مقالات اختصاصی

مارپیچی از مارتین

از هنگامیکه با مبحث نمادشناسی آشنا شدم ، من را مجذوب خودش کرد . این واقعیت که دنیایی از راز در پشت این هندسه های عجیب نهفته ، همواره من را هیجان زده میکرد . البته دشواری های خاص خود را هم داشت ، مانند تعبیرهای اشتباه ، وسواس در پیدا کردن نماد و به طور کلی دیدن نمادها در هر جا و با اولین نگاه . این واقعیت دارد که نماد ها همه جا هستند ، چرا که مفهوم دارند و این مفاهیم را به آسانی منتقل میکنند . به جای هزاران لغت و حرف گاهی یک نماد دنیایی حرف دارد و بیایید اعتراف کنیم که واقعا هم هیجان انگیز هستند ، اینطور نیست ؟

با این مقدمه ، تصور بفرمایید کسی مثل من عاشق دنیاهای فانتزی هم باشد از دنیای باشکوه تالکین تا عظمت بی مانند مارتین ، این پیرمرد تنبل و دوست داشتنی . فیلم هایی مثل ارباب حلقه ها و سریال ” بازی تاج و تخت ” سرشار از نماد و سمبل و مفاهیم عمیق هستند که بسیاری از آنها ریشه در مذاهب و باورهای الهی و باستانی دارند . از انجیل یوحنا ، قران مسلمانان ، تورات یهودیان تا باورهای ایلومینیاتی و فراماسونری ( دقت بفرمایید که هیچکدام شیطان پرستی نیستند ) که این دو مورد آخری به لطف تبلیغات دوست و دشمن از همه شناخته تر هستند . چشم چپ فراماسونری ، هرم فراماسونری ها ، اعداد ۹ و ۱۳ ، نمادهای آنارشی و ستون های معبد سلیمان بارها در فیلم ها و سریال ها به کار رفته است ( به لطف برخی دوستان الان حتی یک کودک هفت ساله هم در باب نماد های روی اسکناس یک دلاری میتواند سخنرانی کند ) .

اما به عنوان یک طرفدار دنیای نغمه ، اولین نمادی که توجه مرا به خود جلب کرد نماد مارپیچی بود که وایت واکرها بعد از حمله به ” مشت نخستین انسان ها ” با اجساد اسب ها ساخته بودند . صحنه جالب و هیجان انگیزی بود ، وقتی که دوربین آرام به سمت بالای سر ” جان ” و  ” منس ” میرفت و زوایای اثر هنری وایت واکرها مشخص میشد .

Untitled - مارپیچی از مارتین

. اما از همان اول این نماد ذهن من را مشغول به خود کرد ، چرا که بسیار آشنا به نظر می رسید . در ابتدا گمان کردم که این هم مانند همه نماد بازی های هالیوودی صرفا جهت اضافه کردن عنصر راز به سریال می باشد . تا اینکه در فصل ششم ، جایی که ما برن و زاغ سه چشم را در یک ویژن میبینیم . جایی شبیه ” Stonhenge” که متوجه شدیم همین غار محل سکونت پیرمرد سه چشم در هزاران سال پیش است . باز هم نمایی از بالا و ما درخت “ویروود” را میبینیم و سنگ هایی که به شکل مارپیچ آشنای ما دور درخت چیده شده اند .

seven spirol - مارپیچی از مارتین

. به زودی متوجه میشویم که اینجا به نوعی مکان مقدس فرزندان جنگل است ، وقتی که “لیف” را میبینیم که با دوستانش مردی شمالی را به درخت بسته و خنجری از دراگون گلس را به قلب او فرو میکند . هنگامی که چشمان مرد به رنگ آبی سردی در میاید ، متوجه میشویم که این فرد همان شاه شب و اولین وایت واکر است که به گفته ” لیف ” برای محافظت از خودشان در مقابل انسانها اینکار را کرده اند . اما در طول زمان اوضاع از دست آنها خارج میشود . در واقع آنها موفق شدند که انسانها را از آسیب زدن به خودشان منصرف کنند ، چرا که اکنون دشمنی خطرناک تر پدیدار شده که هم آنها و هم انسانها را میکشد . سوالی که اینجا مطرح میشود اینست که چرا واکرها همچنان به این نمادها ابراز علاقه میکنند ؟ مگر نه اینکه اولین آنها با بی رحمی تمام توسط فرزندان جنگل به این حال و روز درآمده است ؟

bran - مارپیچی از مارتین

برگردیم به نماد مارپیچ داستان خودمان . مارپیچ های معروف زیادی وجود دارند ، مانند مارپیچ فیبوناچی ، مارپیچ سکوت و مارپیچ ارشمیدس . اما شبیه ترین این مارپیچ ها به نمونه آن در سریال ما ، ” مارپیچ کهکشان راه شیری ” می باشد . در واقع آنجا بود که من متوجه شدم چرا این نماد انقدر برای من آشناست . نمادی از جهانی که ما در آن زندگی میکنیم ، به یاد آورنده خلقت . با دانستن این موضوع می توانیم برداشت کنیم که به نوعی گنجینه تمام اسرار آغاز خلقت در این درخت با شکوه نهفته است . متاسفانه آخرین فرزندان جنگل همه در نبرد با واکرها کشته شدند و شاید هیچگاه نفهمیم که چه اسراری در این مکان شگفت انگیز پنهان شده است .

188404main hurt Milky Way 2005 590 lg - مارپیچی از مارتین

تمام این احتمالات از ذهن ما بیرون رفته بود و ما درگیر دیوانه بازی های یورون گریجوی و کشمکش های جان و حفظ کردن تمام القاب دنریس تارگرین بودیم ، که ناگاه دوباره در معدن دراگون استون جان اسنو همان نمادها را حکاکی کرده در هزاران سال قبل پیدا میکند .

بیایید تعبیرهای دیوانه کننده خودمان را بنویسیم . در صحنه ای که جان به مانند یک راهنمای موزه به دنریس توضیح میدهد که چگونه فرزندان جنگل و انسانها در کنار هم با وایت واکرها جنگیدند و اینکه دنریس باید به او در جنگ با ارتش مردگان کمک کند غافل از اینکه دنریس به مانند هودور دوست داشتنی فقط یک جمله ” زانو بزن ” را تکرار میکند ، آیا اتفاقات جور دیگری نباید تعبیر میشد ؟ آیا جان از زاویه دید خودش به قضایا نگاه نمی کرد ؟ چه میشد اگر این نقاشی را وایت واکر ها کشیده باشند و خود را در حال جنگیدن با فرزندان جنگل و انسان ها نشان داده باشند یا هر گزینه دیگری ؟

Untitled - مارپیچی از مارتین

وایت واکرها موجوداتی باهوش و سریع و همراه با احساسات انسانی نمایش داده شده اند ( به شوکه شدن واکری که جان او را در هاردهوم کشت دقت کنید ) . به راستی هدف آنها چیست ؟ چرا در قسمت اول فصل اول اجازه دادند که یک نفر از نگهبانان شب فرار کند ( همانی که ادارد فقید گردن او را زد ) .

صحنه ای را به یاد بیاورید که ” شاه شب ” توانست نشان خود را روی دست “برن” بگذارد . چرا باید “برن” همچین اجازه ای به او دهد . به نظر میرسد که او این کار را طبق نقشه وایت واکر بزرگ انجام داد تا او بتواند وارد غار شود . جالب است که “زاغ سه چشم” اعلام میکند که زمان آن فرا رسیده بود ، زمان چه کاری ؟ . قبلا اعلام کرده بود که برن باید جای او را بگیرد و الان زمان آن رسیده که با کشته شدن پیرمرد این انتقال صورت بگیرد . اما چرا وایت واکر ها باید بخواهند تا این امر صورت بگیرد . در سریال هیچ جا نشان نداده که پیرمرد و فرزندان جنگل مزاحمتی برای وایت واکرها به وجود اورده باشند که آنها بخواهند او را از سر راه بردارند .

Untitled2 - مارپیچی از مارتین

سوال بعدی که ذهن مرا مشغول کرده اینست که چرا پیرمرد همواره انقدر غمگین و با ترس به برن نگاه میکرد ؟ چرا بارها به مانند ” جوجن ” به او تذکر میداد که نباید زیاد در رویا باقی بماند وگرنه غرق خواهد شد . آیا برن به توصیه های او توجه کرد ؟

bran 3 - مارپیچی از مارتین

همانگونه که همه متوجه شدیم “برندون استارک” دیگر آن پسربچه قدیمی ما نیست . سرد ، بی روح و متفکر . او چیزهای زیادی دیده است . او به گنجینه کامل خلقت از ابتدا تا انتها دست پیدا کرده است . ” میرا رید ” چه خوب متوجه شد که او در آن غار مرد . ” برن ” در حال حاضر هسته اصلی مارپیچ خلقت است و همه میدانند که دانستن همه چیز چقدر غم انگیز است . شاید صحنه ای که او ” لیتل فینگر ” را با یک جمله ساکت کرد همه لذت بردیم اما به نظر نمی رسد این ” زاغ سه چشم ” جدید حامل خبرهای خوبی باشد .

bran4 - مارپیچی از مارتین

” برندون استارک ” تنها کسی هست که هم به انسان ها و هم حیوانات زنده می تواند وارگ کند و این قابلیت درباره انسان ها و حیوانات مرده به وایت واکرها تعلق دارد . آیا برن و شاه شب می توانند دو وجه خیر و شر دنیای نغمه باشند که نبرد نهایی همه داستان ها به این دو تعلق داشته باشد . همانگونه که مارتین بارها اعلام کرده پایان داستان او نبرد خیر و شر با شیرینی و تلخی بسیار است به مانند دنیای تالکین و حلقه اسرار امیز او . برن متفکر و نگران ، آیا می تواند قدرت خود را کامل کرده و بر وجه تاریک این تناقض باستانی پیروز شود ؟

white - مارپیچی از مارتین

تیوری های دیگری هم وجود دارد . مانند اینکه او به یکی از اژدهاهای دنریس وارگ کند و یا اینکه اژدهای باستانی یخی وجود دارد که برن او را کنترل میکند . داستان این اژدهای یخی هم جالب است . در زمان های بسیار قدیم انفجاری عظیم در هاردهوم اتفاق می افتد به طوری که حتی نگهبانان روی دیوار هم آن را میبینند . این تیوری از اینجا نشات میگیرد که مشابه این انفجار در تلاش برای بارور کردن تخم های اژدها در سامرهال اتفاق افتاد و کل قلعه تابستانی تارگرین ها و بسیاری از اعضای این خاندان را نابود کرد . بنابراین امکان دارد که همین امر در هاردهوم هم تکرار شده باشد .

برن در حال حاضر کنترل زاغ ها را به عهده دارد و ازآنها برای مشاهده پیشروی ارتش مردگان استفاده می کند . آیا او در این نبرد تنها راهنمای جان و دنریس است یا نقشی تعیین کننده تر ایفا میکند ؟

حال که مارتین هر بار امید خواندن ” بادهای زمستان” را به باد می دهد ، باید باز هم منتظر ماند و دید سرانجام دنیای نغمه به کجا خواهد کشید .

لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=9938

درباره نویسنده

Maester Amin

تلگرام : aminsama@
نویسنده و مترجم سایت ، ادمین کانال

۱۰۸ دیدگاه

  • به نظرم مارتین پایانی متفاوت رقم میزنه
    پیروزی وایت واکرها و شکست انسان ها
    ما الان مشغول دیدن قدرت نمایی انسان ها هستیم و هنوز هیچ اطلاعاتی از قدرت شاه شب و ارتش مردگانش نداریم.
    شاید قلمروی هفت پادشاهی سقوط کنه و مردم سرزمین های آزاد اون طرف دریا در امان بمونند
    شاه شب یک انسان بوده و ما میدونیم که دوران انسان بودنش رو به خاطر داره.
    من فکر میکنم هنوز به نیمه های راه داستان هم نرسیدیم و هر پایانی رو میشه متصور بود.
    باید دیدن مارتین چه تصمیمی میگیره
    این داستان یک پیرمرده

      نقل قول

  • بهزاد:
    به نظرم مارتین پایانی متفاوت رقم میزنه
    پیروزی وایت واکرها و شکست انسان ها
    ما الان مشغول دیدن قدرت نمایی انسان ها هستیم و هنوز هیچ اطلاعاتی از قدرت شاه شب و ارتش مردگانش نداریم.
    شاید قلمروی هفت پادشاهی سقوط کنه و مردم سرزمین های آزاد اون طرف دریا در امان بمونند
    شاه شب یک انسان بوده و ما میدونیم که دوران انسان بودنش رو به خاطر داره.
    من فکر میکنم هنوز به نیمه های راه داستان هم نرسیدیم و هر پایانی رو میشه متصور بود.
    باید دیدن مارتین چه تصمیمی میگیره
    این داستان یک پیرمرده

    نویسندگان سریال گفتن این فصل و فصل آینده پلی بک های زیادی به قبل داره و اینو تو این چند قسمت اول نشون دادن، یکی از پلی بک ها مطمینا میرسه به پیش بینی هایی که دنریس در خانه نامیرایان دید که رد کیپ تو اون قسمت ویرانه بود اما توسط کی؟!!

      نقل قول

  • ی سوال :ostad:
    به برن گفتن که شاه شب فرمانده نایتس واچ بوده ک عاشق ی زن با چشمای یخی شده :heart: :rose:
    اما تو سریال دیدیم بچه های جنگل ی مردی رو به شاه شب تبدیل کردن :shame:
    اون زن طعمه بچه ها برای فرمانده بوده یا اینا دو نفر دیگن :wacko:

      نقل قول

  • King of the North:
    ی سوال
    به برن گفتن که شاه شب فرمانده نایتس واچ بوده ک عاشق ی زن با چشمای یخی شده
    اما تو سریال دیدیم بچه های جنگل ی مردی رو به شاه شب تبدیل کردن
    اون زن طعمه بچه ها برای فرمانده بوده یا اینا دو نفر دیگن

    بحث کتاب و فیلم اینجا یکمی جدا هست
    توی کتاب آدربزرگ داریم . اما توی فیلم همین آدربزرگ شده شاه شب
    توی کتاب شاه شب داریم همونی که شما گفتید یه نفر با یه زن سفید ازدواج کرد و بعدش خودش شاه شب اعلام کرد . اینا با هم فرق میکنن . که این دومی توی فیلم نیومده

    آیا جان از زاویه دید خودش به قضایا نگاه نمی کرد ؟ چه میشد اگر این نقاشی را وایت واکر ها کشیده باشند و خود را در حال جنگیدن با فرزندان جنگل و انسان ها نشان داده باشند یا هر گزینه دیگری ؟

    این مورد بنظرم اشتباه هست
    میدونیم اون غار پر از شیشه ازدها ها چیزی که وایت واکر ها را میکشه !
    یعنی خودشون میان اونجا جایی که منبع اصلی سلاح ضد خودشون هست نقاشی میشکن ؟ و غار نابود نمیکنن ؟

    بجز این نماد مارپیچ یه نماد دیگه هم هست
    همونی که قسمت اول فصل اول با دست و پاهاب مرده ها ساخته بودن
    توی غار اون نماد هم بود !
    در مورد اون هم توضیح بدید ممنون میشم .

      نقل قول

  • توروس : چی میبینی؟

    سندور : یخ. یک دیوار یخی. دیوار رو

    توروس : دیگه چی میبینی؟

    سندور : جایی که دیوار به دریا میرسه. یه قلعه اونجاست.

    ( شعله آتش قوی تر میشه و سگ شکاری به نظر شکه میاد )

    سندور : یک کوه وجود داره که شبیه سر یه پیکان است . ارتش مردگان داره ازش رد میشه . هزاران نفر از آنها——> اینم یه پیشبینی عجیب بود که جالب توجه…

    تا حالا به عنوان کتابی که این فیلم از روش ساخته میشه توجه کردین نغمه آتش و یخ.شاید یخ«نایت کینگ یا اژدهای یخی» و آتش «بریک داندریون یا اصلا اژدهای دنریس باشن» و جنگی بین آتش و یخ باشه که شاید اژدها باشن.. :scratch:

      نقل قول

  • حالا که صحبت از نماد ها شد بنظر میرسه خنجری که قرار بود برن با اون کشته بشه یه نقش کلیدی تو ماجرا داره چون اگه تو قسمت اول این سری دقت کنین تو کتابی که جای معدن شیشه اژدها رو توش پیدا کردن عکس خنجر هم بود.
    حالا هم که خنجر توسط کلاغ سه چشم به حرفه ای ترین قاتل وسترس داده شده پس حتما با این خنجر کاری بزرگ انجام میشه که فکر نکنک کشتن سرسی باشه و احتمالا ربطی به شاه شب داره

      نقل قول

  • با سلام برای درک بهتر این نمادها پیشنهاد میکنم داستانهای tuf voaging و in the house of the worms نوشته مارتین رو بخونید. در مورد نمادشناسی در دنیای واقعی هم پیشنهاد میکنم “راز داوینچی ” از دن براون رو مطالعه بفرمایید. قطعا مفید خواهند بود. در مورد پایان داستان من که به شخصه فکر نمیکنم پیروزی خیر بر شری در کار باشه به سبک ارباب حلقه ها من حس میکنم آدرها هم خوب و بد میتونن داشته باشند. شاید منظور از پایان تلخ و شیرین این باشه که بعد از یه جنگ عظیم دو طرف به این نتیجه برسن که دشمن واقعی جنگه …..و احتمالا یه بالانس جدید رو در پایان داستان شاهد باشیم.

      نقل قول

  • حالا که این سوال پرسیده شده که چرا یکی از افراد نایتس واچ رو زنده گذاشتن قسمت اول!بهتره این رو بپرسیم که چرا قسمت ۱۰ فصل دو هم یکی از آدر ها سم رو میبینه که قایم شده ولی خیلی ساده با ارتشش از کنارش رد میشه و کاری باش نداره!این سوال پیش میاد که چرا!؟
    اگه بخایم بگیم با نایتس واچ کاری ندارن که دیدیم قسمت ۱ فصل ۳ که در حال جنگ بودن یا همون قسمت اول فصل یک ۲ نفر رو کشتن از اون ۳ نفر.یا نبرد هاردهوم…
    اگه بخایم بگیم با افراد مشخصی کاری ندارن،افرادی ضعیف،خب نبرد هاردهوم که طوفانی به راه انداختن و پیر و جوون و زن و بچه….همه رو تبدیل کردن…

    پس واقعا چرا؟چرا بعضیا رو زنده گذاشتن؟

      نقل قول

  • با عرض سلام مجدد .
    (آقا بنده پریروز کلی چیز نوشتم اما تا ارسال دیدگاه رو زدم هیچ اتفاقی نیافتاد و همش پاک شد . اینقدر لجم گرفت!!!)

    اولین چیزی که بنده همیشه روی آن تاکید داشته ام این است که نباید سریال و کتاب را با هم قاطی کرد . خیلی از فرضیات و تئوری هایی که مطرح می شود بخاطر نادیده گرفتن این نکته است . مثلاً همین بحث نماد که نویسنده عزیز اشاره کرده اند ، این شکل ها فقط مربوط به سریال هستند و در کتاب به آنها اشاره ایی نشده است . در واقع آدرهای کتاب موجوداتی تک بعدی هستند و ما چیز زیادی درباره خصوصیات رفتاری و فرهنگی آنها نمی دانیم اما در سریال بیشتر به آنها پرداخته شده و از آن حالت شخصیت پردازی تک بعدی کتاب ها خارج شده است . این نمادها هم فقط تمهیدی هستند از طرف سازندگان سریال برای پرداخت بیشتر این وجه .

    نکته دیگر اینکه جناب نویسنده به این سئوال رسیده اند که چرا شاه شب باید اجازه دهد زنجیره حوادثی که برن را به کلاغ سه چشم تبدیل می کند تکمیل شود . باید توجه داشت این سئوال از این اشتباه نشات گرفته که فرض شده همه قدرت های کلاغ سه چشم را شاه شب هم دارد در حالی که ما هیچ وقت نه در کتاب و نه در سریال ندیده ایم شاه شب قدرت دیدن حوادث آینده را داشته باشد . این قدرت فقط مختص کلاغ سه چشم می باشد .

    افشا شدن نحوه شکل گیری وایت واکرها در سریال بنده را یاد یکی از کتاب های محبوبم انداخت ؛ کتاب ” پایگاه ربات های شورشی ” نوشته فرد سابر هاگن . مجموعه ربات های شورشی این نویسنده که فقط همان یک جلدش در ایران ترجمه شده درباره ربات هایی است که در جریان جنگ بین دو گونه از موجودات فضایی توسط یکی از آنها برای نابودی دیگری ساخته می شود اما به دلایلی منطق این ربات ها روی اصل نابودی کلیه اشکال حیات شکل می گیرد و جنگی آغاز می شود به وسعت کهکشان و به قدمت قرن ها بین تمام گونه های هوشمند حیات با ربات های شورشی (سابرهاگن نوشتن این مجموعه را مدتها قبل از جنگ ستارگان و ترمیناتور و داستان های مشابه دیگر در سینما و ادبیات آغاز کرده و در واقع الهام بخش بسیاری از آنها بوده است) یکی از ویژگی های تناقض گونه ربات های شورشی استفاده از حیات خوب برای نابودی حیات بد است! حیات خوب ممکن است انسان یا موجود دیگری باشد که برای جاسوسی یا جمع آوری اطلاعات به میان سایر همنوعانش فرستاده می شود ، یا تکنسینی که بعضی کارهای خدماتی و تعمیراتی را انجام می دهد ، یا مردم کل یک سیاره که حاضر می شوند به بهای صلحی موقت و چند ساله اطلاعاتی که را که از سایر اشکال حیات و سیارات مسکونی دیگر دارند به ربات ها بفروشند! خب ، حدس اولی که درباره انسان های رها شده توسط آدرها زده می شود این است که آنها پیام آورانی از ترس و وحشت هستند که به میان مردم دیگر فرستاده می شوند . اما ممکن است پشت این قضیه جریانات دیگری هم باشد که بعداً افشا بشود .

    اما نکته ایی که بعضی از دوستان بر آن اصرار دارند اما بنده آن را قبول ندارم ، پیروزی نهایی وایت واکرها (آدرها) است . در تمامی آثار فانتزی و حماسی خلق شده به دست بشر پیروزی خیر بر شر قطعی است هرچند ممکن است اشکال و درجات مختلفی داشته باشد یا به عجیب ترین شکل ممکن اتفاق بیافتد (مثل پایان بندی مجموعه دموناتا دارن شان) . بنابراین ممکن است مارتین بیشتر یا حتی همه قهرمانان محبوب ما را به کشتن بدهد ، اما اینکه بگوییم وایت واکرها پیروز نهایی این نبرد خواهند بود بسیار غیر منطقی و غیر عقلانی است . حتی نویسنده های ملحدی مثل آرسولاک لوژوان یا فیلیپ پولمن هم این اصل را در آثارشان رعایت می کنند آنوقت مارتین که جستجوی حقیقت در متن داستانش موج می زند راضی به همچین کاری شود؟!

    و نکته آخر (ممکن است برای کسانی که هنوز کتاب پنجم را کامل نخوانده اند اسپویل باشد) در سریال جان اسنو به هاردهوم می رود و بعد از شکست در جنگ با پناه بردن به قایق نجات می یابد . اما در کتاب جان به هاردهوم نمی رود و در نتیجه ما هم نمی دانیم آنجا واقعاً چه اتفاقی افتاده است اما در آخرین نامه ایی که کاترپایک برای جان فرستاده نوشته شده ” موجودات مرده در آب ” . بنابراین شاید عبور لشکر مردگان از دریای باریک در سریال دیده نشود ، اما در کتاب مطمئناً آنها توانایی عبور از دریا و حمله به ایسئوس را دارند!

    با تشکر .

      نقل قول

  • شاهین:
    حالا که صحبت از نماد ها شد بنظر میرسه خنجری که قرار بود برن با اون کشته بشه یه نقش کلیدی تو ماجرا داره چون اگه تو قسمت اول این سری دقت کنین تو کتابی که جای معدن شیشه اژدها رو توش پیدا کردن عکس خنجر هم بود.
    حالا هم که خنجر توسط کلاغ سه چشم به حرفه ای ترین قاتل وسترس داده شده پس حتما با این خنجر کاری بزرگ انجام میشه که فکر نکنک کشتن سرسی باشه و احتمالا ربطی به شاه شب داره

    سلام
    این خنجر از فولاد والریایی ساخته شده و اون طوری که در سریال دیدیم فولاد والریایی برای نابودی آدرها استفاده می شه شاید آریا از یه قاتل حرفه ای تبدیل به نابودگر آدرها بشه

      نقل قول

  • غروب تو کانالتون لینک دانلود قسمت های ۵ و ۶ که هک شده بودن رو گذاشته بودین.الان چرا لینکا رو برداشتین؟ :-(
    کلا مشکوک میزنینا !!

      نقل قول

  • من یه نظریه جدید دارم
    امروز از قسمت جدید سریال فهمیدیم که سرسی حاملست، به نظرم سرسی رو کسی نمیکشه بلکه عین مادرش حین زایمان میمیره، فکر میکنم یه بچه عین تیریون به دنیا میاره و معنی “برادر کوچیکه تو پیشگویی که دستاش دور گردنشه و در حالی که سرسی اشک میریزه میکشتش” اینه که بچش که بعد تولد در آغوش گرفته عین تیریونه و سرسی بعد زایمان عین مادرش میمیره

      نقل قول

  • volcano: من یه نظریه جدید دارمامروز از قسمت جدید سریال فهمیدیم که سرسی حاملست، به نظرم سرسی رو کسی نمیکشه بلکه عین مادرش حین زایمان میمیره، فکر میکنم یه بچه عین تیریون به دنیا میاره و معنی “برادر کوچیکه تو پیشگویی که دستاش دور گردنشه و در حالی که سرسی اشک میریزه میکشتش” اینه که بچش که بعد تولد در آغوش گرفته عین تیریونه و سرسی بعد زایمان عین مادرش میمیره

    ببخشید دوست عزیز ، این پیشگویی که گفتید مال سریاله یا کتاب؟! چون اگه مال کتاب باشه می رسیم به همون بحث قاطی کردن سریال و کتاب! و اگه کتاب رو خونده باشید می دونید که جیمی دیگه هیچ علاقه ایی به سرسی نداره و اصلاً هم معلوم نیست بتونه دوباره اون رو ببینه یا نه؟ و اگر هم ببینه نقشه های خوبی برای سرسی توی سرش نداره! در ضمن در پیشگویی مگی (هم در کتاب و هم در سریال) گفته می شه که سرسی سه تا بچه خواهد داشت و اون بچه ایی رو هم که سرسی از رابرت سقط می کنه حساب نمی کنه . پس به احتمال خیلی زیاد بچه جدید سرسی هم مرده به دنیا خواهد آمد . به هر حال سرسی شخصیتی نیست که سازندگان سریال به این راحتی او را کنار بگذارند .

      نقل قول

  • بعد از دیدن نسخه لو رفته قسمت ششم ، دیگه کاملاً به اون حرفی که چند وقت پیش زدم مطمئن شدم ؛ مارتین هیچ دخالتی در نوشتن فیلمنامه و ساخت فصل هفتم نداشته و اجازه داده سازندگان هر کاری دلشان می خواهد انجام دهند . سریال کاملاً به دام فرضیه سازی های اینترنتی عوام افتاده و دیگر شباهتی به آنچه مارتین در سر داشته ندارد!!!

      نقل قول

  • امین: ببخشید دوست عزیز ، این پیشگویی که گفتید مال سریاله یا کتاب؟! چون اگه مال کتاب باشه می رسیم به همون بحث قاطی کردن سریال و کتاب! و اگه کتاب رو خونده باشید می دونید که جیمی دیگه هیچ علاقه ایی به سرسی نداره و اصلاً هم معلوم نیست بتونه دوباره اون رو ببینه یا نه؟ و اگر هم ببینه نقشه های خوبی برای سرسی توی سرش نداره! در ضمن در پیشگویی مگی (هم در کتاب و هم در سریال) گفته می شه که سرسی سه تا بچه خواهد داشت و اون بچه ایی رو هم که سرسی از رابرت سقط می کنه حساب نمی کنه . پس به احتمال خیلی زیاد بچه جدید سرسی هم مرده به دنیا خواهد آمد . به هر حال سرسی شخصیتی نیست که سازندگان سریال به این راحتی او را کنار بگذارند .

    وااااو چیییی؟؟؟ امکان نداره جیمی به سرسی دیگه علاقه نداشته باشه، تمام زندگیش فقط به سرسی عشق ورزیده و حتی به خاطر با سرسی بودن وارد گارد شده، این ناراحتی که تو کتاب بهش اشاره شده به معنی از بین رفتن همچین عشقی نیست، همونجور که مید.نی توی کتاب هم جیمی میگه ما با هم به دنیا اومدیم و با هم هم از این دنیا میریم

    من تقریبا مطمئنم که این دو تا یا با هم یا نزدیک به هم میمیرن و هنوز هم به نظریه خودم بیشترین احتمال رو میدم که سرسی رو کسی نمیکشه و بعد زایمان مثل مادرش میمیره :yahoo:

      نقل قول

  • امین:
    بعد از دیدن نسخه لو رفته قسمت ششم ، دیگه کاملاً به اون حرفی که چند وقت پیش زدم مطمئن شدم ؛ مارتین هیچ دخالتی در نوشتن فیلمنامه و ساخت فصل هفتم نداشته و اجازه داده سازندگان هر کاری دلشان می خواهد انجام دهند . سریال کاملاً به دام فرضیه سازی های اینترنتی عوام افتاده و دیگر شباهتی به آنچه مارتین در سر داشته ندارد!!!

    واقعا خیلی این قسمتش مسخره بود، جان اسنو هی الکی الکی نجات پیدا میکنه، درسته که مارتین روند کلی داستانو به نویسنده های سریال گفته ولی واقعا اینا دیگه شورشو تو این قسمت در آوردن:
    یه دفعه دنریس یادش افتاد بره کمک!!!!! درست سرموقع هم که اونا محاصره بودن رسید بهشون !!! ازونورم جان مرده ها پریدن سرش ولی نمرد!!! و بازم عموش سر موعد رسید که نجاتش بده!!!! اون مرده هم اژدهای به اون بزرگی جلوش نشسته بود زمین نیزشو به طرف اژدهای تو آسمون پرتاب کرد!!!!!!!!! جل الخالق!!! شیر آب تو سریالش باز کردن :winksmile: :winksmile: :winksmile:

      نقل قول

  • volcano: واقعا خیلی این قسمتش مسخره بود، جان اسنو هی الکی الکی نجات پیدا میکنه، درسته که مارتین روند کلی داستانو به نویسنده های سریال گفته ولی واقعا اینا دیگه شورشو تو این قسمت در آوردن:
    یه دفعه دنریس یادش افتاد بره کمک!!!!! درست سرموقع هم که اونا محاصره بودن رسید بهشون !!! ازونورم جان مرده ها پریدن سرش ولی نمرد!!! و بازم عموش سر موعد رسید که نجاتش بده!!!! اون مرده هم اژدهای به اون بزرگی جلوش نشسته بود زمین نیزشو به طرف اژدهای تو آسمون پرتاب کرد!!!!!!!!! جل الخالق!!! شیر آب تو سریالش باز کردن

    تو نمی خواد نظر بدی :head: :head:

      نقل قول

  • امین:
    بعد از دیدن نسخه لو رفته قسمت ششم ، دیگه کاملاً به اون حرفی که چند وقت پیش زدم مطمئن شدم ؛ مارتین هیچ دخالتی در نوشتن فیلمنامه و ساخت فصل هفتم نداشته و اجازه داده سازندگان هر کاری دلشان می خواهد انجام دهند . سریال کاملاً به دام فرضیه سازی های اینترنتی عوام افتاده و دیگر شباهتی به آنچه مارتین در سر داشته ندارد!!!

    کاملا با شما موافقم … بهتره ما دنیای نغمه رو داخل کلمات دنبال کنیم تا فرکانس های دیجیتال … در یک کلام ناامید کننده

      نقل قول

  • یک سوال کاملا بیجا و غیر مرتبط با عرض معذرت…..ایا کتاب پنچم به طور کامل ترجمه شده؟و اگر نشده چرا؟؟؟؟

      نقل قول

  • اصلاً یک فکر بی خودی افتاده به سر بنده که می گویم نمی شود! با این همه جدیتی که بازیگران و سازندگان این قسمت در کارشان داشتند غیر ممکن است ، اما سطح قابل پیشبینی بودن ، سطحی نگری ، و به قول آن دوستمان آب بستن در این قسمت سریال ، آنقدر زیاد است که یکدفعه گفتم اصلاً نکند این برای سر کار گذاشتن هکرها ساخته شده و دوشنبه آینده با اتفاقات کاملاً متفاوتی طرف خواهیم بود!!!

    آقا مهرداد ، کتاب پنجم در این سایت کامل ترجمه نشده ، اما از بازار کتاب می توانید آن را تهیه نمایید .

    جناب volcano ، شاید (در کتاب) جیمی یک بار دیگر سرسی را ببیند و حتی اتفاقی بیافتد که آنها با هم در آن کشته شوند ، اما جیمی دیگر آن علاقه سابق را به سرسی ندارد . اگر علاقه داشت وقتی سرسی درخواست کمک کرد پاسخ می داد ، اگر علاقه داشت وقتی آن روسپی می گفت ” من ملکه روسپی ها هستم ” ، توی ذهنش نمی گفت ” این لقب هم مال خواهرمه ” ، اگه علاقه ایی باقی مانده بود وقتی لنسل آن راز را افشا می کرد باید لنسل را می کشت ، و … اما این جیمی نه آن جیمی اوایل کتاب است که بخاطر سرسی حاضر بود پسر بچه ها را بکشد و جنگ راه بیاندازد ، و نه جیمی سریال . احساسی که این جیمی به برین دارد بیشتر از آنچیزی است که از احساسش به سرسی باقی مانده .

      نقل قول

  • امین:
    بعد از دیدن نسخه لو رفته قسمت ششم ، دیگه کاملاً به اون حرفی که چند وقت پیش زدم مطمئن شدم ؛ مارتین هیچ دخالتی در نوشتن فیلمنامه و ساخت فصل هفتم نداشته و اجازه داده سازندگان هر کاری دلشان می خواهد انجام دهند . سریال کاملاً به دام فرضیه سازی های اینترنتی عوام افتاده و دیگر شباهتی به آنچه مارتین در سر داشته ندارد!!!

    من برام مهم نیست ضعیف شده باشه یا بهتر از فصل شش سریالو تفریحی میدیدم و کتابو داستان اصلی قرار دادم و روش فکر میکردم

      نقل قول

  • یه سوال از دوستانی که کتاب خوندن
    توی کتاب اژدهای دنریس توسط نایت کینگ کشته میشه یا نه؟یعنی تو کتاب دنریس چند تا اژدها واسش مونده؟

      نقل قول

  • نیلو:
    یه سوال از دوستانی که کتاب خوندن
    توی کتاب اژدهای دنریس توسط نایت کینگ کشته میشه یا نه؟یعنی تو کتاب دنریس چند تا اژدها واسش مونده؟

    تو کتاب هنوز به اونجاها نرسیده،اخر کتاب ۵ اونجایی که جان رو چاقو میزنن،البته فکر میکنم،چون خودم نخوندم هنوز

      نقل قول

  • سطح ابدوغ خیاری رو تو قسمت ۶ به اوج خودش رسوندن کلاغ تو چند ساعت از ایست واچ تا دراگون استون رفت دنریس هم به اژدهاهاش موشک بسته جان چرا اینقدر سریع فامیل میشه اخه دنی فکر کنم ۲ تا نویسنده ها نشستن تو سایتها دارن کامنتهای هوادارا میخونن داستان فصل بعد رو دربیارن

      نقل قول

  • امین:
    بعد از دیدن نسخه لو رفته قسمت ششم ، دیگه کاملاً به اون حرفی که چند وقت پیش زدم مطمئن شدم ؛ مارتین هیچ دخالتی در نوشتن فیلمنامه و ساخت فصل هفتم نداشته و اجازه داده سازندگان هر کاری دلشان می خواهد انجام دهند . سریال کاملاً به دام فرضیه سازی های اینترنتی عوام افتاده و دیگر شباهتی به آنچه مارتین در سر داشته ندارد!!!

    هر غلطی خواستن کردند تا بلکه ببینده جذب کنن و امی بگیرن سریال به یک سریالی در حد ومپایر و واکینگ …تبدیل شده به قول خودشون سوپرنوال قرون وسطا بگذریم این تغییرات از فصل پنجم شروع شد اول کار خوب بودن چون کتابارو و مارتینو در هر صورت داشتن اما با به پایان رسیدن مطلبشون و حذف چندین کاراکتر و نیومدن کتاب جدید گیر افتادن پس به خلاقیت خودشون رو اوردن اما میدونی مشکل این کار چیه اونا کارگرای اچ بی او هستن و سیاست کلی شبکه بر اونا حاکمه …. مارتین از فصل چهارم دیگه از سریال کنار کشیده و دیگه نمیاد تو کاراشون نظارت کنه ،ظاهرا دیگه کنترلی بر اوضاع نداره و ناچارن سکوت کرده و صحبتی در مورد اختلافات نکنه بگذریم از این موضوع بگذریم ،بنظرم مارتین کتابو دو سالی هست نوشته اما خودش عمدا بیرون نداده که تب و تاب و هیجانات سریال توش وارد نشه. این یه سریاله نه بیشتر ،ممکنه تا قبل مرگ مارتین صدتا دیگه ساخته بشه اما کتاب مارتین تمام زندگیش میراثشه ،منم باشم ببینم شبکه اونقدر نامرده که صبر نکرد تا کتاب بیاد و بخاطر پول تمام کتاب بعدی رو اسپویل کرد گذشت نمیکردم… فکرکنم که مارتین از انتهای فصل چهارم فهمید اگر با این پول پرستان و مشتاقان امی همراه بشه دست نهایت باید بعد دو فصل برای فصل هشتم و نهم و دهم کتاب اخرم بیرون بده و این یعنی هولی و سرسی و از همه مهمتر تر تحت فشار عده ای که اون اول ازش خواهش ازش میکردن حالا بهش توصیه میکنن… مارتین فهمید قبل از اینکه میراثشو نابود کنن باید کنار بکشه اون در طی این دو فصلی کنار کشیده به انچه که ممکن بود بسرش بیاد نظاره کرد و چگونه داستانشو به سلیقه خودشون تغییر دادن و کم کم به سریال ی در حد تین ولف تبدیل کردن. بله مارتین در ابتدا در پشت اشتیاق های دو کارگردان جوان هدف خودش یعنی جمع کردن طرفداران بیشتر و جهانی شدن کتابش را درست مثل هری پاتر را دید اما این نویسنده وسواسی و کند دست تغییرات اینده در کتابش را ندید .بله رولینگ موفق شد با همین ترفند چند کتاب اخرش قبل از انتشار با فیلمی مشهور کند اما رولینگ رولینگ است و مارتین مارتین. رولینک داستانی تقریبا سر باز با داستانی تقریبا عامیانه داشت و هزاران طرفدار ادبی سینه چاک و کارگردانانی وفادار داشت و خبری از شرکت پول پرستی هم نبود اما داستان مارتین قاعده شکن و از همه مهتر انقدر سنگین و زیاد است که خود نویسنده از پایانش دانستنش عاجر است و اچ بی او .. در کل نمیتوان این روش را روی ان تقلید کرد ، مارتین هنوز فرصت استفاده از امتیاز سریال را پیدا نکرده ریسکش فرا رسید و او انتخاب کرد که رهایش کند. برای مارتین و طرفدارانی که بیست سال از عمرشان را با نغمه گذرانده اند این فقط یک سریال است برای دن و دویس هم این یک وسیله ی پر سود همچون فیلم تروایشان برای اینکه اعتباری باشد که برای سایر کارهای سینمایشان بله انها قصد دارن زودتر سریال را تمام کننده تا سریال خودشان را بسازند سریالی با موضوعی جی جی ابرایامزی برای خرگوش های آمریکایی که همیشه این نوع سریال های ابکی را میبیندد و انها را و پر طرفدار میکنن ،اما مشکل کار این است سرنوشت این نوع کار ها به حوصله و دل و دماغ های فصلی کارگردان گره میخورد شما میتوانید این را از سریال های مثل انقلاب ، صد ، فالینگ اسکای ز و لاست… بپرسید اما جوابی نخواهید یافت .دوستان بیایید ساده لوح نباشیم ارزوی و هدف دن و دویس ساخت سریال خودشان در مورد جنگ داخلی امریکا و چه میشد اگر جنوبی ها جنگ را میبردند نیست بلکه یک سر پوش است. قطعا این سریال فقط طرفدارانی از خود امریکایی ها خواهد داشت در حد مقایسه با سریال جهانی گات نیست اما این موضوع به اتفاقات اخیر ربط دارد. مارتین قصد خودش را مبنی بر عدم انتشار کتاب در چند سال اینده را در پایان به دن و دیوس اطلاع داد پس انها هم ناچار شدند قطار تند وقایع و رو به گسترش سریال را کند کنند ، وقایع سریال را عوض کنند تا با سرعت کند شش تن عمو جورج هماهنگ شوند اما جورج دست اخر مجبور شد طراریش را رو کند و بگوید که اشتباه کردم و باید سریال را متوقف کنید و انجا که فهمید ماشینی که سوارش کرده اند ماشین تمرین گواهی نامه پایه یک است که تنها فرمان در دست اوست و گاز و و پدال کلاج زیر پای شبکه است .پس برای حفظ یه قسمت مهم از زندگیش پیاده شد. مارتین انها را ول کرد و کنار کشید تا از کتابهایش انطور که میخواهند استفاده کنند،چارع ای هم نبود. اما دست نهایت وقتی کارگردانان سریال به پایان کتاب پنجم رسیدند دوباره به کلبه ی عمو مارتین ی که خلوت کردن و گوشه عزلت را به جشن با امی بگیران ترجیح داده سر زدند اما مارتین پوزخند به لب گفت کتاب نوشته نشده و شاید وقتی دیگر. بله دن و دویس گیر افتاده بودند حالا باید خوذشان مارتین میشدند و داستان مینوشتند اما چه مینوشتند؟ پس به نظریات گل مگولی فن بازان و افکار سطحی خودشان روی اوردند ،زنده شدن جان اسنو، انفجار سپت ، نبرد حرام زادگان و وایت شدن اژدها .. همه را قبلا شنیده اییم اما برخلاف رویه غیر قابل پیش بینی کتاب و مثل تمام ان همه نظریاتی که در مورد کتابهای قبلی نقش بر اب نشدند و در کمال بهت ما در سریال دوران مارتا و روس بولتن مثل پشمک مردند چون خلاقیت کارگردانان و گات فن ها و نظر استدیو بود. سریال ده فصلی هشت فصل شد و سریال کوتاه تر شد چون کارگردانان توانای این گار بزرگ یعنی جلو رفتن در فضای جدید و بدون کتاب را ندارند. بنطر من این اتفاق خوب است چون ما قطعا این حوادث پشمکین را بخاطر وحشت مارتین در پایان کتاب نخواهیم دید و این فرصتی برای دیدن خلافیت های جداگانه از کتاب گه هرچند خندار هستند اما لذت بخش هستند و کتاب هرگز اسپویل نسده است

      نقل قول

  • هنوز هم بعد از سالها گه گداری کتاب های هری پاتر را می خوانم ، با وجود اینکه دیگر حفظ شده ام اما هنوز از ان لذت می برم ،
    خوبی فیلم های هری پاتر هم این بود که قهرمانهای قصه ما را به تصویر کشیده بود وگرنه ارزش دیگری نداشت ،
    این سریال هم فقط یک برداشت آزاد از جهانی است که مارتین خلق کرده ،
    بعد از پایان سریال ها می توانیم با آرامش و لذت ادامه کتاب را بخوانیم .

      نقل قول

  • من یک سوال از تمام دوستانیکه اینقدر دارن به سریال ایراد میگیرن و خودشون رو خیلی “کتابشناس” و “مارتین شناس” میدونن دارم. وجدانا چند نفر از شما قبل از اینکه این سریال ساخته بشه از مارتین و دنیای نغمه اطلاع داشتید و کتاب ها رو خونده بودید؟ چند نفر از شما بعد از اینکه سریال رو دیدید، فهمیدید که چنین کتابی هم هست و رفتید به سراغ خوندن کتاب؟

      نقل قول

  • امین:
    اصلاً یک فکر بی خودی افتاده به سر بنده که می گویم نمی شود! با این همه جدیتی که بازیگران و سازندگان این قسمت در کارشان داشتند غیر ممکن است ، اما سطح قابل پیشبینی بودن ، سطحی نگری ، و به قول آن دوستمان آب بستن در این قسمت سریال ، آنقدر زیاد است که یکدفعه گفتم اصلاً نکند این برای سر کار گذاشتن هکرها ساخته شده و دوشنبه آینده با اتفاقات کاملاً متفاوتی طرف خواهیم بود!!!

    آقا مهرداد ، کتاب پنجم در این سایت کامل ترجمه نشده ، اما از بازار کتاب می توانید آن را تهیه نمایید .

    جناب volcano ، شاید (در کتاب) جیمی یک بار دیگر سرسی را ببیند و حتی اتفاقی بیافتد که آنها با هم در آن کشته شوند ، اما جیمی دیگر آن علاقه سابق را به سرسی ندارد . اگر علاقه داشت وقتی سرسی درخواست کمک کرد پاسخ می داد ، اگر علاقه داشت وقتی آن روسپی می گفت ” من ملکه روسپی ها هستم ” ، توی ذهنش نمی گفت ” این لقب هم مال خواهرمه ” ، اگه علاقه ایی باقی مانده بود وقتی لنسل آن راز را افشا می کرد باید لنسل را می کشت ، و … اما این جیمی نه آن جیمی اوایل کتاب است که بخاطر سرسی حاضر بود پسر بچه ها را بکشد و جنگ راه بیاندازد ، و نه جیمی سریال . احساسی که این جیمی به برین دارد بیشتر از آنچیزی است که از احساسش به سرسی باقی مانده .

    ولی به نظر من کل داستان مارتین بر پایه عشق جیمی و سرسی نوشته شده، اگه دقت کنی شروع تمام اتفاقات مهم داستان با واسطه و بی واسطه به یکی از این دو تا (جیمی و سرسی) میرسه، از کشتن هند شاه رابرت به خاطر پی بردن به رابطه این دوتا، بعدش که به خاطر انتخاب هند جدید رفتن شمال اقدام به کشتن برن به خاطر دیدن رابطشون که باعث شروع تحول برن به کلاغ سه چشم شد ، از میدون خارج کردن ند استارک به خاطر پی بردن به همین راز و شروع دشمنی ها ……الی آخر
    فکر میکنم آخر داستان و آرامش سرزمین وستروس هم با پایان این دو تا همراه باشه

      نقل قول

  • سعید:
    من یک سوال از تمام دوستانیکه اینقدر دارن به سریال ایراد میگیرن و خودشون رو خیلی “کتابشناس” و “مارتین شناس” میدونن دارم. وجدانا چند نفر از شما قبل از اینکه این سریال ساخته بشه از مارتین و دنیای نغمه اطلاع داشتید و کتاب ها رو خونده بودید؟ چند نفر از شما بعد از اینکه سریال رو دیدید، فهمیدید که چنین کتابی هم هست و رفتید به سراغ خوندن کتاب؟

    من سریالو تا فصل چهارم دوست داشتم و دارم ، اما از وقتی استاد از کار جدا شده ، دوست ندارم از اون دسته گوسفندای پرطرفدار کننده سریال ها باشم که به به و چه چه میکنن. توصیه میکنم شراب سایه عصر گاهان بخوری چون معلومه طرفداری سریالی هستی که الان توش معلوم نیست در دورن و ریچ اش کی حکومت میکنه؟ درختا؟ و اینکه بر طبق سریال ادمیور تالی الان کجاس؟

      نقل قول

  • علیرضاچشمک: من سریالو تا فصل چهارم دوست داشتم و دارم ، اما از وقتی استاد از کار جدا شده ، دوست ندارم از اون دسته گوسفندای پرطرفدار کننده سریال ها باشم که به به و چه چه میکنن. توصیه میکنم شراب سایه عصر گاهان بخوری چون معلومه طرفداری سریالی هستی که الان توشمعلوم نیست در دورن و ریچ اش کی حکومت میکنه؟ درختا؟و اینکه بر طبق سریال ادمیور تالی الان کجاس؟

    تنها چیز جذاب باقی مانده سریال ، قرینه‌سازی‌هایی با سیزن‌های آغازین سریال که حالا در فقدان کتاب‌های مارتین بعنوان مرجع سریال مهمترین عامل سرپا نگه داشتن آن شده‌ است.

      نقل قول

  • Ali reza Cheshmak: هر غلطی خواستن کردند تا بلکه ببینده جذب کنن و امی بگیرنسریال به یک سریالی در حد ومپایر و واکینگ …تبدیل شده به قول خودشون سوپرنوال قرون وسطا بگذریم این تغییرات از فصل پنجم شروع شد اول کار خوب بودن چون کتابارو و مارتینو در هر صورت داشتن اما با به پایان رسیدن مطلبشون و حذف چندین کاراکتر و نیومدن کتاب جدید گیر افتادن پس به خلاقیت خودشون رو اوردن اما میدونی مشکل این کار چیه اونا کارگرای اچ بی او هستن و سیاست کلی شبکه بر اونا حاکمه …. مارتین از فصل چهارم دیگه از سریال کنار کشیده و دیگه نمیاد تو کاراشون نظارت کنه ،ظاهرا دیگه کنترلی بر اوضاع نداره و ناچارن سکوت کرده و صحبتی در مورد اختلافات نکنه بگذریم از این موضوع بگذریم ،بنظرم مارتین کتابودو سالی هست نوشته اما خودش عمدا بیرون نداده که تب و تاب و هیجانات سریال توش وارد نشه. این یه سریاله نه بیشتر ،ممکنه تا قبل مرگ مارتین صدتا دیگه ساخته بشه اما کتاب مارتین تمامزندگیش میراثشه ،منم باشم ببینم شبکه اونقدر نامرده که صبر نکرد تا کتاب بیاد و بخاطر پول تمام کتاب بعدی رو اسپویل کرد گذشت نمیکردم… فکرکنم که مارتین از انتهای فصل چهارم فهمید اگر با این پول پرستان و مشتاقان امی همراه بشه دست نهایت باید بعد دو فصل برای فصل هشتم و نهم و دهم کتاب اخرم بیرون بده و این یعنی هولی و سرسی و از همه مهمتر تر تحت فشار عده ای که اون اول ازش خواهش ازش میکردن حالا بهش توصیه میکنن… مارتین فهمید قبل از اینکه میراثشو نابود کنن باید کنار بکشه اون در طی این دو فصلی کنار کشیده به انچه که ممکن بود بسرش بیاد نظاره کرد و چگونه داستانشو به سلیقه خودشون تغییر دادن و کم کم به سریال ی در حد تین ولف تبدیل کردن. بله مارتین در ابتدا در پشت اشتیاق های دو کارگردان جوان هدف خودش یعنی جمع کردن طرفداران بیشتر و جهانی شدن کتابش را درست مثل هری پاتر را دید اما این نویسنده وسواسی و کند دست تغییرات اینده در کتابش را ندید.بله رولینگ موفق شد با همین ترفند چند کتاب اخرش قبل از انتشار با فیلمی مشهور کند اما رولینگ رولینگ است و مارتین مارتین. رولینک داستانی تقریبا سر باز با داستانی تقریبا عامیانه داشت و هزاران طرفدار ادبی سینه چاک و کارگردانانی وفادار داشت و خبری از شرکت پول پرستی هم نبود اما داستان مارتین قاعده شکن و از همه مهتر انقدر سنگین و زیاد است که خود نویسنده از پایانش دانستنش عاجر است و اچ بی او ..در کل نمیتوان این روش را روی ان تقلید کرد ، مارتین هنوز فرصت استفاده از امتیازسریال را پیدا نکرده ریسکش فرا رسید و او انتخاب کرد که رهایش کند. برای مارتین و طرفدارانی که بیست سال از عمرشان را با نغمه گذرانده اند این فقط یک سریال است برای دن و دویس هم این یک وسیله ی پر سود همچون فیلم تروایشان برای اینکه اعتباری باشد که برای سایر کارهای سینمایشانبله انها قصد دارن زودتر سریال را تمام کننده تا سریال خودشان را بسازندسریالی با موضوعی جی جی ابرایامزی برای خرگوش های آمریکایی که همیشه این نوع سریال های ابکی را میبیندد و انها را و پر طرفدار میکنن ،اما مشکل کار این است سرنوشت این نوع کار ها به حوصله و دل و دماغ های فصلی کارگردان گره میخورد شما میتوانید این را از سریال های مثل انقلاب ، صد ، فالینگ اسکای ز و لاست… بپرسید اما جوابی نخواهید یافت .دوستان بیایید ساده لوح نباشیم ارزوی و هدف دن و دویس ساخت سریال خودشان در مورد جنگ داخلی امریکا و چه میشد اگر جنوبی ها جنگ را میبردند نیست بلکه یک سر پوش است. قطعا این سریال فقط طرفدارانی از خود امریکایی ها خواهد داشت در حد مقایسه با سریال جهانی گات نیست اما این موضوع به اتفاقات اخیر ربط دارد. مارتین قصد خودش را مبنی بر عدم انتشار کتاب در چند سال اینده را در پایان به دن و دیوس اطلاع داد پس انها هم ناچار شدند قطار تند وقایع و رو به گسترش سریال را کند کنند ، وقایع سریال را عوض کنند تا با سرعت کند شش تن عمو جورج هماهنگ شوند اما جورج دست اخر مجبور شد طراریش را رو کند و بگوید که اشتباه کردم و باید سریال را متوقف کنید و انجا که فهمید ماشینی که سوارش کرده اند ماشین تمرین گواهی نامه پایه یک است که تنها فرمان در دست اوست و گاز و و پدال کلاج زیر پای شبکه است .پس برای حفظ یه قسمت مهم از زندگیش پیاده شد. مارتین انها را ول کرد و کنار کشید تا از کتابهایش انطور که میخواهنداستفاده کنند،چارع ای هم نبود. اما دست نهایت وقتی کارگردانان سریال به پایان کتاب پنجم رسیدند دوباره به کلبه ی عمو مارتین ی که خلوت کردن و گوشه عزلت را به جشن با امی بگیران ترجیح داده سر زدند اما مارتین پوزخند به لب گفت کتاب نوشته نشده و شاید وقتی دیگر. بله دن و دویس گیر افتاده بودند حالا باید خوذشان مارتین میشدند و داستان مینوشتند اما چه مینوشتند؟ پس به نظریات گل مگولی فن بازان و افکار سطحی خودشان روی اوردند ،زنده شدن جان اسنو، انفجار سپت ، نبرد حرام زادگان و وایت شدن اژدها .. همه را قبلا شنیده اییم اما برخلاف رویه غیر قابل پیش بینی کتاب و مثل تمام ان همه نظریاتی که در مورد کتابهای قبلی نقش بر اب نشدند و در کمال بهت ما در سریال دوران مارتا و روس بولتن مثل پشمک مردند چون خلاقیت کارگردانان و گات فن ها و نظر استدیو بود. سریال ده فصلی هشت فصل شد و سریال کوتاه تر شد چون کارگردانان توانای این گار بزرگ یعنی جلو رفتن در فضای جدید و بدون کتاب را ندارند. بنطر من این اتفاق خوب است چون ما قطعا این حوادث پشمکین را بخاطر وحشت مارتین در پایان کتاب نخواهیم دید و این فرصتی برای دیدن خلافیت های جداگانه از کتاب گه هرچند خندار هستند اما لذت بخش هستند و کتاب هرگز اسپویل نسده است

    ممنون از متن قوی و انتقاد جالبتون … اگر مایلید متن کاملتون رو برای من ارسال کنید تا بعد از بررسی توسط شورای کوچک در سایت و کانال قرار بدیم …

    در ضمن باید هم توجه کرد که همیشه کتابخون ها با سریال و فیلم اقتباسی مشکل دارن … حالا در این مورد تا فصل چهار مشکل خاصی نبود ولی به هر حال اجتناب ناپذیر بود … از کامنت ها و نظرات تو فضای مجازی مشخصه که اکثریت غالب بینندگان راضی بودن ولی کسایی که کتاب شناس بودند ناراضی ان … جای شکرش باقیه که باز هم فرصت غرق شدن تو دنیای زیبا و عظیم مارتین رو داریم …

      نقل قول

  • میستر امین: ممنون از متن قوی و انتقاد جالبتون … اگر مایلید متن کاملتون رو برای من ارسال کنید تا بعد از بررسی توسط شورای کوچک در سایت و کانال قرار بدیم …

    در ضمن باید هم توجه کرد که همیشه کتابخون ها با سریال و فیلم اقتباسی مشکل دارن … حالا در این مورد تا فصل چهار مشکل خاصی نبود ولی به هر حال اجتناب ناپذیر بود … از کامنت ها و نظرات تو فضای مجازی مشخصه که اکثریت غالب بینندگان راضی بودن ولی کسایی که کتاب شناس بودند ناراضی ان … جای شکرش باقیه که باز هم فرصت غرق شدن تو دنیای زیبا و عظیم مارتین رو داریم …

    چشم ولی چطوری بفرستم؟

      نقل قول

  • با عرض سلام مجدد خدمت دوستان گرامی .
    اول از همه بگویم که مخالفت با کیفیت قسمت ششم (البته نسخه لو رفته) را بنده شروع کردم اما منظورم این نبود که کل سریال را زیر سئوال ببرم! بله بنده طرفدار کتاب هستم و آن را به سریال ترجیح می دهم ، اما خداوکیلی هنوز دو-سه هفته بیشتر نگذشته که از تماشای قسمت های سوم و بخصوص چهارم فصل ۷ ، به اوج هیجان و تشویق رسیده بودیم!

    جناب Ali Reza Cheshmak بنده با متن شما کاملاً موافق هستم اما اینکه که گفتید پشت ساخت فیلم های هری پاتر شرکت پول پرستی نبوده را قبول ندارم ، در کل هالیوود بگردید شرکتی منفعت طلب تر و پول پرست تر و سیاست زده تر از برادران وارنر پیدا نمی کنید!

    و جناب volcano ، شما هنوز دارید برپایه سریال قضاوت می کنید . بنده نمی گویم فرضیه تان به کلی اشتباه است و امکان پذیر نیست ، اما نکاتی که برای اثباتش مطرح می کنید قابل دفاع نیستند! مثلاً اینکه می گویید سرسی و جیمی با کشتن جان آرین همه این ماجراها را شروع کردند اشتباه است ، چون اگر کتاب را با دقت خوانده باشید باید به یاد داشته باشید که جان آرین را سرسی را نکشت!!! سرسی فقط از نقطه ضعف لیسا استفاده کرد و به او اطلاع داد که جان دنبال سرپرستی برای پسرشان می گردد تا او را از لیسا دور کند ، و بقیه کار را لیسا انجام داد . حتی انداختن برن از برج هم باعث شروع جنگ نشد و استارک ها خیلی راحت داشتند با این اتفاق کنار می آمدند اگر آن آدمکش وارد اتاق برن نمی شد ، آدمکشی که در سریال هنوز مشخص نشده از طرف چه کسی اجیر شده بود ، اما خوانندگان کتاب خیلی خوب می دانند که این برنامه را جافری ترتیب داد! نه سرسی و جیمی .

      نقل قول

  • امین:
    با عرض سلام مجدد خدمت دوستان گرامی .
    اول از همه بگویم که مخالفت با کیفیت قسمت ششم (البته نسخه لو رفته) را بنده شروع کردم اما منظورم این نبود که کل سریال را زیر سئوال ببرم! بله بنده طرفدار کتاب هستم و آن را به سریال ترجیح می دهم ، اما خداوکیلی هنوز دو-سه هفته بیشتر نگذشته که از تماشای قسمت های سوم و بخصوص چهارم فصل ۷ ، به اوج هیجان و تشویق رسیده بودیم!

    جناب Ali Reza Cheshmak بنده با متن شما کاملاً موافق هستم اما اینکه که گفتید پشت ساخت فیلم های هری پاتر شرکت پول پرستی نبوده را قبول ندارم ، در کل هالیوود بگردید شرکتی منفعت طلب تر و پول پرست تر و سیاست زده تر از برادران وارنر پیدا نمی کنید!

    و جناب volcano ، شما هنوز دارید برپایه سریال قضاوت می کنید . بنده نمی گویم فرضیه تان به کلی اشتباه است و امکان پذیر نیست ، اما نکاتی که برای اثباتش مطرح می کنید قابل دفاع نیستند! مثلاً اینکه می گویید سرسی و جیمی با کشتن جان آرین همه این ماجراها را شروع کردند اشتباه است ، چون اگر کتاب را با دقت خوانده باشید باید به یاد داشته باشید که جان آرین را سرسی را نکشت!!! سرسی فقط از نقطه ضعف لیسا استفاده کرد و به او اطلاع داد که جان دنبال سرپرستی برای پسرشان می گردد تا او را از لیسا دور کند ، و بقیه کار را لیسا انجام داد . حتی انداختن برن از برج هم باعث شروع جنگ نشد و استارک ها خیلی راحت داشتند با این اتفاق کنار می آمدند اگر آن آدمکش وارد اتاق برن نمی شد ، آدمکشی که در سریال هنوز مشخص نشده از طرف چه کسی اجیر شده بود ، اما خوانندگان کتاب خیلی خوب می دانند که این برنامه را جافری ترتیب داد! نه سرسی و جیمی .

    بله من بخوبی بزرگ ترین و قدیمی ترین شرکت فیلم سازی امریکا یعنی وارنر برادرز را میشناسم و از علاقه ی اسماگ وار انها به پول خبر دارم اما دوست عزیز مشارکت وارنر برادرز مشارکتی انتفاعی با شرکت کانون انگلیس و صد البته نظارت مستقیم رولینگ بود ، رولینگ با وسواس شدید تک تک جزعیات ماجرا زیر کنترل خود داشت، چیزی مارتین در هنگامی که قرارداد را داشت میبست به ان توجه نکرد شاید هم فکر نمیکرد که ان دو جوان مشتاق روزی اینقدر گرگ شوند. مارتین در تمام کتاب هایش به ما فهماند اعتمینان بی حد و حصر نکنید اما خودش این کار را کرد و الان حتی نمیتواند بروز دهد که قدرت متوقف کردن این اتفاق را ندارد ، من خودم بشخصه از این موضوع ناراحت هستم حالا حال استاد را دریابید. در خصوص هری پاتر باید بگویم ،هری پاتر نوعی اثر ملی انگلیسی ها بشمار میرفت و خود طرفداران در پاس داشتش همت کردند اما طرفداران مارتین چه کردند ؟باید بگویم نغمه تا قبل از سریال اونطور که باید طرفدار نداشت البته نه به نسبت هری… بهرحال من و شما و حداقل نیمی از کسانی که حوصله بخرج دادند و نغمه پنج شش هزار صفحه ای خواندند از طریق سریال با وجود این اثر اشنا شده اند پس باید حق داد که سازندگان سریال هم طرفداران خودشان را دارند و در جدال و کشمکش با مارتین پشتشان گرم است. من به این ضرب المثل اعتقاد دارم که ابی که بماند میگندد ، دن و ودیویس بنظر من زیادی باد کرده اند به طوری که علایق و خستگی خودشان را در سریال و جمع کردن ماجرا دخیل کرده اند . کاش مارتین که همچون رولینگ قدرت تعویض کارگردانان را میداشت ، تا این دو به سرنوشت کریس کلمبوس دیگر دچار میشدند و سریال را خراب نمیکردند . این سریال قطعا دوباره ساخته میشود در ده های اینده احتمالا اما شاید استاد تا ان موقع زنده نباشد ، همچنین بدتر شاید ما دیگر نتوانیم با هنرپیشگان جدید و نحو کار جدید ارتباط برقرار کنیم… در کل این مرثیه ای برای انچه است که دیوانه وار تحسینش میکنیم. تفو چرخ گردون تفو

      نقل قول

  • سعید:
    من یک سوال از تمام دوستانیکه اینقدر دارن به سریال ایراد میگیرن و خودشون رو خیلی “کتابشناس” و “مارتین شناس” میدونن دارم. وجدانا چند نفر از شما قبل از اینکه این سریال ساخته بشه از مارتین و دنیای نغمه اطلاع داشتید و کتاب ها رو خونده بودید؟ چند نفر از شما بعد از اینکه سریال رو دیدید، فهمیدید که چنین کتابی هم هست و رفتید به سراغ خوندن کتاب؟

    من به شخصه از روز اول مخالف شروع سریع سریال بودم ، چون می دانستم فشار هالیوودی کار دست نوسنده می دهد که مارتین درایت کرده و انتشار کتاب را تا بعد از اتمام سریال به تاخیر انداخته است ،

    یک مثال برای شما می زنم تا تفاوت عظیم کتاب و سریال را درک کنید ،
    در کتاب کسی تا به حال سنسا را حتی لمس هم نکرده است ، و هین موضوع مهمی است ، که وی در دنیای نغمه با آن وضعیت سالم مانده است .
    حال آیا می توان تصور کرد که فرزند حرام زاده لرد پایین دست بتواند مدعی ازدواج با سنسا شود ؟

      نقل قول

  • ببینید دوستان ، اینکه بگوییم دلیل و انگیزه و زمان آشنایی مان با مجموعه کی بوده و از کجا شروع شده یک موضوع فرعی است ، موضوع مهمتر این است که توانسته باشیم با مجموعه ارتباط برقرار کنیم (چه کتاب و چه سریال) .

    همه ما برای آشنا شدن با کتاب های مارتین ، مدیون سریال هستیم ، اما آیا واقعاً هستیم؟! شخصاً اولین بار در یکی از نشریات سینمایی درباره سریال خواندم ، و چنان با آب و تاب و پرهیجان از سریال تعریف کرده بود که بنده که طرفدار سرسخت آثاری مثل نارنیا و ارباب حلقه ها هستم را برای تماشایش مشتاق کرد ، اما یک کلمه ننوشته بود سریال حاوی تصاویر و سکانس های متعدد غیر اخلاقی و مستهجن می باشد که اگر نوشته بود قیدش را می زدم . فصل اول سریال را به یک نفر که سریال بین نبود سفارش دادم برایم آورد و الان خودش چنان سریال بین حرفه ایی شده که هر آشغالی را که اسمش سریال آمریکایی باشد دانلود می کند!!! وقتی دیدم پشیمان شدم اما چون از داستان خوشم آمده بود مدتها دنبال تهیه کتاب هایش بودم تا بالاخره موفق شدم . اما خواندن چند باره کتاب ها تازه بیشتر بر اشتیاقم افزود و به ناچار بار دیگر سراغ سریال رفتم ، و خوشبختانه هرچه سریال به پایانش نزدیک تر می شود شاهد بی حیایی و بی اخلاقی کمتری هستیم و کمتر معذب می شویم .

    این داستان بنده بود و مطمئناً هر کدام از شما هم داستان خودتان را دارید . اما این خود داستان ها نیستند که مهم هستند ، مهم نغمه یخ و آتش است! کدامتان برای پیدا کردن کتاب های نارنیا حتی قبل از ساخت فیلم اولش از شهرتان به تهران سفر کرده اید؟! کدامتان آنقدر از خواندن ” هری پاتر و هدایای مرگ ” به وجد آمده بودید که از روی ترجمه های اینترنتی آن پرینت گرفتید و تازه وقتی کتابش وارد بازار شد آن را هم خریدید و بعد پرینتتان را دور ریختید؟! کدامتان برای اینکه ناشران آثار فانتزی معروف در نمایشگاه کتاب شهرتان حاضر شوند برایشان ایمیل فرستاده اید؟ و … هیچکدام از اینها مهم نیست . مهم این است که بتوانید با داستان ارتباط برقرار کنید و کاری به حرف دیگرانی که مطالعه کتاب ها و رمان های تخیلی و فانتزی را بیهوده می دانند نداشته باشید!

      نقل قول

  • Ali reza Cheshmak: هر غلطی خواستن کردند تا بلکه ببینده جذب کنن و امی بگیرنسریال به یک سریالی در حد ومپایر و واکینگ …تبدیل شده به قول خودشون سوپرنوال قرون وسطا بگذریم این تغییرات از فصل پنجم شروع شد اول کار خوب بودن چون کتابارو و مارتینو در هر صورت داشتن اما با به پایان رسیدن مطلبشون و حذف چندین کاراکتر و نیومدن کتاب جدید گیر افتادن پس به خلاقیت خودشون رو اوردن اما میدونی مشکل این کار چیه اونا کارگرای اچ بی او هستن و سیاست کلی شبکه بر اونا حاکمه …. مارتین از فصل چهارم دیگه از سریال کنار کشیده و دیگه نمیاد تو کاراشون نظارت کنه ،ظاهرا دیگه کنترلی بر اوضاع نداره و ناچارن سکوت کرده و صحبتی در مورد اختلافات نکنه بگذریم از این موضوع بگذریم ،بنظرم مارتین کتابودو سالی هست نوشته اما خودش عمدا بیرون نداده که تب و تاب و هیجانات سریال توش وارد نشه. این یه سریاله نه بیشتر ،ممکنه تا قبل مرگ مارتین صدتا دیگه ساخته بشه اما کتاب مارتین تمامزندگیش میراثشه ،منم باشم ببینم شبکه اونقدر نامرده که صبر نکرد تا کتاب بیاد و بخاطر پول تمام کتاب بعدی رو اسپویل کرد گذشت نمیکردم… فکرکنم که مارتین از انتهای فصل چهارم فهمید اگر با این پول پرستان و مشتاقان امی همراه بشه دست نهایت باید بعد دو فصل برای فصل هشتم و نهم و دهم کتاب اخرم بیرون بده و این یعنی هولی و سرسی و از همه مهمتر تر تحت فشار عده ای که اون اول ازش خواهش ازش میکردن حالا بهش توصیه میکنن… مارتین فهمید قبل از اینکه میراثشو نابود کنن باید کنار بکشه اون در طی این دو فصلی کنار کشیده به انچه که ممکن بود بسرش بیاد نظاره کرد و چگونه داستانشو به سلیقه خودشون تغییر دادن و کم کم به سریال ی در حد تین ولف تبدیل کردن. بله مارتین در ابتدا در پشت اشتیاق های دو کارگردان جوان هدف خودش یعنی جمع کردن طرفداران بیشتر و جهانی شدن کتابش را درست مثل هری پاتر را دید اما این نویسنده وسواسی و کند دست تغییرات اینده در کتابش را ندید.بله رولینگ موفق شد با همین ترفند چند کتاب اخرش قبل از انتشار با فیلمی مشهور کند اما رولینگ رولینگ است و مارتین مارتین. رولینک داستانی تقریبا سر باز با داستانی تقریبا عامیانه داشت و هزاران طرفدار ادبی سینه چاک و کارگردانانی وفادار داشت و خبری از شرکت پول پرستی هم نبود اما داستان مارتین قاعده شکن و از همه مهتر انقدر سنگین و زیاد است که خود نویسنده از پایانش دانستنش عاجر است و اچ بی او ..در کل نمیتوان این روش را روی ان تقلید کرد ، مارتین هنوز فرصت استفاده از امتیازسریال را پیدا نکرده ریسکش فرا رسید و او انتخاب کرد که رهایش کند. برای مارتین و طرفدارانی که بیست سال از عمرشان را با نغمه گذرانده اند این فقط یک سریال است برای دن و دویس هم این یک وسیله ی پر سود همچون فیلم تروایشان برای اینکه اعتباری باشد که برای سایر کارهای سینمایشانبله انها قصد دارن زودتر سریال را تمام کننده تا سریال خودشان را بسازندسریالی با موضوعی جی جی ابرایامزی برای خرگوش های آمریکایی که همیشه این نوع سریال های ابکی را میبیندد و انها را و پر طرفدار میکنن ،اما مشکل کار این است سرنوشت این نوع کار ها به حوصله و دل و دماغ های فصلی کارگردان گره میخورد شما میتوانید این را از سریال های مثل انقلاب ، صد ، فالینگ اسکای ز و لاست… بپرسید اما جوابی نخواهید یافت .دوستان بیایید ساده لوح نباشیم ارزوی و هدف دن و دویس ساخت سریال خودشان در مورد جنگ داخلی امریکا و چه میشد اگر جنوبی ها جنگ را میبردند نیست بلکه یک سر پوش است. قطعا این سریال فقط طرفدارانی از خود امریکایی ها خواهد داشت در حد مقایسه با سریال جهانی گات نیست اما این موضوع به اتفاقات اخیر ربط دارد. مارتین قصد خودش را مبنی بر عدم انتشار کتاب در چند سال اینده را در پایان به دن و دیوس اطلاع داد پس انها هم ناچار شدند قطار تند وقایع و رو به گسترش سریال را کند کنند ، وقایع سریال را عوض کنند تا با سرعت کند شش تن عمو جورج هماهنگ شوند اما جورج دست اخر مجبور شد طراریش را رو کند و بگوید که اشتباه کردم و باید سریال را متوقف کنید و انجا که فهمید ماشینی که سوارش کرده اند ماشین تمرین گواهی نامه پایه یک است که تنها فرمان در دست اوست و گاز و و پدال کلاج زیر پای شبکه است .پس برای حفظ یه قسمت مهم از زندگیش پیاده شد. مارتین انها را ول کرد و کنار کشید تا از کتابهایش انطور که میخواهنداستفاده کنند،چارع ای هم نبود. اما دست نهایت وقتی کارگردانان سریال به پایان کتاب پنجم رسیدند دوباره به کلبه ی عمو مارتین ی که خلوت کردن و گوشه عزلت را به جشن با امی بگیران ترجیح داده سر زدند اما مارتین پوزخند به لب گفت کتاب نوشته نشده و شاید وقتی دیگر. بله دن و دویس گیر افتاده بودند حالا باید خوذشان مارتین میشدند و داستان مینوشتند اما چه مینوشتند؟ پس به نظریات گل مگولی فن بازان و افکار سطحی خودشان روی اوردند ،زنده شدن جان اسنو، انفجار سپت ، نبرد حرام زادگان و وایت شدن اژدها .. همه را قبلا شنیده اییم اما برخلاف رویه غیر قابل پیش بینی کتاب و مثل تمام ان همه نظریاتی که در مورد کتابهای قبلی نقش بر اب نشدند و در کمال بهت ما در سریال دوران مارتا و روس بولتن مثل پشمک مردند چون خلاقیت کارگردانان و گات فن ها و نظر استدیو بود. سریال ده فصلی هشت فصل شد و سریال کوتاه تر شد چون کارگردانان توانای این گار بزرگ یعنی جلو رفتن در فضای جدید و بدون کتاب را ندارند. بنطر من این اتفاق خوب است چون ما قطعا این حوادث پشمکین را بخاطر وحشت مارتین در پایان کتاب نخواهیم دید و این فرصتی برای دیدن خلافیت های جداگانه از کتاب گه هرچند خندار هستند اما لذت بخش هستند و کتاب هرگز اسپویل نسده است

    احمقانه ترین کامنتی که در طی این سالیان شنیدم … :donot: :donot: :donot:

      نقل قول

  • Oliver: احمقانه ترین کامنتی که در طی این سالیان شنیدم …

    این دیدگاه توعه و برای من هیچ اهمیتی نداره

      نقل قول

  • علی رضا چشمک: این دیدگاه توعه و برای من هیچ اهمیتی نداره

    پیشنهاد میکنم به فن سایت های انگلیسی نغمه مراجعه کنید.
    به شخصه کامنتی دیدم سال ۱۹۹۹ طرف red wedding رو پیش بینی کرده بود با توجه به قراین در کتاب دوم …پس باید نتیجه گرفت که مارتین از اون شخص ایده گرفته؟؟؟/// مطمئنم از این قبیل موارد خیلی پیدا خواهید کرد

      نقل قول

  • علی رضا چشمک: چشم ولی چطوری بفرستم؟

    اطلاعات تماسم پایین مقاله قرار داده شده

    دوستان عزیز … من تجربه شخصیه خودم رو میگم … من عاشق دنیاهای فانتزی مثل ارباب حلقه ها ، نغمه ، نارنیا و شاهنامه و هری پاتر هستم …
    تجربه اول : فیلم ارباب حلقه ها رو دیدم و خیلی لذت بردم الان هم هر بار سه گانه رو میبینم … کتابش رو خیلی کند خوندم و خوردم به نغمه و راستش رو بخواید فیلم برام خیلی جذاب تر بود
    تجربه دوم : فیلم اول هری پاتر رو دیدم … لذت بردم … بعد هفت جلد کتاب رو پشت سر هم خوندم و کیف کردم … ولی به هیچ وجه نتونستم با ادامه فیلم ها کنار بیام … واقعا به نظرم از لحاظ ساختار و کارگردانی و اقتباس ناامیدکننده بود … شاید چون کتاب رو خونده بودم پیش فرض ها و انتظاراتم اجازه لذت بردن رو نمیداد
    تجربه سوم : تا فصل سوم همه چیز خوب پیش رفت … بعد از اعدام ند و عروسی خونین گفتم بهترین سریال تاریخ همینه… بعد که کتاب رو خوندم گفتم بهترین دنیای فانتزی همینه ولی متاسفانه دیگه برام سریال جذابیتش رو از دست داد
    این واقعیته که یا کتاب یا سریال و فیلم … حداقل برای من که اینطور بوده
    هر چند که کفه ترازو به شدت سمت کتاب سنگینی میکنه

      نقل قول

  • میخواستم بدونم نظر دوستان در مورد این دو فرضیه که برن شاه شبه و گندری پسر رابرت و سرسی چیه

      نقل قول

  • Oliver: احمقانه ترین کامنتی که در طی این سالیان شنیدم …

    همش داشتم دنبال یه جمله میگشتم بهش بگم که ناراحت نشه و فکر کنه خیلی اطلاعاتش بالاس!ولی کلمه محترمانه پیدا نکردم واسه همین چیزی نگفتم.ولی دم شما گرم که حق مطلبو درباره کامنت بلند بالاش گذاشتی.فقط منم اینو بهش اضافه کنم که دوست عزیز همه بلدن از حرفای صد من یه غاز بزنن.ولی مجبور نیستن!شما هم مجبور نیستی

      نقل قول

  • Mehdi: همش داشتم دنبال یه جمله میگشتم بهش بگم که ناراحت نشه و فکر کنه خیلی اطلاعاتش بالاس!ولی کلمه محترمانه پیدا نکردم واسه همین چیزی نگفتم.ولی دم شما گرم که حق مطلبو درباره کامنت بلند بالاش گذاشتی.فقط منم اینو بهش اضافه کنم که دوست عزیز همه بلدن از حرفای صد من یه غاز بزنن.ولی مجبور نیستن!شما هم مجبور نیستی

    نخواستم کامنت بذارم چون اصولا حوصلشو ندارم اما چون چشمم به خدنگ های خاصی افتاد نظرم عوض شد ، بهرحال وجدانم اجازه نداد ساکت باشم .این دوستمون زحمت کشیدن این کامنتو گذاشتن ، انصاف داشته باشیم خوندنش چهار دقیقه کار داره حالا ایده نوشتن و ویرایشش بماند، چرا حسودی بکنیم؟ اینجا محل کامنت گذاشتنه ، ما کامنت هارو میخونیم و اگر دوست داشتیم جواب میدیم ، اجباری توش نیست همونطوریکه قاعده ای خاصی برای رعایت کردن توش نیست. بعضی نظر میزارن دو کلمه ی بعضی چند صفحه ای ، بعضی مزخرف میگن بعضی تحلیل میکنن ؛ همین . حالا اگر چیز خاص و سختی توش پیدا کردید پیشنهاد میکنم برید مدارس استعداد های خاص. با اینکه من ایشونو نمیشناسم اما من از نظر شون خوشم اومد اگرم بدم بیاد به خودم مربوطه ، نباید عقده و حسودیم رو بروز بدم چون خارج از ادمیته .

      نقل قول

  • Oliver: پیشنهاد میکنم به فن سایت های انگلیسی نغمه مراجعه کنید.
    به شخصه کامنتی دیدم سال ۱۹۹۹ طرف red wedding رو پیش بینی کرده بود با توجه به قراین در کتاب دوم …پس باید نتیجه گرفت که مارتین از اون شخص ایده گرفته؟؟؟/// مطمئنم از این قبیل موارد خیلی پیدا خواهید کرد

    کامنتتد منو سخت یاد یه مطلبی که قبلا یه جا خونده بودم انداخت؛
    روزی میرزا جواد طبسی از شاگردان علامه میر طاهر لاهیجی ، به سفارش شیخ احمد بشیر خراسانی به همراه حاج صلاح الدین فیض ابادی معروف به اخوند شبستری و سید عبدالوهاب ثانی معروف به شیخ ابوذر سیستانی برای حل اختلاف در خصوص بخشی از مباحث فقهی در باب ارث یعنی مسئله اجتماع کلالات و مسائل متفرع بر آن و منظور اجتماع برادران مورث با تفاوت نسبتی که با متوفا داشتند به خانه شیخ ابوالحسن نجفی رفتند

    اما ایشان خانه نبودند و همگی برگشتند

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین:
    میخواستم بدونم نظر دوستان در مورد این دو فرضیه که برن شاه شبه و گندری پسر رابرت و سرسی چیه

    دلایل خودتون رو بگید … تیوری های مختلفی وجود داره در این رابطه

      نقل قول

  • صابر: کامنتتد منو سخت یاد یه مطلبی که قبلا یه جا خونده بودم انداخت؛
    روزی میرزا جواد طبسی از شاگردان علامه میر طاهر لاهیجی ، به سفارش شیخ احمد بشیر خراسانیبه همراه حاج صلاح الدین فیض ابادی معروف به اخوند شبستری و سید عبدالوهاب ثانی معروف به شیخ ابوذر سیستانیبرای حل اختلاف در خصوصبخشی از مباحث فقهی در باب ارث یعنی مسئله اجتماع کلالات و مسائل متفرع بر آن و منظور اجتماع برادران مورث با تفاوت نسبتی که با متوفا داشتند به خانه شیخ ابوالحسن نجفی رفتند

    اما ایشان خانه نبودندو همگی برگشتند

    جان من چه ربطی داشت آخه ؟؟؟

      نقل قول

  • میستر امین: دلایل خودتون رو بگید … تیوری های مختلفی وجود داره در این رابطه

    هویت شاه شب ::::
    بر اساس این تئوری شاه شب و برن استارک یجوری به هم مرتبطن یا حتی میشه گفت یه نفرن! جریان از این قرار که زمانی که انسان ها دارن از شاه شب و ارتشش شکست میخورن برن به گذشته سفر میکنه تا با جلوگیری از بوجود آمدن وایت واکر ها توسط فرزندان با تغییر در گذشته سرنوشت آینده عوض کنه! برن به جسم شخصی که قراره فرزندان تو قلبش دراگون گلس فرو کنن وارگ میکنه و سعی میکنه از اتفاق افتادن این عمل جلوگیری کنه ولی در اینکار ناموفق و زمانی که دراگون گلس در قلب بدنی که درونش وارگ شده فرو میره تا ابد ذهنش اونجا زندانی میشه!
    دلایل زیادی برای اثبات این تئوری هست اولین دلیل در اپیزود هاردهوم شاه شب جوری به جان نگاه میکنه انگار که سال هاست اونو میشناسه! و اکثر دلایلش میشه تو اپیزود the door متوجه شد زمانی که فرزندان دارن دراگون گلس تو قلب اون مرد فرو میکنن حالت بدن برن تو غار دقیقا مثل اون مرد! دلیل بعدیش اینکه شاه شب متوجه حضور برن در میان ارتشش شد و دستش را گرفت به نوعی که میدونست اون اونجاست یا اینکه حتی قراره بیاد! دلیل دیگش زمانی که شاه شب میخواست کلاغ سه چشم را بکشه، کلاغ سه چشم به برن نگاه کرد و گفت “رهایم کن” دلیل دیگش هم تو اپیزود ایست واچ میتونین ببینین که شاه شب خیلی راحت متوجه حضور کلاغ هایی که برن توشون وارگ شده میشه! و اما دلیل پایانی و اصلی ترین دلیل! که این یه مورد مربوط به سریال نیست و مربوط به کتابه! ننه پیر به برن میگه شاه شب هم نام برن و برادر شاه شمال بوده! نظرتون چیه ؟؟؟

      نقل قول

  • میستر امین: دلایل خودتون رو بگید … تیوری های مختلفی وجود داره در این رابطه

    نظرتون در مورد اینکه شاید سرسی سعی کنه شهر رو با اتیش وحشی موقع حمله بسوزونه ولی جیمی مثه شاه دیوانه اونو بکشه چیه؟

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین:
    میخواستم بدونم نظر دوستان در مورد این دو فرضیه که برن شاه شبه و گندری پسر رابرت و سرسی چیه

    در مورد اینکه برن شاه شبه، به نظر من احتمالش هست و فک میکنم اگه برن متوجه این موضوع بشه خودش خودشو میکشه تا شاه شبم باهاش از بین بره
    ولی در مورد گندری که بچه رابرت و سرسیه، به نظر من یه ایده الکیه و کاملا فرضیه اشتباهیه، چون اولا سرسی امکان نداره از بچه هاش جدا بشه، عشق واقعی اون بچه هاش هستن و دوما در پیشگویی از سه بچه سرسی بهش میگه
    که البته به نظر من این سه بچه ای که تو پیشگویی بهش گفت در جامع طلا میمیرن بچه هایی ان که سرسی در قید حیات داره و من فکر میکنم این بچه آخری سرسی که الان حاملست زنده میمونه و نسل لنسترها با اون ادامه پیدا میکنه ولی بچه آخرش مثل تیریون میشه و خود سرسی مثل مادرش حین زایمان میمیره (البته این نظر منه شاید بعضیا نپسندن)

      نقل قول

  • سعید:
    من یک سوال از تمام دوستانیکه اینقدر دارن به سریال ایراد میگیرن و خودشون رو خیلی “کتابشناس” و “مارتین شناس” میدونن دارم. وجدانا چند نفر از شما قبل از اینکه این سریال ساخته بشه از مارتین و دنیای نغمه اطلاع داشتید و کتاب ها رو خونده بودید؟ چند نفر از شما بعد از اینکه سریال رو دیدید، فهمیدید که چنین کتابی هم هست و رفتید به سراغ خوندن کتاب؟

    من . من به طور کاملا تصادفی با کتاب اول نشر ویدا اشنا شدم اولش نمیدونستم چیه اما چون قبلا هری پاتر رو خونده بودم و دیدم ژانر اینم فانتزیه گفتم شابد خوب باشه کتاب اولو خوندم و خوشم امد قبلش اصلا نمیدونستم مارتینو نغمه چیه دنبالشو گرفتم ودر اینترنت فهمیدم سریال هم داره اما تجربه هری پاتر بهم میگفت اول کتابو بخونم بعد سریال بعدا با وینترفل و وستروس اشنا شدم و فهمیدم چه داستان نکات ریز داریه ادامه دارد

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین: نظرتون در مورد اینکه شاید سرسی سعی کنه شهر رو با اتیش وحشی موقع حمله بسوزونه ولی جیمی مثه شاه دیوانه اونو بکشه چیه؟

    من به شخصه برای مرگ سرسی سه احتمال میدم : ۱- مرگ حین زایمان ۲-مرگ به دست آریا ولی با چهره تیریون ۳- مرگ به دست تیریون

    ولی در مورد جیمی تقریبا کامل مطمئنم که جیمی و سرسی با هم میمیرن (حالا چه جوریش بسته به اتفاقات داستان داره)

      نقل قول

  • با عرض سلام مجدد .
    (حالا یک عده تون می گویید دوباره این پیدایش شد!!!)

    در مورد گندری ، بنده اولین بار که در سریال او را دیدم همین احتمال را دادم اما بعد که کتاب را خواندم دیدم گندری مادرش را یادش هست که خدمتکار یک فاحشه خانه بوده ، پس این احتمال را باید رد کرد مگر اینکه زنی که از گندری مراقبت می کرده ، مادرش نبوده باشد . سرسی در سریال از بچه رابرت و موهای سیاهش و اینکه مریض می شود و می میرد حرف می زند اما در کتاب (البته اگر درست ترجمه شده باشد) سرسی از سقط بچه قبل از تولد خبر می دهد!

    اما بنده یک فرضیه ایی درباره آینده خاندان لنیستر دارم! تایرک چه شد؟! چرا هیچکس ، حتی وریس ، نتوانست او را بعد از شورش پیدا کند؟! احتمالی که وجود دارد این است که وریس تایرک را برای مقاصد خودش جایی پنهان کرده باشد! حتی ممکن است پدر تایرک یعنی تایگت هم که سال ها قبل ناپدید شده ، یکجوری به داستان وارد شود .

    اما جناب میستر امین عزیز ، شما چرا نتوانسته اید با کتاب های ارباب حلقه ها ارتباط برقرار کنید؟ این درست که کاری که پیترجکسون انجام داد را باید یکی از بهترین اقتباس ها در تاریخ سینما دانست ، اما خود کتاب های تالکین هم جذابیت فراوانی دارند . البته شاید دلیل حمایت بنده از کتاب ها این باشد که علاوه بر سه کتاب ارباب حلقه ها ، کتاب های هابیت ، سیلمارلیون ، فرزندان هورین و … را هم خوانده ام و بنابراین بیشتر از کسانی که فقط ارباب حلقه ها را خوانده باشند با پیش زمینه های داستان آشنا هستم . توصیه می کنم اگر می خواهید ارتباط بهتری با این کتاب ها برقرار کنید حتماً بقیه کتاب های تالکین و بخصوص سیلمارلیون را تهیه و مطالعه نمایید . سیلماریلیون در واقع اثر کریستوفر تالکین (پسر تالکین بزرگ) می باشد که با گردآوری و تنظیم یادداشت ها و چرک نویس های پدرش منتشر نموده و مجموعه ایی است نچندان حجیم (نسبت به کتاب های ارباب حلقه ها) اما بسیار عظیم و با نثری سنگین و شاعرانه درباره وقایع تاریخی دوران اول سرزمین میانه . زمانی که اهریمنی پلید به نام مورگوت سعی داشت سرزمین میانه را تسخیر کند و سائورون فقط یکی از خادمان او بود . زمانی که قهرمانان و ضد قهرمانان الف و انسان دست به چنان کارهای عظیم و نبردهای بی مانندی می زدند که حماسه قهرمانان ارباب حلقه ها سایه کوچکی از آنها بیش نیست . خیلی دلم می خواست پیترجکسون بجای ساخت هابیت که لوس کردن کارش ، سراغ ساخت افسانه فئانور می رفت ، نبرد اندوهبار نیرنائت آرنوئدیاد را به تصویر در می آورد یا به عشق افسانه ایی برن و لوتین جان می بخشید .

      نقل قول

  • نمی دونم چرا حس می کنم این لیتل فینگر می میره تو این فصل . اصلا نویسنده ها انگار اوردنش که اخرش بکشنش . هر چی باشه کل اتفاقات بازی تاج و تخت از اول تا الان زیر سر این بوده و باید بیشتر بهش پرداخته شه ولی خب متاسفانه انگار نویسنده ها زیاد باهاش حال نمی کنن تو این فصل. اون خنجری خم که داد به برن و به اریا استارک رسید فک نکنم بی جهت باشه

      نقل قول

  • علیرضاچشمک: من سریالو تا فصل چهارم دوست داشتم و دارم ، اما از وقتی استاد از کار جدا شده ، دوست ندارم از اون دسته گوسفندای پرطرفدار کننده سریال ها باشم که به به و چه چه میکنن. توصیه میکنم شراب سایه عصر گاهان بخوری چون معلومه طرفداری سریالی هستی که الان توشمعلوم نیست در دورن و ریچ اش کی حکومت میکنه؟ درختا؟و اینکه بر طبق سریال ادمیور تالی الان کجاس؟

    دوست عزیز محترمانه صحبت کن (حداقل اگه ادعای کتابخونیت میشه، مثل آدمهای کتاب خون و بافرهنگ باش) در جواب اینکه فرمودید گوسفند، بنده فقط در همین حد عرض میکنم که فقط یک گوساله میتونه اینجوری به یک سوال محترمانه جواب بده. (اگر هم شعورش رو نداری، لطفا خفه شو و جواب بقیه دوستان رو بخون تا یاد بگیری چه جوری جواب میدن. به عنوان نمونه میتونی پاسخ آقا یا خانم Magneta و آقای شروین رو بخونی).
    از اینها گذشته کاملا مشخص شد قبل از اینکه سریال بازی تاج و تخت رو ببینی مطلقا نمیدونستی نویسنده ایی به نام مارتین و کتابی به نام نغمه وجود داره.
    در انتها، فقط یک گوساله میتونه از این کامنت من که یک سوال ساده بود، به این نتیجه برسه که من از سریال تعریف کردم و طرفدار سریال هستم.

      نقل قول

  • محمد موسوی: نمی دونم چرا حس می کنم این لیتل فینگر می میره تو این فصل . اصلا نویسنده ها انگار اوردنش که اخرش بکشنش . هر چی باشه کل اتفاقات بازی تاج و تخت از اول تا الان زیر سر این بوده و باید بیشتر بهش پرداخته شه ولی خب متاسفانه انگار نویسنده ها زیاد باهاش حال نمی کنن تو این فصل. اون خنجری خم که داد به برن و به اریا استارک رسید فک نکنم بی جهت باشه

    بنده هم کاملاً موافق هستم ، هرچند احتمالش کم است! لیتل فینگر سریال حسابی روی اعصاب است و قسمت به قسمت هم بیشتر تماشاگر را آزار می دهد طوری که فکر می کنیم احتمال اینکه در پایان سریال لیتل فینگر پیروز نهایی باشد بیشتر از وایت واکرهاست!!! لیتل فینگر کتاب با اینکه همین اندازه موذی و غیر قابل پیشبینی است ، اما به نظر بنده دوست داشتنی تر از لیتل فینگر سریال از آب در آمده ، طوری که آن قسمت از کتاب چهارم که نقشه پیچیده اش برای آینده سانسا را به وی توضیح می دهد جزو بخش های محبوبم می باشد .

    از بقیه دوستان هم می خواهم دست از این دعواهای الکی بردارند و اینقدر سطح ادب و فرهنگشان را به رخ هم نکشند!

      نقل قول

  • البته هنوز یک اپیزود باقی مانده که طولانی ترین هم هست بگذارید اون هم پخش بشه بعد به نقص ها و ایرادات میپردازیم مثل ناپدید شدن ادمیور و گوست و اشکالات دیگر

      نقل قول

  • شروین:
    اگر برن شاه شبه پس چرا به فکر نابودیه انسان هاست ؟اون که شخصیت مثبتی داره

    شایدم شاه شب واقعا در فکر نابودی ادما نیست.ازین دیدگاه به قضیه نگاه کنید

      نقل قول

  • شروین:
    اگر برن شاه شبه پس چرا به فکر نابودیه انسان هاست ؟اون که شخصیت مثبتی داره

    شاید تو بدن شاه شب گیر افتاده

      نقل قول

  • یه جوری شده که ادم میترسه تئوری بده فردا همون تئوری درست از اب در بیاد

    یه تئوری که من دارم اینه که شاه شب هدفش نابودی انسان ها نیست ..
    دنبال یک شخص یا یک شی یا یک مکان خاصه ..
    دلیلشم کاملا واضحه کسایی که جرج مارتین بشناسن میدونن که دنیای اون دنیای خاکستریه و نه سیاه و سفید پس بنظرم خیلی احمقانه اس اگه فکر کنیم شاه شب سر دسته زامبی هاست و جان و دنی سر دسته زنده ها و این وسط هم ..

      نقل قول

  • محمد موسوی:
    نمی دونم چرا حس می کنم این لیتل فینگر می میره تو این فصل . اصلا نویسنده ها انگار اوردنش که اخرش بکشنش . هر چی باشه کل اتفاقات بازی تاج و تخت از اول تا الان زیر سر این بوده و باید بیشتر بهش پرداخته شه ولی خب متاسفانه انگار نویسنده ها زیاد باهاش حال نمی کنن تو این فصل. اون خنجری خم که داد به برن و به اریا استارک رسید فک نکنم بی جهت باشه

    معلومه فیلنامه درز کرده قسمت آخرو خوندیا …
    یکی دیگه از تئوریای معروفم به حقیقت تبدیل میشه تو قسمت آخر که نمیگم چیه :))
    انقد تئوریا زیاده که اسپویل نمیشه نترسید.

      نقل قول

  • امین: بنده هم کاملاً موافق هستم ، هرچند احتمالش کم است! لیتل فینگر سریال حسابی روی اعصاب است و قسمت به قسمت هم بیشتر تماشاگر را آزار می دهد طوری که فکر می کنیم احتمال اینکه در پایان سریال لیتل فینگر پیروز نهایی باشد بیشتر از وایت واکرهاست!!! لیتل فینگر کتاب با اینکه همین اندازه موذی و غیر قابل پیشبینی است ، اما به نظر بنده دوست داشتنی تر از لیتل فینگر سریال از آب در آمده ، طوری که آن قسمت از کتاب چهارم که نقشه پیچیده اش برای آینده سانسا را به وی توضیح می دهد جزو بخش های محبوبم می باشد .

    از بقیه دوستان هم می خواهم دست از این دعواهای الکی بردارند و اینقدر سطح ادب و فرهنگشان را به رخ هم نکشند!

    دوست عزیز کسی که توی یک گروه عمومی مطلب و کامنت میذاره باید منتظر باشه که دیگران مطلبش رو نقد کنند (حالا این نقد میتونه مثبت باشه یا منفی). قرار نیست اگه یکی درباره نوشته مون نظر منفی داد، با لفظ “گوسفند” خطابش کنیم. مطمئن باشید اگه کسی جواب این آدم رو نمی داد، ایشون از فردا به هرکسی که با نوشته اش مخالفت کنه فحش های خیلی بدتر از گوسفند خواهد داد.
    به هر حال اگه شما اهمیتی نمیدید که یکی بهتون بگه “گوسفند” مشکلی نیست، ولی بنده خیلی هم با این موضوع مشکل دارم و جواب توهین طرف رو در همون حدی که توهین کرده میدم. ازتون هم خواهش میکنم اصلا هم نگران سطح ادب و فرهنگ بنده نباشید.

      نقل قول

  • محمد: معلومه فیلنامه درز کرده قسمت آخرو خوندیا…
    یکی دیگه از تئوریای معروفم به حقیقت تبدیل میشه تو قسمت آخر که نمیگم چیه :))
    انقد تئوریا زیاده که اسپویل نمیشه نترسید.

    نه بابا خدا نکنه لیتل فینگر بمیره :D: :D: من دلم میخواد برا یه روزم شده رو تخت پادشاهی ببینم میشینه :D: :D:

    البته از روی تیزر قسمت بعدی انگاری این قسمت تیون گری جوی یه بلایی سرش میاد،اونکه لب ساحل افتاد تیون نبود؟

      نقل قول

  • محمد: معلومه فیلنامه درز کرده قسمت آخرو خوندیا…
    یکی دیگه از تئوریای معروفم به حقیقت تبدیل میشه تو قسمت آخر که نمیگم چیه :))
    انقد تئوریا زیاده که اسپویل نمیشه نترسید.

    گفتی درز کرده منم رفتم خوندم ؛ خیلی نامردن واقعا ، لیتل گناه داشت :cry: کاش رمزی بود این جان اسنو و دنریس میفتادن دستش یه کم دلمون خنک میشد :D: :D:
    اون حدس اول منم برا مرگ سرسی حین زایمان پرید :angry: :angry: نوشته بود این قسمت بچش سقط میشه :cry:

    بقیشو دیگه اسپویل نمیکنم :D: :D:

      نقل قول

  • خوبه حالا فصل آخرو نساختن اگه یه کم همت کنن میتونن فیلم نامه رو عوض کنن خوب میشه من خودم هنوز نخوندم ولی خدایی جذابیتش کم میشه خیلی کم پس خواهشا اینقد اسپویل نکنید

      نقل قول

  • با سلام دوباره .

    خداییش لیتل فینگر می میره؟! اگه اینطور باشه که این بهترین اسپویلی است که شنیده ام!!! همانطور که گفتم لیتل فینگر سریال بدجوری روی اعصاب است! حتماً هم آریا او را می کشد؟! نه نگویید!!! ولی دلم می خواهد در کتاب لیتل فینگر را سانسا بکشد آن هم قبل از اینکه بتواند بلایی سر رابرت بیاورد! حالا که سانسا از نقشه او خبر دارد اگر اجازه دهد برای به قدرت رسیدن هری ، رابرت کشته شود ، گناهش حتی از گناه لیتل فینگر هم سنگین تر خواهد بود چون رابرت با بلیش نسبتی ندارد اما پسرخاله سانسا است و تا جایی که سانسا می داند او احتمالاً تنها خویشاوند زنده اش می باشد!

    آقا جان ، میشه دست از حمایت از وایت واکرها بردارید؟! با این منطقی که شما دارید احتمالاً از فتح دنیا توسط داعش هم استقبال خواهید کرد!!! در ضمن این فرضیه شاه شب بودن برن را هم دیگر دارید زیادی لوس می کنید! ممکن است در پایان داستان برن به هر طریقی شاه شب جدید شود اما این شاه شب فعلی هیچ نسبتی با برن ندارد!

    جناب سعید خان ، بنده منظورم کلی بود! با عرض پوزش از جناب علیرضا کسی که شروع کننده توهین و ناسزا گویی است سطح فرهنگ و ادب خودش را به رخ دیگران می کشد اما کسی که بخواهد با همان ادبیات پاسخگو باشد سطح فرهنگ و ادب خودش را نسبت به وقتی که پاسخی ندهد یا با زبان خوش شخص مقابل را شرمنده رفتار و گفتارش کند ، پایین آورده است . بنده نمی دانم شماها با این منطق چطور به برجام رای داده اید؟!!!

      نقل قول

  • لطفا نویسندگان سایت یه تحقیقی در مورد این فیلمنامه لو رفته فصل هشت بکنن این واقعیه یانه چون اگه واقعا داستان این باشه واقعا مارتین گند زده به داستان

      نقل قول

  • هنگامه مدیری:
    لطفا نویسندگان سایت یه تحقیقی در مورد این فیلمنامه لو رفته فصل هشت بکنن این واقعیه یانه چون اگه واقعا داستان این باشه واقعا مارتین گند زده به داستان

    به هیچ وقت پای مارتین عزیز و دوس داشتنی و تنبل ما در کار نیست … ببینید دوست عزیز ، تجربه لذت بردن از قلم مارتین به ما ثابت کرده هیچوقت مخاطبینش رو ناامید نمیکنه … در اینکه سازندگان سریال میراث دار خوبی برای مارتین نبودند شکی نیست اما باز هم خیل عظیمی از طرفداران را جذب دنیای نغمه کرده اند … به هیچ عنوان به نظر من سراغ لو رفته ها نروید و از حال لذت ببرید

    امین:
    با سلام دوباره .

    خداییش لیتل فینگر می میره؟! اگه اینطور باشه که این بهترین اسپویلی است که شنیده ام!!! همانطور که گفتم لیتل فینگر سریال بدجوری روی اعصاب است! حتماً هم آریا او را می کشد؟! نه نگویید!!! ولی دلم می خواهد در کتاب لیتل فینگر را سانسا بکشد آن هم قبل از اینکه بتواند بلایی سر رابرت بیاورد! حالا که سانسا از نقشه او خبر دارد اگر اجازه دهد برای به قدرت رسیدن هری ، رابرت کشته شود ، گناهش حتی از گناه لیتل فینگر هم سنگین تر خواهد بود چون رابرت با بلیش نسبتی ندارد اما پسرخاله سانسا است و تا جایی که سانسا می داند او احتمالاً تنها خویشاوند زنده اش می باشد!

    آقا جان ، میشه دست از حمایت از وایت واکرها بردارید؟! با این منطقی که شما دارید احتمالاً از فتح دنیا توسط داعش هم استقبال خواهید کرد!!! در ضمن این فرضیه شاه شب بودن برن را هم دیگر دارید زیادی لوس می کنید! ممکن است در پایان داستان برن به هر طریقی شاه شب جدید شود اما این شاه شب فعلی هیچ نسبتی با برن ندارد!

    جناب سعید خان ، بنده منظورم کلی بود! با عرض پوزش از جناب علیرضا کسی که شروع کننده توهین و ناسزا گویی است سطح فرهنگ و ادب خودش را به رخ دیگران می کشد اما کسی که بخواهد با همان ادبیات پاسخگو باشد سطح فرهنگ و ادب خودش را نسبت به وقتی که پاسخی ندهد یا با زبان خوش شخص مقابل را شرمنده رفتار و گفتارش کند ، پایین آورده است . بنده نمی دانم شماها با این منطق چطور به برجام رای داده اید؟!!!

    خیلی دوس داشتم یکی یه متن جالب برای لیتل فبنگر عزیز مینوشت … به شخصه برای بیلیش کتاب احترام زیادی قایلم … اگر تحلیلی از شخصیت و گفته های زیبای او دارید خوشحال میشم با ما در میان بگذارید

      نقل قول

  • به هرحال بر اساس گفته ها کل فیلمنامه گویا به تایید مارتین رسیده حتی نویسندگان یه جورایی آخر کتاب رو ازش گرفتند که اگر فوت کرد تا آخر ساخت سریال دستشون خالی نمونه. بعید می دونم سرنوشت شخصیت ها در کتاب وسریال اینقدر متفاوت بشه مثلا در سریال آخرش جان اسنو و دنریس بمیرن اما توی کتاب خوش خرم زندگی کنن!!

      نقل قول

  • با سلام دوباره .

    خانم مدیری ، ما این داستان را بخاطر اینکه کی می میره و کی زنده می مونه ، دوست نداریم ، بخاطر چگونه مردنشان و نثر عالی آقای مارتین است که مجذوب این داستان شده ایم ، بنابراین ممکن است لیست شخصیت های مرده و زنده کتاب و سریال در پایان کار با هم مشابهت داشته باشد اما به شما قول می دهم مرگ های کتاب لذت بخش تر خواهند بود!!!

    جناب میستر امین عزیز ، مطمئناً شما خیلی بهتر می توانید در این باره بنویسید . بنده فقط آن چیزی را که به ذهنم می رسد می گویم ؛ پتایر بلیش در نوجوانی به خاطر آنکه اشراف زاده دون پایه ایی از یک منطقه بی اهمیت بوده بارها تحقیر شده ، دختر مورد علاقه اش را به او نداده اند و با اینکه حاضر شده برای عشقش بمیرد ، به شکلی تمسخر آمیز او را تنبیه و زخمی کرده اند ، و او از همان زمان مصمم شده تا از همه انتقام بگیرد . او به لیسا نزدیک می شود و بی آبرویش می نماید و لرد هاستر عصبانی از این رسوایی لیسا را به جان آرین می دهد . بعد از اینکه جان آرین دست پادشاه می شود لیسا ترتیبی می دهد تا او برای لیتل فینگر در پایتخت شغلی دست و پا نماید و پتایر تشنه به انتقام یاد می گیرد چطور در بازی تاج و تخت در ظاهر به عنوان مهره ایی ساده اما پر قدرت حضور یابد .

    او در همان دیدار اول با سانسا ، شبح نوجوانی کتلین را در برابر خود می بیند و مطمئناً از همان زمان برای رسیدن به او نقشه کشیده است … اما بلیش دیگر آن نوجوان سبک سر و هوسران نیست و ترجیح می دهد آتش عشقش به سانسا را با بوسه هایی در ظاهر پدر و دخترانه فرونشاند و نقشه های خودش را پیش ببرد تا زمانی که دیگر هیچکس در وستروس نتواند او را به خاطر کارها و علایقش مورد تمسخر و شماتت قرار دهد .

      نقل قول

  • اسپویل فیلمنامه فصل هشت برای اونایی که نخوندن

    با سلام
    این متن از روی فیلمنامه ی منتشر شده نوشته شده و صحتش کاملا تایید یا رد نمی شه. سعی کردم خلاصه شده بنویسم. امیدوارم استفاده لازم رو ببرین.
    منابع: http://www.desinerd.co.in و همچنین کانال @got_spoil
    _______________________________________________________________________
    قسمت اول:
    ابتدا شاه شب سوار بر اژدها به ایست واچ حمله می کنه ، بریک دونداریون و اد میمیرن و تورموند و گندری به سمت وینترفل فرار می کنن.
    دنریس و جان و تیریون و داووس و جوراه و پادریک و برین و سگ و میساندی و واریس و تیون به وینترفل می رسن،
    یورون در پایتخت با گلدن کمپانی و سرسی ملاقات میکنه و سرسی بهش دستور تصرف استورمز اند رو میده.
    دنریس و میساندی و جان و سانسا و تیریون و سم و داووس و واریس و لرد های شمال و شوالیه های ویل و رابین و یان رویس در تالار بزرگ وینترفل جمع میشن و با هم بحث می کنن.
    در ولانتیس . ملیساندر وارد معبد قرمز میشه . . ملیساندر به کینوارا میگه من نقش خودم از قسمتی از جنگ بزرگ رو انجام دادم. کینوارا به ملیساندر میگه تو به خوبی به خدا خدمت کردی . و تو اشتباهات زیاده کردی که باید جبرانش کنی خدای تو درخواست یک قربانی داده که باید برگردی به شمال.
    جیمی لنیستر و بران توی یک مسافرخونهدر راه ریورران با هم ملاقات می کنن و جیمی توضیح میده که اومده تا ادمیور تالی رو به قلعه ای که حقشه برسونه.
    تورموند و گندری به وینترفل میرسن. سم و برن به جان اسنو توضیح میدن که اون اگان تارگرینه. بعدها در قسمت بعد هاولند رید هم این رو تایید می کنه.
    _______________________________________________________________________________
    قسمت دوم:
    در تالار بزرگ وینترفل گندری و تورموند تعریف میکنن که دیوار سقوط کرده و نگهبانی شب از بین رفته و شاه شب بر اژدها سوار بوده. برندن استارک هم تایید می کنه که شاه شب در حال حمله به وینترفل هست. جان تمام پرچمدارهاش رو احضار می کنه و آماده باش میده.
    دنریس هم از جان حامله شده.
    جیمی و بران به ادمور تالی میرسن و ازش میخوان که در جنگ بزرگ همراهشون باشن.
    هاولند رید هم همراه سایر پرچمدارها و ارتش دنریس در شمال مستقر شدن. در همونجا جاکن آگار به دیدن آریا میاد و بهش می گه یه نفر پول کشتن سرسی لنیستر رو پرداخت کرده و تو باید این کار رو انجام بدی. بهای این مرگ پرداخته شده و تو مامور به عملی کردنش هستی. بعدش یک شیشه سم به آریا میده.
    یریون جان سانسا آریا برین پادریک داووس تورموند گندری واریس جورا تئون سگ شکاری کرم خاکستری و سم به همراه پرچمداران استارک و ارتش دنریس با هم بحث و گفتگو میکنن که چطور از شمال محافظت خواهند کرد. تیریون پیشنهاد میده:((تورموند باقیمانده قوم آزاد دوتراکی ها و ارتش پاکان با شیشه اژدها از سمت دردفورت حمله خواهند کرد جایی که اونا برای اولین بار روبرو خواهند شد.در مسیر به سمت وینترفل اژدهاها به روی ارتش مردگان آتش خواهند بارید و پرچمداران استارک و شوالیه های ویل در میدان نبرد وینترفل به مصاف باقیمانده ارتش تضعیف شده مردگان خواهند رفت و اگر شانس یار باشه نایت کینگ رو در هم میکوبن))
    جان از برین و پادریک میخواد تا آریا سانسا و برندون رو بردارن و به همراه رابین به ایری برن.
    رتش های شمال و دنریس در بیرون جمع میشن تا با ارتش نایت کینگ روبرو شن . جان به سانسا اریا و دنریس توصیه میکنه که داخل قلعه وینترفل بایستن. واریس تیریون رابین سمول گیلی لیانا و میساندی هم داخل وینترفل میمونن. سانسا از میرا میخواد تا برن رو به داخل ببره دسته عظیمی از وایت واکرا به صحنه نبرد وینترفل یورش میبرن. دوتراکی ها اول از همه روبرو میشن و تعداد زیادیشونو میکشن تعداد زیادی از وایت واکرا به اومدن ادامه میدن گوست همراه جان میجنگه و در یک صحنه جان رو از دست یک وایت که میخواد بکشدش نجات میده . گوست درحالی که داره از جان دفاع میکنه کشته میشه. داخل وینترفل دنریس از اینکه نمیتونه کمکی بکنه نا امیده و اینکه باید دروگون رو به پرواز دربیاره تا مردگان رو از بین ببره میساندی جواب میده که این عاقلانه نیست که با وجود بارداری به جنگ بپیونده.
    دروگون به میان جنگ میاد و تعداد زیادی از ارتش نایت کینگ رو از بین میبره ولی همراهشون کلی از پرچمدارای شمالی هم کشته میشن
    وایت واکرا درحالی که نایت کینگ با ویسیریون بالای سرشون پرواز میکنه وارد صحنه میشن ویسریون هم شروع به از بین بردن ارتش شمالی ها میکنه . لرد گلاور و هاولند رید میمیرن (بوسیله آتش اژدها)
    تورموند قوم آزاد رو رهبری میکنه و میجنگه ولی به وسیله آتش دروگون میمیره دروگون برای کشتن یه غول وایت واکر هم آتش میدمه.
    میرا از برن میخواد که جنگل خدایان رو ترک کنه ولی برن میگه که باید به جان و بقیه کمک کنه .
    برن داره تلاش میکنه تا با ذهنش ریگال رو کنترل کنه میرا اخطار میده که اینکار خیلی خطرناکه و اون باید داخل بمونه ارتش جان و دنریس از وقتی وایت واکر ها در حال اومدنن به شدت دارن کاسته میشن
    وایت واکرا در تلاشن که به وینترفل یورش ببرن .کرم خاکستری با دو وایت واکر روبرو میشه اولی رو با سپرش که از جنس شیشه اژدهاست از بین میبره ولی وایت واکر دومی میکشتش . وایت واکرا دارن تلاش میکنن به داخل وینترفل هجوم بیارن تا برن رو بکشن . برین به همراه پاتریک جورا و گندری از قلعه محافظت میکنن . پادریک توسط عده ای از وایت واکرا کشته میشه که باعث میشه برین دیوانه وار حمله کنه و یکی از وایت واکرا رو بکشه
    میرا داره اصرار میکنه که برن بلند شه و بره داخل اما برن نمیخواد. در عوض از میرا میخواد که بره داخل و در امان بمونه میرا جواب میده که تا پایان همراهش میمونه .
    جیمی لنیستر و ارتش تالی سر وقت به نقطه شمال میرسن.
    برن به داخل ریگال نفوذ میکنه و ریگال تلاش میکنه تا با گاز گرفتن گردن ویسریون اون رو از پا بندازه اما خودشم زخمی میشه . ریگال شروع به دمیدن آتش به سمت ویسریون میکنه که باعث میشه نایت کینگ سوار بر اژدهای زخمیش از میدون نبرد عقب بشینه.
    میرا موقع دقاع از برن توسط وایت واکرا کشته میشه.
    ریگال و ویسریون درحال درگیری با همن و بشدت زخمی میشن بنظر میرسه که شاه شب توسط آتش اژدها آسیب پذیره . یه وایت واکر برن
    رو میزنه و میکشه که باعث میشه ریگال به زمین بیفته و وایت واکرا به جونش بیفتن و بکشنش . ارتش نایت کینگ شروع به کاستن میکنه جیمی لنیستر به افرادش دستور میده و با وایت های باقیمونده میجنگه . جان درکنار هاوند و داووس میجنگه. هاوند اینجا مثل یه قهرمان میجنگه وقتی جان متوجه میشه که ارتش نایت کینگ در حال عقب نشینیه به همه دستور میده که میدون نبرد رو ترک کنن و به همراه داووس و هاوند میره تا همه رو بسلامت از میدون نبرد خارج کنن
    شوالیه های ویل سانسا برین و رابین با هم به سمت ایری میرن . اریا هاند جیمی لنیستر بران ادمور تالی و نیروهای تالی و لنیستر به سمت ریورران برمیگردن . جان داووس تیریون واریس میساندی جورا سمول گیلی و سم کوچولو تئون و باقیمانده آنسالید ها و دوتراکی ها به سمت شمال میرن و لیانا مورمونت و افرادش هم به سمت جزیره خرس برمیگردن.
    ________________________________________________________________________
    قسمت سوم:
    جان و دنی و سانسا و رابین و لرد رویس و جیمی و بران و ادمیور و واریس و برین اف تارث و تیریون و جوراه و گندری و سم و گیلی و داووس و ملیساندر و سم کوچولو و تیون میرسن به گری واتر واچ ( قلعه خاندان رید ) اونجا جان پیشنهاد میده که به ایری برن و در اونجا مقابل شاه شب بجنگن ، چون قلعه محکمی هست.
    زمانی که برای اولین بار حمله میشه به ایری ، ارتش نایت کینگ از دروازه خونین وارد میشن اونجاس که نیرو های تالی و لنیستر به خوبی دفاع میکنن. تیون برمیگرده به پایک و همراه یا نیروی های باقی مونده شمال و اهن زاده هم با هم دفاع میکنن.
    جان همچنین میخواد سانسا و برین به رابین و گندری در ایری به پیوندن جایی که شاید امن تر از اینجا باشه. جان و داووس و جیمی و جوراه و بران و تیریون و ادمیور توی ریورران میمونن. جان میخواد دنریس بره به دراگون استون پیش واریس و میساندی. سم و گیلی باید با اون ( دنی ) برن. مستر ولکان خبر بدی دریافت میکنه که ، لیانا مورمونت نتونست بره به جزیره خرس و کشته شد.
    آریا و سندور تو جاده شاهی در حال سفر اند. اریا بهش میگه که میخواد سرسی رو بکشه و هاوند هم میگه که میخواد کوه رو بکشه. با هم به توافق میرسن که با هم به کینگزلندینگ برن.
    ان با هاولند رید برای اخرین بار حرف میزنه و درخواست میکنه اگه به جنوب ملحق نشه وایت واکر ها شاید حمله کنن به گری‌واتر واچ . هاولند رید میگه آمادم که بمیرم . اون به زندگی دیگه اهمیت نمیده ، اون به جان میگه میتونن بگیرنش . میگه باید تقاص گناهام رو پس بدم , برای کشتن سر آرتور دین از پشت سر .جان اون رو ترک میکنه.
    . کایبرن توی اتاق دست پادشاه سرسی رو از حمله ارتش مردگان به وینترفل مطلع میکنه و جان و دنی ارتش زیادی رو از دست دادن. سرسی لبخند میزنه . کایبرن همچنین میگه ارتش لنیستر به نبرد وینترفل ملحق شدن . سرسی میپرسه که آیا جیمی جون سالم به در برده؟ . اما کایبرن میگه نمیدونم . سرسی جواب میده نباید اینکارو میکرد ، یورون رسیده به کینگزلندینگ . یورون میاد یه سرسی میگه که گلدن کمپانی به طور موفقیت آمیز استورمز اند رو گرفتن و ارتش در اونجا هستن.
    جان و دنریس تو کلبه ای شب با هم میخوابن که جان پبشنهاد میده اسم بچشون رو بزارن ادارد. ادارد تارگرین.
    هاوند و اریا تو شب اتش روشن میکنن. ناگهان ارتش مردگان حمله می کنن که گله ی گرگ آریا به کمکشون میاد! آریا طی این جنگ شمشیرش رو گم می کنه. در آخر همراه با هاوند و نایمریا به کینگزلندینگ می رن.
    عروسی بین یورون و سرسی برگزار میشه. همون شب ، جیمی و برین هم در جایی دیگه با هم میخوابن.
    جان و سانسا و دنریس از هم جدا میشن. دنریس دروگون رو به جان میسپاره. گندری هم مامور حفاظت از سانسا میشه و این دو به هم علاقه مند میشن.
    _________________________________________________________________________________
    قسمت ۴:
    سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگون‌استون . یورون تصمیم میگیره کشتی هارو برداره و بره پایک .
    دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن.
    جیمی و جان و بران و تیریون و جوراه و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو باید فورا ببرن ایری . جوراه هم میره دراگون استون برای بودن کنار دنریس.
    سرسی با کایبرن و یورون و ۳ تا از فرمانده های گلدن کمپانی صحبت میکنه و کایبرن سرسی از تقسیم شدن ارتش دنی و جان مطلع میکنه و میگه جیمی پیش جان و ادمیور در ریوران هست ، شاید صبر میکنن برای حمله نایت کینگ . پایک توسط تیون و ارتش جان پس گرفته میشه ، یورون عصبانی میشه . دنی برمیگرده به دراگون‌استون . سرسی میخنده میگه امید واره که نایت کینگ ببلعه ارتش رو . اونها نباید زیادتو دراگون استون بمونن و گلدن کمپانی بهشون حمله کنه در حالی که ارتششون خیلی کم شده . یورون داره تخت آهنین رو نگاه میکنه که سرسی میاد کنارش . از یورون میپرسه چرا به پایک حمله نمیکنه ، در حالی که برادرزادش پایک رو ازش گرفته . یورون اصلا فکر نمیکنه کار احمقانه ای باشه که بره شمال اما سرسی اون رو متقاعد میکنه بره پایک . یورون تصمیم میگیره کشتی ها برداره بره پایک . سرسی و کایبرن از بالا ترک کردن یورون رو از کینگزلندینگ میبینن . کایبرن از سرسی درخواست میکنه که این کار باهوشانس و خیلی مهمه به نیروی های شمال ملحق شن . سرسی به کایبرن میگه امیدواره دشمناش با یورون معامله کنن و اون هرگز برنگرده پایتخت.
    دنی و سم و گیلی و واریس و میساندی میرسن دراگون استون . واریس گزارش میده که سرسی گلدن کمپانی رو استخدام کرده و دیده شده که کشتی های یورون در حال ترک کردن کینگزلندینگ هستن . اونها هر لحظه میتونن حمله کنن ، و نیرو های دنی خیلی تحلیل رفتن و ضعیف شدن . دنی قبول میکنه و امیدواره که جان نایت کینگ رو بزودی شکست بده برگرده . موقعی که دنی میره حموم میساندی میبنیه دنی بارداره . دنی از میساندی میپرسه چجوری با قضیه گری ورم کنار اومده میساندی هم جواب میده که اون رو هر روز از دست میده که ناراحته. سکانس بعدی سم و گیلی و سم کوچولو رو میبینیم. سم میخواد گیلی و سم کوچولو برن به هورن هیل . اونها توی دراگون استون امن با اون دشمن هایی که نزدیکشونن. گیلی یاد آور میشه سم قول داده بود که اونها رو ترک نکنه ، اما سم اصرار باید برن . اونها پیش خواهر و برادر سم امن هستن . اون قسم میخوره که بخاطره اونها میجنگه.
    جیمی و جان و بران و تیریون و جوره و ادمیور آمادن که برن به ریورران . جان اشاره میکنه که ارتش مردگان در آمدن به دوقلو دیده شدن .اون ها میان بزودی و و جان به اونها میگه ارتششون رو بیاد فورا ببرن ایری . تیریون از جیمی درباره سرسی‌ میپرسه و چرا جیمی اون رو ترک کرده. جیمی به تیریون میگه اونها هیچ وقت بعد از مرگ فرزندشون توی آرامش نبودن و به همه خیانت کرد وقتی که گلدن کمپانی رو استخدام کرد در دراگون‌پیت ( سرسی رو میگه ) . روابطشون از موقع خیلی بد شد . تیریون یادآور میشه که دنی در دراگون‌استون امن نیست ، در حالی که ارتش از مزدور ها دارن حمله میکنن. اون ها هر لحظه ممکنه به اونجا حمله کنن. جوراه فکر میکنه باید دراگون‌استون میش ملکش باشه و قسم خورده ازش مراقبت کنه . جان قبول میکنه که اون بره . جان نامه ای به سانسا میفرسته ، که اگاهی بده که ارتش مردگان بزودی به اونجا حمله میکنن .
    سرسی با فرمانده های گلدن‌کمپانی بر روی نقشه وستروس وایستاده . سرسی به اونها میگه برن دراگون استون رو با ارتششون و کشتی های باقی مونده یورون بگیرن و همچنین دنی رو هم بگیرن. اون ها هم اطاعت می کنن.
    توی ایری همه شوالیه ها جمع میشن و خود رابین فرمانده ارتش میشه و اجازه نمیده لرد رویس این کار رو انجام بده.
    ملیساندر به دراگون استون میره و میگه قربانی بزرگی باید انجام بشه که اونها توی نبرد بزرگ پیروز شن و اون قربانی خون شاه رو میخواد . ملی پیر به بچه دنی اشاره میکنه دنی عصبانی میشه و اونو میفرسته بره سریعا . توی بیرون ملیساندر با واریس دیدار می کنه و هویت اون رو برملا می کنه.
    تیون رو تخت پدرش میشینه بعدش نیروهاش میگن یورون رسیده پایک . یورون با تیون صحبت میکنه اون یارا رو داره و به تیون میگه پایک رو پس بده وگرنه گوشت خواهرت رو میخوری . ناگهان وایت ها هجوم میارن به پایک . تیون از یارا درخواست میکنه بره به دراگون‌استون . یارا میخواد تیون باهاش بیاد ، اما میگه دیگه نمیخواد شکست بخوره . یارا فرار میکنه با یک کشتی کوچک و کمی مرد های وفادار. تیون با یورون میجنگه . اهن زاده ها و شمالی ها با وایت ها میجنگن در حالی که تیون و یورون با هم دارن میجنگن . یورون دستشو تاب میده و تبر رو میزنه به تیون . تیون میمیره ، یورون میخنده . یورون از نیروهاش میخوادکه ترک کنن پایک رو با قایق . نیرو های زیادی از اونها میمیرن ، اما یورون فرار میکنه.
    ____________________________________________________________
    قسمت ۵:
    وایت ها به دروازه خونین حمله می کنن.برین و گندری سانسا رو که داخل قلعه هست ترک می کنن تابه جنگ ملحق بشن.
    در دراگون استون دنریس از حمله گلدن کمپانی مطلع میشه و باقی مونده نیروهای آنسالید و دوتراکی رو میچینه و به مشاوره واریس که ازش میخواد فرار کنه گوش نمی ده. سم متوجه میشه که بچه دنی زودتر از موعد میخواد متولد شه.
    وایت واگر ها در حال پیروزی در ویل هستن. شاه شب سوار بر اژدهاش هست که یک چشمش رو از دست داده و بال راستش آسیب دیده. وایت واکر ها درحال پیروزی هستن که متاسفانه ناگهان جان با دروگون و ارتش لنیستر تالی و شمال سر میرسن.خیلی هم دلاورانه میجنگن و نابودشون می کنن و برین از تارث (قاتل استنیس) به شکلی فجیع به درک واصل میشه. هر چند یه صجنه رمانتیک بین جیمی و اون در بستر مرگ داریم. جیمی بهش قول حفاظت از سانسا و آریا رو میده.
    آریا و سندور کلگین و گرگ آریا به کینگزلندینگ پوشیده از برف می رسن.
    در دراگون استون دنریس میخواد بچه رو به دنیا بیاره ، جوراه و کمی شمالی به کمک نیروهاش میان و با گلدن کمپانی میجنگن.
    در ایری، گندری اژدهای شاه شب رو می کشه. نیروهای انسانی ،خصوصا ادمور تالی و تیریون ، خیلی خوب کار می کنن و شاه شاهان جان جانان شاه شب تو دردسر افتاده.
    در دراگون استون سم میگه از بین بچه و دنریس فقط یکی زنده میمونه ، جوراه میخواد اون دنریس باشه ولی دنریس مخالفت می کنه و میخواد برای بچش ، که دختره ، فدا بشه. اسمش رو هم میزاره لیانا تارگرین. بعدش هم واریس با شمشیر سم میزنه و دنریس رو میکشه تا راحت بشه. گلدن کمپانی هم هر لحظه به محل اونا نزدیک تر میشه. دنریس قبل از مرگش لیانا رو به جورا و میساندی میسپاره.
    در کینگز لندینگ کیبرن خبر پیروزی در دراگون استون رو به سرسی در دربار میده ، سرسی با خوشحالی مینوشه و بعد میبینه کیبرن چهرش رو بر میداره. اون آریاست! آریا خودش رو معرفی می کنه و سرسی از کوه میخواد اونو بکشه که در این لحظه سندور کلگین و نایمریا وارد می شوند! اریا سرسی رو میکشه ، سگ هم کوه رو.
    فرماندهان گلدن کمپانی از واریس میخوان دنریس رو بهشون بده که اون جواب میده که دنریس فوت کرده. اونا هم جنازه دنریس رو میبرن پایتخت. سم و بچه دنریس و میساندی هم قایم میشن و فرار می کنن.
    یورون به پایتخت میاد و میبینه سرسی مرده. پس خودش به تخت میشینه.
    جان و سانسا به دراگون استون میرسن و میفهمن دنریس مرده.
    ______________________________________________________________
    قسمت آخر ۶:
    جیمی بران گندری تیریون و داووس توسط جان از مرگ دنی مطلع میشن. یارا به اونها ملحق میشه و خبر از کشته شدن اکثر افراد یورون میده و اینکه خودش فرار کرده.
    در کینگز لندینگ جنازه دنریس رو میبینیم که بهش به شدت بی احترامی میشه. آریا و هاوند میشنون که یورون شاه شده ، اونا هنوز تو پایتخت هستن. هاوند به خاطر آریا قبول می کنه که تو پایتخت منتظر حمله جان بمونن.
    جیمی و یارا معتقدن یورون سرسی رو کشته. تیریون و جیمی تصمیم میگیرن با ارتش لنیستر تالی و باقیمونده ارتش دنریس به یورون حمله کنن. جان با اکراه شاه شدن رو قبول می کنه.ملیساندر به دیدن جان میاد و طی یه سری بحث جان با دروگون اون رو زنده می سوزونه و اعدام می کنه.
    تیریون داووس میساندی و سم و لیانا تارگرین توی دراگون استون میمونن و بقیه به پایتخت حمله می کنن.
    جنگ سختی در میگیره ، دو تا از فرماندهان کمپانی طلایی سوار بر فیل (!) هستن! جان هم سوار بر دروگون با زرهی تارگرینی/استارکی. آریا اژدها رو در دراگون پیت میبینه.سگ هم به جیمی و بران و جورا ملحق میشه. گندری و یارا هم به سمت رد کیپ میرن. یورون و گلدن کمپانی هم به سمت دراگون پیت و حمله به جان میرن. جیمی میدونه که اونجا وایلدفایر هست و جان توی خطر قرار داره.
    آریا و گرگش به جان میرسن که داره به زخم های دروگون رسیدگی می کنه. جان با هر بدبختی ای که هست اریا رو از اون جا دور می کنه و فراریش میده.
    یارا و گندری در ردکیپ متوجه میشن که یورون اونجا نیست و رفته به دراگون پیت پیش جان!!!! جیمی و جورا و سگ میان اونجا تا جان رو از خطری که تهدیدش می کنه مطلع کنن و فراریش بدن ولی بران باهاشون نمیاد چون جون خودش و زندگی خودش رو دوست داره و نمیخواد بمیره. یه جنگی اونجا در میگیره و جیمی داره جان رو فراری میده که ناگهان با کمک ناخواسته دروگون(!) اونجا منفجر میشه و همه ی اون عزیزان به رحمت خدا میرن.
    یارا به دراگون استون میره و همه چیز رو برای تیریون اینا تعریف میکنه.
    و در آخر:
    سر داووس برمیگرده پیش زنش!
    آریا و گرگش «والار مورگولیس» گویان به سمت شرق میرن.
    سم هم حالا گیلی رو داره ، لیانا ، سم کوچولو و البته یه بچه کوچیک دیگه از خودش!!!
    سانسا و گندری ازدواج می کنن. سانسا شمال و ویل رو داره و گندری هم استورمز اند رو !!! چه زوج تنفربرانگیز اما قدرتمندی!!! حیف نباشه اینا رو قدرت باشن و جنازه جان تو سرداب وینترفل!!!!!
    تیریون هم با میساندی ازدواج می کنه ، بعد از مرگ جیمی ، حالا اون لرد کاسترلی راک هست و البته دست پادشاه!!!! لیانا تارگریان هم که همه کارست!!!!
    توی دورن هم بران با یکی از دخترای اوبرین ازدواج می کنه! بالاخره بران به دختر و قلعه ای که میخواست رسید!!!!!!
    ریچ هم که به سم رسید!!!!
    جزایر آهن هم مال یارا گریجوی هست! که انصافا لیاقتش رو هم داره!

    وووو از همه مهم تر صحنه آخر سریال هست:
    در سرزمین های همیشه زمستان ، یه وایت واکر جنازه برن رو با خودش میاره ،چشمای برن باز میشه ، حالا اونا آبی شدن، بعد از یه مراسمی یه تاج روی سر برن میذاره!!!!!

    Winter Is Coming

      نقل قول

  • اصن فکرشو نمیکردم در اینجا هم یه سری آدم بی فرهنگ وجود داشته باشن که اسپویل کنن. فقط میتونم بگم متاسفم واسه سطح درک و شعورتون.

    میخواستم نظرمو درباره مباحث بگم که با دیدن حجم اسپویلها منصرف شدم

      نقل قول

  • تینا تینا:
    اصن فکرشو نمیکردم در اینجا هم یه سری آدم بی فرهنگ وجود داشته باشن که اسپویل کنن. فقط میتونم بگم متاسفم واسه سطح درک و شعورتون.

    میخواستم نظرمو درباره مباحث بگم که با دیدن حجم اسپویلها منصرف شدم

    دوست عزیز اولش گفتم بعد یه کامنت به شما ربطی نداره دوست دارین نخونین به خودتون مربوطه ظاهرا شعورتون به این هم نمیرسه

      نقل قول

  • نوشت اولش . خودتون باید یکم شعور داشته باشین و نخونین اگه دوست ندارین

      نقل قول

  • به خدا من اصلا قصدم این نبود که شکر بازی در بیارم تو چند جا دیدم دنبال فیلمنامه فصل هشت بودن گذاشتم گفتم خیلیها ساید مث خود من بخوان بدونن فیلمنامه چیتوش نوشته البته ممکنه درست نباشه ولی فکر کنم باشه چون در مورد هفت بود

      نقل قول

  • نه ، این اون چیزی نیست که مارتین توی سرش داره!!! اگه قسمت ششم رو ندیده بودم می گفتم الکیه ، اما از سازندگان قسمت ششم نوشتن همچین فیلمنامه بی خودی بر می یاد!

      نقل قول

  • امین:
    نه ، این اون چیزی نیست که مارتین توی سرش داره!!! اگه قسمت ششم رو ندیده بودم می گفتم الکیه ، اما از سازندگان قسمت ششم نوشتن همچین فیلمنامه بی خودی بر می یاد!

    احمقانه ترش اینه که قسمت این هفته پیتر بیلیش زرنگ و باهوش رو که کل هفت پادشاهی رو به جون هم انداخت توسط آریا و به دستور سانسا کشته میشه!

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین: احمقانه ترش اینه که قسمت این هفته پیتر بیلیش زرنگ و باهوش رو که کل هفت پادشاهی رو به جون هم انداخت توسط آریا و به دستور سانسا کشته میشه!

    تو تمام سایت های معتبر دنیای نغمه این فیلنامه کاملا رد شده … پارسال که همچین اتفاقی افتاد خود شبکه hbo رسما اعلام کرد … زیاد به این فیلنامه توجه نکنین … خودم به شخصه اگر همچین فیلمنامه چرندی برای فصل هشت تهیه شده باشه تمام مقالات و ترجمه هام راجب سریال رو پاک میکنم

      نقل قول

  • میستر امین: تو تمام سایت های معتبر دنیای نغمه این فیلنامه کاملا رد شده … پارسال که همچین اتفاقی افتاد خود شبکه hbo رسما اعلام کرد … زیاد به این فیلنامه توجه نکنین … خودم به شخصه اگر همچین فیلمنامه چرندی برای فصل هشت تهیه شده باشه تمام مقالات و ترجمه هام راجب سریال رو پاک میکنم

    ولی شنیدم فیلمنامه ای که پارسال لو رفته درست از آب اومده
    مزخرفترین جای فیلمنامه اینه که رابین ارن وسط جنگ ارتشو ول میکنه و فرار میکنه و سرزمینشو واسه سانسا میزاره! آخه مگه میشه؟

      نقل قول

  • سلام

    جناب ارشیا دمت گرم مخصوصا برای اون جمله شاه شاهان جان جانان شاه شب :lol: (کلی خندیدم )

    دم هکرها هم …. ، رفتم فیلمنامه رو خوندم ، از یه سال دیگه انتظار کشیدن راحت شدیم

    دم دیوید و دنیل و سایر نویسندگان سریال هم جیززززززززز که با این فیلمنامه تحول بزرگی در تبدیل ژانر تخیلی به کمدی بوجود آوردن، ازین به بعد بچه ها به جای تام و جری میتونن گیم اف ترونز ببینن

    البته ممکنه حالا که لو رفته تصمیم بگیرن فیلمنامه رو عوض کنن چون هنوز فیلمبرداری فصل ۸ رو شروع نکردن قرار بود پاییز شروع بشه

      نقل قول

  • volcano:
    سلام

    جناب ارشیا دمت گرم مخصوصا برای اون جمله شاه شاهان جان جانان شاه شب (کلی خندیدم )

    دم هکرها هم …. ، رفتم فیلمنامه رو خوندم ، از یه سال دیگه انتظار کشیدن راحت شدیم

    دم دیوید و دنیل و سایر نویسندگان سریال هم جیززززززززز که با این فیلمنامه تحول بزرگی در تبدیل ژانر تخیلی به کمدی بوجود آوردن، ازین به بعد بچه ها به جای تام و جری میتونن گیم اف ترونز ببینن

    البته ممکنه حالا که لو رفته تصمیم بگیرن فیلمنامه رو عوض کنن چون هنوز فیلمبرداری فصل ۸ رو شروع نکردن قرار بود پاییز شروع بشه

    دوست عزیز اولن مرسی
    دوما من اینو کپی کردم از سایت طرفداری یادم رفت منبع بذارم از شخص مترجم هم عذرخواهی میکنم
    سوما نمیدونم چه اصراریه که فیلمی که پنج فصل طبق بازی های سیاسی مارتین پیش رفت تبدیل بشه به یه کمیک

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین: دوست عزیز اولن مرسی
    دوما من اینو کپی کردم از سایت طرفداری یادم رفت منبع بذارم از شخص مترجم هم عذرخواهی میکنم
    سوما نمیدونم چه اصراریه که فیلمی که پنج فصل طبق بازی های سیاسی مارتین پیش رفت تبدیل بشه به یه کمیک

    من کلشو خوندم ، کاملا مشخصه خسته شده بودن فقط میخواستن یه جوری سرشو هم بیارن

    واقعا در اوج تیر خلاص بش زدن

      نقل قول

  • volcano: من کلشو خوندم ، کاملا مشخصه خسته شده بودن فقط میخواستن یه جوری سرشو هم بیارن

    واقعا در اوج تیر خلاص بش زدن

    ولی فک کنم خیلی هیجانی بشه

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین: ولی فک کنم خیلی هیجانی بشه

    منم وقتی دیدم کلشو خوندم کی حوصله داره دوسال واسه سریال و چندین سال واسه کتاب صبر کنه

    البته ممکن هست فیک باشه

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین: منم وقتی دیدم کلشو خوندم کی حوصله داره دوسال واسه سریال و چندین سال واسه کتاب صبر کنه

    البته ممکن هست فیک باشه

    فکر نمیکنم فیک باشه ، اگه کلی بود میشد گفت از رو تئوریا نوشتن ولی خیلی با جزییات نوشته شده، فکر کنم اصلش لو رفته مگه اینکه حالا که لو رفته برن تغییرات توش بدن چون هنوز وقت دارن شروع نکردن به ساختن

      نقل قول

  • volcano: فکر نمیکنم فیک باشه ، اگه کلی بود میشد گفت از رو تئوریا نوشتن ولی خیلی با جزییات نوشته شده، فکر کنم اصلش لو رفته مگه اینکه حالا که لو رفته برن تغییرات توش بدن چون هنوز وقت دارن شروع نکردن به ساختن

    إمکانش هست
    خیلی هم غیر منطقی نیس فیلمنامه

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین: ولی شنیدم فیلمنامه ای که پارسال لو رفته درست از آب اومده
    مزخرفترین جای فیلمنامه اینه که رابین ارن وسط جنگ ارتشو ول میکنه و فرار میکنه و سرزمینشو واسه سانسا میزاره! آخه مگه میشه؟

    با دن و دیویس میشه. متاسفم که قلب آقامون مارتین از این نامردی ها بدرد اومده و کسی نیست او را یاری کند.

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین: احمقانه ترش اینه که قسمت این هفته پیتر بیلیش زرنگ و باهوش رو که کل هفت پادشاهی رو به جون هم انداخت توسط آریا و به دستور سانسا کشته میشه!

    واقعا
    چطور بیلیش به دختری اعتماد میکنه که فروختش به رمسی و فقط از سر اجبار سانسا حاضر شد بهش نامه بنویسه یا اینکه سانسا میدونست مسبب دشمنی لنیسترا و استارکاست و در قتل آرن و خاله اش و همچنین دشمنی خاله و مادرش نقش داشته؟
    کسی که جنگ ۵ پادشاه رو تو ذهنش برد کسی که همیشه به بدترین حالت ها فکر میکرد (وقتی که عهدشو با کتلین که عاشقانه دوسش داشت شکست چون میدونست این عشق اونو به اهدافش نمیرسونه ) باید اینطوری زانو بزنه و بگه سانسا تو رو خدا منو نکش؟ سانسا هم دیالوگ جیمی رو تکرار کنه و بگه من دیر یاد می گیریم ولی بالاخره یاد گرفتم …
    نمی گم از بیلیش خوشم میاد ولی خدایی این از الاریا سند کمتر بود که لایق مرگی جذاب نبود که تا ابد یادمون بمونه؟ فعلا مزخرفترین مرگ سریال ماله بیلیشه یا همون لیتل فینگره که همه رو روی انگشت کوچیکش چرخوند

      نقل قول

  • وقتی فیلمنامه فصل۸ رو خوندم آرزو کردم ای کاش هرگز گات رو ندیده بودم :head: :og:

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین: دوست عزیز اولن مرسی
    دوما من اینو کپی کردم از سایت طرفداری یادم رفت منبع بذارم از شخص مترجم هم عذرخواهی میکنم
    سوما نمیدونم چه اصراریه که فیلمی که پنج فصل طبق بازی های سیاسی مارتین پیش رفت تبدیل بشه به یه کمیک

    volcano:
    سلام

    جناب ارشیا دمت گرم مخصوصا برای اون جمله شاه شاهان جان جانان شاه شب (کلی خندیدم )

    دم هکرها هم …. ، رفتم فیلمنامه رو خوندم ، از یه سال دیگه انتظار کشیدن راحت شدیم

    دم دیوید و دنیل و سایر نویسندگان سریال هم جیززززززززز که با این فیلمنامه تحول بزرگی در تبدیل ژانر تخیلی به کمدی بوجود آوردن، ازین به بعد بچه ها به جای تام و جری میتونن گیم اف ترونز ببینن

    البته ممکنه حالا که لو رفته تصمیم بگیرن فیلمنامه رو عوض کنن چون هنوز فیلمبرداری فصل ۸ رو شروع نکردن قرار بود پاییز شروع بشه

    واقعا اگر این فیلنامه فصل۸ بود از دست اندرکاران سریال از رسید ترازدی به چنین کمدی روکم کنی تشکر می کنم
    غلط کردم ادعای روشن فکری کردم پدرم درومد این همه تحیل کردم برم همون وایکینگ ها رو ببینم

      نقل قول

  • تارگرین: واقعا
    چطور بیلیش به دختری اعتماد میکنه که فروختش به رمسی و فقط از سر اجبار سانسا حاضر شد بهش نامه بنویسه یا اینکه سانسا میدونست مسبب دشمنی لنیسترا و استارکاست و در قتل آرن و خاله اش و همچنین دشمنی خاله و مادرش نقش داشته؟
    کسی که جنگ ۵ پادشاه رو تو ذهنش برد کسی که همیشه به بدترین حالت ها فکر میکرد (وقتی که عهدشو با کتلین که عاشقانه دوسش داشت شکست چون میدونست این عشق اونو به اهدافش نمیرسونه ) باید اینطوری زانو بزنه و بگه سانسا تو رو خدا منو نکش؟ سانسا هم دیالوگ جیمی رو تکرار کنه و بگه من دیر یاد می گیریم ولی بالاخره یاد گرفتم …
    نمی گم از بیلیش خوشم میاد ولی خدایی این از الاریا سند کمتر بود که لایق مرگی جذاب نبود که تا ابد یادمون بمونه؟ فعلا مزخرفترین مرگ سریال ماله بیلیشه یا همون لیتل فینگره که همه رو روی انگشت کوچیکش چرخوند

    جالب اینه که بیلیش چطور به کسی که خالشو جلو چشمش کشت اعتماد میکنه. بعد لرد های ویل فازشون چی بود؟. اگه قرار بود بازبیلیش بد باشند باید همون زمان مرگ لایسا میبودند بعد یهویی همین که سانسا گفت اینا بگن چشم؟
    تازه اگه هم از.قبل هماهنگ کرده بودند یعنی بیلیش یه ادم تو شوالیه های وَیْل نداشت که بهش اعتماد کنن؟
    لطفا یکی جوابمو بدع

      نقل قول

  • درضمن غیر از سوال بالا یه سوال هم از کتابخونا دارم
    طبق چیزی که من شنیدم لرد واریس تو کتاب میخواد تارگرین تقبلی رو پادشاه کنه که ظاهرا ادم ساده ای
    ولی تو فیلم واریس خودشو وفادار به پادشاه های لایق میدونه
    قضیش چیه؟

      نقل قول

  • نویسنده ای که سانسایی رو که مث یه کبوتر ترسو بود باعث مرگ پدرش شد و شهادت دروغ به نفع جافری (کسی که شوهر آینده اش بود ولی آریا خواهر و همخونش)و بیلیش که قاتل اصلی خانوادش بود داد که فقط ازش محافظت ( توجه کنید سانسا جون کسی رو نجات داد که قاتل همه خانوادش بوده) کنه! الان ازش یه سیاست مدار در حد تایون لنیستر درورده اونوقت تیریون که هوشی مث تایون داشت متحمل چندین عمل نابخردانه بشه که با توجه به خشمی که نسبت به سرسی خاندانش داره و فقط میخواد از دنریس به خاطر مشاوره ای که بهش میده جیمی و سرسی رو به عنوان پاداش بگیره تا نابودشون کنه … چنین فردی که به بی رحمی و حسابگری تایون در خاندانش مقایسه شده کسی که در نبرد بلک واتر با کمترین ارتش و با نبوغ جنگی عالیش تونست تا رسیدن تایون از کینگزلندیگ محافظت کنه اونوقت تبدیلش کنن به مردی که دنریس به خاطر نقشه هاش تحقیرش کرد انوقت جیمی که کلا هیچ کاری رو تو زندگیش درست انجام نداده تبدیلش کنن به فاتح جنوب که فقط با آتش دنریس شکست خورد یا اینکه پیتر بیلیش که واریس اونو خطرناک ترین مرد هفت اقلیم قلمداد کنه تبدیلش کنن به خاله زنک
    یا اینکه خود واریس کسی که تمام خبرهای دنیا رو داره به تیریون درباره مذاکره ایرن بانک و سرسی بگه تا تیریون یه غلطی بکنه کلا تو این فصل فقط از نقش یه زاغ نامه رسون کمتر سودمند بود
    فقط یه چی میدونم کلا تابستون امسالم با این فصل گند خورد بهش

      نقل قول

  • ارشیا تارگرین:
    درضمن غیر از سوال بالا یه سوال هم از کتابخونا دارم
    طبق چیزی که من شنیدم لرد واریس تو کتاب میخواد تارگرین تقبلی رو پادشاه کنه که ظاهرا ادم ساده ای
    ولی تو فیلم واریس خودشو وفادار به پادشاه های لایق میدونه
    قضیش چیه؟

    مثل همه چیز دیگه اینم گند زده شده بهش
    اسپویل قسمت آخر و کتاب ۵
    .
    .
    .
    جان اسنو تبدیل به اگان ششم شد؟ :head:

      نقل قول

  • جونم بگه که سانسا که دلش دلستر بود و واسه همه یه کفی میکرد و گلدوزی و خاله بازی میکرد تا بختش باز شه الان شده مارگارت تاچر وینترفل
    بیلیش که کارش آتش انداختن به دیوارای سنگی با من منجنیق ذهنش بود رفته بشینه ور دل سانسا برف بازی کنه و آدم برفی بسازه تو اتاقم با هم خاله بازی کنن کلا تو این فصل بیلیش رو نگه داشتن تا یکم دیالوگ فلسفی بگه دیدن خیلی مفهومی حرف میزنه هیچی نمیفهمن زدن کشتنش
    تیریون که زد بابای خودشو کشت اونم با دوتا تیر الان شده مرد خانواده اونوقت این میدونست تایون تو کسترلی راک کفگیرش به ته دیگ خورده
    دست به دامن اولنا با زبون دو هزار متریش شده ریچ رو ول کرده رفته چسبیده کسترلی راک … ریچ هم خونه مادربزگه با مرغ و جوجه هاش بود جیمی هم با اف اف زنگ زد و اولنا هم برداشت گفت ننه کیه ؟جیمی هم گفت منم جیمی… اگه ریچ رفتح نکنم سرسی با یورون وصلت می کنه ننه به جونیم رحم کن … اولنا میگه بیا تو ننه حلالم کن پسرتو من کشتم قصاصم کن و مرغ و جوجه هام هم به عنوان دیه ببر مردم تو زمستون بخورن دنریس میدشون به اون خرگردنش دروگون … برو ننه آخیش سر راحت می تونم زمین بزارم
    جان هم وقتی دست دنی رو ول کرد پیش خودش گفت به این گودزیلای دنی بزار نشون بدم که کی قرار شوهر ننه ش بشه رفت خود نمایی کنه
    عمو بنجن هم عین بتمن از را رسید و گفت تا این خودشو به فاک نداده واسه یه چشم قشنگ و سریال تموم شه برم بفرستمش بره
    کلا این همه آدم کشتن تا دنی زخم های جان رو ببینه و بگه ایول تو کجا بودی تا حالا… تو کدوم نقطه دنیا…ویسریون فدای سرت
    منم رسیدن این بازی مرگبار به این خاله خانباجی بازی بسیار متشکرم کلا تبدیل شده به مارپیچی که همه توش پیچیدیم

      نقل قول

  • این زمستونی بود که مارتین ۲۰ سال پیش بهمون قول داد؟ من تابستونش رو با گرمای کشندش ترجیح میدم

      نقل قول

  • دوستان باز هم تاکید می کنم ، این آن چیزی نیست که قرار است در دو کتاب آخر بخوانیم . لطفاً ضعف های فصل هفتم را به پای مارتین ننویسید!

      نقل قول

  • بعید می دونم شبکه اچ بی او و کارگردان و نویسندگان فیلم نامه اینقدر احمق باشند که فیلم نامه فصل هشت رو اینطوری بنویسند. سریالی که به مرز بیست میلیون بیننده در هر قسمت رسیده و قراره چند اسپیس آف هم از سریال بسازه مسلما دستی دستی همچین بازار پرسودی رو گند نمیزنه بهش. درسته کتاب و سریال یه کمی از هم فاصله گرفتند اما بعید می دونم اینقدر پایان شون متفاوت باشه که کلا سرنوشت قهرمانان در کتاب وسریال فرق کنه مسلما اینهمه تفاوت نخواهد داشت. شک نکنید اگر فیلمنامه لو رفته این باشه از الان باید شبکه اچ بی او رو ورشکسته حساب کرد.

      نقل قول

  • الکی برای مارتین ناراحت نشین،اون خیلی زرنگ تر از این حرفاس که سرش کلاه بره و باز هم میگم تفاوت در پایان سریال و کتاب نقشه طرفین بوده بابت سود بیشتر و دلایلش را تو پست قبلی گفتم.(همچنین سریال شاید برای یک عده طرفدار متعصب :rose: کتاب یا کسانی که فکر میکنند خدای سینما و نویسندگی هستند ضعیف باشه، ولی در نظر اکثریت هنوز عالی هست)
    من از سریال و داستان راضی هستم و هرکدومش ویژگی های خاص خودش را دارند و اگر مارتین ناراضی بود با خوشحالی اعلام نمیکرد قراره ۵ اسپین اف ساخته بشه B-)
    فقط من هنوز نفهمیدم کشور ما که انقدر نویسنده و نقد کننده های حرفه ای فیلم داره چرا محبوب ترین و
    بهترین فیلماش کلاه قرمزی و سالوادور هست؟ :lol:
    حتما به خاطر………

      نقل قول

  • گفته بودن این قسمت بچه سرسی سقط میشه ولی نشد که

    جیمی چه الکی بچشو ول کرد رفت، کلا فقط ادعاست، هروقت سرسی بش نیاز داشته نبوده

    اگه فیلمنامه لو رفته درست باشه ، از اونجاش خوشم میاد که یورون درحال مرگ میخنده و به همشون میگه you’re all fucked

    :winksmile: :winksmile: :winksmile: :winksmile: :winksmile:

      نقل قول

  • من خودم ادعایی نه در سینما و نه تو نویسندگی دارم ولی همیشه گفتم گات بهترینه چون شخصیتاش خاکستری واقعی بودن چیزی بود که میشه تحلیلش کرد و هفت ساله که هرسالش رو به امید فصل بعدش میگذرونم این فصل واقعا جذابیت های ۶ فصل قبل رو نداشت البته از گات یه چیزی میدونم همیشه آخرش وحشناک غافلگیرمون میکنه این که دوستان مقایسه می کنن و ایراد میگیرن و ناراحت هستند بد نیست این نشون میده گات چقدر برامون مهمه که حداقل دو سایت در ایران داره و مقاله هاش ترجمه میشن وقتی دوستان اینقدر از تغییر شخصیت ها صحبت میکنن معلومه که چقدر به کتاب و سریال توجه کردن چنین اتفاقی خیلی نادره و این برای هر نویسنده یا کارگردانی یه افتخاره که مردم اینقدر دنبال کار اونا هستن و جذبش شدن و درباره هر تغییر اون بحث میکنن

      نقل قول

  • سوتی کم نداشت این فیلنامه فیک

    یه جاش میگه هالند رید کشته میشه
    تو قسمت بعدی داره صحبت میکنه :))

    کاملا فیکه این فیلمنامه و یه فن فیکشن بیشتر نیست

      نقل قول

  • فرزاد:
    سوتی کم نداشت این فیلنامه فیک

    یه جاش میگه هالند رید کشته میشه
    تو قسمت بعدی داره صحبت میکنه :))

    کاملا فیکه این فیلمنامه و یه فن فیکشن بیشتر نیست

    دوست عزیز این اشتباه مترجم بوده احتمالا نه فیلمنامه اصلی

      نقل قول

  • Kardinal:
    الکی برای مارتین ناراحت نشین،اون خیلی زرنگ تر از این حرفاس که سرش کلاه بره و باز هم میگم تفاوت در پایان سریال و کتاب نقشه طرفین بوده بابت سود بیشتر و دلایلش را تو پست قبلی گفتم.(همچنین سریال شاید برای یک عده طرفدار متعصب کتاب یا کسانی که فکر میکنند خدای سینما و نویسندگی هستند ضعیف باشه، ولی در نظر اکثریت هنوز عالی هست)
    من از سریال و داستان راضی هستم و هرکدومش ویژگی های خاص خودش را دارند و اگر مارتین ناراضی بود با خوشحالی اعلام نمیکرد قراره ۵ اسپین اف ساخته بشه
    فقط من هنوز نفهمیدم کشور ما که انقدر نویسنده و نقد کننده های حرفه ای فیلم داره چرا محبوب ترین و
    بهترین فیلماش کلاه قرمزی و سالوادور هست؟
    حتما به خاطر………

    موضوع تعصب نیست هرکسی کتاب رو خونده قبول کرده سریال نسبت به کتاب افت کرده دلیلشم معلومه فقط مارتین میتونه داستان پیچیده اش رو جمع کنه و اگر کلا کتاب رو فاکتور بگیریم گات هنوز بین سریالا عالیه

    در ضمن کلاه قرمزی یه نمایش کمدی عروسکیه و هیچ ربطی به سریالایی چون گات نداره و کاملا ادم رو میخندونه برای همین خیلی محبوبه و لیاقتشم داره

      نقل قول

  • سلام میشه یکی بگه چرا همش میگین سریال از فصل ۴ به بعد خراب شده؟

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: