مقالات

تئوری سازی: آیا برن استارک، خدای روشنایی است؟!

مترجم: سام لطفی
متن زیر حاوی اسپیول هایی از فصل ششم سریال می باشد

همچنان که همه چشم انتظار فصل هفتم Game of Thrones هستیم، بد نیست به برخی از تئوری هایی بپردازیم که ممکن است حقیقت داشته باشند. قبل از آنکه به تئوری بپردازیم، سوالی را مطرح میکنیم که بسیاری از طرفداران، کنجکاو یافتن پاسخ آن هستند: “خداوند روشنایی” (The Lord of Light) کیست؟ میدانیم که پیروانش، او را میپرستند، ولی تئوری جدید، عنوان میکند که وی، در واقع یکی از کاراکتر های اصلی داستان است. یعنی “برن استارک”. در ادامه، توصیفی که سایت Game if Thrones wiki درباره خداوند روشنایی ذکر میکند را میخوانیم:
“پیروان “مذهب هفت” (Faith of The Seven) معتقدند که هفت بهشت و هفت جهنم وجود دارد؛ درحالی که پیروان خداوند روشنایی، اعتقاد دارند که “جهنم” فقط یکی است و همین دنیایی است که در آن زندگی میکنیم. ولی خداوند روشنایی خواهد آمد و پیروان خود را از تاریکی نجات خواهد داد.”

2000?cb=20150608200849 - تئوری سازی: آیا برن استارک، خدای روشنایی است؟!

با توجه به کتاب ها و سریال، این فرضیه وجود دارد که خداوند روشنایی، “برن استارک” باشد. اما بگذارید یک چیز را روشن کنیم: این تئوری میگوید برن، “خدای روشنایی”است؛ نه “شاهزاده ی موعود” یا همان “آزور آهای” (Azor Ahai). “بانو ملیساندرا” ابتدا “استنیس” و اکنون “جان اسنو” را شاهزاده موعود معرفی کرده. این تئوری، “برن” را خداوند روشنایی (R’hllor) معرفی میکند. بیایید جزئیات این تئوری را بخوانیم:
در فصل ۶، در سکانس برج شادی، “برن” توانایی خود را در تغییر گذشته نشان داد، و دیدیم که”ند” صدای “برن” را شنید، و کمی بعد، در سکانس مرگ “هودور” که سعی میکرد “وایت واکر” ها را از “برن” دور نگه دارد. در این نقطه، شاه شب، قبلا “برن” را در یکی از سبزبینی هایش نشاندار کرده بود، و “هودور” جوان هم “برن” را طی سبزبینی اش دید. این نشان میدهد که “برن” نه تنها قادر به مشاهده گذشته است، بلکه میتواند توسط دیگران دیده شود و یا بطور فیزیکی در گذشته حاضر شود و در رخداد های گذشته، تغییر ایجاد کند. تشنج و مرگ “هودور” این موضوع را ثابت میکند.

they have no idea    by ertacaltinoz d9ugod9 - تئوری سازی: آیا برن استارک، خدای روشنایی است؟!

در کتاب ها این نکته را میخوانیم که مردم، صدایی مانند “نجوا” (whisper) از “درختان نیایش” (Weirwood Trees) میشنوند. و معمولا اینطور میپندارند که این، صدای خدایان قدیم است. شاید این موضوع به خودی خود ربط چندانی نداشته باشد، ولی اگر در نظر داشته باشیم که “ند استارک” جوان، توانست صدای “برن” را بشنود، میتوانیم نتیجه بگیریم که این نجواها، صدای “برن” است که سعی دارد گذشته را تغییر دهد. در کتاب ها، بعضی از شخصیت ها مثل “جان اسنو” این نجواها را شنیده اند، گرچه در سریال این نکته وارد نشده است. و همینطور “شاه دیوانه”، نجواهایی میشنید که به او میگفت “همه رو بسوزون” (Burn them all). این موضوع حتی میتواند این احتمال را تقویت کند که اصلا این “برن” بود که با دستکاری گذشته، همه چیز را بهم ریخت.
این تئوری همچنین این ایده را مطرح میکند که “برن” به عنوان کلاغ سه چشم، در زمان حال، از این درختان صدای نجوا میشنود و از آتش برای ایجاد ارتباط و پیامرسانی استفاده میکند. آتش در اینجا به وضوح، نشانه Lord of Light است، که از طریق آتش با مریدانش در ارتباط است. امکان دارد که “برن” به گذشته سفر کرده و از آتش برای ایجاد ارتباط استفاده میکند. این موضوع نشان میدهد که ممکن است “برن” واقعا Lord of Light باشد.

لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=9502

درباره نویسنده

نوید لنیستر

نویسنده و مترجم مطالب سایت

۳۶ دیدگاه

  • سلام اقا نوید ممنون از مطالب و مقالات خوبتون به جرأت میشه گفت که یکی از بهترین ها تو این زمینه اید
    من یه سوال درمود وضعیت جان و برن داشتم به نظر شما برن فکر نمیکنه که اگه در مورد هویت جان به جان بگه جان فک کنه که بهش خیانت شده (چون شاهزاده ای بوده که مثل یک حرامزاده بزرگ شده) و دست از دفاع و کمک به وینترفل و خاندان استارک بکشه (درصورتی که در حال حاضر بهترین گزینست) و همین موضوع مانع فهمیدن جان در مورد هویتش بشه؟
    یه نکته : حتی اگه برن به جان و بقیه بگه چرا بقیه باید حرفش رو باور کنند؟

      نقل قول

  • سلام نوید جان عالی بود به معنای واقعی…
    نوید اون یارو دید برن داره میره تو برج ناراحت شد یه چیز میدونست به نظرت اون چی بود؟

      نقل قول

  • Sina:
    سلام اقا نوید ممنون از مطالب و مقالات خوبتون به جرأت میشه گفت که یکی از بهترین ها تو این زمینه اید
    من یه سوال درمود وضعیت جان و برن داشتم به نظر شما برن فکر نمیکنه که اگه در مورد هویت جان به جان بگه جان فک کنه که بهش خیانت شده (چون شاهزاده ای بوده که مثل یک حرامزاده بزرگ شده) و دست از دفاع و کمک به وینترفل و خاندان استارک بکشه (درصورتی کهدر حال حاضر بهترین گزینست) و همین موضوع مانع فهمیدن جان در مورد هویتش بشه؟
    یه نکته : حتی اگه برن به جان و بقیه بگه چرا بقیه باید حرفش رو باور کنند؟

    لطف دارین :rose:
    فکر نکنم دست از حمایت از خاندان استارک برداره چون حتما درک میکنه که چرا ند هویتشو مخفی کرده تا جونش در امان باشه.
    در مورد باور کردن حرف برن هم خب برن میتونه گذشته اونایی که باور نمیکنن رو هم بگه تا قانع بشن B-)

      نقل قول

  • سلام خوب بود اما اگربرن خدای روشنایی بوده پس نتیجه میگیرم اون طبق متن این دیوانگی هارودر شاه دیوانه وریگار دردزدیدن لیانا شده وتارگرین هاروسرکوب کرده

      نقل قول

  • سلام خوب بود اما اگربرن خدای روشنایی بوده پس نتیجه میگیرم اون طبق متن این دیوانگی هارودر شاه دیوانه وریگار دردزدیدن لیانا شده وتارگرین هاروسرکوب کرده

    Sina:
    سلام اقا نوید ممنون از مطالب و مقالات خوبتون به جرأت میشه گفت که یکی از بهترین ها تو این زمینه اید
    من یه سوال درمود وضعیت جان و برن داشتم به نظر شما برن فکر نمیکنه که اگه در مورد هویت جان به جان بگه جان فک کنه که بهش خیانت شده (چون شاهزاده ای بوده که مثل یک حرامزاده بزرگ شده) و دست از دفاع و کمک به وینترفل و خاندان استارک بکشه (درصورتی کهدر حال حاضر بهترین گزینست) و همین موضوع مانع فهمیدن جان در مورد هویتش بشه؟
    یه نکته : حتی اگه برن به جان و بقیه بگه چرا بقیه باید حرفش رو باور کنند؟

    سینا جان فکرنمیکنم هویت جان کاملا مشخص شده باشه بنظرمن خیلی زود پیش میرین راجع این

      نقل قول

  • امیدرضا:
    سلام خوب بود اما اگربرن خدای روشنایی بوده پس نتیجه میگیرم اون طبق متن این دیوانگی هارودر شاه دیوانه وریگار دردزدیدن لیانا شده وتارگرین هاروسرکوب کرده

    سینا جان فکرنمیکنم هویت جان کاملا مشخص شده باشه بنظرمن خیلی زود پیش میرین راجع این

    توی عکسی که چند وقت پیش hbo منتشر کرد اعلام کرد که ریگار و لیانا والدین جان هستند?

      نقل قول

  • Sina: توی عکسی که چند وقت پیش hbo منتشر کرد اعلام کرد که ریگار و لیانا والدین جان هستند?

    البته امید رضا جان، توی سریال لیانا به ادارد استارک میگه :protect him…پس میشه گفت که حداقل توی سریال ، والدین جان، لیانا و ریگار هستن ..اون چیزی که که ما قبلا در موردش صحبت کردیم ، موضوع کتاب ها بود..توی کتاب هنوز والدین جان اسنو مشخص نیست و ممکنه اصلا ریگار و لیانا نباشن..سریال از همون اول از بردن نام آشارا دین امتناع کرد ، پس حالا یه دفعه ای نمیاد آشارا رو به عنوان مادر جان و برندون رو به عنوان پدر جان معرفی کنه..چون سریال حتی در مورد تورنومنت هرن هال و شوالیه درخت خندان و تمسخر هولند رید و گرگ ساکت(ند) و گرگ خشمگین ( برندون)و ماجرای رقص برندون با آشارا دین هم صحبتی نمیکنه ..برای همین به نظر من والدین جان اسنو در کتاب و سریال با هم فرق دارن..گچون خود سازندگان هم که از فصل ۴ شروع به تغییر خط های داستانی کردن، چندین بار گفتن که این سریال اقتباسی از کتابه

      نقل قول

  • پویا: البته امید رضا جان، توی سریال لیانا به ادارد استارک میگه :protect him…پس میشه گفت که حداقل توی سریال ، والدین جان، لیانا و ریگار هستن ..اون چیزی که که ما قبلا در موردش صحبت کردیم ، موضوع کتاب ها بود..توی کتاب هنوز والدین جان اسنو مشخص نیست و ممکنه اصلا ریگار و لیانا نباشن..سریال از همون اول از بردن نام آشارا دین امتناع کرد ، پس حالا یه دفعه ای نمیاد آشارا رو به عنوان مادر جان و برندون رو به عنوان پدر جان معرفی کنه..چون سریال حتی در مورد تورنومنت هرن هال و شوالیه درخت خندان و تمسخر هولند رید و گرگ ساکت(ند) و گرگ خشمگین ( برندون)و ماجرای رقص برندون با آشارا دین هم صحبتی نمیکنه ..برای همین به نظر من والدین جان اسنو در کتاب و سریال با هم فرق دارن..گچون خود سازندگان هم که از فصل ۴ شروع به تغییر خط های داستانی کردن، چندین بار گفتن که این سریال اقتباسی از کتابه

    شاید البته منم بصورت قطعی نگفتم اما فکرنمیکنم والدین جان اسنوتوکتاب وسریال فرق داشته باشن درسته که سریال وکتاب ازفصل چهار تغییرات زیادی داشته اما همشون یک مفهومو میرسونن منم میگم توطرح اولیه مارتین که درباره کتابش درنظر گرفته جان فرزند ریگار ولیانا بوده حتما یه نگاه بهش بندازید که بعد تغییرش داده داستانو وشاید عوض شده البته شایدم والدین جان توکتاب وسریال فرق کنه وریگار ولیانا پدر و مادرجان درسریال باشن فعلااحتمال این بیشتره اما اگه جان زاده برج عیش نباشه وبادنریس روبرو بشه داستانش جذاب ترمیشه

      نقل قول

  • به نظر من سرنوشت نهایی کاراکترهای اصلی مورد بحث در سریال و کتاب کاملا مشابه در نظر گرفته خواهد شد. اما در جزییات ممکن است تفاوت هایی در حد زمین تا آسمان داشته باشند. مثلا به نظر من والدین جان در سریال باید همانی باشد که در کتاب است. اگر دنیریس در کتاب به قدرت برسد در سریال هم درنهایت همین اتفاق خواهد افتاد. اما ممکن است مسیر داستانی آنها فرق داشته باشد. همچنین معتقدم مارتین از عقاید پایه ای خود در مورد سرنوشت ومشخصات کاراکترهای اصلی کوتاه نخواهد آمد. مارتین در مورد ماهیت واقعی کاراکترهایش همه را به جان هم انداخته، پس بهتر است زیاد از اظهار نظرهایمان درباره جادو که فقط جنبه تزیینی در داستان دارد و اهمیت زیادی برای مارتین ندارد مطمئن نباشیم. برن هرچه باشد، از قدرت ماورایی خود نمی تواند استفاده زمینی و سطح پایین کند. جادو فقط طلسمی است برای نوع دیگر خودش. پس اینکه برن هم یک قدرت خدایی داشته باشد باعث نمی شود تآثیری بر روند درام و تراژدی داستان بگذارد. مهمترین موضوعات این است که مارتین می خواهد چگونه داستان را به پایان برساند، تا تحلیل این پایان، کار او را به اثری فراتر از تصور همه تبدیل کند. جادو برای مارتین حکم آبرنگی را دارد که باید یک طراحی دقیق و خشک و سیاه و سفید را به یک نقاشی ماندگار رنگین و جادویی از بهشت و یا جهنم تبدیل کند. اما نمی تواند جهنم را به بهشت و یا بهشت را به جهنم تبدیل کند. زیرا طراحی قبل از رنگ آمیزی انجام شده و طرح یک درخت فقط با جادوی سبز و طرح شعله های آتش با جادوی زرد کامل می شود. و هیچ نقاشی درخت را به رنگ آتش و یا آتش را به رنگ درخت رنگامیزی نمی کند. بنابراین استفاده از قدرت برن فقط برای لحظه حساسی تدارک دیده شده که فعلا از آن بیخبریم. اما برن از دنیا نخواهد توانست انتقام بگیرد. و یا آن را به بهشت هشتم تبدیل نخواهد کرد، چون نمی تواند. مارتین او را برای فقط یک لحظه خلق کرده، مثلا ممکن است جادوی وایت واکر را راحت تر از بقیه روش ها خنثی کند. شاید در ذهن مارتین هر خدا کار خاصی را بلد است و وقتی که دیگر نیازی به او نشد، از میان می رود. زیرا مفهوم ذهنی خدا در فرهنگ غرب همین گونه است. زیرا غالب آنها واقعا اعتقاد دارند زمانی که در قرون وسطا مردم به خدا اعتقاد داشتند، خدا واقعا وجود داشت، اما اکنون، یعنی وقتی که بعد از قرن ها احساس استقلال کردند، می گویند خدا فقط برای زمانی وجود داشت که اجدادمان در غارها از تاریکی می ترسیدند. البته انکار نمیکنند که شاید بعدها باز لازم شد خدا را باور کنند (در واقع خلق کنند). خدایان قدیم و جدید هم شاید تداعی گر همین حالت باشد. به نظر من در داستان مارتین خدایان بیش از اینکه تداعی گر بروز خدای خارجی باشند، به خدای درونی (قلبی و خلق شده توسط تخیل انسان ها) شبیه اند، زیرا قدرت تآثیر بر روندها را ندارند و فقط در چند نقطه مبهم ظاهر می شوند. اصل اعمال خود کاراکترهاست و نه جادو و ماورا

      نقل قول

  • امکان نداره برندون استارک خدای روشنایی باشه
    مگه کشکه

      نقل قول

  • امیدرضا: شاید البته منم بصورت قطعی نگفتم اما فکرنمیکنم والدین جان اسنوتوکتاب وسریال فرق داشته باشن درسته که سریال وکتاب ازفصل چهار تغییرات زیادی داشته اما همشون یک مفهومو میرسونن منم میگم توطرح اولیه مارتین که درباره کتابش درنظر گرفته جان فرزند ریگار ولیانا بوده حتما یه نگاه بهش بندازید که بعد تغییرش داده داستانو وشاید عوض شده البته شایدم والدین جان توکتاب وسریالفرق کنه وریگار ولیانا پدر و مادرجان درسریال باشن فعلااحتمال این بیشترهاما اگه جان زاده برج عیش نباشه وبادنریس روبرو بشه داستانش جذاب ترمیشه

    حق با شماست امید رضا جان…مدارکی که میگن جان فرزند ریگار و لیانا هستش قوی و محکمند و شاید قضیه دنریس و خانه ای با در قرمز و درخت لیمو در براووس بدون درخت( به جز کاج) اسرار دیگه ای رو در خودشون داشته باشن …باید منتظر بمونیم کتاب ۶ منتشر بشه …

      نقل قول

  • حقیقتش به نظرم اگه قصد ادامه ترجمه رو ندارید اخلاقی هست که میزان پولی که دوستان توی اکانت ها شارژ دارن رو بهشون برگردونید.

      نقل قول

  • نظریه جالبیه اما به نظرم در اون صورت باید اینو در نظر بگیرین که بقیه خدایانم می تونن شخصیت انسانی داشته باشن
    همون طور که در بروس در چوب سنوبر با دیدین سکه هو شنیدن والارمورگلیس رو به اریا باز شد یا دروازه مخفیه نایتواچ
    بعد با این حساب برن باید تا ابد زندگی کنه یا هم بعد مرگش دنیا تموم شه وگرنه رلوره بعدی میتونه گذشته رو طوری تغییر بده که برن به دنیا نیادو پارادوکسای نظریه های سفر در زمان

    دستتون درد نکنه اقا نوید
    همیشه عالی می نویسید

      نقل قول

  • bloodandgold:
    به نظر من سرنوشت نهایی کاراکترهای اصلی مورد بحث در سریال و کتاب کاملا مشابه در نظر گرفته خواهد شد. اما در جزییات ممکن است تفاوت هایی در حد زمین تا آسمان داشته باشند. مثلا به نظر من والدین جان در سریال باید همانی باشد که در کتاب است. اگر دنیریس در کتاب به قدرت برسد در سریال هم درنهایت همین اتفاق خواهد افتاد. اما ممکن است مسیر داستانی آنها فرق داشته باشد. همچنین معتقدم مارتین از عقاید پایه ای خود در مورد سرنوشت ومشخصات کاراکترهای اصلی کوتاه نخواهد آمد. مارتین در مورد ماهیت واقعی کاراکترهایش همه را به جان هم انداخته، پس بهتر است زیاد از اظهار نظرهایمان درباره جادو که فقط جنبه تزیینی در داستان دارد و اهمیت زیادی برای مارتین ندارد مطمئن نباشیم. برن هرچه باشد، از قدرت ماورایی خود نمی تواند استفاده زمینی و سطح پایین کند. جادو فقط طلسمی است برای نوع دیگر خودش. پس اینکه برن هم یک قدرت خدایی داشته باشد باعث نمی شود تآثیری بر روند درام و تراژدی داستان بگذارد. مهمترین موضوعات این است که مارتین می خواهد چگونه داستان را به پایان برساند، تا تحلیل این پایان، کار او را به اثری فراتر از تصور همه تبدیل کند. جادو برای مارتین حکم آبرنگی را دارد که باید یک طراحی دقیق و خشک و سیاه و سفید را به یک نقاشی ماندگار رنگین و جادویی از بهشت و یا جهنم تبدیل کند. اما نمی تواند جهنم را به بهشت و یا بهشت را به جهنم تبدیل کند. زیرا طراحی قبل از رنگ آمیزی انجام شده و طرح یک درخت فقط با جادوی سبز و طرح شعله های آتش با جادوی زرد کامل می شود. و هیچ نقاشی درخت را به رنگ آتش و یا آتش را به رنگ درخت رنگامیزی نمی کند. بنابراین استفاده از قدرت برن فقط برای لحظه حساسی تدارک دیده شده که فعلا از آن بیخبریم. اما برن از دنیا نخواهد توانست انتقام بگیرد. و یا آن را به بهشت هشتم تبدیل نخواهد کرد، چون نمی تواند. مارتین او را برای فقط یک لحظه خلق کرده، مثلا ممکن است جادوی وایت واکر را راحت تر از بقیه روش ها خنثی کند. شاید در ذهن مارتین هر خدا کار خاصی را بلد است ووقتی که دیگر نیازی به او نشد، از میان می رود. زیرا مفهوم ذهنی خدا در فرهنگ غرب همین گونه است. زیرا غالب آنها واقعا اعتقاد دارند زمانی که در قرون وسطا مردم به خدا اعتقاد داشتند، خدا واقعا وجود داشت، اما اکنون، یعنی وقتی که بعد از قرن ها احساس استقلال کردند، می گویند خدا فقط برای زمانی وجود داشت که اجدادمان در غارها از تاریکی می ترسیدند. البته انکار نمیکنند که شاید بعدها باز لازم شد خدا را باور کنند (در واقع خلق کنند). خدایان قدیم و جدید هم شاید تداعی گر همین حالت باشد. به نظر من در داستان مارتین خدایان بیش از اینکه تداعی گر بروز خدای خارجی باشند، به خدای درونی (قلبی و خلق شده توسط تخیل انسان ها) شبیه اند، زیرا قدرت تآثیر بر روندها را ندارند و فقط در چند نقطه مبهم ظاهر می شوند. اصل اعمال خود کاراکترهاستو نه جادو و ماورا

    کاملا حق باشماست بنظرمن خدای واقعی این داستان مارتینه اگه بخواد درعرض یک ثانیه وایت واکرها اژدهاهاومذب رلورو مذهب هفت رو نابود کنه من اگر درداستان بودم یه مذهب جدید میساختم بنام مذهب ماریتن

      نقل قول

  • پویا: حق با شماست امید رضا جان…مدارکی که میگن جان فرزند ریگار و لیانا هستش قوی و محکمند و شاید قضیه دنریس و خانه ای با در قرمز و درخت لیمو در براووس بدون درخت( به جز کاج)اسرار دیگه ای رو در خودشون داشته باشن …باید منتظر بمونیم کتاب ۶ منتشر بشه …

    درسته البته هنوزم مشخص نشده کاملا شاید مارتین یک دفعه همه روسوپراز کنه و واقعا ریگار ولیانا والدین جان نباشن باید منتظرکتاب ششم موند ببینیم چی میشه فقط موندم کتاب چهارم کی تواین سایت میاد بیرون امیدوارموفق باشی دوست عزیز

      نقل قول

  • سلام
    خواهشا میخواستم بدونم به ترجمه کتاب ۵ امید وار باشیم یا کلا دیگه بی خیالش بشیم –
    اخه چرا به نظرات مخاطبانتون توجه نمیکنید – مخاطبینی که وفادارانه منتظر ترجمه های شما موندن
    الان حدود ۵ ماه شده که خبری از ترجمه فصل جدید نیست ؟؟
    مگه هدف این سایت از روز اول ترجمه کتاب نبوده
    -همونطور که خودتون میدونید بهتره که جلد ۴ و ۵ با هم خونده بشن
    اگر ممکنه یه جواب سر راست بدید که منتظر بمونیم یا نه

      نقل قول

  • mohammad _QA:
    سلام
    خواهشا میخواستم بدونم به ترجمه کتاب ۵ امید وار باشیم یا کلا دیگه بی خیالش بشیم –
    اخه چرا به نظرات مخاطبانتون توجه نمیکنید – مخاطبینی که وفادارانه منتظر ترجمه های شما موندن
    الان حدود ۵ ماه شده که خبری از ترجمه فصل جدید نیست ؟؟
    مگه هدف این سایت از روز اول ترجمه کتاب نبوده
    -همونطور که خودتون میدونید بهتره که جلد ۴ و ۵ با هم خونده بشن
    اگر ممکنه یه جواب سر راست بدید که منتظر بمونیم یا نه

    هنوز کتاب ۴آماده نشده دیگه چه برسه به ۵ ماهم توهمین موندیم

      نقل قول

  • به نظر تئوری جالبی میرسه اما یادم میاد جایی شنیدم که مارتین جایی گفته هیچکدوم از خدایان در داستان حضور فیزیکی نخواهند داشت و خب میدونیم که خدای روشنایی یک خداست و به علاوه ما همیشه تو دنیای نغمه یک جور توازن قوا رو تو کل داستان میون طرفهای درگیر میبینیم حضور یک خدا اون هم به این شکل تو داستان کل منطق و موازنه داستان رو بهم میریزه

      نقل قول

  • سموئل تارلی:
    به نظر تئوری جالبی میرسه اما یادم میاد جایی شنیدم که مارتین جایی گفتههیچکدوم از خدایان در داستان حضور فیزیکی نخواهند داشت و خب میدونیم که خدای روشنایی یک خداست و به علاوه ما همیشه تو دنیای نغمه یک جور توازن قوا رو تو کل داستان میون طرفهای درگیر میبینیم حضور یک خدا اون هم به این شکل تو داستان کل منطق و موازنه داستان رو بهم میریزه

    !exactly

      نقل قول

  • سموئل تارلی:
    به نظر تئوری جالبی میرسه اما یادم میاد جایی شنیدم که مارتین جایی گفتههیچکدوم از خدایان در داستان حضور فیزیکی نخواهند داشت و خب میدونیم که خدای روشنایی یک خداست و به علاوه ما همیشه تو دنیای نغمه یک جور توازن قوا رو تو کل داستان میون طرفهای درگیر میبینیم حضور یک خدا اون هم به این شکل تو داستان کل منطق و موازنه داستان رو بهم میریزه

    حرف قشنگیه فقط اینکنه مادر با داووس حرف زده و مسیر کشتی ها رو هم بسمتش روند شاید حضور فیزیکی نباشه اما شاید رلور یه جوری وارد برن شده همانطور که برن وارد سامر میشه
    دراونصورت دیگه پارادوکسی هم پیش نمیاد چون رلور با استفاده از افراد مختلف کار هاشو انجام می ده

      نقل قول

  • به نظر من اگه وجود خدایی هم باشه مربوط به خدای درختی نه خدای روشنایی
    در جایی در کتاب وقتی آریا در نزدیکی سامرهال اسیر بود پیرزن به مامور خدای روشنایی گفت خداش در محدوده درخت قدرت نداره چون چوب یادشه شعله چیکار میکنه پس چطور ممکنه کلاغ سه چشم که در دل درخت و ارتباط تنگاتنگی با خدایان درختان داره تجلی از خدای آتش داشته باشه

      نقل قول

  • بهروز:
    به نظر من اگه وجود خدایی هم باشه مربوط به خدای درختی نه خدای روشنایی
    در جایی در کتاب وقتی آریا در نزدیکی سامرهال اسیر بود پیرزن به مامور خدای روشنایی گفت خداش در محدوده درخت قدرت نداره چون چوب یادشه شعله چیکار میکنه پس چطور ممکنه کلاغ سه چشم که در دل درخت و ارتباط تنگاتنگی با خدایان درختان داره تجلی از خدای آتش داشته باشه

    دقیقن . نکته ی بسیار به جایی بود.
    ضمن اینکه اصلن با عقل جور در نمیاد یه ادم با هر میزان توانایی بخواد نقش خدا داشته باشه

      نقل قول

  • لرد آو لایت؟!! فکر نمیکنم، ولی برندون معمار شاید!

      نقل قول

  • بچه ها یک وجه مشترک بین دنریس و تیریون و جان اسنو هست اینکه همشون مادران همشون سر به دنیا آمدن فرزندانشان فوت کردن شاید این یکی دیگه از تنه های جرج آر آر مارتین باشد آخه مگه میشه مرگ مادران سه شخصیت اصلی داستان تصادفی باشه فکر کنم یک دلیل محکم برای تارگرین بودن این سه نفر پیدا کرده باشم

      نقل قول

  • سلام
    چرا کسی به سوالای مربوط به ادامه ترجمه جواب نمیده؟
    منم یه مبلغی تو حساب کاربری دارم حدود ۳۰ تومن ولی خوب چون کتاب اول تا سوم رو مجانی دانلود کردم میزارم به پای اونا اما بلاخره ما خواننده های سایت وفادارانه منتظر ادامه ترجمه از این سایت هستیم لطفا اطلاع رسانی کنید

      نقل قول

  • به نظر من امکان نداره برن خدا باشه. مسخرست تیوریش

      نقل قول

  • سر آرتور دین:
    بچه ها یک وجه مشترک بین دنریس و تیریون و جان اسنو هست اینکه همشون مادران همشون سر به دنیا آمدن فرزندانشان فوت کردن شاید این یکی دیگه از تنه های جرج آر آر مارتین باشدآخه مگه میشه مرگ مادران سه شخصیتاصلی داستان تصادفی باشه فکر کنم یک دلیل محکم برای تارگرین بودن این سه نفر پیدا کرده باشم

    ازین ۳ نفری ک گفتی دو نفرشون ک ثابت شده. تیریونم ک موقع مرگ مادرش یه جمعیت تو کسترلی راک شاهد بودن. تایوینم بوده تو جمعشون. در کل ارتباطی نمیبینم :ostad:

      نقل قول

  • پویا: البته امید رضا جان، توی سریال لیانا به ادارد استارک میگه :protect him…پس میشه گفت که حداقل توی سریال ، والدین جان، لیانا و ریگار هستن ..اون چیزی که که ما قبلا در موردش صحبت کردیم ، موضوع کتاب ها بود..توی کتاب هنوز والدین جان اسنو مشخص نیست و ممکنه اصلا ریگار و لیانا نباشن..سریال از همون اول از بردن نام آشارا دین امتناع کرد ، پس حالا یه دفعه ای نمیاد آشارا رو به عنوان مادر جان و برندون رو به عنوان پدر جان معرفی کنه..چون سریال حتی در مورد تورنومنت هرن هال و شوالیه درخت خندان و تمسخر هولند رید و گرگ ساکت(ند) و گرگ خشمگین ( برندون)و ماجرای رقص برندون با آشارا دین هم صحبتی نمیکنه ..برای همین به نظر من والدین جان اسنو در کتاب و سریال با هم فرق دارن..گچون خود سازندگان هم که از فصل ۴ شروع به تغییر خط های داستانی کردن، چندین بار گفتن که این سریال اقتباسی از کتابه

    نمیشه که این قدر تفاوت کننند
    همون طور که توی خود وینترفل هم چندین مقاله راجع بهش پست شد اولین شرط مارتین برای اجازه ی ساخت سریال حدس کارگردانا مبنی بر این که مادر جان کیه بود… بعد اون وقت مادر و پدر یک همچین شخصیت کلیدیی که شاید اصلا شخصیت اصلی باشه و به تمام کتاب و اسم عجیبش (نغمه ای از یخ و آتش…) معنی بده، رو تغییر بدن… من فکر نیم کنم سریال تفاوت های زیادی با کتاب داشته باشه… و فکر می کنم اختلاف هاشون فقط تو جزئیات باشه… کلایت یکی اند… دو راه که به یک قلعه ختم می شن

      نقل قول

  • امیدرضا: شاید البته منم بصورت قطعی نگفتم اما فکرنمیکنم والدین جان اسنوتوکتاب وسریال فرق داشته باشن درسته که سریال وکتاب ازفصل چهار تغییرات زیادی داشته اما همشون یک مفهومو میرسونن منم میگم توطرح اولیه مارتین که درباره کتابش درنظر گرفته جان فرزند ریگار ولیانا بوده حتما یه نگاه بهش بندازید که بعد تغییرش داده داستانو وشاید عوض شده البته شایدم والدین جان توکتاب وسریالفرق کنه وریگار ولیانا پدر و مادرجان درسریال باشن فعلااحتمال این بیشترهاما اگه جان زاده برج عیش نباشه وبادنریس روبرو بشه داستانش جذاب ترمیشه

    جا با دنریس رو به رو میشه مطمئنن اما داستان اتفاقن موقعی جذاب تر می شه که جان پسر ریگار باشه…

      نقل قول

  • می دونید من فکر می کنم همه چیز توی دنیای مارتین خیلی دقیق و قشنگ چیده شده
    ایده ی این که برن خدای روشنایی باشه واقعا بده
    چون نظم دنیای مارتین رو به هم میریزه و من فکر می کنم احتمالش خیلی کم باشه
    رلور قرار نیست توی کتاب فیزیکی حضور یدا کنه… می دونید، رلور یک خداست یعنی یکتاست… و از یسری جهات بر حق تر از اون هفتا خدا جلوه می نمایه… رلور و روشنایی و کاهنه های سرخ فکر می کنم نقش زیادی دارن تو داستان و نقش برن هم متفاوته کاملا… و در ضمن یادمون رنه که عین قدرت های برن رو جان هم داره که هنوز نتونسته فعالشون کنه چون روشون کار نکرده…
    البته نمی دونم این درسته یا نه
    اما به هر حال فکر می کنم برن نمیتونه خدا باشه…

      نقل قول

  • به نظر من تو دنیاى نغمه هیچ خدایى وجود نداره و این ادیان فقط به هدف سود جویى به وجود اومدن، وقتى که ملیساندرا جانو برمیگردونه ازش مى پرسه وقتى مرده بودى چى دیدى جان میگه هیچى یا سرسى با آتش وحشى همه سپتون ها رو بدونه هیچ مانع اى میسوزونه اینا حرفمو تأیید میکنن.

      نقل قول

  • bloodandgold:
    به نظر من سرنوشت نهایی کاراکترهای اصلی مورد بحث در سریال و کتاب کاملا مشابه در نظر گرفته خواهد شد. اما در جزییات ممکن است تفاوت هایی در حد زمین تا آسمان داشته باشند. مثلا به نظر من والدین جان در سریال باید همانی باشد که در کتاب است. اگر دنیریس در کتاب به قدرت برسد در سریال هم درنهایت همین اتفاق خواهد افتاد. اما ممکن است مسیر داستانی آنها فرق داشته باشد. همچنین معتقدم مارتین از عقاید پایه ای خود در مورد سرنوشت ومشخصات کاراکترهای اصلی کوتاه نخواهد آمد. مارتین در مورد ماهیت واقعی کاراکترهایش همه را به جان هم انداخته، پس بهتر است زیاد از اظهار نظرهایمان درباره جادو که فقط جنبه تزیینی در داستان دارد و اهمیت زیادی برای مارتین ندارد مطمئن نباشیم. برن هرچه باشد، از قدرت ماورایی خود نمی تواند استفاده زمینی و سطح پایین کند. جادو فقط طلسمی است برای نوع دیگر خودش. پس اینکه برن هم یک قدرت خدایی داشته باشد باعث نمی شود تآثیری بر روند درام و تراژدی داستان بگذارد. مهمترین موضوعات این است که مارتین می خواهد چگونه داستان را به پایان برساند، تا تحلیل این پایان، کار او را به اثری فراتر از تصور همه تبدیل کند. جادو برای مارتین حکم آبرنگی را دارد که باید یک طراحی دقیق و خشک و سیاه و سفید را به یک نقاشی ماندگار رنگین و جادویی از بهشت و یا جهنم تبدیل کند. اما نمی تواند جهنم را به بهشت و یا بهشت را به جهنم تبدیل کند. زیرا طراحی قبل از رنگ آمیزی انجام شده و طرح یک درخت فقط با جادوی سبز و طرح شعله های آتش با جادوی زرد کامل می شود. و هیچ نقاشی درخت را به رنگ آتش و یا آتش را به رنگ درخت رنگامیزی نمی کند. بنابراین استفاده از قدرت برن فقط برای لحظه حساسی تدارک دیده شده که فعلا از آن بیخبریم. اما برن از دنیا نخواهد توانست انتقام بگیرد. و یا آن را به بهشت هشتم تبدیل نخواهد کرد، چون نمی تواند. مارتین او را برای فقط یک لحظه خلق کرده، مثلا ممکن است جادوی وایت واکر را راحت تر از بقیه روش ها خنثی کند. شاید در ذهن مارتین هر خدا کار خاصی را بلد است ووقتی که دیگر نیازی به او نشد، از میان می رود. زیرا مفهوم ذهنی خدا در فرهنگ غرب همین گونه است. زیرا غالب آنها واقعا اعتقاد دارند زمانی که در قرون وسطا مردم به خدا اعتقاد داشتند، خدا واقعا وجود داشت، اما اکنون، یعنی وقتی که بعد از قرن ها احساس استقلال کردند، می گویند خدا فقط برای زمانی وجود داشت که اجدادمان در غارها از تاریکی می ترسیدند. البته انکار نمیکنند که شاید بعدها باز لازم شد خدا را باور کنند (در واقع خلق کنند). خدایان قدیم و جدید هم شاید تداعی گر همین حالت باشد. به نظر من در داستان مارتین خدایان بیش از اینکه تداعی گر بروز خدای خارجی باشند، به خدای درونی (قلبی و خلق شده توسط تخیل انسان ها) شبیه اند، زیرا قدرت تآثیر بر روندها را ندارند و فقط در چند نقطه مبهم ظاهر می شوند. اصل اعمال خود کاراکترهاستو نه جادو و ماورا

    الان که اینو می‌نویسم منتظر اپیزود آخر فصل هشت (آخر) هستم
    ولی نوشته شما واقعا زیبا و با طراوته و حتی برای الان هم صدق می‌کنه!

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: