دانلود فصل‌ها

دانلود فصل ۳۹ – آریا

بی هیچ حرف و حدیثی جز درخواست کمک و یاری در هر زمینه‌ای که توانش رو در خودتون می‌بینید، فصل جدید رو با تشکر از ریگار عزیز مترجم و همکار فعال گروه و علی آقا ویراستار خوش ذوق خودمون تقدیم کینم. مارو از نظرات خودتون محروم نکنید.

لینک کوتاه مطلب : https://winterfell.ir/?p=802

درباره نویسنده

م.م.استارک

مدیر و مؤسس سایت و سرپرست گروه ترجمه

۲۹ دیدگاه

  • ریگار جان خسته نباشی…دیگه فکر نکنم در مورد شما نیاز باشه که به سبک خودم تبریک بگم…یه جورای قبلا هم بودی.ترجمه هم عالی بود.موفق و شاد باشی دوست عزیز. علی جان شما هم خسته نباشی.داداش استارک ممنون.

      نقل قول

  • سلام
    ممنون از ترجمه، دست همه دوستان مترجم و ویراستار و البته استارک عزیز درد نکنه. ترجمه بسیار عالی و روانی بود.

      نقل قول

  • علیرضا:
    خیلی ممنون عالی بود ولی استارک فونت درشت نمیزاری؟

    خیلی زود اونم میزارم

    amir:
    خیلی ممنون
    چرا وسط دانلود گیر میکنه؟؟

    هنوزم این مشکل وجود داره یا حل شد؟ اطلاع بدید

      نقل قول

  • دست همه دوستان مترجم و ویراستارهای عزیز و دیگر زحمت کشان درد نکنه
    ریگار حاجی ی دونه ای

      نقل قول

  • کارت افتضاح‌ح‌ح‌ح‌ح‌ح‌ح‌ح خوب بود ;) کارت درسته من که فکر نکنم کار خاصی کرده باشم فقط چند روز زودتر داستانو خوندم و به خاطر سرماخوردگیم یه ۲-۱ روز زمان انتشارو به تاخیر انداختم :D

      نقل قول

  • فقط میتونم بگم دست مریزاد.. یعنی ترکوندیت .. دم همتون گرم.. :P

      نقل قول

  • تازگیا که سرعت کم شده به خاطر آماده کردن سایت و اینا بوده! سایت که به یه جاهایی برسه ایشالا دوباره سرعت میره بالا!

      نقل قول

  • غلط املایی زیاد داشت! از زیر چشم تو در رفته یا استارک؟

    شما خوبی!؟ فصل جدید در چه وضعه!!؟ :D

      نقل قول

  • ریگار جان عالی بود واقعا خسته نباشی..

    فقط اینکه بچه ها چرا از “برن” خبری نیست؟!!

      نقل قول

  • من بد نیستم از من داغون تر این فصل جدیده خودت که میدونی :lol:
    برا همین کار کند پیش میره ولی تلاشمو میکنم توی انتشارش تاخیر نیوفته ;)

      نقل قول

  • ایk این فصل چقدرعلامت سوال داره که توی ذهن آدم می چرخه .ازپیشگویی های آن عجوزه گرفته تا حرفهای ند درمورد جان .حالا کفه ترازو به نفع بانو آشارا که مادرجان باشه سنگینترشده.اون خودکشی کردهمانطورکه لیانا هم این کار رو انجام داد .
    و …عجوزه پیرهم آریا را بچه گرگ خطاب کرد بهش گفت سیاه دل ,بچه خون,بوی مرگ میداد…اون آرزوی مرگ خیلیها را یدک می کشه.گرگی که زیرباران زوزه می کشید و کسی اندوه اش را درک نمی کرد کی بود ؟کدوم گرگ ؟و دوشیزه ای که مارهای بنفشی درموهایش داشت و یک آدررا درقلعه ای یخی اش کشت ؟ دنریس بود ؟

      نقل قول

نظر شما چیست؟

:bye: 
:good: 
:negative: 
:scratch: 
:wacko: 
:yahoo: 
B-) 
:heart: 
:rose: 
:-) 
:whistle: 
:yes: 
:cry: 
:mail: 
:-( 
:unsure: 
;-) 
:head: 
:lol: 
:ostad: 
:faight: 
:ssad: 
:shame: 
:og: 
:shook: 
:sleep: 
:cheer: 
:tanbih: 
:mass: 
:snaped: 
:donot: 
:cun: 
:gslol: 
:winksmile: 
:secret: 
:stop: 
:bl: 
:respect: 
:sh: 
:shok: 
:angry: 
:noo: 
:han: 
:sf: 
:aa: 
:notme: 
:fight: 
:gol: