سایت همچنان از لحاظ مطلب و خبر فقیره. چون کسی نیست که مطلب برامون ترجمه کنه. منم وقت نداره. هرکی هم که اعلام آمادگی کرده، خبری ازش نیست.
در هر حال. با یه فصل دیگه از کتاب چهارم در خدمت شما هستیم. ما بتونیم با همین سرعت فصلها رو منتشر کنی به اندازه کافی کار کردیم. اما خوب قطعاً این وضعیت مورد رضایت من نیست.
«امیدوار بودم تا الان دیگه از اون ریش افتضاح خسته شده باشی. این همه مو باعث میشه شبیه رابرت بشی.» خواهرش لباس عزا را در آورده و جامهای به رنگ سبز یشمی با آستینهایی از تور نقرهایِ میری پوشیده بود. زمردی به اندازهی تخم کبوتر در زنجیری طلایی از گردنش آویزان بود.
«ریش رابرت سیاه بود. مال من طلاییه.»
«طلا؟یا نقره؟» سرسی مویی از زیر چانهی او کند و آن را بالا نگه داشت. خاکستری بود. «همهی رنگهات داره شسته میشه برادر. شدی یه سایه از چیزی که بودی. یه چلاق بیرنگ و رو. و با این سفیدی که همیشه میپوشی، رنگ پریده به نظر میرسی.» مو را دور انداخت. «تو رو با رنگهای سرخ و طلایی بیشتر ترجیح میدم.»
من تو رو زیر سایه روشنهای نور خورشید، وقتی قطرههای آب پوست لختت رو پوشونده ترجیح میدم. میخواست ببوسدش، او را به اتاق خوابش ببرد، روی تخت بیندازد. . .با لنسل و آسمند کتلبلک و مونبوی خوابیده. . .«باهات معامله میکنم. من رو از این وظیفه معاف کن، و تیغ اصلاحم به فرمان توست.»
دهانش سخت شد. شراب گرم ادویهدار خورده و بوی جوز میداد. «میخوای با من چونه بزنی؟ لازمه یادآوری کنم که سوگند خوردی اطاعت کنی؟»
«سوگند خوردم از شاه حفاظت کنم. جای من کنار اونه.»
«جای تو همونجاییه که اون تو رو بفرسته.»
«تامن مهرش رو پای هر کاعذی که جلوش بذاری میزنه. این کار توئه، و حماقته. چرا وقتی هیچ اعتقادی به دِوَن نداری، اون رو محافظ غربِ خودت کردی؟»
سرسی روی یک صندلی در پای پنجره نشست. جیمی میتوانست ویرانهی سیاه شدهی برج دست را پشت سر او ببیند. «چرا اینقدر بیمیلی سر؟ جراتت رو همراه دستت باختی؟»
«من برای بانو استارک سوگند خوردم، که دیگه هیچ وقت علیه استارکها یا تالیها نجنگم.»
«سوگندی تو حال مستی، با یه شمشیر زیر گلوت خوردی.»
«اگه کنار تامن نباشم، چطور میتونم ازش دفاع کنم؟»
«با شکست دشمنانش. پدر همیشه میگفت ضربهی سریعِ شمشیر از هر سپری بهتره. مسلماً بیشتر مواقع ضربه شمشیر یه دست لازم داره. با این وجود، حتی یه شیر علیل هم میتونه ترس تو دلها بندازه. من ریورران رو میخوام. بریندن تالی رو اسیر یا مرده میخوام. و یه نفر باید به هرنهال سر و سامان بده. ما نیازِ ضروری به ویلیس مندرلی داریم، به فرض اینکه زنده و اسیر باشه. اما نیروی مستقر تو قلعه جواب هیچکدوم از زاغهامون رو نداده.»
جیمی به او یادآوری کرد: «افراد گرگور تو هرنهال هستن. کوه دوست داشت اونا بیرحم و کودن باشن. احتمال زیاد زاغها و پیامهات رو یکجا خوردن.»
«به خاطر همینه که دارم تو رو میفرستم. شاید تو رو هم بخورن برادر شجاعم، اما مطمئنم دلدرد میگیرن.» سرسی دامنش را صاف کرد. «میخوام وقتی نیستی سر آسمند فرمانده گاردشاه باشه.». . .با لنسل، آسمند کتلبلک و تا جایی که من میدونم مونبوی خوابیده. . .
تشکر بابت فصل جدید توضیحات پاورقی ها هم خیلی جالب بود … این جیمی هم همچنان افسرده به نظر
می رسه یه درخواست هم داشتم بعد از ارائه شدن فصل سی ام اگه بتونی یک بررسی فصل کلی از فصل ۲۰تا۳۰
بنویسی واقعا عالی میشه از نظر من یکی از دستاورد ها و جذابیت های اصلی سایت همین بررسی فصل هاس
great tom hanksنقل قول
ای بابا, یه روز من نبودما, فصل جدید حاضر شد
تشکر
s.a.sنقل قول
سلام
نرمه نرمه گرونش کردید ها.
این چرا قیمتش این جوری شد؟
aaqنقل قول
نخیر هیچ تغییری تو قیمت ها ایجاد نشده. حجم این فصل به شکل قابل ملاحظه ای زیاده. تقریبا ۲۰۰۰ لغت بیشتر از فصل قبلش داره
م.م.استارکنقل قول
سلام استارک جان . ممنون بابت فصل جدید
بنظرم بهتره که فقط روی ترجمه و ویرایش کتابها تمرکز کنی و باقی مطلب ها مانند مقاله و غیره رو تا حدودی بیخیال بشی چون اکثر بازدید کنندگان ترجمه کتاب رو میخوان و برای خواندن مقاله و بررسی و … میتونن به سایت وستروس مراجعه کنند.
البته اگه قصد انجام اینکاررو نداری خودم میتونم تا حدودی در نویسندگی سایت و گذاشتن مطالب کمک کنم.
نویدنقل قول
سلام استارک جان
خود من ۳ ۴ تا پست پیش نویس فرستادم براتون که بعضیاش حدود دوماهه تو این وضعیتن؛
برای ارسال پست جدید من منتظر می مونم که قبلی ها منتشر یا اعلام بفرمایین که مشکل دارن و تایید نمیشن؛
با این شرایط منم انگیزه ای برای ادامه پیدا نمی کنم دیگه
این گله تون رو حداقل من قبول نمی کنم
محمودنقل قول
بله داداش محمود
من این گله شما رو میپذیرم. اونقدر فشار کاریم زیاده که حتی فرصت نمیکنم اون چنتا پستی که فرستادی رو بررسی کنم. اما باز از شما و دوستان انتظاردارم که حد اقل ۲-۳ روز یه بار یه حرکتی بزنید یه مطلبی آماده کنید. منم گاهی اونا که داغتره رو زودتر و سریعتر میذارم رو سایت.
در هر حال گلایه من از شما نبود. از اون دوستانی که اعلام آمادگی میکنن، اما لینک رو که میگیرن، خاموش میشن.
م.م.استارکنقل قول
سلام
استارک جان من تا الان چهار پنج تا فایل براتون فرستادم که جوابی دریافت نکردم ،نه تایید کردید نه ایراد گرفتید، و من همچنان منتظر بودم که بیان رو سایت ..
الان شما..؟
موفق باشید
opalنقل قول
من تاحالا نظر نداده بودم فقط کتابارو میخریدم میرفتم اما گفتم نظر بدم بد نیست فکرکنم اکثرا موافق باشن که تمرکز سایت بیاد رو انتشار سریعتر فصلا چون همه از شبکه های اجتماعیو سایتا اخبار رو میگیرن فقط شما سریعتر ویراستاری کنین فصلارو ریلیز کنین
احمدرضانقل قول
چشم، این هفته هم که تموم بشه دیگه وقت آزاد زیادی دارم، قول حرکاتو میتونم بدم بهتون
محمودنقل قول
سلام وخسته نباشید خدمت شما که زحمت ترجمه رو میکشید و ما با مبلغ ناقابلی لذتش رو میبریم واقعا دستتون درد نکنه میدونم که شما هم گرفتاری دارین ولی بین فصل ۲۶ و ۲۷ خیلی فاصله بود دلمون آب شد البته شرمنده هستم که اینو میگم چون شما خیلی زحمت میکشین یکم زودتر فصلها رو بذارین ممنونم
najmeنقل قول
خواهش می کنم دوست عزیز.
ما بخاطر این تاخیر شرمنده شما هستیم. ببخشید، امیدوارم دیگه مشکلی پیش نیاد. براتون آرزوی شادکامی و موفقیت داریم.
victarionنقل قول