمیخواد مثل ثبل زندگی کنه.
هرجند که مارتین سیر داستانی بی رحمانه ای داره….. افراد خوب مثل استارک ها با اندک اشتباهات سهوی بدترین نتیجه نصیبشون میشه و افراد تاریک با تمام جنایاتشون روز بروز قدرت بیشتر پیدا میکنن.
صداقت و شرافت ند——- سر ند زده میشه
شکوندن قول ازدواج…….. مهمون سر میز شام سلاخی میشه.
در مقابل:
روس بولتون خیانت میکنه …….. محافظ شمال
تایوین با دسیسه همه رو مطیع خودش میکنه….. قدرتمندترین مرد حال حاضر وستروس.
مرز اسپویل هم که رعایت شد نه؟ ;)
Knight Of Winterfellنقل قول
احتمالش هست. حامی غیرمنتظره تریون خود لرد تایون باشه چون تنها پسرش هست
moonyنقل قول
خب من روی حرفم اصرار دارم. اگه به فصل حمام هرنهال مراجعه کنید میبینید که جیمی بعد از کشتن ایریس هیچ چیزی رو بیشتر از نمیخواست که از اونجا فرارکنه و دوست نداشت که روی تخت آهنین بشینه و از اینکه لرد ادارد مرحوم مچ اون رو روی تخت آهنین گرفت ناراحت بود. اون کارهای وحشتناک و غیر قابل دفاعی انجام داده، اما هرگز انگیزه هیچکدوم کسب قدرت و مقام نبوده. صرفاً به نبال خواسته دلش بوده که بیشتر شامل سرسی میشده. هواخواهی زیاد جیمی عامل پلیدی اونه.
م.م.استارکنقل قول
جیمی به نظر من مهمترین چیزی که تو زندگی میخواسته و میخواد اینه که بتونه با سرسی به طور رسمی ازدواج کنه و بچه هاشو بزرگ کنه!
فک میکنم اگه پدرش این اجازه رو میداد قبول میکرد که لرد کسترلی راک باشه!
در مورد انداختن برن هم فک میکنن تو اون نقطه زمانی بهترین کار بود در غیر این صورت همه از رابطش با سرسی مطلع میشدن اونم وقتی رابرت زنده اس!
جیمی این کارو به خاطر سرسی و بچه هاش انجام داد در غیر اینصورت خودش هم خوب میدونه که تو کشتن یه بچه افتخاری وجود نداره و البته اگه این کارو نمیکرد یعنی مثل ما استارکا یه تختش کم بود و الان داشت میپوسید!
در مورد حمله که به ند انجام داد دو دلیل داشت اول این که ند داشت فوضولی میکرد دوم انکه کت تیریون گرفته بود میخواست بکشه!
جیمی یکی از کارای خوب و بزرگی که انجام داده نجات کله آدمای کینگزلندینگ بود حالا ممکنه نجات جون پدرش هم بوده باشه ولی در هر صورت آدمای کمی وجود دارن که اینقدر شجاع باشن که یه شاهو با شمشیر بکشن!بدون سم!و فک میکنم این که جزو گارد شاه شده بود هم براش اهمیت داشته و داره چون تاسف اینو میخوره که چرا با ریگار نرفت و یا چرا جون زن بچه شو نجات نداد!فک کنم شاه کشی سرشو گرفته بود اون موقع به هر حال جوونم بود!
در کل این که هنوز حاضر نیست گارد شاهی رو رها کنه هم به خاطر سرسی و هم به خاطر اینه که میخواد تو گارد مثل گاردای قبل خودش یه افتخاری داشته باشه!
سرسی هم به نظرم همیشه چیزی که تو زندگی میخواسته اینه که خودش بتونه زندگیشه اداره کنه و خودش برا خودش تصمیم بگیره !
بین تارگرین ها خواهر و برادرای زیادی با هم ازدواج کرد ولی عشق خیلیاشون به هم به احتمال زیاد در حد خواهر و برادری بوده و تعداد اونایی که مثل جیمی و سرسی عاشق هم بودن کم بوده!
یکی از هپی اندینگ های غیر ممکنی که من در مورد جیمی و سرسی و تامن و میرسلا دوست دارم اینه که جیمی و سرسی بتونن با هم ازدواج کنن و میرسلا هم پیششون برگرده یا حداقل گروگان تو دورن نمونه و تامن هم میتونه لرد کسترلی راک بشه!
حالا به نظرتون به افتخار این زوج و این هپی اندینگ دیسلایکام از ۱۰ تا بیشتر میشه؟! :mrgreen:
Shahryar Starkنقل قول
جیمیِ چند فصل اول مطمئناً یه شخصیت منفور و خودخواه بود که خیلی زیاد به خودش اطمینان داشت و هیچ ضعفی تو خودش نمیدید و همین باعث شده بود که زندگی رو مثل بازی و شوخی ببینه و اصلا هیچ اهمیتی واسه جونِ دیگران قائل نبود . ولی تو جریانِ جنگ واقعا عوض شد و ۱۸۰ درجه تغییر کرد واسه همین الان یکی از شخصیتای محبوبه منه . تو این مدت هم واقعا نتیجه ی کارای گذشتش رو دید و واقعا یکی از افرادیه که به سزای اعمالش به صورت کامل رسیده و تغییر کرده ، برعکسش سرسیه که مدام داره خودش رو بیشتر در منجلاب فرو میبره و فک کنم اخری مثلِ جافری داشته باشه
****راستی شدیدا منتظر فصلای بعدی هستیم ****
hamidنقل قول
باسلام و خسته نباشید
الان حدود یک هفته ای هست تمام کلمات تو سایت بصورت جدا جدا دیده میشه ( یعنی حروف جدا از هم) نمیدونم اشکال از سیستم منه (هم fire fox اینجوریه هم internet explorer) یا شما لطفا راهنمایی کنید مرسی.
سعیدنقل قول
خوب با این همه لطفی که دوستان به من دارن جا داره ازشون تشکر کنم برای این همه دیسلاک پس از همینجا دستتونو به گرمی میفشارم و سپاسگذارم از همگی و البته از اون یه نفری که پستمو لایک کرده هم همچنین بهر حال نظر هر کس محترمه! :D
الان که فکرشو میکنم میفهمم چرا تو ف/ی/س/ب/و/ک تو پیج بازی تاج تخت هر کامنتی که میذارم کسی لایک نمیکنه در واقع باز خوبه اونجا فقط لایک داره! :mrgreen:
Shahryar Starkنقل قول
اره پسر. شانس اوردی فقط دیسلایک از دستمون برمیاد وگرنه تا الان اسمتو جز شخصیت هایی دوست داشتنی کتاب نوشته بودیم. میدونی که چی میگم؟
Knight Of Winterfellنقل قول
سعید جان من که به شخصه مشکلی ندارم تو سه مرورگر متفاوت. دیگرانم که لابد مشکلی ندارن که میان و مطالب رو میخونن. شاید مرورگرهای شما نسخه قدیمیه، یا تنظیمات زبان ویندوز شما مشکلی داره
م.م.استارکنقل قول
آره منظورت کاملا واضح بود!
ممنون از لطفت به هر حال من استارکم همه هم استارکا رو دوست دارن کاریش نمیشه کرد!
واقعا شانس آوردم که تو کتاب نیستم و گرنه تا حالا فسیل شده بودم!
Shahryar Starkنقل قول
راستش به نظر من حتی تغییر شخصیت جیمی هم کمکی بهش نمی کنه! جیمی شاهی رو که نگهبانش بوده کشته حتی اگه زمانی رایطه ی اونو سرسی فاش بشه و از محاکمه توو قدمگاه پادشاه جون سالم به در ببره به نظرم دنریس هنوز هست که به حسابش برسه.
تغییر شخصیت جیمی هیچ اثری رو گناه نابخشودنیش نداره. با این موافقم که دست قطع شده اش از
خواب ناز بیدارش کرده اما فرزندان اونو سرسی یه جنگ تمام عیار توو وستروس راه انداختن.
سرسی هم که تکلیفش روشنه به خاطره جاه طلبی احمقانه اش، واسه این که اونم مثل جیمی جدی بگیرنش خاندان لنیسترو واسه همیشه داره کله پا می کنه.
مارتین آخر خوبی برای جیمی رقم نمی زنه. می تونه مرگ باشه یا یه زندگیه پر عذاب…..
لیدی آریاننقل قول
به نظر منکه اگه دنریس برگرده و وستروسو بگیره جیمی محافظ غرب خواهد شد!
کشتن شاه دیوونه هم بهترین کار جیمی بود! شما جاش بودین پدر خودتونو گردن میزدین یا ایریسو!؟
Masoodنقل قول
من کامل نخوندم نظرات رو وخیلی هم نمی تونم به تفصیل در دفاع از جیمی بر بیام ولی فقط واسه خالی نبودن عریضه راجع به همراهان ادارد بگم.
اونجا که کتلین داشت کسایی که تو مسافرخانه بودن و همراهان تیرین رو با افرادی که خودش داشت سبک سنگین می کرد اگه درگیری شکل می گرفت به فکر کسایی که اونجا می مردن هم می بودین؟!!
کتلین با ساده لوحیش فکر میکنه تیرین پشت قضیه برن ه و بدتر از اون با خودسری تمام دست به دزدیدنش می زنه.
کار جیمی با این کار کتلین هیچ فرقی نداره.
kei1نقل قول
جیمی ی جا با خودش میگه : “من عاشق تیریون بودم باهاش خوب بودم خب به غیر از ان یک بار ولی جن حقیقت ان موضوع را نمیدانست یا میدانست؟”ممکنه سو قصد ب جون برن کار جیمی بوده باشه؟
minaنقل قول
بنظرم رابطه ی سرد جیمی با سرسی بعد از قطع شدن دست جیمی فقط زیره سره سرسی هست !
جیمی بعد از کلی بدبختی و درد بالاخره پیشه عشقش برمیگرده ولی سرسی در عوض یه رفتار سرد و رسمی باهاش میکنه…. رابطه ی جیمی و سرسی رو تموم شده باید فرض کرد…!
Grubbs.gradyنقل قول
خب فقط زیر سر سرسی نیست.
ما متوجه میشیم که جیمی بعد از قطع دستش تغییر کرده. انسان دیگه ای شده. واقع بین تر مسئولیت پذیرتر و با وجدان تر. این هم یکی از دلایل جداییشونه.
البته سرسی هم نشون داد که به همه نگاه ابزاری داره. یعنی بسته به کاربرد افراد باهاشون خوب یا بده.
م.م.استارکنقل قول
جیمیِ عوض شده (که در واقع خیلی هم عوض نشده از نظر من، فقط توسط افراد بیشتری درک می شه به خاطر یه سری مسائل) هم با سرسی می بود اگه سرسی آدم بود.
ضمن اینکه سرسی واقعاً با ضعف مشکل داره و عاشق قدرت ه، رفتارش با جیمی به خاطر این نیست که الان استفاده ای براش نداره، بخاطر اینه که عشق قدرته و جیمی بخشی از قدرتش که توسط سرسی درک می شده رو از دست داده.
kei1نقل قول
با بخش دوم حرفت کاملاً موافقم. ضعف نکته خیلی مهمیه.
اما در مورد تغییر جیمی من میگم چرا خیلی تغییر کرده. درسته اول که برگشت میخواست بازم باهاش باشه، اما مدت کمی که گذشت اون هم این بیزاری رو پیدا کرد. یه قسمتش به خاطر تغییر زاویه نگاه جیمیه به رفتارهای خواهرش
و نتیجه همه اینا میشه اون بیاعتنایی بزرگ به نامه سرسی وقتی که در ریورران بود
م.م.استارکنقل قول
من شرمندم اگه این کامنتم ربطی به این فصل نداره ولی لطفا کسی میتونه دلیل اینکه چرا بز دست جیمی رو قطع کرد به من بگه؟
نتونستم دلیل توی کتاب رو بفهمم….
Grubbs.gradyنقل قول
خب من می گم جیمی عوض نشده، الان یه بخش هایی از شخصیت سرسی رو می بینه که قبلاً نمی دیده. حالا چون سرسی داره فول پتنشال ش رو الان رو می کنه و اینکه یه مقداری از اون ویژگی های خوشگلش مستقیماً دامن جیمی رو گرفته و دیگه نمی تونه نبینتشون.
ضمن اینکه حرفای تیرین راجع به خیانت بی تاثیر نیست.
یعنی همین اتفاقا قبلاً هم می افتاد واکنش جیمی همین بود.
kei1نقل قول