آنالیز تریلر فصل ۴ سریال بازی تاج و تخت

هشدار: این مطلب ممکن است شامل اسپویل‌هایی کوچک از کتاب باشد بنابراین اگر تا الان سریال را ندید و یا تریلر را نگاه نکرده‌اید بهتر است همین حالا صفحه را ببندید.دوستان اگر نظری هم دارن که شامل اسپویل است لطفا در کادر اسپویل قرار بدهند.

 

انگار همین دیروز بود که تریلر فصل ۴ سریال بازی تاج و تخت پخش شد. جالبه هر بار که نگاهش میکنم انگار کمه و هر بار دوست دارم دوباره ازاول نگاهش کنم. اما بعضی از قسمت‌های این تریلر منو سردرگم و گیج میکنه و هرچی فکر میکنم نمیفهمم که این چی باید باشه. بنابراین قراره قدم به قدم به بررسی وآنالیز این تریلر بپردازیم پس با ماهمراه باشید:

در اولین صحنه ما شاهد یکی از عجیب‌ترین‌ها هستیم….سایه‌ی یک اژدهای بزرگ بر روی قدمگاه‌پادشاه!همه شما هم باید مثل من به این فکر بکنید که چطور اژدهاهایی که هنوز اندازه فنچ هستن!به این بزرگی شدن و از اون جالب‌تر به قدمگاه‌پادشاه اومدن!!! اکثرکسایی که کتاب رو کامل مطالعه کردن این عقیده رو دارن که اینبه احتمال زیاد یک رویا یا تصور است. بعد ما صدای سر مرین ترنت رو میشنویم که اعلام میکنه«مردم شا‌ه‌شان را دوست دارند ». باشه حتما….تو راست میگی!!!! صحنه تغییر میکنه وجافری رو نشون میده که درحال مشاهده کردنِ جشنِ ازدواج خودشه درحالی که همان‌زمان اولِنا تایرل در حال عبور کردنه.شدیدا آگاهی از اتفاقی بد رو میده. در ادامه جافری و جیمی تمیز و اصلاحشده رو میبینیم که به نظر میرسه گفت‌وگویی در برج سفید با هم دارند. «اونا میدونن من شهر رو نجات دادم، اونا میدونن ما جنگ رو بردیم» و بعد جیمی خیلی خوشگل جافری رو سرجاش میشونه« جنگ برده نشده! »(ترجمه‌‌ی برگردانش همین میشه اما به فارسی خودمون میشه«ما هنوز جنگ رو نبردیم») در صحنه‌های بعدی ما قسمت‌هایی از ایری رومیبینیم. اولی یک کلاغ که درحال خوردن و نوک زدن به یک جسد است و دومی(از نظر خودم یکی از جالب‌هاش) یک سوار تنها با پرچمی سفید در برهوتی مه‌آلود و تهی. به نظر خود من اینباید تیون گریجوی در موت‌کیلین باشه.بعدازاین، ما دنی، جوراه، بریستن سلمی ومیساندی رو می‌بینیم، به همراه آنسالید‌ها نظاره‌گره نبرد داریوناهاریس با مبارز وقهرمانِ اهل میرین‌ هستن(هون لباس زرده!). سپس دنی وارد مکان زیرزمینی اسرارآمیزی از میرین میشه و ما می‌بینیم که برده‌ها درحال دویدن در میان تونل‌ها هستن و با خود مشعل حمل می‌کنند. درصحنه بعدی ملیساندرا دیده میشه که داره زندانی‌ها رو در راه خدای روشنایی قربانی میکنه درحالی که استنیس و داووس هم مشاهده می‌کنند. بعد، صحنه کوتاهی از تیریونِ پریشان و سپس، ملاقات دو فرمانده در یک زمن باز. با درنظر گرفتن پرچم‌ها به نظر میرسه که کسی که ایستاده روس بولتونِ و اونی که درحال حرکته رمزی اسنو. صحنه‌ای که خیلی دوس داریم اونو زودتر ببینیم. در قسمت بعد استنیس و داووس سوار بر یک کشتی دیده می‌شوند. اینها در حالی پخش میشه که ما صدای جوراه رو میشنویم که به دنی میگه«وسوسه کننده‌س که دشمتن رو مثل یک شیطان تصور کنی….در هر دوطرف هر نبردی که انجام شده خوبی و بدی بوده…… »سپس ما کوچه‌های میرین رو درحالی که کلی برده روی سر یه برده‌دار بدبخت خراب میشن. و جالبه که اگه رقت کنید در اون صحنه روی دیوار نوشته شده که «ارباب‌ها رو بکشید ». دنی بر روی تخت پادشاهی میرین صحنه‌بعدی تریلر هست در حالی که توسط گارد خود محافظت میشه. در همان حال میشنویم که دنی به سر جوراه میگه « اونا میتونن در دنیای جدید من زندگی کنن یا میتونن توی دنیای قدیمی خودشون بمیرن ». این جمله روی صحنه‌های کوتاهی از سرسی و تایوین گفته میشه. در نمای بعد جیمی شمشیری رو در حضور تایوین نگه داشته، عهدنگه‌دار، شمشیری والریایی که چگونگی ساختش دل همه ما رو کباب خواهد کرد. تیریون دیده میشه که با غل و زنجیر در حال اسکورت شدن و عبور از تالاره «الان اوضاع یکم پرتنش شده» و در قسمت بعد درحالی که توی سلول نشسته با طعنه میگه « فکر نمیکنم بتونم با صحبت کردن خودمو از این یکی خلاص کنم ». بعد برای اولین بار نگاهی به جمال اوبریان مارتل جوان می‌اندازیم، افعی سرخ دورن. تعدادی وحشی یک کاروان رو در شمال غارت میکنن و ما ییگریت عبوس رو میبینیم که همراه با اوناست. سپس ما برادرهای سیاه‌پوش رو میبینیم که زیر یه سقف جمع شدن و این بار جان اسنوی عبوس با اونا صحبت میکنه« اگه وحشی‌ها از دیوار نفوذ کنند، اونا بر همه‌کس و همه‌چیز غلبه‌خواهند کرد» در همان زمان یک غول با هیکل بسیار سنگین خود را به سمت دری پرت میکند. سپس با سکانس‌هایی کوتاه مواجه میشیم. یارا گریجوی با افرادش که به نظر در حال عبور از آبهای گریان هستن. کیبورن در حال جا انداختن دستی مصنوعی و طلایی برای جیمی  در حالی که سرسیه ناراحت چشماش رو میبنده. سپس رست دیده میشه که نقس کرستر فقید رو در قربانی کردنه فرزندان داره انجام میده و بالاخره اولین تصویر از آریا معلوم میشه که در کمال خوشحالی نیدل در دستش قرار داره پس باید شاهد اون صحنه شاهکار باشیم که چطور نیدل به آریا بازمیگرده. در صحنه بعد صدای نگران لیتل فینگر رو مشنویم که میگه« میخوام بدونم تو طرف چه کسی هستی » از بد شانسی به هیچ طریقی نیمشه فهمید طرف صحبت چه کسی هست و باید صبر کنیم. در ادامه ما برن و هودرو رومیبینیم که کنار یک درخت ارواح شمالی هستن. یک سوارکار بولتونی در حالی که پرچم بولتون‌ها رو همراه داره درحالی که روس بولتون منتظره وارد درددفورت میشه. سپس جمله‌ای که من عاشقشم رو میشنویم. اوبریان مارتل به تیریون میگه « برو به پدرت بگو من اینجام و بهش بگو که این فقط لنیسترا نیستن که قرضشون رو ادا میکنن» شاید به جز این شاهزاده‌یدورنی هیچ کس دیگه‌ای جزعت نداره اینطوری تایوین رو تهدید کنه! صحنه‌ای کوتاه از نبرد بین افعی سرخ و کوه که نقطه عطف این فصله مطمئنا. در قسمت بعد عروسی که همه منتظرشبودن دیده میشه. عروسی سلطنتی.و مطمئن باشن که عروسی جالبی از آب در میاد.سپس فریاد‌های خشمگینانه سرسی بر سر تایوین رو میشنویم که به نظر موضوع دعوا تامن باشه.«تو با اون مثل هیولا‌ها بحث خواهی کرد تا زمانی که ازهم بپاشونیش. من قبل از اینکه این اتفاق بیوفته خاندانمون رو به آتیش میکشم.». جیمی کتاب سفیده گاردپادشاهی رو میبنده و در صحنه‌ای کوتاه میبینیم که او موی سرسی رو وحشیانه گرفته!سپس ما صحنه‌هایی از شمال رو میبینیم در حالی که آلیستر تورن بازگشته ومیگه «بردارها! امشب، ما میجنگیم!».و صحنه‌ای از یورش وحشی‌ها با رهبری تورمند و استیر. جان رهبریه حمله‌ای به خانه کرستر رو داره .صحنه‌هایی کوتاه از آتش بازی جشن، نگاه نگران دنریس،تیون تروتمیز شده سوار بر اسب و در زره مردان آهن.کوه چند رعیت بیچاره رو تعدام میکنه. ملیساندرا به یه نفر که معلوم نیست کیهمیگه«فقط یه جهنم وجود داره، اونم دنیاییه که ما الان توش زندگی میکنیم.» صحنه بعدی……سانسور…….در ادامه نگاهی کوتاه به قیافه سانسا میکنیم درحالی که در ایری قرار داره! باز هم سکانس‌هایی کوتاه، آریا در حالی که یک شمشیر خونین در دست داره که مربوط به صحنه شاهکار مهمانسراست و تازی هم مشتی به سرباز لنیستری میزنه.جان وارد اتاقی در قلعه سیاه میشه. دنی در حال تشویق شدن توسط مردم آزاد شده.جان رو میبینیم که شمشیرش رو در شکم یه بدبختی فرو میکنه. و در آخر تیریون با چشمانی نیمه خیس جمله جالبی رومیگه« اگه تو عدالت میخوای، جای اشتباهی اومدی » و برای سکانس آخر تنها چیزی که میشه گفت اینه« استنیس! استنیس! استنیس! »