به قلم علی ریدر
با نگاهی به داستان شوالیه آواره از مجموعه دانک و اگ
توجه:
۱- متن زیر ممکن است برای کسانی که داستان شوالیه آواره را نخوانده اند حاوی اسپویل باشد.
۲- این فقط یک تئوری و حدس و گمان و دیدگاه شخصی من است و هیچ نکته ای از کتاب پنجم را اسپویل نمی کند (لطفا در کامنت ها رعایت اسپویل نکردن کتاب ۵ را در نظر داشته باشید)
در فصل ۴۳ خواندیم که سرسی در دامی که خودش چیده بود گرفتار شد و با اتهامات سنگینی روبرو شد که در صورت اثبات مجازات مرگ را برایش در پی خواهد داشت. و حالا که تمام قدرت و ثروتش را از دست داده تنها امیدش به محاکمه از طریق مبارزه است که قهرمانش بتواند مبارز مذهب را شکست دهد و زندگی و شرافتش را به او بازگرداند.
اما به نظر میرسد اوضاع آنگونه که سرسی میخواهد پیش نمیرود، چرا که اولاْ به نظر میرسد قهرمان مورد نظر او یعنی برادرش سر جیمی از سرسی دلزده و شاید حتی متنفر شده و بعید است برای کمک به او به قدمگاه پادشاه برگردد، و حتی اگر هم بازگردد بازهم دست شمشیرزنش را از دست داده و دیگر آن مبارز افسانه ای نیست.
ثانیا به نظر من سپتون اعظم یا همان گنجشک اعظم نقشه پیچیدهتری را برای نابودی سرسی چیده است، و قصد دارد یک محکمه هفت برایش برگزار کند که در پیش بینی خود را از این نقشه هوشمندانه شرح میدهم، اما قبل از شرح این تئوری نیاز به چند مقدمه هست:
۱- محکمه هفت در کتاب شوالیه آواره:
در کتاب شوالیه آواره از مجموعه دانک و اگ خواندیم که شاهزاده ایریون تارگرین هنگامی که توسط سر دانک قدبلند به محاکمه از طریق نبرد دعوت شد، در پاسخ به او درخواست محاکمه هفت را مطرح کرد. در این نوع مبارزه به جای این که دو مدعی خود، یا قهرمانانشان در مقابل هم قرار بگیرند، به نشان هفت چهره خدا هر کدام هفت مبارز را برای نبرد معرفی میکنند.
شیوهای قدیمی از محاکمه که در زمان اندالها رایج بوده، ولی بعداْ از رونق افتاده و از زمانی که ایریون و سر دانک به همراه شش قهرمان خود در مقابل هم قرار گرفتند، دیگر تکرار نشده.
۲- ارتباط برادر ارشد در جزیره خاموش با گنجشک اعظم و ماجرای هفت یاقوت زره شاهزاده ریگار:
به یاد دارید که بریین در جزیره خاموش با برادر ارشد دیدار کرد، در این دیدار برادر ارشد جملهای به بریین گفت که به نظر من بسیار مهم و کلیدی بود:
برکت در اینجا زیاده. جایی که رودخانه به خلیج میریزه، جریانها و جزر و مد با هم گلاویز میشن و چیزهای غریب و شگفتانگیز زیادی رو به سمت ما میفرستن و به ساحل ما کشیده میشن. چوب آبآورده کمارزشترینشونه. ما فنجانهای نقرهای و دیگ آهنی، کیسههای پشمی و طاقه پارچۀ ابریشم، کلاهخود زنگزده و شمشیرهای درخشان پیدا کردیم. . .و بله، یاقوت سرخ.»
توجه سرهیل جلب شد، «یاقوتهای ریگار؟»
«ممکنه. کی میتونه بگه؟ جنگ لیگها دورتر از اینجا بوده، ولی رودخانه خستگیناپذیر و صبوره. شش تا پیدا شده. ما همه منتظر هفتمی هستیم.»
میدانیم که ریگار در کنار ترایدنت کشته شد و زرهش با پتک رابرت در هم شکست و یاقوتهای سرخ مشهور زره به داخل ترایدنت ریخت و ناپدید شد. برادر ارشد ادعا میکند که شش تا را پیدا کرده و منتظر هفتمی است، ولی به نظر من این جمله معنای دیگری دارد که برادر ارشد آن را پنهان و ناگفته باقی میگذارد. شش یاقوت پیدا شده نه جواهرات زره ریگار بلکه شش شوالیه و شمشیر زن ماهر و برجسته هستند که گنجشک اعظم برای تشکیل محاکمه هفت در مقابل سرسی آن ها را پیدا کرده و حالا منتظر پیدا شدن نفر هفتم هستند تا محاکمه تشکیل شود. (به نظرمن گنجشک اعظم و برادر ارشد با هم در ارتباط هستند و با هم برای پیاده کردن یک نقشه مهم همکاری می کنند که توضیحش نیاز به یک مقاله دیگر دارد.)
۳- سندور کلگین زنده است و در جزیره خاموش به سر میبرد:
در فصل ۳۱ خواندیم که برادر ارشد ادعا کرد تازی را پیش از مرگ پیدا کرده و به او رسیدگی کرده و در نهایت او را به دست خود دفن کرده. همینطور اسب جنگی مشهور او را در جزیره دیدیم که به عنوان اسب بارکش استفاده میشد. اما به نظر میرسد برادر اعظم در گفتهاش صادق نبوده و سندور زنده است و با هویت جدیدی در جزیره پنهان شده است. حتما این قسمت از فصل ۳۱ را بیاد دارید:
بالاتر از کنار قبرستانی گذر کردند که برادری بزرگجثهتر از بریین در تکاپوی کندن قبری بود. با توجه به نوع حرکتش، لنگ بودنش دیده میشد. هنگامی که یک بیل خاکِ سنگدار را از روی شانهاش پرتاب کرد، بر حسب اتفاق مقداری از آن بر روی پاهای آنها ریخت. برادر ناربرت گله کرد: «بیشتر مراقب باش. داشتی یه مشت خاک تو دهن سپتون مریبالد میریختی.» قبرکن سرش را پایین آورد. هنگامی که سگ رفت تا او را ببوید، بیلَش را انداخت و گوش حیوان را خاراند.
به شخصه برای من که شکی باقی نمانده که این قبر کن آرام و سر به راه کسی نیست به جز سندور کلگین، تازی سابق سرسی و لنیسترها که اکنون توبه کار شده و به مذهب هفت پیوسته. (دلایلش مفصله و بازگو کردنش نیاز به یک مقاله جداگانه داره.)
تئوری محاکمه هفت:
از مقدمه هایی که ذکر شد می توان نتیجه گرفت ممکن است در ادامه داستان شاهد برگزاری یک محاکمه از طریق مبارزه با حضور هفت شوالیه در هر طرف باشیم. به نظر من مارتین این محکمه را با الهام از محاکمه سر دانک و شاهزاده ایریون می نویسد. در آن محکمه تاریخی این چهارده نفر حاضر بودند:
از طرف بر حق محاکمه سر دانک-شاهزاده ولیعهد تارگرین بیلور نیزه شکن- لیونل براتیون ملقب به شوالیه خندان-روبین ریسلینگ-هامفری بیزبری-هامفری هاردینگ- ریمون فاسووی
از طرف باطل وخطا کار شاهزاده ایریون-برادرش شاهزاده دایرون- پدرش شاهزاده میکار-سه شوالیه عضو گارد شاه و استفون فاسوی.
بین این افراد و شخصیت های مجموعه نغمه یخ و آتش شباهت هایی هست که در ادامه اشاره میکنم:
ایریون = سرسی: هردو شیفته و مجنون قدرت و تکبر خود هستند، و البته هردو عاشق آتش مهارنشدنی هستند، سرسی با آن برج دست را سوزاند و ایریون با اطمینان از اینکه تبدیل به اژدها میشود جامی از آن را نوشید. (که سبب مرگش شد)
سر دانک = بریین از تارث: بریین هم مثل سر دانک شوالیه ای است که به سوگندهای شوالیه گریش در دفاع از ستمدیدگان وفادار است، قد بلند او یادآور سر دانک ملقب به قد بلند است و هرچند بریین از خاندانی اشرافی است ولی همچون سر دانک مانند یک شوالیه آواره زندگی می کند.
بیلور نیزه شکن = سر جیمی: هردو در موقعیت دشواری قرار گرفته اند که باید از میان دفاع از هم خون خود یا پایبندی به سوگند شوالیه گری و شرافت یکی را انتخاب کنند. شاهزاده بیلور در نهایت شرافت را انتخاب کرد و در دفاع از سر دانک مقابل سه همخون خود شمشیر کشید. اما تصمیم جیمی چه خواهد بود در این محاکمه از سرسی دفاع میکند یا به شوالیه های مذهب می پیوندد؟
طوفان خندان = پادشاه رابرت براتیون: رابرت به شدت شبیه جد خود سر لیونل است، هردو عاشق نبرد و خرد کردن شوالیه ها در مبارزه و شراب و عیش و نوش هستند و رفتاری سبک سرانه و کودکانه در مواجهه با دنیا از خود بروز میدهند.
هاردینگ و بیزبری= لنسل و تازی: شباهت این دو جفت هم در این هست که هامفری ها از ایریون کینه به دل داشتند و زخم خورده بودند و برای اعاده حیثیتشان باید او را شکست میدادند، همان طور که تازی و لنسل شرافت خود را به وسیله خدمت به سرسی از دست داده اند و برای بازپس گیری آن باید سرسی را محکوم کنند.
برای این که حدس بزنیم هفت شوالیه مذهب چه کسانی هستند باید دقت کنیم که مذهب هفت شوالیه هایی را به محکمه فرا میخواند که همگی از سرسی کینه و دشمنی در دل دارند و زخم خورده او هستند و شرافت خود را به وسیله اعمال سرسی لکه دار شده می بینند.
به نظر من شوالیه های هفت این افراد خواهند بود:
سندور کلگین: خون بی گناهان زیادی را به خاطر خدمت به سرسی و خاندان لنیستر ریخته و در نهایت به جای پاداش در نبرد بلک واتر به سمت شعله ها و مرگ فرستاده شد و تحت تعقیب قرار گرفته و لنیستر ها برادر و دشمنش گرگور کلگین را همواره به او ترجیح داده اند.
لنسل لنیستر: به خاطر سرسی زناکار و خیانت کار و شاه کش شده، و در نهایت سرسی از او سو استفاده کرده و در نبرد بلک واتر به حال خود رهایش کرده که بمیرد.
بریین تارث: به خاطر سرسی سوگند شکن شده و نتوانسته دختران کتلین استارک را به او بازگرداند.
پسر رابرت براتیون: گندری پسر حرامزاده رابرت کسی که سرسی به دنبال سر او بوده، کسی خواهد بود که انتقام مرگ پادشاه-پدرش را از او می گیرد؟
سر شادریج، شوالیه آواره: قبلا در تحلیل فصل ۴۱ گفتم که به نظرم سر شادریج همان هاولند رید است، هاولند یا همان سر شادریج انتقام مرگ ند استارک لرد و دوستش را از سرسی خواهد گرفت؟
سر بران: سرباز مزدوری که به پاداش خدماتش به لنیسترها لرد و شوالیه شد،سرسی قصد جانش را کرده بود، توطئه ای که شکست خورد و موجب شد اوکینه سرسی را به دل بگیرد.
سر جیمی، والونکار سرسی: پایان فصل ۳۰ را حتما به یاد دارید:
…دختر استارک رو میخواست. علیل یا مرده.» چه کارهایی که برای عشق نمیکنم. «اتفاقی بود که افراد خود استارک دختره رو قبل از من پیدا کردن. اگه من اول بهش رسیده بودم. . .»
جیمی متوجه شده که عشق سرسی چنان او را کور کرده بوده که حاضر بوده دست به هر جنایتی بزند و حتی میخواسته سر یا دست آریا استارک را هم برای رضایت سرسی قطع کند. اما حالا فهمیده در عوض سرسی به او خیانت کرده و فقط از او برای رسیدن به قدرت سو استفاده کرده. به نظر من برخلاف انتظار سرسی نه تیریون که جیمی والونکار خواهد بود.
به نظر شما نفر هفتم باقی مانده یا همان یاقوت هفتم چه کسی خواهد بود؟ چنین مبارزه ای شکل خواهد گرفت؟ سرسی میتواند هفت شوالیه برای دفاع از زندگیش پیدا کند؟ و…؟
چون هنوز دانک و اگ رو شروع نکردم به خوندن ، تند تند اومدم پایین تا اسپویل نشه :D:
به خاطر همین نمیتونم در این رابطه زیاد نظر بدم
ولی چیزی که در کتاب چهارم بیش از همه برام جالب بود نحوه ارتباط جیمی و سرسی بود. فکر نمیکردم که رابطه ی این دو نفر با هم به همچین نقطه ای برسه که حتی حضورشون در کنار هم براشون قابل تحمل نباشه.
عباسنقل قول
جالب بود ، فکر نمی کردم اینقدر نکته داشته باشه
یه درخواست دارم : لطفا در مورد وسعت مناطق مختلف وستروس و فاصله تقریبی شهر ها از هم یه مقاله بنویسید
CATنقل قول
تئوری جالبی هست فقط مشکلی که داره اینه که بعضی از این افراد از بار انداز پادشاه خیلی دور هستن بریین و جیمی که اسیرن احتمال اعدام جیمی به دست لیدی استون هرت وجود داره شادریچ هم که رفته پیش سانسا در فصل اخر کتاب پنج درجلسه ی شورای کوچک کوان به بقیه میگه پنج روز دیگه بعد از محاکمه ی سرسی جلسه ی بعدی رو برگزار می کنیم البته شاید به خاطر قتل کوان محاکمه چند روزی عقب بیفته اما باز هم بعیده که اون قدر عقب بیفته تااین هفت نفر دور هم جمع بشن وهمین طور سرسی هم به جز رابرت استرانگ قهرمان دیگه ای برای دفاع از خودش نداره با توجه به رویای برن در فصل ۱۷ کتاب اول (یک سایه به تیرگی خاکستر بود و صورتی به ترسناکی یک تازی داشت.دیگری زره اش مثل خورشید بود طلایی و زیبا روی ان دو غولی با زره ای ساخته شده از سنگ قد کشیده بود اما وقتی روبند کلاهخودش را باز کرد در داخل چیزی جز تاریکی و خون غلیظ سیاه نبود) احتمال مبارزه ی تازی و کوه منطقی تره
great tom hanksنقل قول
آقای استارک چرا بررسی فصل های هر کتاب رو به صورت PDF منتشر نمی کنی
خوندن بعضی هاش از خوندن فصل هاش بهتره به نظر من
چون گاهی میخام بررسی یه فصل از کتاب سوم رو بخونم اما نمیشه سایت هم فقط تا یه جایی این بررسی ها رو میاره
با تشکر
پویانقل قول
فقط یک مشکل،
در اینکه این سپتون های عزیز ریگ بزرگی در کفش دارند شکی نیست
(دقت دارید که سپتون ها جدای از استادها هستند و اگر اساتید اینقدر توطئه گر هستند ، اینها چرا نباشند)
اصولا”هر انجمن سازمان یافته ای که با قدرت و ثروت و قدمت در هم آمیخته شده باشد منجر به انحراف می شود
(اگر مثالی برای نقض این ادعا دارید بگویید) طبیعت بشتر طوری است که جمع شدن عده ای قدرتمند دور هم ، ایجاد جلسات مخفی ، داشتن یک مرام نامه و اصطلاحا” هوای همدیگر را داشتن باعث می شود که روزی به خودشان بگویند چرا ما نه ؟
اینها اگر بازیچه دست امثال لیتل فینگر یا واریس نباشند ، حتما”پیش خود فکر می کنند که باید وضع موجود را به روش خودشان تغییر دهند ، همانکاری که اساتید یا بی چهره ها یا خادمان لوور یا حتی آدرها می خواهند انجام دهند.
یادتونه معمایی که واریس برای تیریون طرح کرد ؟
“توی یه اتاقی سه مرد بزرگ نشسته اند ، یه شاه ، یه روحانی ، یه مرد ثروتمند با طلاش.
جلوشون یه سرباز ایستاده ، یه مرد کوچک عامی بدون افکار بلند . هر کدوم از بزرگان ازش می خواد که دوتای دیگه رو بکشه .
پادشاه می گه که از من اطاعت کن چون فرمانروای قانونی تو هستم .
روحانی میگه از من اطاعت کن چون به نام خدایان بهت دستور می دم.
مرد ثروتمند می گه از من اطاعت کن چون تمام این طلاها بخ تو می رسه . پس بهم بگید… کی زنده می مونه و کی می میره ”
انگار قراره کل کتابها را بخونیم تا به جواب این سوال برسیم .
از این حرفها گذشته ، این لشکر کشی ۱۴ نفری با افرادی که نام بردید به نظر می رسه مناسب ملکه دون پایه ای مثل سرسی نیست ، اون سپتون عقل کل هم بعید به نظر می رسه خبر از شمال و شرق نداشته باشه ، که بخواهد برای این شهر بی ارزش چنین بساطی راه بیاندازه ،
ولی شوالیه های هفت ستاره کاندید مناسبی برای جنگ های آخر الزمانی وستروس هستند .
magentaنقل قول
استارک
شما احیانا از همون دوستانی نیستی که با حرفاشون باعث میشن بقیه سرشونو بکوبن دیوار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هاولند رید چه ربطی داره به شادریج؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه بنده خدایی هم بود میگفت گرالد داین همون ریگار تارگرینه
کوئنتین مارتلنقل قول
بسیارجالب بود. دستت درد نکنه.
بهروزنقل قول
این تنها راه برای جمع کردن قهرمانان کتابه. به نظر شما نماینده های سرسی چه کسانی خواهند بود؟ بجز سر مرین و کوه و یکی دو تای دیگه که اسمشون یادم نیست کیا می مونن؟ مگه اینکه خودش بیاد مبارزه کنه. :D:
محمدنقل قول
شادریج داستانش جداست و ربطی به سرسی نداره، لنسل اب دماغشم نمیتونه بالا بکشه،برانم تشنه ی پوله و محض رضای خدا موش نمیگیره،برینم زنه و زن شوالیه نمیشه و فقط شوالیه میتونه تو محاکمه هفت شرکت میکنه،جیمی هم تو ریورلنده و تازه تک دست هم هست
فقط تازی واجد شرایطه که اگه شوالیش بکنن مشکلی نداره برای شش تای بقیه هم مذهب نباید کمبودی از شوالیه ها داشته باشه تا اونجا که من خوندم حداقل صد شوالیه داره و همین طورم داره بیشتر میشه
اشکاننقل قول
اون پسره که با سرسی خوابید و برعلیهش شهادت داد . همون کتل بلک یکیشون خواهد بود که برعلیه سرسی بجنگه
high towerنقل قول
به شدت با این دوستمون موافقم…
به نظرم مبارزه از طریق هفت خیلی بعیده و از اون طرف از اونجایی که سرسی باید ببازه وجهه خیلی خاصی رو نثار مذهب هفت میکنه در حالی که مارتین به شدت در پی اینه که خود مذهب هفت رو هم خاکستری جلوه بده…
به نظرم احتمال اینکه تازی و کوه روبرو هم باشن خیلی زیاده…توجه کنید که تازی هم والونکاره… اینو فک کنم تو سایت خودتون مقاله شو گذاشتین…
جیمی هم فک کنم همزمان با خواهر دوقلو یا پخ پخ شه یا اصن مسیر زندگیش به سمت شمال کج شه
Winterfeel Princessنقل قول
استارک نویسنده مقاله نیست :D:
Winterfeel Princessنقل قول
تئوری مبارزه کوه و تازی خیلی مشهور و محتمله به خصوص به خاطر رویای برن. من سعی کردم یه تئوری دیگه رو معرفی کنم که خیلی شناخته شده نیست. هرچند ممکنه احتمال وقوعش خیلی کم باشه.
مشکل تئوری کوه دربرابر تازی اینه که اصولا لو رفته و اسپویل شده و اتفاق افتادنش تو سریال هم تقریبا قطعیه پس ممکنه مارتین دیگه ازش استفاده نکنه.
ALIREADERنقل قول
تو سریال دقیقا چجوری لو رفته؟
Winterfell Princessنقل قول
Winterfell Princess:
تو کانال وینترفل توضیح کامل دادم. خلاصه اش:
لیست کامل بازیگرای قسمت اول سریال منتشر شده. بازیگر کوه هست.
فعلا اسمی از سندور نیست ولی یان مک شین گویا نقش برادر ارشد رو بازی میکنه. همون راهبی که تو جزیره خاموش بریین باهاش ملاقات کرد و اونجا گورکنی رو دیدن که گفته میشه سندوره. در نتیجه گفته میشه احتمالا قسمت مربوط به جزیره خاموش رو تو سریال هم ساختن و ممکنه سندور رو هم نشون بدن.
alireaderنقل قول
اگه قرار باشه مارتین به خاطر هر تئوری که طرفدارا حدس زدن روند داستان رو عوض کنه که گند میخوره به کل داستان!
اتفاقا اگه میخواد کتابش خراب نشه و تو تاریخ بمونه باید طبق همون روال منطقی داستان رو ادامه بده.
ضمنا یادتون باشه طرفدارایی که این تئوری ها رو حدس میزنن خیلی درصد کمی هستن و فقط ماها دنبالشون می کنیم.
مثلا اون روز یکی رو دیدم ادعا هم می کرد خیلی طرفدار سریاله بعد می گفت تئون همون که برادر جان اسنوئه! فک کنم درصد زیادی از طرفدارا حتی از تئوری R+L=J هم تعجب کنن. پس ایشالا مارتین به روندداستانش دست نزنه و تا تموم کردنشم زنده بمونه.
لرد بیلیشنقل قول
یک درصدم امکان همچین چیزی وجود نداره
چون سریال از دستش نمیدادن تا با یه پیاده روی لخت سرسی سرهمشو هم بیارن هههه
کلا یجا جمع کردن این کار خیلی سختی مگر لیدی استون هرت!
EdiMonsterنقل قول
جمله آخر
Winterfell Princessنقل قول
دوستان ی سوال الان تو کتاب ورریس کجاس?
y tanhaنقل قول
اگر بدون اسپویل کردن بخوایم جواب بدیم:
وریس بعد از اینکه تیریون رو به پنتوس فرستاد، ناپدید شد و خبری ازش نیست.
alireaderنقل قول
سلام به دوستان عزیز یه سوالی برام پیش اومده, این دوستانی که میگن مبارزه بین سندور و کوه اتفاق میافته , مگه کوه نمرده؟
saraنقل قول
sara:
در بحث های کتاب اسپویل هست ولی اگر فصل پنجم سریال رو دیده باشی:
سر رابرت استرانگ که کیبورن بعد از پیاده روی شرم به سرسی معرفی کرد همون کوه هست که با جادوی سیاه تبدیل به موجودی شبیه وایت ها شده.
alireaderنقل قول