واقعاً فرصت و انرژی کافی برای نوشتن بررسی فصل نداشتم، اما هرقدر که با خودم کلنجار میرم نمیتونم به راحتی از کنار این فصل رد بشم، از بس که نکات مهم و حساس تو این فصل هست. تازه نمیشه به این راحتی از این همه زیبایی موجود در این فصل گذشت.
سه شخصیت اصلی این فصل رو به سه بخش مجزا تقسیم کردند که هر کدوم مستقلاً زیبا، بهتآور و غمانگیز هستند. بخش مربوط به سانسا در ابتدای فصل، رازهای لایسا تالی و نقشههای پر دامنهی پتایر بیلیش در انتها. ما هم قصد داریم که به هر کدوم از اونها به طور مجزا بپردازیم.
سانسا
صبح سرد و غمانگیز سانسا با چاشنی برف سفید طعمی تلخ اما دلنشین داشت. مارتین در نیمه اول این فصل یکی دیگر از هنرهای پنهان خودش رو رو کرد. به طور قطع نمیشد با چیزی بهتر از صبح برفی در باغ دلگیر و پوشیده از برف غمها و دردهای غربت و تنهایی سانسا رو به تصویر کشید. فضایی آرام و ساکت، رنگهای سفید و سرد و خاکستری و بارش بیصدا و مداوم برف به خوبی پاکی درون و دلتنگیهای سانسا رو نمایش میده. به نظر من صحنههایی مثل ساخت وینترفل برفی در این کتاب بینظیر یا کمنظیره. غم دوری از خانه و همهی چیزهایی که سانسا در طی این یک سال و اندی از دست داده بود رو میشه در نام وینترفل خلاصه کرد. وینترفل،خانه امن شمالیهای خانواده دوست از دست رفته. بیشک سقوط وینترفل به معنی سقوط خاندان استارک بود و بازسازی اون توسط سانسا میتونه اشارهای استعاری به ناجی آینده این خاندان شریف باشه. شاید مارتین میخواد غیر مستقیم نشانهای از حوادث آینده بده و بفهمونه اونی که قراره دوباره وینترف رو احیا کنه (البته اگر اصولاً قرارباشه که تا انتهای داستان احیا بشه) کسی جز سانسا نیست. همون شخصی که نقشی پر رنگ در سقوط خاندانش داشت.
شاید هم ساخت قلعه صرفاً مرهمی باشه بر دلتنگیهای اون از بابت دوری از خانه و خانوادهای که دیگه از داشتنشون محرومه. همونطور که توی متن میخونیم، حتی بودن در این قلعهی برفی کوچک هم حس بهتری به سانسا میده و حتی اونو قویتر میکنه.
اما در هر حال اینطور که معلومه اون هیچ وقت قرار نیست روی آرامش رو ببینه. درست وقتی که داشت از آرامش درون دیوارهای قلعه لذت میبرد، لرد بیلیش با اون بوسهی کذایی همه چیز رو خراب کرد و بعدش هم لرد رابرت آمد و قلعهی نازنینش رو نابود کرد. این نابودی قلعه توسط غول پارچهای ارینها چه پیامی داشت؟
لایسا
آیا باید برای این زن دلسوزی کرد یا از خباثتش حرص خورد؟ باید پذیرفت که لایسه همیشه یک قربانی بوده. قربانی عشقی که به پتایر داشته، عشقی یک طرفه که توسط خواهر بزرگترش دزدیده شده بود. قربانی تصمیمات پدرش چه در از دست دادن آن فرزند (که البته نامشروع بود) و چه تحمیل پیرمردی مثل لرد ارین که جوانی اون رو تباه کرد. حتی بعد از سالها تحمل تحقیرها و دوری از عشقش، حالا هم وارث کتلین قصد دزدیدن عشقش رو داره و بدتر از اون همین عشق اون رو بازیچهی نقشههای بزرگی کرد. به طور قطع لایسا یکی از بزرگترین بازندگان در کل داستان نغمهاست.
آیا میشه اون رو بابت حسادت به کتلین سرزنش کرد؟ آیا میشه سرخوردگی شدیدش رو از ازدواج با جان ارین نادیده گرفت؟ شما اگه جای اون بودید با دیدن اون بوسه چه میکردید؟ اونم درست وقتی که بعد از سالها تحمل مصائب، قراره روی بهتری از زندگی رو ببینید. اما آیا همه اینها میتونه توجیه اون تنبیه هولناک در پای در ماه در حق سانسا باشه؟ آیا اصلاً قصد کشتن سانسا رو داشت؟ از سر جنون آنی یا سربازکردن کینهای قدیمی؟
لایسا بسیار خودخواه و خودسره. اون خانوادهی خودش و خواهرزادهاش رو در جنگ پنج پادشاه تنها گذاشت و با این کار عملاً در مرگ گرگ جوان نقش داشت. اون در ماجرای دستگیری تیریون هم با تصمیمات احمقانهی خودش بدترین ظلم رو در حق کتلین (و بهترین لطف رو در حق ما خوانندهها!!) کرد و تیریون رو اونطور از دست داد. بدتر از اون، لایسا به شوهر خودش خیانت کرد و به خاطر عشقی قدیمی اون رو به قتل رسوند. این جرم کمی نیست. بدتر از همهی اینها اون پای استارکها رو با اون نامهی دروغین به ماجرا کشید و اگر بگیم که اون جنگ شمال و جنوب رو به راه انداخت، پر بیراه نگفتیم. خیانتی از این بالاتر در حق همخونها؟
شما در کدام چهره لایسا رو میبینید؟ آیا سرنوشتی آنچنان تلخ و هولناک عادلانه بود یا نه؟
و اما پتایر بیلیش
روزگاری بود که تصور میکردیم هرچه حقه و نقشه در این داستان است، به نوعی زیر سر وریس و دوستان مرموزش باشد، اما دیگه باید کلاهمون رو به احترام مرد حقههای وستروس، لرد پتایر برداریم! آیا میتونید باور کنید که نبرد ۵ پادشاه به نوعی به دست این مرد به راه افتاد؟! آیا میشه قبول کرد که مرگ بسیاری از شخصیتهای محبوب و منفور به نوعی جزوی از نقشهی او بوده است؟ حالا دیگه باید شک کرد که مرگ رابرت هم به دست این روباه مکار بوده باشد. اما سوال اساسیتر اینه که چرا؟ اینهمه حقه و نقشه و توطئه برای چیه؟ هدف نهایی انگشتکوچیکه چیه؟
اون لایسا رو به قتل لرد ارین وادار کرد. برای چی؟ چون لرد ارین راز حرامزادههای سرسی رو فهمیده بود و بیلیش نمیخواست که این راز برملا بشه؟ قصد داشت با حذف جان ارین به لایسا برسه تا ویل رو به دست بگیره؟ میخواست رابرت رو مجبور کنه که لرد ادارد و شمال رو وارد بازی تاج و تخت بکنه؟ اما واقعاً چرا؟ چه نقشهی بزرگی در پشت همهی این ماجراها نهفته؟
گذشته از وقایع قبل، در مورد وقایع این فصل هم نکات مبهمی وجود داره. آیا ممکنه که پتایر با آگاهی از شاهد بودن لایسا و در راستای اجرای نقشهاش در اون مکان و زمان خاص سانسا رو بوسیده باشه؟ یا شاید اون بوسه حرکتی خارج از کنترل و از روی علاقه و تمایل شدید به شبیهترین انسانها به کتلین بوده؟ پس میشه نتیجه گرفت که وقایع بعد از اون و در نهایت مرگ لایسا چیزی نبود که پتایر از قبل طرح اون رو کشیده باشه. آیا از مرگ لایسا نفع بیشتری نصیب اون میشه یا از زنده بودنش؟ این رو در نظر بگیرید که تمام قدرت انگشتکوچیکه در ویل ناشی از وجود لایسا بود، پس چرا اون باید بخواد که تیشه به ریشهی قدرتش بزنه؟ انگار که هرقدر به چنین سوالاتی بپردازیم فقط این کلاف سردرگمتر میشه!
و نکتهی آخر. من هنوز معتقدم که میشه به فرضیه عشق حقیقی پتایر به سانسا امیدوار بود. هر بار نشونههای بیشتری در اثبات این فرضیه رو میشه. از نظر من کاملاً محتمله. یعنی میشه گفت مجموعهی رفتارهای بیلیش در قبال سانسا، ملغمهای از عشق اون به دختر کت و منافع سیاسیه. حالا با فرض قبول این مطلب، باید پرسید اگر این دو هدف روزی به تعارض برسند، تصمیم این مرغ مغلد چه خواهد بود؟ آیا ممکنه روزی این سانسا باشه که از در ماه خارج میشه؟
پیتر یا پتایر بیچاره فقط بلده هرج و مرج درست کنه بعید میدونم هیچ وقت به هدفش برسه با بدست
آوردن ویل هیچی گیرش نمیاد شمال که دسته بولتن ها و استنیسه از اون طرف دنریس در اسوس
واریس هم در تلاش برای به تخت نشاندن ……
بعید میدونم هیچ وقت به هدفش که تخته آهنینه برسه
لننقل قول
خیلی دقیق، جامع، ممنون :D: (آخری جز مقاله نیستا :winksmile:)
علینقل قول
دوست من اشتباه نکن پتایر قبل از شروع جنگ فقط ارباب سکه بود و الان لرد هارنهال و لرد اعظم ترایدنت و لرد محافظ دره همچنین دوست تایرل ها ولنیسترهاس حتی باسانسا میتونه ادعای شمال رو هم بکنه یعنی عملا ۳تا از ۷پادشاهی رو کنترل کنه ضمنا فراموش نکنید با مرگ تایوین عملا لنیسترها قدرت و ابهت واقعی رو از دست دادن تایرل ها هم فقط دنبال مقام ملکه هستن و شخص شاه براشون فرقی نمیکنه ضمنا اون دیالوگ معروف پتایر راجب هرج ومرج یادتون نره…ولی پتایر با این همه استعداد در دروغگویی و توطه یک جای کار اشتباه کرده و بنظر من همین باعث نابودیش خواهد شد اونم عشقه (چه کتلین چه سانسا )ادما در دنیای نغمه باید تاوان عشقشونو بدن واسه همین من زیاد به عاقبت انگشت کوچیکه خوشبین نیستم
حامد۲نقل قول
به نظر من پتایر زرنگ ترین شخص توی وسترگس هست،چرا که همه شخصیتها از قبل نقشه میکشن و تلاش میکنن که نقششون رو به ثمر برسونن،اما پتایر همیشه ازاتفاقایی که پیش میاد نقشه میچینه و بهترین استفاده رو میبره ازشون.
نگاه میکنه موقعیت چطوریه و بعد فکذ میکنه که بهارین کار تگ این موقعیت چیه که بتونه انجام بده.
مثل همین قضیه لایسا یا لو رفتن اینکه قرار سانسا باهاش در بره،به نظر من پتایر به خاطر موقعیت پیش اومده نقشه کشتن جافری رو کشیده.
سنسام که دیگه کم کم از غالب گرگ احمق داره میاد بیرون و این خیلی خوب و عالیه به نظرم
تایویننقل قول
با سلام از زحماتت خوبتون .
می خواستم بدونم کی تمام فصول رو تو یک فایل ارائه می کنید ؟
Naraنقل قول
به نظر من پتایر زرنگ ترین شخص توی وسترگس هست،چرا که همه شخصیتها از قبل نقشه میکشن و تلاش میکنن نقششون رو به ثمر برسونن،اما پتایر همیشه ازاتفاقایی که پیش میاد نقشه میچینه و بهترین استفاده رو میبره ازشون.
نگاه میکنه موقعیت چطوریه و بعد فکذ میکنه که بهارین کار تگ این موقعیت چیه که بتونه انجام بده.
مثل همین قضیه لایسا یا لو رفتن اینکه قرار سانسا باهاش در بره،به نظر من پتایر به خاطر موقعیت پیش اومده نقشه کشتن جافری رو کشیده.
سنسام که دیگه کم کم از غالب گرگ احمق داره میاد بیرون و این خیلی خوب و عالیه به نظرم
تایویننقل قول
توصیفات صبح برفی انگار حقیقتا از زبان یه دخترک احساساتی و با قلبی پر از اندوه و دلتنگی بود . مارتین اون نیمه لطیف روحشو نشونمون داد که برای من خیلی جالب وحیرت انگیز بود.
اما مطمئنم که هرگز نمیتونم ذره ای دلسوزی نسبت به سانسا داشته باشم چون هر بار یاد اعدام لرد ادارد در سپت اعظم بیلور میوفتم و خونم به جوش میاد البته فکر میکنم این گرگ احمق که به خاطر دیدن این همه توطئه و خیانت در دربار و حضور در جوار لیتل فینگر داره از حماقتش کاسته میشه نقش پررنگی در اینده داره.
و درمورد لایسا به نظرم شخصیت ترحم برانگیزی داشت ..عاشق کسی بود که تمام مدت بازیچه قرارش داد و ازش سوءاستفاده کرد تنها کسیم که باید بابت این مسئله سرزنش بشه خود لایسا است.
خانواده…وظیفه…شرافت…اون همه چیزو زیر پا گذاشت.در اخر به طور کامل سقوط کرد
در اخر لرد بیلیش…اون واقعا شخصیت پیچیده ای داره باهوش جاه طلب و مکار و مدامم داره ترقی میکنه ولی چیزی راجع به این مرد هست که اصلا خوشایند نیست در هرصورت اون کسیه که تو دنیای بی رحم وستروس میتونه دووم بیاره
sarahنقل قول
به نظر من سنسا یه گرگ نیست بیشتر یه ماهیه، اونم مثل مادرش احمق و باز هم مثل خاله و داییش.
کلا از خانواده تالی خوشم نمیاد چون افرادی هستند که بیشتر از قلبشون کمک می گیرن تا مغزشون
و درباره بیلیش: نمی شه فعلا چیزی درباره بیلیش گفت چون مارتین نشون داده همیشه از افرادی که هوش بالایی دارن خوشش میاد.
بالا گفتید:
روزگاری بود که تصور میکردیم هرچه حقه و نقشه در این داستان است، به نوعی زیر سر وریس و دوستان مرموزش باشد، اما دیگه باید کلاهمون رو به احترام مرد حقههای وستروس، لرد پتایر برداریم!
به نظر من تمام این توطئه ها با هم فکری پتایر و وریس . مگه میشه وریس چیزی از چشماش پنهون بمونه؟ مگه میشه وریس ندونه که اون دختر که با بیلیش می گرده همون سنساست؟
من احساس می کنم این دو افرادی هستند که به تارگرین ها وفادارند و برای برگشت دنریس توطئه می چینن و با ازدواج با لایسا و داشتن سنسا فعلا شمال رو دارند و فکر کنم قصدشون اینه که در آینده کل مملکت رو متحد کنند.
مطمئنا بیلیش نمی تونه رو تخت آهنین بشینه (به دلیل اینکه جزء خانواده سرشناس نیست) پس یقینا باید برای هدف بزرگی بجنگ.
محسنft9نقل قول
مکارترین افراد در کل نغمه، یکی تیریون یکی پتایر. البته وجدان پتایر از تیریون کمتره که اون رو به آدم خطرناکتری تبدیل میکنه. اگه دقت کرده باشید تو مدتی که پتایر در ایری اقامت داشت بیشتر پایین و پیش لردها بود تا بالا و پیش لایسا، پس مسلما از زبون چرب و نرمش برای مقاصد خودش استفاده میکرده و به احتمال زیاد توجه و علاقه لردهای ایری رو جلب کرده، که گام بزرگی برای موفقیتش میتونه باشه.
حالا هم که ماریلیون بدبخت قاتل (!) لایسا شده، بعنوان شوهر لایسا و با داشتن رضایت لردهای ایری میشه محافظ شرق، با جنوب و غرب هم که همدسته، وارث شمال رو هم که دست خودش داره و احتمال داره باهاش ازدواج کنه،
به این میگن نفوذ داشتن در کل مملکت!!!!
اگه دنریس تارگرین از یک نفر بخواد بترسه که جلوی پس گرفتن وستروسو بگیره اون یه نفر پتایره
آیسنقل قول
میتونه ۳ تا از قلمرو رو کنترل کنه ؟؟؟؟ نمیدونم بر چه اساسی میگین چجوری میخاد ریچ و تایرل هارو کنترل کنه ؟؟؟ چجوری میتونه شمال رو کنترل کنه در حالی که دسته استنیس و روس بولتنه ؟؟؟
فقط یه ویل رو داره که اونم تسلط کاملی نداره چون اولا خاندان قدرتمندی نداره و همچین نیروی
نظامی
لرد های ویل هم احمق نیستن که برای پتایر برن جنگ
لننقل قول
آقا یه سوال؟(می دونم مال اینجا نیست ولی معذرت)
فونت کامنتها رو شما عوض کردید یا مشکل از سیستم من؟
محسنft9نقل قول
شاید قصدشون متحد کردن کل مملکت باشه ولی واقعا دنریس کسی هست که اونا نیاز دارن؟
barristan selmyنقل قول
چندتا دلیل برای اینکه ممکنه دنریس برگرده
۱٫ خیلیا هنوز رابرت رو به عنوان غاصب میشناسن
۲٫ اگر دقت کرده باشید هنوز ارزش پولی دراگون از گوزن بالاتر
۳٫من احساس می کنم سر باریستان رو وریس با نیت خاصی فرستاد سمت دنریس(البته این رو باید از خودت پرسید که با نیت خاصی رفتی یا نه :D: )
محسنft9نقل قول
اینکه باریستان رو ایلریو موپاتیس فرستاد سمت دنریس و اینکه واریس و ایلریو دستشون تو یه کاسس شکی نیست ولی مسلما باریستان از واریس خوشش نمیاد
لننقل قول
نکته ایی که راجع به پتایر باید بدونیم اینه که ترجیح میده در پشت صحنه به نوعی صحنه گردان و عروسک گردان باشه.اگه بلیش نگاهی به تخت آهنین داشته باشه,احتمالا یه دست نشانده رو شاه میکنه و خودش به عنوان دست حکومت میکنه,که لرد رابرت میتونه گزینه خوبی باشه.وارث ایری و در صورت مرگ ادمور,سرزمین رودخانه هست.
shahramنقل قول
احتمال اینکه واریس به تارگرین ها وفادار باشه وجود داره در هر صورت اون از اولشم به شاه ایریس خدمت میکرد ولی اینکه اونو لیتل فینگر باهم همکاری کنن بعیده یه بار یادمه لرد ادارد ازش پرسید که با بیلیش همدسته یا نه اونم گفت ترجیح میده با بز سیاه کوهی ازدواج کنه!
sarahنقل قول
sarahنقل قول
دنی که صد در صد برمیگرده وستروس. وگرنه کل داستان دنی تو کتابهای نغمه بی نتیجه میشه. در مورد پول هم فک نکنم خیلی مورد مهمی باشه. به هر حال رابرت اگه میخواست به راحتی دراگون رو برمیداشت و جاش گوزن طلایی مثلا میزاشت. ولی تجارت وستروس و ایسوس با همین اژدهای طلایی برقرار بود و شاید عوض کردن واحد پولی سخت بوده. (اگه درست یادم باشه هر اژدهای طلایی ۳۰ برابر گوزن نقره ای هست)
در مورد قصدم برای پیوستن به دنی فقط رضای خداوند مطرحه و من هرگونه عامل مادی رو نفی میکنم. برای اطلاعات بیشتر لطفا به وکیلم مراجعه فرمایید. :D:
barristan selmyنقل قول
خیلی از داستانهایی که در مورد بیلیش شنیدیم از زبون خودش بوده، با توجه به توانایی زیاد اون در دروغ گفتن و علاقه ش به بزرگ نمایی خودش ممکنه خیلی از این ادعاهاش دروغ باشه.
به هر حال مارتین تا حالا خیلی شخصیت ها رو به یک صورت معرفی می کنه و وقتی زندگی اون فرد رو از طرف خودش یا یک فرد دیگه میخونیم شخصیتی کاملا متفاوت رو میبینیم.
احتمال اینکه بعضی از کارهایی رو که خودش ادعا کرده دروغ باشه هم وجود داره
mostafaنقل قول
سلام
سانساشاید طی این مدتی که گذشته و بعد از این که کنار پتایر هست عاقل تر و پخته تر شده باشه ولی فکر نمی کنم وینترفل رو بدست بیاره حالا شاید تو فصل آخر کتاب هفت مارتین دلش به حال سانسا سوخت و در صورت زنده بودنش، گذاشتش وسط ویرانه های وینترفل تا اونجا رو بازسازی کنه.
لایسا واقعا حقش بود و این حماقت خودشه که خواست به پتایر تحمیل بشه و اسمش رو عشق گذاشت در صورتی که پتایر عاشق کتلین بود و فقط ازش استفاده کرد تا به مقاصدش برسه و لایسا برای این تحمیل شدن حاضر شد شوهر و خانواده خواهرش رو به کشتن بده تا به خیال خودش به عشقش برسه غافل از اینکه فقط یه قربانی بی ارزش برای پتایر بود.
و اما پتایر
شاید اولش به نظر بیاد که به خاطر عشق به کتلین و حالا هم به سانسا سه سری کارها رو اینجوری داره پیش می بره ولی بیشتر به نظر میاد داره انتقامشو از تمام کسایی که باعث تحقیرش شدن می گیره و بیشتر از همه این انتقام از کتلینه که شوهرش رو به کشتن داد، بچه هاشو دربه در کردو حتی شاید دلش خنک شد که کتلین هم اونجوری مرد تا حالا سانسا رو صاحب بشه و به واسطه سانسا شاید بتونه وینترفل رو به دست بیاره و همه اینها یه نقشه دقیق و طولانی مدته از نظر من، تا هفت پادشاهی رو به جون هم بندازه و در اخر کاری کنه که خودش پادشاه بشه.
saraنقل قول
آینده سانساوقتی مشخص میشه که بدونیم چقدر از مطالبی رو که لایسا گفت رو متوجه شده اون وقت قضیه جالبتر میشه چون سانسا تنها کسی میشه که پتایر رو به خوبی شناخته وعکس العملش در مورد اطلاعات هم میتونه باعث مرگش باشه هم میتونه نقطه قوتش باشه.
من نمی دونم پتایرچطور کاتلین ولایسا رو اشتباه تشخیص داده بود (حالا اون شب بعلت مستی متوجه نشده) ولی این لایسا فکر کنم هزار بار بهش گفته بوده این قضیه رو که حامله بوده و غیره پس پتایر خیلی وقته داشته زیر پایه خاندان استارک رو خالی میکرده
ehsanنقل قول
متن بسیار ضعیفی بود و بیشتر یه نظر شخصی محسوب میشه و به دل مخاطب نمیشینه!
رکسانانقل قول