تاپیک‌های تعاملی

بررسی فصل ۶۶ تیریون

بعد از ارائه مقاله همه آنچه ما می‌دانیم که به بررسی شباهت شخصیت تیریون لنیستر با ریچارد سوم پرداختیم و اینطور نتیجه گرفتیم که احتمالاً مارتین با خلق شخصیت تیریون،‌ نگاه شکسپیر را به شخصیت ریچارد سوم مورد نقد قرار داده. شباهت‌های این دو شخصیت بسیار قابل توجه. از جمله متهم بودن به فامیل‌کشی. به طور مشخص مارتین معتقده که در مورد چنین انسان‌هایی که دارای نقص‌های ظاهری و چهره‌ای ناخوشایند هستند،‌ پیش‌داوری‌هایی ظالمانه صورت می‌گرفته و احتمالاً تاریخ هم نسبت به اونها نامهربان بوده.

نکته‌ی جالبی که در این فصل وجود داره رو میشه ادامه مطلبی به حساب آورد که در بررسی آخرین فصل متشر شده از سانسا به اون اشاره کردم. اینکه به طور مشخص اراده‌ای در پشت پرده وجود داره که تلاش میکنه تیریون لنیستر رو در برخی جنایت‌ها گناهکار نشون بده. مثل ماجرای سوءقصد به جان برن و قتل جافری.

حالا بعد از خوندن ماجراهایی که در دادگاه این فصل گذشت، باید نکته‌ی دیگری رو هم به حرف قبلی اضافه کرد و اون اینه که ظاهراً خود مارتین هم تمام تلاشش رو می‌کنه که علاوه بر توطئه‌ای که آن شخص یا اشخاص خاص برای تیریون چیده‌اند،‌ خودش نیز به عنوان نویسنده و به عمد این شخصیت رو در موقعیتی قرار بده که همواره از رفتارهاش برداشت سوء بشه و هر عملی،‌ هرچند خیر هم شریرانه در نظر دیگران منعکس بشه. نمونه‌های زیادی در این جلسه دادگاه مطرح شد که من به چند مورد از اونها اشاره می‌کنم:

  • پنی کوتوله: مالیات استفاده از فاحشه‌ها که به دستور و اجبار لرد تایوین وضع شد و همه کاسه کوزه‌های اون بر سر تیریون شکسته شد.
  • کسی میس تایرل رو به خاطر محاصره شهر سرزنش نمیکنه اما همه تیریون رو مقصر قحطی در قدمگاه پادشاه می‌دونن.
  • حمله تیریون به جافری که بعد از شورش شهر دیوانه شده بود. تیریون برای تادیب او و سرزنشش از بابت گم کردن سانسا این کار رو انجام داده بود.
  • ماجرای نجات دادن سانسا از دست جافری که همراه با تهدید جافری بود
  • ماجرای شام قبل از جنگ بلک‌واتر که در واقع تیریون با اون رفتار جان ملکه و شاه و کل شهر رو نجات داد چون سرسی داشت همه چیز رو خراب می‌کرد.
  • پخش کردن باقی‌مانده شراب بعد از خفه شدن جافری
  • شاید بزرگترین خدمت تیریون می‌توانست جایگزینی تامن به جای جافری باشه که البته اونهم فقط در حد حرف بود اما…

ومیشه این لیست رو همینطور ادامه داد. واقعاً مارتین به چه قصدی همه تلاشش رو می‌کنه تا تیریون در چشم مملکت تا این حد بد جلوه کنه؟ ظاهر زشت و زننده‌اش و رفتار ظالمانه پدر و خواهرش به قدر کافی سختی زندگی اون رو نشون نمیده؟ اینهمه اصرار بر بد نشون دادن این شخصیت به دیگران برای من کمی عجیب و غیر و متعارفه. این میتونه مقدمه‌ای تلخ بر عاقبتی شیرین باشه،‌ یا قراره تیریون در انتها به سادگی قربانی این شرایط ظالمانه بشه؟ میتونید تصور کنید که شاید تیریون سرنوشتی مشابه ریچارد سوم داشته باشه؟ تحلیل شما از این مسائل و هدف مارتین چیه؟

دلم می‌خواد یه مورد مهم دیگه این فصل رو هم بیان کنم. اونهم پیشنهاد اوبرین به تیریون برای اینکه مبارزش باشه. خب هدف اوبرین مشخصه. اون می‌خواد انتقام خواهرش رو از کوه بگیره. اما همونطور که  خود افعی سرخ هم بهش اشاره کرد،‌اون به کشته شدن کوه قانع نیست و می‌خواد مسبب اصلی یعنی لرد تایوین رو مجازات کنه. این میتونه به معنی یه جنگ تمام عیار تو مملکت باشه؟

لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=3460

درباره نویسنده

م.م.استارک

مدیر و مؤسس سایت و سرپرست گروه ترجمه

۲۲ دیدگاه

  • بله حرفتون کاملا به جاست مثلا دو تا از اتفاقات عجیب یکی پخش کردن شراب باقیمانده در جام و یکی هم فرار نکردن تیریون و رفتن به سمت سرسی که باعث شد جفری هنگام مرگ بهش اشاره کنه و کلا اتهامات به تیریون از اونجا شروع شد … :unsure:

      نقل قول

  • من فکر میکنم مارتین تیریون رو برای یک مساله بزرگ داره تربیت میکنه تیریون ادم باهوش و با سیاستی هست اما گاهی نمی خواد واقعیتها رو ببینه مثل ماجرای شی با اینکه میدونه اون یه فاحشه است اما فکر میکنه که اون عاشقشه و یا واریس و بران میدونه که این دو نفر به خاطر منافعشون حاضرن هرکاری بکنن اما باور میکنه که اونها دوستش هستند :-(
    سیر اتفاقاتی که در طول کتاب برای تیریون پیش اومده هرکدوم به نحوی تیریون رو از یه مرد شهوتران و بی تفاوت نسبت به اتفاقات اطراف در ابتدای کتاب تبدیل به یه مرد سیاست مدار و واقع بین میکنه مارتین تیریون رو به وینترفل میاره و از اونجا به دیوار میبره همه اینها نمیتونه تنها برای پر کردن صفحات کتاب باشه تیریون کار مهمی داره و باید اون رو به انجام برسونه اما اینکه اون کار چیه فقط مارتین داند :unsure:

      نقل قول

  • amir: سیر اتفاقاتی که در طول کتاب برای تیریون پیش اومده هرکدوم به نحوی تیریون رو از یه مرد شهوتران و بی تفاوت نسبت به اتفاقات اطراف در ابتدای کتاب تبدیل به یه مرد سیاست مدار و واقع بین میکنه مارتین تیریون رو به وینترفل میاره و از اونجا به دیوار میبره همه اینها نمیتونه تنها برای پر کردن صفحات کتاب باشه تیریون کار مهمی داره و باید اون رو به انجام برسونه اما اینکه اون کار چیه فقط مارتین دان

    بااین نظرمخالفم تیریون نه شهوتران بود نه بی تفاوت اون این طور رفتار منیکرد چون چارها ی نداشت نه آینده ای رو برای خودش متصور بود نه دوست ومتحدی داشت بعد از اینکه پدرش -تازه اونهم به خاطر اینکه کس دیگه ای رو نداشت-به عنوان دست انتخابش کرد از این لحظه به بعد تیریون مجبور شد هرلحظه برای زندگیش بجنگه.یکسری اطلاعات هم دارم که اسپویله واگه دوستان علاقه مندن میتونن به ویکی وستروس فارسی مراجعه کنند.

      نقل قول

  • البته به خاطر داشته باشید همون طور که در این فصل اشاره شد، طبق قانون وستروس با توجه به اینکه فرزند مذکر ارشد تایوین -جیمی- با عضویت در گارد شاهی از حقوق و ارثیه فامیلیش چشم پوشی کرده، کسترلی راک به تیریون میرسه.
    تلاش هایی که برای سربه نیست کردن تیریون از ناحیه سرسی انجام میشه، علاوه بر نفرتی که بین این دو هست، میتونه از همین قضیه جانشینی هم ناشی بشه.

      نقل قول

  • تو سریال تیریون از جیمی خواست تا قهرمانش باشه ولی جیمی قبول نکرد!! اگه این تو کتابم باشه سیاست تیریونو میرسونه! اینجوری صددرصد تیریون میبرد!! تایوین که نمیزاره دوتا پسراش بمیرن!

      نقل قول

  • Masood:
    تو سریال تیریون از جیمی خواست تا قهرمانش باشه ولی جیمی قبول نکرد!! اگه این تو کتابم باشه سیاست تیریونو میرسونه! اینجوری صددرصد تیریون میبرد!! تایوین که نمیزاره دوتا پسراش بمیرن!

    اصلاً چنین شوخی بامزه‌ای در مورد تیریون و جیمی اتفاق نیفتاده تو کتاب. :whistle:

      نقل قول

  • م.م.استارک: اینهمه اصرار بر بد نشون دادن این شخصیت به دیگران برای من کمی عجیب و غیر و متعارفه. این میتونه مقدمه‌ای تلخ بر عاقبتی شیرین باشه،‌

    با این قسمت کاملا موافقم بعد از اینکه تیریون پدرشو بکشه و فرار بکنه و قدمگاه پادشاه بیفته دست سرسی همه می فهمند که چه جواهری رو از دست دادن و زندگیشون دست چه آدم های بی کفایتی افتاده و بعد همه باید بشینند زار بزنند :cry: و بعد اگر تیریون برگرده به وستروس همه قدرشو می دونند

      نقل قول

  • به نظر منم اینا مقدمه چینی برای کاره بزرگیه که مارتین در نظر گرفته تا تیریون انجام بده.
    تیریون در آینده نقش برگی داره که احتمالا به دنریس و شاید هم جان مربوط بشه

      نقل قول

  • به نظر من به خودمون فشار نیاریم.اگه می تونستیم دلیل مارتین رو بفهمیم که این اتفاق قبلا در کتاب های قبلی هم اتفاق میافتاد.اگه مارتین قابل پیش بینی بود کسی کتابش رو نمی خوند که.

      نقل قول

  • اگر ۴ شخصیت اصلی را در نظر بگیریم :‌ دنریس،‌ برن ، جان و تریون .
    اولین چیزی که متوجه می شویم عدم شباهت اینها به هم است ، حتی برن هم که جان را دوست دارد در مسیر متفاوتی از او قدم گذاشته .

    مهمترین موضوع این است که رابطه ۴ نفر به هم می رسد یا نه ، اگر برسند چه موقعی دشمن یکدیگر می شوند ؟

    کله شق تر از تریون دیده اید ؟
    یک دنده تر از جان ؟
    مغرور تر از دنریس(به جز سرسی البته !)
    برن هم که اصولا”‌با آدم های عادی حال نمی کند !

    این تریون هیچ چیز دیگری به قیافه اش نمی آید جز اینکه دست یکی از دو ملکه شود ، این ملکه یا دنریس است یا سنسا .
    البته اگر به فیلم هندی علاقه مند باشیم رسیدن دوباره سنسا و تریون به هم مقبول تر است .

    تبصره :‌یک وجهه مشترکی هم بین سنسا و تریون وجود دارد ، هر دو تا به حال فقط زجر کشیده اند بدون اینکه تاصیر واقعی روی داستان داشته باشند .

      نقل قول

  • به م.م.استارک
    من ترجمه پایان بندی کتاب ۳ رو دارم با نامهای تمام ترجمه. اگه می خوای، من برات بفرستم. اگه هم کار خودته که هیچ! من حرفی ندارم. چیز بدی هم نیست جوون!

      نقل قول

  • از یه طرف به نظر میاد که با هجوم مردمان آزاد و آدر ها و وایت ها به دیوار روند داستان باید به اون سمت متمایل بشه.حتی تو فصل های مربوط به داوس هم این اتفاق افتادهّ.اما از طرف دیگه ماجرا های قدمگاه پادشاه فعلا ربطی به اون قسمت نداره و همچنین دنریس.معلوم نیست که چی تو ذهن مارتین میگذره.با توجه به اون چیزی که تو مقاله قبلی گفته شد ،اگر هدف مارتین از جادو ،کشوندن مخاطب به سمت کتابه پس چرا انقدر داره اهمیت به این موضوع میدهّ.الله اعلم!:).
    فقط یه نکته که نمیدونم اصلا چرا باید تو ماجرای کشته شدن جافری اتفاق بیفته.چرا تیریون باقی مانده لیوان شرابو ریخت رو ی زمین? :scratch:

      نقل قول

  • یک فکر شیطانی! :‌
    فرض کنید تریون بلاخره خدمت دنریس طوفان زاد ، مادر اژدها و غیره شرفیاب شد .
    وقتی بفهمه که اون یک لنیستره اولین کاری که انجام خواهد داد بریدن سر تریون است .
    جناب تریون همبرای نجات جان خود باکمال افتخار میگه که من خانواده ام رو نابود کردم و آمده ام که به شما علیا حضرت ملحق بشم !

    من هنوز معتقدم که اگر پای دنریس به وستروس باز شود خیلی چیزها به هم خواهد ریخت . از جمله اتحادهای احتمالی با وی .
    زیرا از یک طرف مدعیان پادشاهی به اندازه کافی وجود دارند و دوما”‌مهمترین مسئله هجوم آدرهاست و مردم در برابر کسی زانو می زنند که بتواند آدرها را شکست دهد .
    حالا چه کسی رهبر مبارزه می شود ؟
    جان که پدرش فرمانده سپاه منقرض کننده تارگرین ها بوده ، استنیس که برادرش تارگرین ها را نابود کرده یا دنریس که می خواهد از اینها انتقام بگیرد ؟

      نقل قول

  • هومن:

    فقط یه نکته که نمیدونم اصلا چرا باید تو ماجرای کشته شدن جافری اتفاق بیفته.چرا تیریون باقی مانده لیوان شرابو ریخت رو ی زمین?

    بخاطر اینکه دید رنگ شراب بنفشه و متوجه شد چون خودش جام رو به جافری داده متهم میشه ، میخواست مدارک جرم رو نابود کنه

      نقل قول

  • magenta:

    جناب تریون همبرای نجات جان خود باکمال افتخار میگه که من خانواده ام رو نابود کردم و آمده ام که به شما علیا حضرت ملحق بشم !

    تیریون به خانوادش پشت کنه؟! :mail: حرفا میزنی ها :scratch:

      نقل قول

  • سلام
    چون جایی رو برای پرسیدن این سوال تو سایت ندیدم برای همین به ناچار اینجا مطرحش می کنم
    می خواستم در مورد ترجمه کتاب ها سوال کنم
    آیا ترجمه سایت هم دارای سانسور هست یا مثل خانم مشیری کار رو بدون سانسور ارائه میدین ؟؟

      نقل قول

  • امیر جونز:
    سلام
    چون جایی رو برای پرسیدن این سوال تو سایت ندیدم برای همین به ناچار اینجا مطرحش می کنم
    می خواستم در مورد ترجمه کتاب ها سوال کنم
    آیا ترجمه سایت هم دارای سانسور هست یا مثل خانم مشیری کار رو بدون سانسور ارائه میدین ؟؟

    سانسور هست ولی فقط جاهایی که خیلی شدید +۲۵ میشه!(البته مشخصه اون جاها که اگه کسی خاست اون دو سه کلمه رو بخونه بره از متن اصلی بخونه!)

      نقل قول

  • magenta:
    اگر ۴ شخصیت اصلی را در نظر بگیریم :‌ دنریس،‌ برن ، جان و تریون .
    اولین چیزی که متوجه می شویم عدم شباهت اینها به هم است ، حتی برن هم که جان را دوست دارد در مسیر متفاوتی از او قدم گذاشته .

    مهمترین موضوع این است که رابطه ۴ نفر به هم می رسد یا نه ، اگر برسند چه موقعی دشمن یکدیگر می شوند ؟

    کله شق تر از تریون دیده اید ؟
    یک دنده تر از جان ؟
    مغرور تر از دنریس(به جز سرسی البته !)
    برن هم که اصولا”‌با آدم های عادی حال نمی کند !

    این تریون هیچ چیز دیگری به قیافه اش نمی آید جز اینکه دست یکی از دو ملکه شود ، این ملکه یا دنریس است یا سنسا .
    البته اگر به فیلم هندی علاقه مند باشیم رسیدن دوباره سنسا و تریون به هم مقبول تر است .

    تبصره :‌یک وجهه مشترکی هم بین سنسا و تریون وجود دارد ، هر دو تا به حال فقط زجر کشیده اند بدون اینکه تاصیر واقعی روی داستان داشته باشند .

    magenta:
    اگر ۴ شخصیت اصلی را در نظر بگیریم :‌ دنریس،‌ برن ، جان و تریون .
    اولین چیزی که متوجه می شویم عدم شباهت اینها به هم است ، حتی برن هم که جان را دوست دارد در مسیر متفاوتی از او قدم گذاشته .

    مهمترین موضوع این است که رابطه ۴ نفر به هم می رسد یا نه ، اگر برسند چه موقعی دشمن یکدیگر می شوند ؟

    کله شق تر از تریون دیده اید ؟
    یک دنده تر از جان ؟
    مغرور تر از دنریس(به جز سرسی البته !)
    برن هم که اصولا”‌با آدم های عادی حال نمی کند !

    این تریون هیچ چیز دیگری به قیافه اش نمی آید جز اینکه دست یکی از دو ملکه شود ، این ملکه یا دنریس است یا سنسا .
    البته اگر به فیلم هندی علاقه مند باشیم رسیدن دوباره سنسا و تریون به هم مقبول تر است .

    تبصره :‌یک وجهه مشترکی هم بین سنسا و تریون وجود دارد ، هر دو تا به حال فقط زجر کشیده اند بدون اینکه تاصیر واقعی روی داستان داشته باشند .

    در مورد قسمت اول حرفهایتان باید بگویم که به علت حمله آدر ها و خواص جادوییشان شاید فقط دایرولف و اژدها بتوانند آنها را نابود کنند و تنها راه موجود برای ارتباط بین جان و دریای هم تیریون آست و به همین دلیل آنها با یکدیگر مشکلی نخواهند داشت برن هم باید آنان را دوباره به محلشان بازگرداند و شیپور تعمیر کند دنریس هم آنان را عقب می راند جان هم که باید وحشی را شکست دهد ارتباط بین این دو از طریق تیریون انجام خواهد شد ازطرف سنسا :wacko: شاید در جنگ بین انسان ها و آدر ها به نزد تیریون برگردد و سمول هم شیپور را بازگرداند فقط یک سوال مطرح می شود که آن هم این است که نقش ریکان و آریا اینجا چیست؟

      نقل قول

  • Masood:
    تو سریال تیریون از جیمی خواست تا قهرمانش باشه ولی جیمی قبول نکرد!! اگه این تو کتابم باشه سیاست تیریونو میرسونه! اینجوری صددرصد تیریون میبرد!! تایوین که نمیزاره دوتا پسراش بمیرن!

    نه اینجور نیست اگه لرد تایون که از همین الان قید جفتشون را زده ! :negative: و بدون پسر به راهش ادامه میده

      نقل قول

  • لطفا از نظر من ناراحت نشید ، گرچه شاید هم ناراحت بشید
    یه کتاب ساده که توسط یک آدم ساده نوشته شده ارزش این رو نداره که انقدر جدى تحلیلش کنین، به عنوان یه ناظر بیرونى نوشته هاتون یه جوریه که آدم فکر مى کنه تمام اتفاقات داستان داره تو دنیاى واقعى میفته. هر وقت دیدین خیلى درگیر یه چیزى شدین بدونین یه جاى کارتون مشکل داره. حتى اگر اون چیز همین کتاب قشنگ باشه. جرج مارتین کتابو نوشته و پولشو در میاره یه عده سریالشو ساختن دارن پول پارو مى کنن. بعضى ها این کتابو دوست ندارن بعضى ها به عنوان یه سرگرمى مى خوننش و این وسط آدمایى مثله شما ضرر مى کنن که لحظه هاى عمرشون رو سر تحلیل فصل هاى کتاب آقاى مارتین هدر مى دن، من اگه جاى آقاقى مارتین باشم خیلى کیف مى کنم یه عده آدم انقدر غرق در داستان هام باشن ولى هیچ آدم موفقى مثل ایشون مثل شما وقتشو براى کاراى یه آدم دیگه هدر نداده. دنبال این باشین که فردا یه عده کتاباى شما رو اینطورى بخونن.

      نقل قول

  • ناراحت که نشدیم. اما شما دچار یه اشتباهی شدین
    مطلب این نیست که ما اونقدر غرق داستان شده باشیم که زندگی خودمون فراموش بشه یا اونقدر اونو جدی گرفتیم که دچار توهم واقعیتش شدیم.
    مطلب اینه که اینجور تحلیل‌ها هم جزوی از لذت خوندن داستانه.
    مثل اینکه اکثر فوتبال دوستان علاقه دارن بعد دیدن بازی تحلیل کارشناسی بعدش رو هم ببینن. حالا یا از تعریف و تمجیدهای کارشناس از قدرت و تاکتیک تیم برنده لذت ببرند، یا بفهمند که ضعف و دلیل شکست تیم محبوبشون چی بوده. اینا دقیقا بخشی از همون لذت تماشای فوتبال هستن.
    ما اینجا با داستانی پر رمز و راز (و نه چندان ساده) مواجهیم که از صحبت در مورد رازهای پنهان در اون و فراز و فرود شخصیت‌های اون لذت می‌بریم. پس لطفاً به عنوان یه ناظر بیرونی یک‌طرفه قضاوت نکنید.
    گرچه از این بذل توجهتون سپاسگذارم

      نقل قول

  • حق با شماست دوست من . سرگرمى که چیز بدى نیست. تا وقتى که سرگرمى خیلى جدى نشه.
    من راجع شما دوستان قضاوت نمى کنم . اما همونطور خودت گفتى من یک ناظر بیرونى ام و یک ناظر بیرونى معمولا بهتر مى تونه قضاوت کنه . گرچه ممکنه من اشتباه قضاوت کرده باشم . اما دوست عزیز من نظر خیرخواهانه ام رو مى گم . هیچ وقت دیدگاه یک ناظر بیرونى رو دست کم نگیر حتى اگه در اون لحظه به نظرت صد درصد غلط باشه.
    گرچه یه جمله اى هست که یادم رفته چه کسى گفته که مى گه آدما به نصیحت هیچ کس گوش نمى دن به جز دو نفر : دکترشون و وکیل مدافعشون.

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: