۶۵ سال پیش در چنین روزی جورج ریموند ریچارد مارتین در بیان، نیوجرسی متولد شد. به عنوان یک بچه بین نوشتن داستانهای غولها برای بچههای محلی، فرستادن تکههای برچسبها برای مجلات کمیک اولیه، مواظبت از لاک پشتها که تنها حیواناتی بودند که اجازه ورود به برنامه ها را داشتند – جورج مارتین در مورد جاهای دور رویاپردازی میکرد.
کشتیها از پنجرهی اتاقش نمایان بودند که بالا و پایین میرفتند، و پرچمهای به اهتزار در آمده آنها به او یاد میداند که پرچمها برای کدام کشور هستند و تصور میکرد که سفر با کشتی به کشورهای دوردست چگونه است. اشتیاق برای منظرههای نادیده در طول سالهایی که از یک طرفدار به یک حرفهای تبدیل شد، در وجود او بود…خب حالا هیچ کلمهی دیگری برای توصیف او نیست، به جز اینکه او در شهرت مثل یک ستاره راک شد.
بالاخره مارتین به هالیوود رفت تا شانسش را به عنوان فیلمنامهنویس امتحان کند، اول با فیلم ناحیه گرگومیش بعد فیلم کلاسیک زشتوزیبا. او به زودی طرحهای خودش را توسعه داد. اگر اتفاقات طور دیگری رخ میداد، مارتین بیشتر به عنوان یک تهیهکننده تلویزیونی و برنامهگذار شناخته میشد. از شانس خوب، طرفداران زندگی او را به سوی دیگری راهنمایی کردند. در سال ۱۹۹۳ بین پروژههای هالیوودی، تصمیم گرفت تا دوباره به داستانهزار دنیاییاش سر بزند. در حال کار روی رمانش به اسم آوالون، تصویری در ذهنش شکل گرفت که نمیتوانست آن را پاک کند. گرگی مرده که درون برف تابستانی پیدا شدهاست. این که در تابستان برف میبارید مهم بود. وادار شد که داستانی را که با این تصویر آمده بود، بنویسد. مدتی به سختی روی آن کار کرد… بعد آن را کنار گذاشت تا به هالیوود برگردد. اما هرگز فراموش نکرد. و وقتی که کارش با هالیوود تمام شد، خسته از محدودیتهایش، دوباره سر آن داستان برگشت.
بقیه، به قولی، همه تاریخ است. نغمهای از آتش و یخ با سکوت شروع شد. اول در تلاش برای اینکه خواننده بیابد. تا زمانی که بازی پادشاهان بدون شرمساری با جلد ارزان منتشر شد. همانطور که همه ما میتوانیم شهادت بدهیم، خیلی زود دنبالکنندگان مشتاقی جمع کرد. این گواهی بر مهارت مارتین به عنوان یک داستانگو است که تعداد زیادی مسحور حماسه او و شخصیتهایی شدند که پرهیاهو روی کاغذ جان گرفتهاند. این خصوصیات و معروفیت در حال رشد اوست که باعث شده تا شبکه HBO تصمیم سرنوشت سازی بگیرد و سریال آن را روی آنتن ببرد.
به عنوان بچهای اهل بیان که رویایش این بود که کشتیها او را دور دنیا ببرند، جورج راه طول و درازی آمده است.
تولدت مبارک جورج!
دوستان نظر شما در مورد این نویسنده چیه؟ به نظرتون رمز موافقیت اون چیه؟ سوال مهمتر. به نظرتون مارتینی که حالا ۶۵ سالشه، زنده میمونه که کتاب رو تموم کنه؟ ما باید این تولد و گذر عمر رو تبریک بگیم یا نگرانش باشیم؟
ما تراژیک ترین مرگی که می تونه قبل از اتمام سری نغمه اتفاق بیفته رو فراموش کردیم
جورج مارتین!
Das Reichنقل قول