من چه در زمانی که در وبلاگ فعال بودیم و چه اینجا، همواره از تولید محتوای نغمهای توسط خواننده های ایرانی به شدت استقبال کردم و همواره خوشحال شدم که فارسیزبانها هم بتونند مثل سایر نغمهایهای ایران آثاری رو در این زمینه ارائه بدن. امروز خوشحالم که یک نفر دیگه به این دعوتهای ما پاسخ مثبت داد و یکی از خوانندگان عزیز و خوش ذوق سایت مقالهای تحلیلی در خصوص رابطه بین سریال و کتابهای نغمه به رشته تحریر درآورده. ضمن تقدیر از این حرکت ارزشمند خانم فاطمه موسوی، شما رو به خوندن این مطلب دعوت میکنم. امیدوارم که اینگونه تلاشها از طرف نویسندگانی مثل ایشون و علی عزیز خودمون، دیگران رو هم تشویق کنه تا در هر شاخهای که توانایی اون رو دارن، دست به تولید محتوای نغمهای بزنن.
رمانهای پرفروش همواره مورد اقبال صنعت فیلمسازی قرار می گیرد، چون به معنای فیلم پرفروش نیز هست. در تبدیل رمان به فیلم دغدغه اصلی فیلمنامهنویسان این است که تا چه حد به متن کتاب مورد اقتباس وفادار بمانند؟ طرفداران کتاب وفاداری کامل را انتظار دارند؛ آنها مشتاقند تا بازیگران شبیه تصویری باشند که از شخصیتهای کتاب تخیل کردهاند، وقایع و حوادث ریز و درشت به همان ترتیب که در کتاب آمده رخ دهند و جنگها، جشن ها و گردهماییها با همان شکوه، شلوغی و هیاهو برگزار شوند که در سطرهای کتاب توصیف شده، اما رسیدن به چنین سطحی بسیار مشکل است.
فیلم مخاطبانی وسیعتر از خوانندگان کتاب دارد، کسانی که از داستان و جزئیاتش بیاطلاعند و انتظار دارند در طول فیلم، داستانی شسته و رفتهای ببینند که شخصیتهای آن به درستی پرداخت شدهاند و انگیزهها و اعمالشان باورپذیر است، و روابط مبهم یا گیجکننده و حوادث، بیسرانجام نیستند. در نهایت هر فیلمنامهنویسی ناچار است خط سیر اصلی داستان و روح کلی اثر را حفظ کند، اما بسته به زمان محدود فیلم و هزینه ساخت، شخصیتها را محدود و از جزئیات چشمپوشی کند، تا اثری کامل و مستقل از کتاب به وجود آورد. حتی فیلمهای فوقالعادهای چون ارباب حلقهها که از آخرین تکنولوژیها برای به تصویر درآوردن جهان فانتزی استفاده کرده، به ناچار فصل جنگ بعد از بازگشت هابیتها به خانه را حذف نمود.
دقیقاً به همین دلایل، فیلمنامهنویسان سریال «بازی تخت وتاج» نیز با وجود زمان ۵۰۰ دقیقهای (ده قسمت ۵۰ دقیقهای) برای به تصویر درآوردن کتابی هزار صفحهای باز ناچار شدهاند که تغییراتی در داستان و روایت به وجود آورند. در یک نگاه کلی این تغییرات چند دستهاند:
۱- آشکار کردن روابط و شخصیتها: مارتین ساختار خاصی را برای کتابش طراحی کرده است،. در هر جلدکتاب تعدادی شخصیت اصلی وجود دارد که هر فصل با محوریت یکی از آنها روایت میشود و بدین ترتیب تعدادی از شخصیتها با وجود اصلی بودن، فصلی ندارند؛ مانند راب استارک، سرسی لینستر، لرد بیلیش(لیتل فینگر)، جافری، مارجری تایرل و…
فیلمنامهنویسان ناچار بودند برای باورپذیر کردن شخصیتها، صحنههایی را تخیل و به سریال اضافه کنند. به عنوان مثال تمام سکانسهای مارجری، جز لحظاتی که سانسا حضور دارد، مانند دیدارش از معبد، گفتگوهایش با کودکان یتیم، شام با لنیسترها و نحوه معاشرتش با جافری در کتاب یورش شمشیرها نیامده است.
یکی از بزرگترین تغییرات فصل دوم سریال به ازدواج راب استارک باز میگردد. در کتاب سوم در فصلی کوتاه به زخمی شدن راب و اقامتش در قلعه وسترلینگ ها و ازدواجش پس از معاشقه کوتاهی با جین وسترلینگ اشاره میشود. مشخص است که راب از سر شرافت و برای حفظ آبروی جین با او ازدواج کرده و قولش را در مورد ازدواج با فریها زیر پا گذاشته. اما در سریال نمیتوان بدون پرداخت دراماتیک، چنین واقعهای را برای بیننده روایت کرد. پس فیلمنامهنویسان ماجرایی عاشقانه بین دوشیزه ای جذاب که درمانگری بیگانه است را با پادشاه شمال ساخته و پرداخته کردند.
[toggle title=”اسپویل: انتهای کتاب سوم” state=”close” ]که همین شخصیت در عروسی خونین به قتل میرسد، در حالی که در کتاب یورش شمشیرها، جین به همراه خانوادهاش در ریووران باقی میماند.[/toggle]
استفاده از تخیل برای آشکار کردن جنبههای مختلف شخصیتها باعث میشود که فیلنامهنویسان تغییراتی کوچک در داستان بدهند. به عنوان مثال در کتاب نزاع شاهان، آریا استارک در هرنهال ساقی روس بولتون است، نه تایوین لینستر. اما این تغییر لازم بوده تا بیننده بیشتر با این شخصیت آشنا شود. در یورش شمشیرها نیز پیشنهاد ازدواج سرسی با ویلاس تایرل وارثهای گاردن از طرف خاندان تایول رد میشود، اما در فصل سوم سریال، سرلوراس وارثهای گاردن فرض و منازعه برای ازدواج او و سرسی به چالشی دراماتیک تبدیل میشود که هم دسیسه چینیهای درباری را آشکار میکند و هم فرصتی برای مانور بر روی شخصیت سرسی است که در سکانسی تأثیرگذار به اعترافات سرسی در مورد احساسات مادرانهاش نسبت به جافری ختم میشود.
یکی دیگر از بخشهای مهم فصل سوم سریال رقابت پنهانی بین واریس و لیتل فینگر است. واریس از نقشه لیتل فینگر برای ربودن سانسا آگاه میشود و به اولنا رادوین پیشنهاد ازدواج سانسا و سرلوراس را میدهد. لتیل فینگر از طریق ملازم (و معشوق) سر لوراس از این موضوع آگاه و نقشه تایرلها را به سرسی اطلاع میدهد. در در حالی که در کتاب به رقابت بین این دو اشاره آشکاری نشدهاست.
۲- حذف شخصیتهای فرعی: تعداد زیاد شخصیتهای کتاب باعث گیجی و سردرگمی بیننده سریال میشود. به همین دلیل تعدادی از شخصیتهای فرعی حذف شدهاند. به عنوان مثال در کتاب نزاع شاهان و یورش شمشیرها سردانتوس شوالیه دلقک که زندگیش را مدیون سانساست، او را ترغیب میکند تا از بارانداز پادشاه بگریزند و اعلام میکند مقدمات کار را برای شب عروسی جافری آماده کرده است.
[toggle title=”اسپویل: انتهای کتاب سوم” state=”close” ]در پایان کتاب یورش شمشیرها درمییابیم او مأمور لتیل فینگر بوده است[/toggle]
اما در فصل سوم سریال لرد بیلیش شخصاً با سانسا صحبت و او را ترغیب به گریختن میکند. در همین سکانس شی نیز به عنوان ندیمه سنسا حضور دارد، در حالی که در کتاب او ندیمه خاندانی اشرافی است و حضورش در قصر محدود است. تغییر جایگاه شی به فیلمنامهنویسان اجازه میدهد موقعیتی دراماتیک راجع به واکنش شی نسبت به ازدواج تیریون روایت کنند.
در مثالی دیگر در کتاب نزاع شاهان، استینس، قلعه استورمزاند را محاصره میکند تا ادریک استورم، حرامزاده رابرت را که تحت سرپرستی سرکورتنی پنروز قلعهبان استورمزاند است را در اختیار بگیرد، و رنلی برای نجات قلعه از محاصره به مقابله با سپاه استینس به شرق میآید. اما در فصل دوم سریال هر دو شخصیت ادریک استورم و پنروس حذف شدهاند و در فصل سوم سریال به ناچار فیلمنامهنویسان داستانی طراحی میکنند که ملیساندر، گندری (حرامزاده دیگر رابرت) را از سر بریک دنداریون میخرد تا بتواند جادوی خون و آتش را اجرا کند. این ماجرای فرعی به فیلمنامهنویسان اجازه میدهد تا توروس در مورد راهب خدای آتش بودن سخن بگوید و ملیساندر، زن جادوگر در مورد آریا اظهارنظری عجیب کند و به این ترتیب شخصیت پیرزن غیبگو در های هرت نیز حذف شود. در فصل سوم سریال شخصیتهای فرعی سراکسل فلورنت و لرد الستر فلورنت در دراگوناستون (مقر استینس) نیز به راحتی حذف شدهاند.
به دلیلی مشابه شخصیتهای فرعی در هر فصل سریال حتیالامکان دیرتر و لااقل در ابتدای هر فصل سریال وارد میشوند. بر همین اساس جوجن و خواهرش در فصل سوم به برن و همراهانش پیوستند، در حالی که در کتاب نزاع شاهان آنها هنگام اشغال و سوختن وینترفل حضور داشتند. در تغییری دیگر در کتاب نزاع شاهان، دینریس با بلواس نیرومند و ملازمش آرستان ریشسفید در بندر کارث ملاقات میکند که در فصل دوم سریال حضور نداشته و به فصل سوم و ملاقات در شهر آستاپور موکول شدهند.
[toggle title=”اسپویل: انتهای کتاب سوم” state=”close” ]و آرستان ریش سفید از همان ابتدا پنهان نمیکند که سر باریستان سلمی است.[/toggle]
۳- حذف صحنه های شلوغ و پرهزینه: فیلمنامهنویسان برای کاهش هزینههای تولید فیلم، بسیاری از صحنههای جنگ یا جشن را حذف یا مقیاس آنها را کوچکتر کردهاند. یکی از مهمترین فصلهای کتاب دوم که در سریال تغییر یافته، بازدید دینریس از خانه نامیرایان و دیدن گذشته و شنیدن آینده است که به نحو مضحکی به زندانی شدن کوتاه مدت دینریس تغییر یافته. در همین فصل سریال، جنگی که تیریون در آن شرکت کرد (نبرد بلکواتر) بسیار مختصر نشان داده میشود. در فصل سوم سریال، حمله راهزنان به بریین و جیمی حذف شده و تمام فصلهای مربوط به آریا بسیار مختصر شدهاند، از جمله حضور آنها در میدن پول و برخورد با شخصیت شکارچی، حمله گروه برادری بدون پرچم (یا برادران بینشان) به معبد و محاکمه افراد، و وارگ بودن آریا حذف شدهاند.
در کتاب یورش شمشیرها، سانسا با خاندان تایرل در سرداب دوشیزه شام میخورد، در حالی که دلقکی بر روی میز ترانه «دوشیزه زیبا و خرس» را میخواند، اما در سریال به حضور چند دختر جوان در باغ اکتفا شده و ترانه «دوشیزه زیبا و خرس» کنار گود خرس در هرنهال برای بریین خوانده میشود که البته جابجایی زیبایی است.
۴- افزودن به جذابیتهای جنسی: با وجود اینکه مارتین در روایت داستانش، به سبک قرون وسطی در زمینه روابط جنسی بدون پردهپوشی سخن میگوید، اما در سریال چنین صحنههایی با بی پروایی به نمایش در آمدهاند. روابط همجنسخواهانه رنلی برایتون و سرلوراس تایرل در فصل اول سریال، شوک بزرگی برای خوانندگان کتاب بود، چون به جز کتاب پنجم اشاره دیگری به انحراف اخلاقی رنلی نشده بود. نمایش این نوع روابط همجنسخواهانه فقط نوعی پیروی از مُد فرهنگی آمریکا و افزودن بر جذابیتهای جنسی سریال است. برهنه شدن ملیساندر برای اغوای گندری، صحنههای مربوط به فاحشهخانه لتیل فینگر و به خصوص بازدید تیریون و ملازمش در فصل سوم سریال را باید در همین راستا دید که البته در کتاب جایی نداشتند.
مثال مهم دیگر، زخمی شدن تیریون در جنگ بلکواتر است، در جایی که بر اساس متن کتاب، ضربه تبر صورت او را نصف و بینیاش را قطع کرده است، (تا آنجا که او را مرد بیدماغ مینامند) اما در فیلم فقط خط زخمی نازک روی صورت کشیده شده که قابل درک است. کارگردان ترجیح میدهد بازیگری خوشقیافه تر را تصویر کند، تا اینکه بخواهد با تحمیل گریمی مشکل، قیافهای چندشآور به او بدهد، آن هم به صرف اینکه به کتاب وفادار بماند. به همین دلیل کلگین نیز که باید نیمی از صورتش سوخته باشد، با ظاهری قابل تحملتر از متن کتاب به نمایش درآمده است.
تنها استثناء در این زمینه، نمایش حضور دینریس در شهر کارث است. زنان شهر کارث به نحوی لباس میپوشیدند که یکی از پستانهای آنها همواره آشکار بود، اما نمایش این مسئله مستلزم برهنه شدن دهها زن سیاهی لشگر بود که بر فرض پذیرش، حقالزحمه بسیاری مطالبه میکردند و دردسرساز بود. پس کارگردان در این مورد هم با وجود جذابیت فراوان، به کتاب وفادار نمانده است.
با این تفاصیل می بینیم که سریال روایتی سادهتر و کمتر درخشان از داستان کتاب ارائه میدهد، اما در عین حال برای کسانی که حوصله خواندن کتاب را ندارند، این هم غنیمت است و در عین حال زمینهای فراهم میشود تا تعدادی از بینندگان سریال مشتاق خواندن کتاب شوند و فروش کتاب بیشتر شود.
نظر شما در مورد این مقاله چیه؟ تا چه حد با این گفتهها موافقید؟ فکر میکنید که در این مقایسه به چه موارد دیگه ای اشاره نشده است؟
فیلما و سریالای ساخته شده به هیچ داستانی وفاداری کامل نداشتن(بیشتر قصه های تخیلی).
به خاطر همین بهترین گزینه برای انتخاب یه مخاطب کتابه.
هم جذاب تره،هم عمیق تر به موضوع میپردازه و دچار ظاهربینی مرسوم توی فیلم ها هم نمیشه. نویسنده کتاب نمیاد فقط به ویترین فکر کنه یا خوشگل ترینا رو شخصیتای اصلی کنه،بلده ذهن خواننده رو به بازی بگیره و داستان رو تو چند لایه پیش ببره و همیشه هم چیزی واسه غافلگیر کردن خواننده داره.اینا باعث میشه کتاب همیشه از فیلم جذاب تر باشه.
miadyنقل قول
بسیار مقاله خوبی بود با تشکر از خانم موسوی.
من کاملاً موافقم من یکی از کسایی هستم که سریالو نمی بینه
اما قبل از خوندن این مقاله هم می دونستم سریال به کتاب وفادار نیست. از اظهار نظر مخاطبای سایت کاملاً مشخص بود و اصلی ترین دلیل دیگش سریال های دیگه ای بودن که مثل بازی شاهان از روی کتاب ساخته شدن.
vampire diaries و true blood هر دو از روی کتابشون ساخته شدن. خاطرات خون آشام رو که کاملاً مطمئنم از روی کتاب نیست ۳۶۰ درجه فرق داره . خون واقعی رو هم شنیدم که اینطوره. تنها بحث هزیته نیست. جذابیت در سینما تعریف کاملاً متفاوتی با جذابیت در کتاب داره و هالیوود هم که تعاریف کاملاً مخصوص به خودش رو داره ۸)
لیدی آریاننقل قول
من از کساییم که هم سریال رو دنبال میکنم هم کتاب در حقیقت از طریق سریال بود که با کتاب آشنا شدم
اتفاقاً این تفاوت ها میان سریال و کتاب رو من امری مثبت میبینم، اولاً که سریال به اصل داستان و خط اصلی وفادار مونده دوماً این تفاوت ها یه جورایی سوپاپ اطمینان کتابه تا در صورتی که سریال از کتاب جلو زد به فروش کتاب لطمه ای وارد نشه
از طرفی این اختلافات باعث میشه که هم کتاب و هم سریال جذابیت های خاص خودشون رو داشته باشن و مخاطب به نوعی مجبور هردو رو دنبال کنه و نتونه صرفاً به سریال بسنده
با این حال ما که کاسه داغ تر از آش نیستیم خود مارتین به عنوان خالق جهان نغمه روی کار نویسندگان سریال نظارت مستقیم داره و همه تغییرات با نظر خود مارتین اعمال میشه
samianoنقل قول
با تشکر فراوان از نویسنده که واقعا از خوندن مقالشون لذت بردم
من از کسانی هستم که اول سریال رو دیدم بعدش جذب کتاب شدم
نمیتونم با قطعیت بگم ولی فکر کنم اگه کسی اول کتابو بخونه بعد سریالو ببینه بهتره براش
هرچند اگه کتاب رو نخونده باشه بعضی قسمتهای سریال هم جذابیت خاص خوشونو دارن ( مثلا عروسی خونین )
البته کسانی که کتاب رو خوندند هم نباید تصورشون از سریال یک نسخه ی سه بعدی و متحرک از کتاب باشه و باید برخی از این تغییرات رو پذرفت
در مجموع به نظرم سریال خوب عمل کرده
لیدی گرامی :
حرف شما متین ولی فکر نمیکنین اگه کسی ۳۶۰ درجه دوران کنه به سرجای خودش و در نتیجه راه راست برمیگرده ؟!
عرفاننقل قول
کلاً به جز مساله زخم بینی تیریون تو جنگ بلک واتر، پیتر دینکلیج خیلی با تیریونی که تو کتاب زشت توصیف شده فرق داره و این قضیه زخم هم که شدید تر می کنه اختلاف رو. حالا این اختلاف باعث می شه کلاً نظر آدم ها راجع به تیریون عوض شه.
من خودم به شخصه چهره پیتر دینکلیج رو تو ذهنم دارم و رفتار بقیه با تیریون به نظرم خیلی جالب نمی یاد، در حالی که اگه فقط کتاب رو می خوندم چهره تیریون رو یه جوری تصور می کردم که نگاه کردن بهش هم سخته و این خیلی از چیزا رو طبیعی می کنه.
به جز این، من با عوض شدن کسی که شی بهش خدمت می کنه مشکلی ندارم. ولی چرا تو سریال شی وقتی شب بعد عروسی می ره تو اتاق، عصبانی ه و وقتی می فهمه رابطه ای نداشتن تیریون و سانسا خیالش راحت میشه، در حالی که شی تو کتاب خیلی شیک با این قضیه برخورد می کنه و براش مهم نیست اصلاً.
این کاملاً با شی ای که تیریون رو مثل پوست خیار می فروشه و اونجوری تو اتاق تایوون می میره در تضاده
اسپویلر آخر کتاب ۳
رابطه ای که استنیس و ملیساندر برای بوجود اومدن اون سایه برقرار می کنن تو سریال، به هیچ وجه تو کتاب نیست، شاید یه ذره تو اون فصلی که ملیساندر میره تو سیاهچال پیش داووس غیر مسقیم بهش اشاره شده باشه.
استنیس کسی ه که کلاً سرده مخصوصاً تو این مسائل ولی تو سریال ملیساندر یجوری اغواش می کنه، باز این شخصیت استنیس عوض شده.
من جنگ ها، زیادی شخصیت ها، لوکیشن ها و … رو کاملاً درک می کنم ولی این مواردی که گفتم (حالا اولیش هم اصلاً هیچی) یا رقابت مستقیم واریس و لیتل فینگر یا … اصلاً ضروری و به ناچار نیستن. یجورایی سریال لوس ه نسبت به کتاب از نظر من.
(البته من فصل ۳ رو کامل ندیدم)
kei1نقل قول
عرفان کاملاً حرف شما درسته. این یه سوتیه تکراریه که من یه بار سر یکی از کلاسای دانشگاه دادم و استاد گوشزد کرد وقتی داشتم اینجا کامنت میذاشتم نوشتم ۱۸۰ بعد پاکش کردم ۳۶۰ نوشتم
که ببینم کسی متوجه میشه که اگه نشه خودم بگم که یعنی من تنها نبودم که سوتی دادم
اونم طبق معمول مخاطبین باهوش وینترفل همیشه حواسشون جمع
به هر حال ممنون از دقتت ;) ;)
لیدی آریاننقل قول
خواهش میکنم لطف دارین :oops: :oops:
البته خداییش هدف من سوتی گیری از شما نبود به هیچ وجه !
چون گاهی خودم هم این سوتی رو میدم خواستم به یکی دیگه بگم که مثل من سوتی نده که انگار شما هم مثل من زخم خورده اید !
عرفاننقل قول
من سریالو ندیدم دلمم نمی خواد ببینم چون تصور منو از ظاهر شخصیتا کاملا خراب کرد مخصوصا جان چون من خیییلی خیییلی این شخصیتو دوس دارم ولی وقتی عکس بازیگرشو تو نت دیدم حالم گرفته شد بعدش کلی به مغزم فشار اوردم که قیافه یی که خودم تصور میکردم به ذهنم برگرده .فقط جان نیس بازیگره سنسام خیلی زشته سنشم خییییلی بیشتره اریا تو کتاب زشتر از اریاس ولی تو فیلم واقعا نازه .همینطور جافری که واقعا ایکبیریه در حالی که تو داستان زیبا جلوه داده بودنش .کتلینم به نظرم قیافش زمخته اونطور که من ظریف تصورش میکردم نیس.نه که بگم باید دقیقا مطابق نظر من باشن منظورم اینه که بازیگرا شبیه کاراکترایی که تو کتاب توصیف شدن نیستن!وقتی عکس بازیگرارو تو وب دیدم تنها کسایی که دقیقا!مطابق تصور من بودن سرسی و دنریس بودن.
پارمیسنقل قول
معدود فیلمهایی به اصل اثر وفادار بودن که اکثرشون مربوط به چند دهه قبل هستند.بهترین مثال ازاین نوع فیلم بربادرفته است که تقریبا فیلم تشابهی گاه نعل به نعل با کتاب داره.به طوری که خوانندگان کتاب بعداز دیدن فیلم از وفاداری فیلم به کتاب مورد علاقه اشون لذت میبرند.اما کار جایی گره میخوره که کارگردان تصمیم میگیره برداشت خودشو از یه رمان به تصویر بکشه.معمولا نتیجه یا افتضاحست یا شاهکار و حد وسطی وجود نداره.
shahramنقل قول
ممنون از مقاله خوب خانم موسوی
منم اول کتاب رو خوندم
وقتی اولین بار سریال رو دیدم بد جور حالم گرفته شد الان وقتی کتاب رو می خونم شخصیت های سریال تو ذهنم تداعی میشه و دیگه از این بابت هیچ استقلالی ندارم
از طرف دیگه با وجود اینکه سریال نسبت به کتاب تغییرات واضحی داره و حتی بعضی شخصیت ها حذف شدند یا اضافه شدند اما کار قابل تحسینی ساخته شده
نکته مهمش اینجاست که با وجود این همه شخصیت مختلف و لوکیشن های جور واجور خیلی ها که فقط سریال رو دیدن جذب داستان نغمه شدند و به خیل خوانندگان پیوستند
یه نکته دیگه هم اینه که صحنه های مثبت هیجده سریال واقعا زننده است و به نظرم فقط برای ازدیاد بیننده اضافه شده و به نظرم به سریال بیشتر ضربه زده
آنانقل قول
به نظر من این حجم تغییری که توی سریال داده شده غیر قابل توجیهه. قسمت زیادی از داستان رو حذف کردند فقط به این بهانه که وقت کم دارند، اون وقت حجم زیادی داستان ساختگی به کتاب اضافه کردند که در ۹۰ درصد مواقع لوس، مزخرف و بی معنی هستند و وجودشون نه تنها ضرورت نداره که اضافی و روی اعصاب هم هست.
مشکل بعدی که به نظر من بزرگتر هم هست دستکاری توی شخصیت های کتابه. نویسنده ها بنا به علاقه شون یک سری شخصیت ها رو بدتر یا بهتر به تصویر کشیدند که واقعا شرم آوره. یک سری شخصیت ها مثل استنیس و ملیساندر و بریندن تالی رو به گند کشیدند، از اون طرف از دنریس الهه ساختند. حق انتخاب مخاطب رو ازش گرفتند. این به نظرم جرم خیلی بزرگی در حق کتاب بوده.
سومین مشکل هم اینه که منطق و ترتیب درست داستان رو به هم زدند. اتفاق های غیر منطقی توی فیلم زیاد رخ می ده. ملیساندر دراگون استون رو ترک می کنه و به همراه ۲-۳ نفر پا می شه میاد تو دل ریورلندز جندری رو بر می داره با خودش برمیگردونه دراگون استون همش توی یک قسمت. اون هم در حالی که آریا الان دو فصله داره زور می زنه از بارانداز پادشاه برسه ریورران. جان اسنو تو کویینز کرون می ره کسل بلک، برن و هودور یک روز بعدش راه می افتند، می رن نایت فورت، اون جا هم یه شب می مونند، فرداش با سمول تارلی و گیلی و بچه اش ملاقات می کنند بعدش سمول هم احتمالا بعد یک استراحت نصف روزه می ره کسل بلک و نصف روز زودتر از جان می رسه.
تازه خود پتایر بیلیش رو هم تو فیلم خراب کردند، پتایر فیلم جز همون افرادیه که پتایر کتاب piece صداشون می زنه. مثل احمق ها مستقیما به سانسا می گه که من می خوام تو رو ببرم ایری. انگار هرکی به هرکیه. تازه جاسوس واریس رو هم با خودش می بره.
رابرتنقل قول
حرفای رابرت عزیز دقیقاً اون چیزایی بود که من میخواستم بگم. بسیاری از تغییرات رو میشه با مطالبی که خانم موسوی گفتن پذیرفت، اما بسیاری از تغییرات واقعاً غیر ضروری و نابودکننده هستن. من به مواردی که رابرت گفت میتونم اینا رو هم اضافه کنم:
تغییر بیمورد در ظاهر شخصیتها، عدم احترام به قوانینی که مارتین تلاش کرده در کتاب به شدت به اونها احترام بذاره. (نمونه رفتار بریدن با لرد والامقامش ادمور) و….
شاید باید گفت سریال برای قشری کمتر فرهیخته و عوامانه ساخته شده. کسایی که صرفاً به جهت سرگرمی و پر کردن وقت اونو تماشا میکنن. شاید خیلیها خیال کنن که خوب این دلیل برای یه شبکه تلوزیونی کاملاً توجیه پذیره. اما اشتباه میکنید، تاریخ چنین اقتباسهایی نشون داده که میشه کتابهایی بسیار سختتر و پر حجم مثل نغمه رو در زمانی بسیار کوتاهتر و در عین حال وفادارانه تر و صد البته پر مخاطب و جذاب به تصویر کشید. شاهکار پیترجکسون مؤید این مطلبه. اما این وسط یه سوال اساسی باقی میمونه. خود مارتین به عنوان همکار در تولید سریال چه نقشی در این عدم وفاداری داشته؟
م.م.استارکنقل قول
این سوال خیلی خوبیه
من نمیدونم ما چرا اینقدر با تعصب داریم برخورد میکنیم!؟ در حالی که خود مارتین حاضر و ناظر بالا سر نویسنده های سریال ایستاده، حتی یه بار توی یکی از فروم های فیلم و سریال خوندم که تهیه کننده ها دیگه از دست دخالت هایی که مارتین توی کار نویسنده ها میکنه خسته شدن
تغییر در ظاهر رو اشاره کردین، مثلا چه فرقی میکنه داریو موهاش آبی باشه یا نباشه این آبی نبودن موها چه آسیبی میتونه به داستان وارد کنه
با این حال من بازم میگم تمام این تغییرات احتمالا به خاطر خطر رسیدن سریال به کتاب اعمال شده تا در صورت جلو زدن سریال از کتاب اسیبی به فروش کتاب وارد نشه
samianoنقل قول
ظاهر آدمها تو سریال برای این اهمیت داره که سریال بر اساس یه کتاب ساخته شده و اتفاقا” اون کتاب هم از اوناییه که چهره ها و ظاهر شخصیتها رو نسبتا” مفصل توصیف کرده. خواننده کتاب ذهنیتی از کاراکترها داره که باید بهش احترام گذاشته بشه. ضمن اینکه تو این کتاب شباهتها و چهره ها نقش نسبتا” مهمی داره.
با حرف رابرت عزیز خیلی موافقم. هر جور تغییری رو می تونم هضم کنم مگر اونایی رو که شخصیت یک نفر رو کلا زیر و رو کرده. این دیگه خیلی بدجوره. مهمتر از همه استنیس که جزو شخصیتهای کلیدی هست و نمی دونم با اینجور پرداخت کردن شخصیتش به کجا می خوان برسن!
از اتفاقای بی منطق هم که به سختی میشه گذشت. البته بیشترش برای کساییکه کتابو خوندن و با رسوم وستروس آشناهستند عجیبه و گرنه شاید خیلی آزار دهنده نباشه. ( مثلا” لوراس تایرل شده وارث هایگاردن,اونوقت خونه زندگیشو ول کرده و تو دربار در حال انواع نامزدبازی و خوش گذرونیه! تو وستروس کسی که قراره وارث یه خاندان بشه از بچگی به همین منظور تربیت میشه و آموزش می بینه نه اینکه اینطور علاف باشه!) جریان رفتن ملیساندر به کینگزلندینگ هم که شاهکار بود!
کینگ رنلینقل قول
من مشکلتون رو با شخصیت دنریس متوجه نمیشم.من وقتی کامنتهای دیگه ای هم از شما خوندم دیدم با این شخصیت و کلا تارگرینها مشکل دارید.میشه دقیقا بگید این مشکلتون چیه؟چون از نظر من شخصیت بدی نیست.و اینکه تصور شما از استنیس و ملیساندر در کتاب چیه که با چیزی که در فیلم نشون داده مغایرت داره؟
در مورد وفادار نبودن فیلم به کتاب هم به نظرم یه سری صحنه های مهم رو بی دلیل حذف کردن و یه سری صحنه های جنسی بی مورد رو که در کتاب هم وجود ندارن رو وارد فیلم کردن. یه شخصیت فرعی رو به بهانه ی اینکه نقش مهمی نداره حدف کردن بعد شخصیت فاحشه ها رو کم که نمیکنن هیچ زیادشونم میکنن(اگر اشتباه نکنم شخصیت رزی فاحشه ای که از شمال به کینگزلندینگ رفت در کتاب وجود نداشت) که به نظرم یکی از نقاط ضعف فیلمه.و اینکه از نظر ظاهری هم بعضی از شخصیتها با کتاب هماهنگ نیستن.مثلا آریا کتاب رو من از نظر ظاهری اصلا شبیه آریا فیلم تصور نمیکنم.از نظر شخصیتی هم بعضی کاراکترها رو دستکاری کردن مثلا بیلیش توی کتاب خیلی حیله گرتره.شی معشوقه ی تیریون توی کتاب آدم سطحی و ترسوییه که فقط دنبال پوله در حالیکه توی فیلم میخوان شجاع نشونش بدنیا شاید هم میخوان بیننده هارو شوکه کننشخصیت راب استارک هم توی فیلم با برداشتی که من ازش داشتم در کتاب تفاوت داشت.به نظر من توی کتاب راب یه شخصیت مغرور و یکم سطحی داره و درسته که شجاعه ولی در فیلم به نظرم درباره ی این کاراکتر اغراق کردن و خیلی شخصیتهای دیگه که همینجوری کمی تغییرشون دادن.
valar morghulis valar dohaerisنقل قول
علاوه بر موارد ذکر شده، امیدوارم یه موقعی هم به ضعف تصویربرداری این سریال پرداخته بشه.
اگه به قابهایی که روی کادرها و روی چهرهها بسته میشه نگاه کنید، نه تنها چند دست بودن خودش رو نشون میده، بلکه خود گروهها هم کارای خوب و بد زیاد دارن.
توی سریالها، معمولا ۵-۶ اپیزود طول میکشه تا عوامل تصویربرداری و کارگردانی هماهنگ بشن، ولی اینجا حتی تا فصل سومش هم این ایراد پا بر جا مونده
نریماننقل قول
من دلایلم برای مشکلم با دنریس و خاندانش رو چندین بار توی فروم وستروس و سایتش ذکر کردم.
در مورد استنیس هم که مشخصه، استنیس کتاب آدم لج باز، کله شق، مغرور و غرغروییه، ولی آدم شریفیه و روی اصولش پایداره، استنیس فیلم یک آدم ضعیفه که به ملیساندر التماس می کنه باهاش رابطه داشته باشه. ملیساندر رو هم از سطح شخصیت مخوفی که بیشتر شوالیه ها ازش می ترسند به یک فاح.. اغواگر پایین آورده.
رابرتنقل قول
من هم کتاب رو خوندم هم سریال رو دیدم بنظرم کسی که کتاب رو خونده یا میخونه یا میخواد بخونه دنبال سریال نره چون تصورات شما رو به هم میزنه و ی سری چیزارو حذف میکنن که ممکنه اعصابتونو خورد کنه
حمید ROBB STARKنقل قول
راستش نمی دونم دلیل اصرار دوستان از وفاداری سریال به کتاب چیه. این سریال یکی از پرخرجترین سریال های امریکایی بوده و اگر بخوان مو به مو همه جزییات کتاب رو بسازن باید بودجه یک کشور رو صرف این کار کنن تا طرفداران کتاب رو هم راضی نگه دارن.به نظر من حذف جزییات و یا مسایل غیر ضروری لطمه ای به کلیت داستان نزده .
من کتاب های هری پاتر و گرگ و میش و ارباب حلقه ها رو خوندم در دو مورد اول به نظر من فیلم ها بهتر از کتاب ها بودن با اون جزییات خسته کننده و بی جا.
aliنقل قول
سلام من تازه با این سایت اشنا و شدم بعضی نوشته ها و نظرات رو خوندم و یه سوالایی واسم پیش اومد!! من سریال رو تا جایی که اومده دیدم ولی کتاب رو تازه شروع کردم توصیف شخصیت ها با فیلم اصن جور نیست نه سنسا نه جافری نه کتلین هیچ کدوم خوشگل نیستن ولی تو کتاب هستن!!!لیتل فینگر هم تو کتاب کمتر از ۳۰ سال داره که تو فیلم به نظرم کم کمش ۴۰ رو داره!!!ولی خوب اینا هیچی من بعضی نظرا رو خوندم که نمیدونم اشتباه خوندم یا اشتباه فهمیدم که انگار سریال رو تا اواسط فصل ۳ کتاب ساختن !!اینجوریه یا من اشتباه فهمیدم؟!!!
بعد اینکه کسایی که کتاب ۴ رو خوندم توش حرفی از مادر جان اومده؟!!!از اول فیلم مادر جان خیلی واسم سوال بود الانم که دارم کتاب رو میخونم نمیدونم چرا فکر میکنم خواهر ند مادر جان هست!!اخه اون اولای کتاب یه چندبار ند به حرف های خواهرش فکر میکنه که میگه” به من قول بده” و یه جا رابرت به ند میگه “فکر میکنی ریگار چند بار به خواهرت تج!!!اوز کرده؟!چند صد بار؟!” حلاصه همش تو ذهنمه که مادرش اونه و پدرش ریگار!!!!!
ولی خب هر کی که مادر جان هست به نظرم یه شخص مهم باشه!!!
و بعد اینکه کتاب ۷تاس!!یعنی میخوان فیلم رو هم تا ۷ فصل ادامه بدن؟!
و اینکه وارگ بودن اریا!!!!چرا اینو حذف کردن؟!!میتونست خیلی به قشنگی فیلم اضافه کنه!به جاش صحنه های به درد نخور فیلم و روابط جن!!سی رو میتونستن حذف یا کمترش کنن!!!
محدثهنقل قول
سلام دوست عزیز…خ.شحالیم که به سایت ما ملحق شدید
اینکه شخصیتهای سریال دقیقا عین کتاب بشن واقعا سخته و شدنی نیست اما خیلی از انتخابهای سریال خوب هستن
سریال تا اواسط کتاب ۳ ساخته شده اما در مورد شخصیت ها فرق داره…مثلا داستان برن استارک رو تا آخر کتاب ۳ ساختن اما جان اسنو رو نه….سریال به گفته خود سازندهها بین ۷ تا ۹ فصل خواهد بود که بستگی به تاریخ انتشار کتاب ۶ و ۷ داره.
در مورد کتاب ۴ باید بگم کسایی که خوندن نسخه انگلیسی رو مطالعه کردن و باید بدونید در کتاب ۴ حرفی از جان اسنو و دنریس و تیریون زده نمیشه چون داستان این ها در کتاب ۵ گفته میشه. کتاب ۴ و ۵ داستان موازی داره و در یک بازه زمانی اتفاق میوفته.
مادر جان اسنو نامعلومه……خیلی ها عقیده دارن جان فرزند لیانا استارک و ریگار تارگرین هستش،اما در جاهای دیگه شواهدی هست که میگه فرزند ند استارک و آشارا دین یا ند و یک دختر ماهیگیره…..تا پایان کتاب ۵ هیچ حرف قطعی در مورد مادر جان گفته نشده بنابراین شما هم باید مثل همه ما در خماری بمانید!!!
در مورد وارگ بودن…..حتی جان هم وارگ هست اما قضیه فرق داره…این بیشتر نظر سازندههاست که چطور سریال رو به جلو ببرن و خیلی چیزا باید این وسط حذف بشه تا محصول مناسبی در بیاد….با اینکه وارگ بودن آریا خیلی مهمه و حتی در جایی نقش مهمی در زندگیش داره اما به نظر سازندهها بهتر بود که فقط برن وارگ باشه تا داستان برن جالبتر بشه.
در مورد صحنههای ناجور هم باید بگم که این سیاست شبکه hboهست.
Raegar Targeryanنقل قول
من چرا اون قسمت که گفته باشه آریا وارگ یادم نمیاد؟
محسنft9نقل قول
چون خیلی ازش گذشته اما کم کم برمیگرده نگران نباشید…….جالبه…بچههایی که رگ استارکی شون بیشتره وارگ شدن!!!!!!
Raegar Targeryanنقل قول
میشه بگی قضیش چی بود؟(یه اشاره کوچیکم کافیه)
محسنft9نقل قول
توی اوایل کتاب سه قبل از گیر افتادن آریا….خواب میدید که گرگ شده و با یه گرگ دیگه سر آلفا شدن مبارزه کرد
Raegar Targeryanنقل قول
اون برن نبود؟
تا اونجا که یادمه وقتی از هرنهال فرار کردن توی راه خواب دید داره به تقیب کنندهشون حمله میکنه
همون دار دسته بز ، یاران شجاع
Ali.Aنقل قول
خو تو از کجا میدونی؟ سنسا که گرگش مرده و نمی تونه! و رابم که فصلی ازش نداشتیم تا بتونیم رویاهاشو بفهمیم!
هر کی دایرولف داره وارگم میشه! شک نکن!
همون طور که علیم گفت اون خواب برن بود!
نامریا خودش آلفای گروهشه!
Masoodنقل قول
بعد از چند وقت اومدم سایت یه سر بزنم
دیدم اوه اینجا برهوته……..
چه خبره ؟
کجایین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لیدی آریاننقل قول
از دوستان بخاطر تاخیر بیشتری که ناخواسته برا ارائه فصول پیش اومده عذرخواهی میکنم
بخاطر برف و لغو ۲ تا امتحانام که افتاده ۵ بهمن دچار به هم ریختگی برنامه و مشکلات زمانی شدم
۲-۳ روز این هفته رو دنبال خرید مانیتور بودم یکم هم از فصل جدید رو ویرایش کردم و آخر هفته هم که دارم برا امتحان میخونم کلا این هفته کار خاصی نتونستم بکنم ایشالا از فردا پر توان با باک پر برمیگردم
استارک هم میدونم شدیدا سرش شلوغه وقت نفس کشیدنم نداره
Ali.Aنقل قول
افتخار نداشتم که تمام نظرات دوستان رو بخونم. اما خیلی ها رو دیدم که میگن این تغییرها بسیار زیاده و به هیچ وجه درست نیست و راضی نیستیم.
چیز خاصی نمیخوام بگم؛ فقط بدونید خود ـه مارتین در کوچکترین موارد این سریال دخالت داره. از انتخاب بازیگر و دیالوگ ها بگیر ، تا نویسندگی قسمت ها.
شک نکنید اگه مارتین خودش مشکل خاصی میدید دخالت میکرد در این زمینه.
مصطفینقل قول
خطر اسپویل:
در فیلم لرد بیلیش سانسا را به رمزی می دهد برای ازدواج، اما در کتاب جین پول را بجای آریا به رمزی میدهد
مریمنقل قول