سخن مترجم:
آبان سه سال قبل بود که به صورت تفننی ترجمه این داستان رو شروع کردم. هدف خاصی هم نداشت؛ سر و کله زدن با متن سرگرمیای بود که هر از گاهی بهش مشغول میشدم و چندتایی متن نصفه نیمه هم تولید کرده بودم. دلیل انتخاب این متن هم جدای علاقه به مجموعه نغمه و کوتاه بودن نسبی این کتاب، تفاوت خاصی بود که لحن و سبک متن به نسبت کتاب اصلی داشت. طی ماههای بعد، هر بخشی که جالبتر به نظرم رسید را کار کردم. چند جمله از این پاراگراف، چند خطی از آن یکی صفحه . . . در حقیقت چند صفحه انتهایی داستان بعد از پنج صفحه اول ترجمه شدند!
راهی که بدون هیچ هدف خاصی شروع کرده بودم و حتی فکر نمیکردم تکمیلش کنم، به مسیر جالبی تبدیل شد و من رو به مکانهای عجیبی برد. با نوشتن چندتایی نظر در وبلاگ وینترفل به منظور مقایسه ترجمههای همین چند صفحه، با محمد آشنا شدم و کار به همکاری برای ساختن تیم ترجمه رسید؛ از بحثهای درون گروهی تا طراحی تست، ایجاد جدول هماهنگی، آشنایی با اعضای گروه و حتی مدتی سرپرستی موقت گروه. همین متن هم فراز و فرودهای زیادی داشت و بارها به مرز توقف رسید، روزهایی که درگیر کار نغمه بودم و ذهنم کشش کار روی سبک متفاوتی را نمیداد و هر چیزی مینوشتم درست از آب در نمیآمد، تا روزی که نتیجه گرفتم که بسه هر چقدر کار ترجمه کردم! از ماههایی که علی نبود تا اوقاتی که خودم وقت نداشتم. خلاصه، ماجراهایی بود و باید از پیگیری علی و محمد تشکر کنم که باعث شدند تا کار به سرانجام برسد.
و اما کمی هم درباره سختیهای کار کردن روی همین متن. همانطور که متوجه شدهاید، سبک این متن با کتابهای اصلی نغمه متفاوت بود. تنوع فضاسازیها و حضور انواع اشخاص، از دونپایه تا بلند مرتبه، و انواع صحبتهای رسمی و نیمهرسمی و غیررسمی، باعث میشد تا کار بسیار پیچیدهتر از آب در بیاید. بعلاوه، طولانی بودن روند ترجمه باعث شده بود تا گرایشهای به نسبت متفاوتی را وارد ترجمه کنم. علی با پشتکار بسیار زیاد موفق شد تا وحدت رویهای در متن ایجاد کند. تعیین میزان شکستهگویی شخصیتها، بهبود و بازنویسی توصیفهای متن، پیدا کردن اشتباهات من، همفکری در مورد جای دقیق قرارگیری تصاویر متن، بخشهایی از زحمات ویراستار این پروژه بود. بعلاوه، باید از هدا بابت وقت و انرژی بسیاری که برای کار گرافیکی جلد کشید، از محمد که با تلاش بیپایانیش این مجموعه را ایجاد کرده و شما خوانندگان عزیز سایت تشکر کنم.
همانطور که اطلاع دارید، در فاصله انتشار قسمت دوم و سوم، کتاب شوالیهای از هفت پادشاهی منتشر شد که شامل سه داستان مجموعه دانک و اگ و تصویرهای پرتعدادی است. بسیار خوشحال شدم که کار حروفچینی متن را با وُرد انجام نداده بودم، وگرنه معلوم نبود به جای این دو روزی که صرف چیدن این تصاویر شد، چند روز دیگر کار طول میکشید. به هر حال قسمت سوم متن برخلاف دو قسمت قبل مصور هست و در کنارش هم متن مصور و یکپارچه هر سه قسمت قرار گرفته است. البته ناگفته پیداست که خریداران دو قسمت قبلی تنها با خرید قسمت سوم به این فایل درسترسی پیدا خواهند کرد. شایان ذکر است نسخه مخصوص صفحههای نمایش کوچک به دلیل نیاز به از نو چیدن تصاویر، فاقد تصویر است.
*****
خب هر آنچه لازم بود را نریمان گفت، من دیگه پر حرفی نمیکنم :D: . این هم بخش پایانی داستان:
دومین روز مسابقه را باد شدیدی که از جانب غرب میوزید تیره و تار کرده بود. دانک اندیشید، جمعیت در همچین روزی باید کمتر باشه. برایشان پیدا کردن جایی پهلوی حصار راحتتر میبود تا از نزدیک نیزهبازی را تماشا کنند. شاید اگ روی نرده میشِست و منم پشت سرش وایمیسادم.
در عوض اگ، ملبس به ابریشم و خز، جایی در جایگاه تماشاچیان میداشت و در همان حال نگاه دانک به چهار دیواری سلولِ برجی محدود میشد که افراد لرد اشفورد او را در آن حبس کرده بودند. اتاق پنجره داشت، اما رو به سمتی اشتباه باز میشد. با این حال خورشید که بالا آمد، دانک خود را در تاقچه لبه پنجره تپاند و افسرده حال به سوی قصبه و زمین مسابقه و بیشه خیره شد. آنها کمربند کنفی شمشیرش و به همراه آن شمشیر و خنجرش را گرفته بودند. نقرهاش را هم گرفته بودند. امید داشت اگ یا ریمون به یاد بلوطی و تندر باشند.
آهسته زیر لب گفت: «اگ.» ملازمش، پسرکی بدبخت برخاسته از خیابانهای قدمگاه پادشاه. هیچ وقت تا حالا یه شوالیه این قدر احمق جلوه کرده؟ دانک کله خر، خرکی مثِ دیوار قلعه و به کودنی گاو وحشی.
دانک از زمانی که سربازان لرد اشفورد همگیشان را از محل نمایش خیمهشببازی بیرون برده بودند اجازه صحبت با اگ را نیافته بود. نه ریمون، نه تنسل، یا کسی دیگر، نه حتی خودِ لرد اشفورد. در این فکر بود که هیچ کدامشان را دوباره میبیند یا نه. تا جایی که میدانست خیال داشتند آنقدر در این اتاق کوچک نگهش دارند تا بمیرد. به تلخی از خودش پرسید، چی فکر میکردم بشه؟ پسر یه شاهزاده رو زدم زمین و کوبیدم توی صورتش.
دانلود قسمت سوم و پایانی از داستان «شوالیه آواره»
دانلود فایل یکجای داستان «شوالیه آواره»
توضیح در مورد دریافت فایل یکجا:
اون دسته از دوستانی که فایلها رو تک تک خریداری کردن، میتونن فایل یکجا رو به صورت رایگان دریافت کنند. فقط کافیه بعد از تکمیل خرید سه فایل، از طریق صفحه تماس با ما پیام بگذارند تا من فایل یکجا رو براشون ایمیل کنم.
لازم به تذکر مجدد نیست که این فایل مختص شماست که قبلاً تک فایلها رو خریداری کردید. پس اخلاقاً درست نیست اون رو در اختیار دیگرانی که فایلها رو نخریدن قرار بدید.
م.م.استارک
خسته نباشین
به امید پایان کتاب چهارم، پنجم و ….
لرد نوید لنیسترنقل قول
خیلی ممنون
خسته نباشید
aliنقل قول
جناب استارک
اگر که بلفرض شما کتاب چهار کامل رو دادید بیرون من میخوام با دوستم نصف نصف شریک بشم شما راضی هستید به اینکار یا نه
alex targaryenنقل قول
دوست عزیز من قسمت تماس با ما(همون شما:)رو پیدا نکردم آگه ممکنه برام فایل کامل سه کتاب با تصویر رو بفرستید با تشکر
Jon snowنقل قول
تشکر از دوستانی که زحمت کشیدن داستان بسیار زیبایی بود مرگ بیلور نیزه شکن یکی از بهترین تارگرین های تاریخ هم واقعا ناراحت کننده بود تئوری که اینده ی همسران سانسا رو با توجه وقایع این کتاب پیش بینی می کنه هم جالب توجه هست
great tom hanksنقل قول
سلام،خسته نباشید،من که سه قسمت کتابو خریدم باید واسه کل مجموعه در یک کتاب هم پول بدم
محمد اریانقل قول
سلام،
محمد در پایین همین پست نوشته، در بخش تماس با ما پیام بگذارید (با همون ایمیلی که در فروشگاه خریداری انجام شده)، تا فایل یکپارچه رو براتون ارسال کنه. هیچ هزینهای رو نیاز نیست پرداخت کنید.
اگر دوستان نظر و پیشنهادی هم دربارهٔ ترجمه و چیدمان تصاویر و موارد دیگه دارن، بسیار خوشحال میشیم که بشنویم.
نریماننقل قول
با سلام من همه ی سه قسمت رو به طور جداگانه خریدم ولی منکه با گوشی میام تو سایت قسمت تماس با شما رو پیدا نکردم لطفا فایل کلی سه کتاب رو برام به ایمیلم بفرستید با تشکر
Jon snowنقل قول
اینم صفحه تماس با ما:
http://winterfell.ir/contact-us/
لرد نوید لنیسترنقل قول
سلام. من هر ۳ قسمت رو خریدم و ایمیل هم زدم ولی کل مجموعه برام فرستاده نشد. ممنون میشم بررسی کنید
حسیننقل قول
فرستادم.
یه خورده هم صبر داشته باشید دیگه
م.م.استارکنقل قول
همین الان خوندنشو تموم کردم
خیلی زیبا بود خسته نباشید
امیدوارم قسمت های بعدی اگر منتشر شدند هم ترجمه بشه
aliنقل قول
سلام، شما از ناشر کتاب نغمه ی آتش و یخ اجازه گرفتید برای ترجمه ش؟..
محدثهنقل قول
ناشر خودش اجازه داره؟
Victarionنقل قول
انتشارات bantam منظورتونه؟ نشر بهنام اجازهٔ ترجمهٔ فارسی آثار مارتین رو خریداری کرده، ولی برنامهای برای ترجمهٔ نغمه نداره به دلیل ارشاد.
دوباره به همین دلیل، ما هم نمیتونیم از نشر بهنام مجوز بهرهبرداری از اون امتیازنامه رو بگیریم، به دلیل مسئولیت حقوقیای که داره.
نریماننقل قول
خب اینجوری که متاسفانه درست نیست کارتون..اگه خودتون بخواین بخرین هزینه ش چقدره؟ قبل مجانی بود، الان که فروش دارین..
محدثهنقل قول
منظورم ناشر اصلی توی امریکاست
محدثهنقل قول
وقتی که امتیازش به زبان فارسی فروخته شده که دوباره نمیتونن به ما بفروشنش.
دوم اینکه تا جایی که من خبر دارم، روند اخذ کپیرایت یک اثر از طریق ارتباط ناشر با ناشره. یعنی دو تا شخصیت حقوقی. این سایت ثبت شده، ولی یک شرکت نیست که بار حقوقی قرارداد بستن با طرف خارجی رو داشته باشه.
این مورد دوم رو خودم تجربه داشتم، برای یک کار دانشگاهی، در تماس با نویسنده ازش اجازه خواستم، من رو فرستاد سراغ معاونت حقوقی ناشر، ناشر اعلام کرد تحریمها به کنار، ما با شخصیت حقیقی نمیتونیم توافقی انجام بدیم، باید شخصیت حقوقی باشه.
نریماننقل قول
لطفا یکی جواب بده :
این اولین کتاب از سری شوالیه اواره هستش یا دانک و اگ داستانی جداست!؟
Ediنقل قول
مجموعه داستانهای دانک و اگ، حدودا یک قرن قبل از خط سیر مجموعهٔ اصلی رخ میدن. تا الان ۳تا داستان از این مجموعه نوشته شده که شوالیهٔ آواره اسم اولین داستان هست.
نریماننقل قول
پس اگه بخوای کتابی ترجمه کنی، باید با یه انتشارات تو ایران صحبت کنی که حق ترجمه کتاب رو برات بخرند؟
و اگه این طوری باشه که عملا ترجمه ی هیچ کتابی درست نیست..
من واقعا به ترجمه ی رمان علاقه دارم، هیچ راه درستی برای انجامش هست؟..
ممنون..
محدثهنقل قول
این موضوع جای بحث زیادی داره. نریمان توضیحات خوبی داد.
مسئله اینجاست که گرفتن امتیاز یک کتاب به خودی خود کار بسیار سختیه. حالا بحث روابط مالی و تحریمها بین ایران و آمریکا رو هم بهش اضافه کنید. این واقعیت که حتماً باید یک شخص حقوقی (انتشاراتی) امتیاز رو بخره رو هم در نظر بگیرید؛ نتیجه برای سایت وینترفل میشه تقریباً محال!
ضمن اینکه انتشارات بهنام امتیاز کارهای مارتین رو گرفته. اما اعلام کردن که تمایلی به ترجمه آثار مرتبط با دنیای نغمه مارتین ندارند. و مدیرش هم مشکلی با کار ما نداره. من شخصاً باهاشون صحبت کردم.
البته ایشون میفرمودن که لارا الن ایجنت اخصاصی مارتین چندان هم خوشقول نبوده و هنوز به تعهداتشون عمل نکردن. یعنی با وجود دریافت پول هنوز برخی کارهای از جمله انتشار دستنویس مارتین رو به انجام نرسوندن، تا جایی که شاید بخوان این خرید امتیاز رو لغو کنن.
یه مشکل بزرگ دیگه در مسیر دریافت امتیاز نویسنده، عدم احترام سایر ناشرین به امتیاز خریداری شده توسط یک ناشره. یعنی با وجود داشتن امتیاز، بازهم دست به انتشار کارهای اون نویسنده میزنن. قوانین کپیرایت هم چندان شفاف نیست و گاهی مدیران انتشاراتیها بیخیال پیگیری قانونی میشن. همه اینایی که دارم میگم درد دل مدیران یکی دو انتشاراتیه که من باهاشون صحبت کردم.
شما هم اگر علاقمند به دریافت امتیاز کارهای یک نویسنده خاص هستید، باید از طریق یکی از ناشرین معتبر اقدام کنید، که در اون صورت هم امتیاز نه به نام شما، بلکه به نام ناشر صادر میشه. یعنی اون ناشر میتونه بعد خرید امتیاز از شما به عنوان مترجم استفاده نکنه!
م.م.استارکنقل قول
اوه چقدر کار میبره..پس عملا مقدور نیست همچین چیزی..ولی حداقل اگه اینطوره که میگید درسته کارتون..
خیلی به ترجمه رمان علاقه داشتم، فکر میکردم شاید سایتی باشه که اجازه ی این کارهارو بگیره و شاید اجازه بگیره که رمان به صورت رایگان منتشر شه، واقعا حیف..اگه اینطوره که میگین توی اینترنت عملا چنین چیزی وجود نداره؟..
ممنون از پاسخ و وقتی که گذاشتید.
محدثهنقل قول
وقتی یک نشر دیگه، اجازهٔ انتشار رو خریداری کرده، تکلیف مشخصه، به گروه دیگری با اون زبان نمیفروشنش.
ولی بجز اون مدل قراردادها، ناشران یا مترجمانی هستن که جداگانه با نویسنده یا کارپردازش تماس میگیرن و ازش اجازهٔ انتشار میگیرن. برخی از اونها با توجه به شناختی که از ایران دارن و اینکه عضو کنوانسیون برن نیست، ممکنه جواب بدن که همینکه تماس گرفتید برای اجازه، خیلی خوبه و ما راضی هستیم. ناشر هم بعد از انتشار، یکی دو نسخه از کتاب رو همراه چند بسته زعفران برای تشکر برای نویسنده ارسال میکنه.
ولی اینی که بالاتر گفتم، صرفا اجازهٔ شفاهیه و ناشی از عضویت نداشتن ایران در کنوانسیون برن. یعنی ممکنه به شما شفاها یا کتبا چنین اجازهای رو بدن، ولی قراردادی با شما نمیبندن.
چندتا از مترجمین اینترنتی هم شده که با نویسنده تماس بگیرن و او اجازه بده که به شرط انتشار غیرپولی، چنین کاری انجام بشه. (ولی گفتم، صرفا یه صحبت و اجازهٔ شفاهیه، اگر دنبال قرارداد قابل استناد هستید، راهش رو گفتم)
***
دوستان واقعا هیچ کسی نظری دربارهٔ خود داستان نداشته؟ کلا طی ۲ روز فقط ۴ تا کامنت دربارهٔ خود داستان بود! فکر نمیکنید یه ذره افرادی که روی این پروژه کار کردن، ممکنه یه ذره انتظار چندتایی کامنت داشته باشن؟
یعنی جز این ۴ نفر، واقعا کسی خوشش نیومد یا استقبال نشد کلا از این کار؟ پس دیگه خودمون رو با جلد دومش خسته نکنیم :(
نریماننقل قول
من داستانو نخوندم وگرنه الان مثل شاطر نونوایی کامنت میدادم در مورد داستان :D: .حتما ادامه بدین کارو و دلسرد نشین .تمام کسترلی راک و غرب از این کارتون حمایت می کنند
لرد نوید لنیسترنقل قول
واقعا برای پاسخ و وقتی که گذاشتین ممنونم :)
محدثهنقل قول
شما خودتون رو واسه جلد دوم و سوم خسته کنید
ما هم خریداری میکنیم و این میشه حمایتمون دیگه
گاهی آدم کامنتش نمیاد درمورد داستان
معمولا وقتی یه اتفاق خاصی میوفته که حس کنجکاوی خواننده ها برانگیخته میشه و حدس زدن ها در مورد آینده اتفاق میوفته, تعداد کامنتا زیاد میشه, ولی الان این داستان تموم شده,
فقط میشه تشکر کرد از مترجمین و ویراستار های عزیز
s.a.sنقل قول
لطفا دلسرد نشید داستان خیلی زیبایی بود به خصوص که تارگرین های شایسته ای به جز دنریس بی لیاقت(با احترام به طرفداراش)توش حضور داشتن فضا سازی مارتین هم واقعا عالی بود به خصوص روز اول مسابقات که دانک و اگ مسابقه دفاع از دوشیزه رو تماشا کردن با قدرت ادامه بدید
great tom hanksنقل قول
خسته نباشید. ولی به نظرم اخرش یه کم غیر منطقی بود .
محمدنقل قول
اون قسمت شاطری رو من هم هستم اگر وقت کنم برای خوندن کتاب :D: که تا الان نتونستم ، با وجود اینکه به شدت مشتاق و کنجکاوم.
فقط برای رفع تنوع آرزوی قلبی خودم رو می گم که کاش رقص اژدهایان تبدیل به فیلم سینمایی بشه ، فقط صحنه رونمایی از بانوان سبز و سیاه پوش را تجسم کنید !
magentaنقل قول
به نظر من کتاب جالبی بود و ترجمه روونی داشت طوری که به سرم زد برم بقیه شو انگلیسی بخونم هم از این لحاظ که کمه و هم از این لحاظ که فک نکنم فعلا بقیه قسمتاش در بیاد … اگه ترجمه بشه خیلی دوس دارم ادامه داستانو فارسی بخونم چون تاحالا داستان انگلیسی نخوندم شاید نچسپه زیاد بهم :دی
بابکنقل قول
سلام ممنون از مترجم عزیز من خیلی وقت پیش یه تیکه کوچیک را که منتشر کرده بودید, خونده بودم ولی چون یه مدته فقط با گوشی میام سر میزنم و فصلها رو میخونم هیچ کدوم از قسمتهای شوالیه آواره تو گوشیم باز نمیشه تعداد صفحات نسبت به فصل ها زیاد تفاوت نمیکنه ولی بارگذاری صفحات انجام نمیشه بنابراین فقط نخونده میتونم تشکر کنم از وقت و زحمتی که کشیدید مطمئنم که ترجمه فوق العاده ای هست. بازم ممنون :
saraنقل قول
چرا چند روزه مطلب جدید نمیزارین؟
احمدنقل قول
با چه نرمافزاری باز میکنید؟ چه سیستم عاملی؟ من خودم توی اندروید با ezPDFReader بدون مشکلی بازش میکنم.
حالا امیدوارم وقت کنید و نسخهای که برای صفحه نمایش عادی تولید شده و تصاویر رو هم شامل میشه رو با کامپیوتر مطالعه کنید
نریماننقل قول
سلام
ممنون از راهنمایی قبلا office saitu رو داشتم که فصلا رو باهاش میخوندم و فایلهای شوالیه اواره رو باز نمیکرد رفتم همون برنامه ezPDF reader رو پیدا کردم و دان کردم مشکل حل شد قسمت اول رو خوندم مثل همیشه عالی بود
saraنقل قول
سلام خیلی فوق العاده بود ممنون خیلی شیرین و لذت بخش بود ولی توقع داشتم مبارزه هیجان بیشتری داشته باشه و چقدر حیف شد که شاهزاده بیلور کشته شد و مگه دانگ عضو گارد شاهی نمیشد؟ تو قسمت های دیگه است؟
saraنقل قول
سلام من واستون ایمیل فرستلدم که فایل کامل دان و اگ را از ایمیلم نمیتونم دانلود کنم با همین ایمیل که اینجاست
محمد اریانقل قول
از طریق صفحهٔ تماس با ما پیام فرستادین؟ چون قاعدتا بین بقیهٔ ایمیلهای ارسال گم نمیشه و یه اطلاعیهای برای مدیر میره.
نریماننقل قول
دوستان تشکر بابت زحمت ترجمه
حمایت انجام شد
موفق و پایدار باشید
ROBB STARKنقل قول
خوشحالم که لذت بردین.
آره، واقعا آدم انتظار جنگ بیشتری داشت، ولی خب به کتک کاری رسید جای نبرد درست و حسابی. تازه نیازی به درس یاد گرفتن هم ندیده
بله، این تازه ابتدای راه این ۲ نفر بود، فکر کنم حدودا یه نیم قرنی داستانشون طول داره.
نریماننقل قول